بیانات نوروزی مقام معظم رهبری مدظله العالی در حرم مطهر رضوی

تهیه وتنظیم توسط حجّة الاسلام سیدمحمّد باقری پور مدیر مؤسسه فرهنگی هدانت

www.hodanet.net

 

 

 

 

بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی ازسال 1369 تا سال 1374 که هرساله به مناسبت آغاز سال نو ایراد شده است و معمولًا رهنمودهای سیاسی داخلی وخارجی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و... برای آن سال ترسیم شده است را دراین مجموعه مشاهده فرمائید

 

********

بیانات در حرم مطهر رضوی در اولین روز سال 1394

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیة الله فی الارضین. اللّهمّ صلّ علی فاطمة بنت نبیک و زوجة ولیّک و امّ السبطین الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة الطّهرة الطّاهرة المطهّرة التّقیّة النّقیّة الزّکیّة سیّدة نساء اهل الجنّة اجمعین. اللّهمّ صلّ علی ولیّک علیّ بن موسی عدد ما فی علمک صلاة دائمة بدوام ملکک و سلطانک. اللّهمّ سلّم علی ولیّک علیّ بن موسی عدد ما فی علمک سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک.

خدای متعال را سپاسگزاریم که یک بار دیگر و یک سال دیگر این فرصت را به ما عنایت فرمود که در ذیل و ظلّ بارگاه حضرت ابی الحسن الرّضا (علیه الصّلاة و السّلام) با شما برادران و خواهران عزیز، زائران و مجاوران مشهد رضوی ملاقات کنیم.

ایرانیِ زیرکِ مسلمان، نوروز باستانی را با عقیدهی خود و به شکل دلخواه خود، تغییر داد؛ قالب نوروز و صورت نوروز را نگه داشت، محتوای آن را عوض کرد. نوروز باستانی، نوروز پادشاهان بود؛ فرصتی برای سلاطین و حکّام مستبد بود؛ برای اینکه شکوه خود و عظمت ظاهری خود را به رخ ملّتها بکشانند و بنشینند از آنها هدیه بپذیرند. حتّی در زمان بنیامیّه و بنی عبّاس که نوروز به دربارهای خلافت اموی و عبّاسی وارد شد، همان رفتار و سیرهی پادشاهان و کسرایان فارسی باستان در دربار آنها عمل میشد. امّا ایرانیِ مسلمان، این نظم را، این قالب را به نفع خود تغییر داد؛ اگرچه این تغییر به صورت دفعی انجام نگرفته است امّا شما امروز بعد از گذشتن قرنها، مشاهده میکنید که نوروز بهانه ای و وسیله ای است برای ارتباط قلبی میان مردم و میان مبدأ عظمت و عزّت، یعنی ذات مقدّس باری تعالی. در نوروز ایرانی، حقیقت نوروز یک حقیقت مردمی است؛ مردم بهمناسبت نوروز با یکدگر با صفا و محبّت رفتار میکنند؛ به یکدیگر تبریک میگویند و هدیه میدهند. رسم و سنّت باستانی و پادشاهی، امروز بعد از گذشت سالها و قرنها، در نوروز وجود ندارد. در ایّام نوروز و تحویل سال نو، شلوغترین و پرازدحامترین مراکز در کشور پهناور ما عبارت است از بارگاههای مقدّس ائمّه و امامزادگان (سلام الله علیهم). دیشب ــ در نیمهی شب ــ در این آستان مقدّس، صدها هزار مؤمن با دلهای پاکیزه، متوجّه مرکز عظمت و قدرت شدند، با خدای خود سخن گفتند، از گردانندهی حالها گردش نیکوی حالت خود را طلب کردند و مراسم دینی به جا آوردند؛ بنابراین این نوروزی که امروز ما داریم، نوروز باستانی نیست، نوروز ایرانی است؛ نوروز ملّت مسلمانی است که از قالب این مراسم کهن، توانسته است برای خود سرمایه ای فراهم کند و به سمت هدفهای خود پیش برود. امیدواریم خداوند متعال به ملّت عزیز ایران کمک کند تا این ابتکارات زیرکانهی اسلامی را در همهی مسائل و در همهی موارد به کار ببندد. لذا امسال که ایّام نوروز با شهادت بانوی بزرگ جهان اسلام، حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) مصادف است، یقیناً مراسم نوروز نباید هیچگونه منافاتی با تکریم و احترام به نام آن بزرگوار و یاد آن بزرگوار داشته باشد؛ و یقیناً منافاتی پیدا نخواهد کرد. امروز من مطالبی را در نظر گرفتهام که به شما برادران و خواهران عزیزی که در این اجتماع باشکوه حضور دارید و به همهی ملّت ایران عرض کنم.

بحث را با یک تأمّل قرآنی آغاز میکنم. خداوند متعال برای آن کسانی که وعدهی نصرت داده است، شرطی مقرّر فرموده است: وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر؛(1) اَلَّذینَ اِن مَکَّنّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوة وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبةُ الاُمور.(2) خداوند متعال چهار شاخص را در این آیهی شریفه برای آن مؤمنانی که قدرت در اختیار آنها قرار میگیرد و از زیر سلطهی قدرتمندان جائر خارج میشوند، معیّن کرده و وعده کرده است که «اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر»؛ خدای متعال قادر است که یک چنین ملّتی را نصرت کند و یقیناً هم نصرت خواهد کرد. از این چهار شرط، یکی نماز است، یکی زکات است، یکی امر به معروف است و دیگری نهی از منکر. هر کدام این چهار خصوصیّت و چهار شاخص، یک جنبهی فردی و شخصی دارند، لکن در کنار آن، یک جنبهی اجتماعی و تأثیر در نظام سازی اجتماعی [هم] دارند. نماز با آن همه راز و رمزی که در حقیقت نماز نهفته است که معراج هر مؤمن است، «قُربانُ کُلِّ تَقی»(3) است، وسیلهی فوز و سعادت است، از همهی اعمال برتر و بالاتر است، حتّی نماز دارای جنبهی اجتماعی هم هست. جنبهی اجتماعی نماز این است که یکایک مسلمانان به وسیلهی نماز با یک مرکز واحدی در تماس میشوند. در آنِ واحد در وقت نماز، همهی مسلمانان در همهی نقاطی که دنیای اسلام گسترده است، دل را به یک مرکز واحدی متّصل میکنند؛ این اتّصال همهی دلها به یک مرکز واحد، یک مسئلهی اجتماعی است، یک مسئلهی نظام ساز است، معیّنکننده و شکل دهندهی هندسهی نظام اسلامی است.

زکات که دارای جنبه های فردی است و گذشت و اعطای «ما یحب» را به انسان میآموزد که خود این یک تجربه و آزمون بسیار مهم است، امّا یک ترجمان اجتماعی دارد؛ زکات در استعمالات قرآنی، به معنی مطلق انفاقات است اعم از زکات مصطلحی است که در آیهی شریفهی «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً»(4) به آن اشاره شده است؛ زکات یعنی مطلق انفاقات مالی، [امّا] جنبهی اجتماعی و ترجمان اجتماعی نظامساز زکات این است که انسانی که در محیط اسلامی و جامعهی اسلامی، برخوردار از مال دنیوی است، خود را متعهّد میداند، مدیون میداند، طلبکار نمیداند، خود را بدهکار جامعهی اسلامی میداند؛ هم در مقابل فقرا و ضعفا، هم در مقابل سبیل الله؛ بنابراین زکات با این نگاه، یک حکم و شاخص نظام ساز است.

و امّا امر به معروف و نهی از منکر که در واقع به نوعی زیربنای همهی حرکات اجتماعی اسلام است که «بِها تُقامُ الفَرائِض»؛(5) امربه معروف یعنی همهی مؤمنان در هر نقطه ای از عالم که هستند، موظّفند جامعه را به سمت نیکی، به سمت معروف، به سمت همهی کارهای نیکو حرکت دهند؛ و نهی از منکر یعنی همه را از بدیها، از پستیها، از پلشتیها دور بدارند. هرکدام از این چهار شاخص به نحوی ترجمان ساخت و هندسهی نظام اسلامی است.

در حاشیه عرض بکنیم که این معنای مهمّ امر به معروف و نهی از منکر را نباید به مسائل زیر نصاب اهمّیّت منحصر کرد؛ بعضی تصوّر میکنند امر به معروف و نهی از منکر منحصر میشود به اینکه انسان به فلان زن یا فلان مردی که یک فرع دینی را رعایت نمیکند تذکّر بدهد؛ البتّه اینها امر به معروف و نهی از منکر است امّا مهمترین قلم امر به معروف و نهی از منکر نیست. مهمترین قلم امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از امر به بزرگترین معروفها و نهی از بزرگترین منکرها. بزرگترین معروفها در درجهی اوّل عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی؛ این امر به معروف است. معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگترین معروف است. معروفها اینها هستند: اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آمادهی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهمترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند. نقطهی مقابل اینها هم عبارت است از منکرها. ابتذال اخلاقی منکر است، کمک به دشمنان اسلام منکر است، تضعیف نظام اسلامی منکر است، تضعیف فرهنگ اسلامی منکر است، تضعیف اقتصاد جامعه و تضعیف علم و فنّاوری منکر است؛ از این منکرها باید نهی کرد.اوّلین آمر بهمعروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِیالقُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛(6) خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی الله علیه و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیهی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(7) ائمّه (علیهمالسّلام) بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛(8) مؤمنین و مؤمنات در هر نقطهای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یَؤتونَ الزَّکوة؛(9) اینها چهار پایهی اصلی برای نظام سازی است که از هرکدام از اینها، شاخه هایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامهی صلات، ایتاء زکات، امر به معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی.

من همینجا در اوّل سخنان امروز خودم از این بحث میخواهم نتیجه بگیرم برای آنچه به عنوان شعار سال در صحبت نیمهشبِ دیشب به مردم عزیز عرض کردم. در جامعهی ما، در کشور عزیز و پهناور ما، اسلام با هر منشأ اجتماعی افراد و با هر سلیقهی اجتماعی، از همهی ما انسجام را، همافزایی را، به یکدیگر کمک کردن را میخواهد. دولتها در نظام اسلامی باید مورد حمایت مردم قرار بگیرند؛ حتّی از سوی آن کسانی که به این شخص خاص در دولت رأی ندادند هم باید مورد پشتیبانی و حمایت قرار بگیرند؛ این حرفِ حقیقی و لبّ معنای انسجام اجتماعی و ملّی در کشور اسلامی ما است. همه باید بهعنوان یک واحد، با دولتی که مسئول کار و بر سر کار است اتّحاد کلمه نشان بدهند و به آن کمک کنند؛ مخصوصاً در آن مواردی که کشور با مسائل مهم و چالشهای مهمّی روبهرو است که در این زمینه عرایضی خواهم کرد.

امروز وظیفهی همهی آحاد ملّت این است که از مسئولین کشور حمایت کنند و به مسئولین دولتی کمک کنند. این مخصوص این دولت نیست، مربوط به همهی دولتها است؛ دولتهایی هم که بعداً سرِ کار میآیند همین خصوصیّت را دارند. اوّلاً به خاطر اینکه همهی دولتها دغدغهی اصلی و اساسیشان حلّ مشکلات مردم است؛ البتّه ممکن است تواناییهای مختلفی داشته باشند و همه در یک ردیف نباشند؛ ثانیاً ممکن است که سلایق گوناگونی داشته باشند؛ امّا هدف در همهی این دولتها عبارت است از اینکه در دورهی مسئولیّت خود در حدّ توان خودشان بتوانند مشکلات کشور را حل کنند. هر دولتی که در چهارچوب قانون اساسی بر سر کار بیاید، دولت قانونی است، دولت مشروع است. مهم نیست که چقدر و چه نسبتی از آحاد رأیدهندگان به این رئیس جمهور یا آن رئیس جمهور رأی دادند؛ تعداد کاهش و افزایش آراء به محبوبیّت ارتباط پیدا میکند، امّا به مشروعیّت و قانونیّت ارتباطی ندارد. هر کسی با هر تعداد رأیی که از طرف اکثریّت مردم بر طبق چهارچوب قانون اساسی انتخاب شد؛ این مشروع است، دولت قانونی است و باید مردم او را قانونی بدانند و تا آنجایی که میتوانند به او کمک کنند؛ [البتّه] حقوق دوجانبه ای برقرار است.

البتّه هر دولتی منتقدینی دارد، این دولت هم منتقدینی دارد، دولتهای قبلی هم هرکدام انتقادکنندگانی داشتند؛ تا اینجای قضیّه هیچ اشکالی ندارد. کسانی هستند که این روش را قبول ندارند، این رفتار را قبول ندارند، این حرف را قبول ندارند، این سیاست را قبول ندارند؛ اینها منتقدند و انتقاد میکنند، مانعی ندارد؛ امّا انتقادها باید در چهارچوب منطقی باشد. خود بنده هم به دولتهای گوناگون انتقادهایی داشتم، این انتقادها را همواره هم تذکّر داده ام، در هیچ موردی از آنچه به نظر من عیب بوده و جای انتقاد بوده است، از تذکّر خودداری نکردم؛ منتها این تذکّرات را در وضع مناسب و در موقعیّت مناسب و با شکل مناسب دادیم؛ یا پیغام دادیم، یا حضوری گفتیم، یا اصرار کردیم. تذکّردادن هیچ اشکالی ندارد امّا این تذکّر بایستی جوری باشد که اعتماد عمومی را از کسانی که مسئولند و مشغول کارند، سلب نکند؛ تذکّر دادن باید جوری باشد که موجب بی اعتمادی عمومی نشود، اهانت وجود نداشته باشد و روشهای خشم آلود وجود نداشته باشد؛ همه با برادری اسلامی به مسئلهی ارتباطِ میان دولت و ملّت نگاه کنند و با آن شیوه رفتار بکنند.

البتّه این طرفینی است. من، هم به مردم این توصیه را عرض میکنم که با دولت بایستی مهربانانه و با نگاه همراهی و همدلی سخن گفت، هم به مسئولان کشور – در سه قوّه – این را تأکید میکنم که آنها هم باید با منتقدین خود و با کسانی که از آنها انتقاد میکنند رفتار مناسبی داشته باشند، آنها را تحقیر نکنند، به آنها اهانت نکنند؛ تحقیر مخالفان از سوی مسئولان، خلاف تدبیر و خلاف حکمت است. من مردم عزیزمان را به بیتفاوتی دعوت نمیکنم، به نظارت نکردن دعوت نمیکنم؛ آنها را به اهتمام در مسائل اساسی کشور دعوت میکنم؛ امّا اصرار میکنم که برخوردها نه از سوی مردم نسبت به مسئولین و نه از سوی مسئولین نسبت به منتقدین، تخریبی نباید باشد؛ نه تحقیر باشد، نه اهانت باشد. ممکن است در یک قضیّهای، یک عدّهای دغدغه داشته باشند؛ دغدغه داشتن جرم نیست؛ دلواپس بودن جرم نیست. میتوانند کسانی حقیقتاً نسبت به یک مسئلهی مهم و حسّاس کشور، احساس دلواپسی و دغدغه مندی کنند؛ هیچ مانعی ندارد؛ امّا این به معنای متّهم کردن نباشد، به معنای نادیده گرفتن زحمات و خدمات نباشد. از آن طرف هم دولت و طرفداران دولت به کسانی که ابراز دغدغه و دلواپسی میکنند، بایستی اهانتی نکنند. من این را صریحاً به ملّت عزیزمان عرض میکنم – قبلاً هم گفتم – من از همهی دولتها در دوران مسئولیّت خودم حمایت کردم؛ از این دولت هم حمایت میکنم. هرجا هم لازم باشد تذکّر میدهم؛ البتّه چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم. نگاه میکنم به عملکردها و برحسب عملکردها قضاوت میکنم و به توفیق الهی و به کمک الهی، برحسب عملکردها هم عمل خواهم کرد. این مطلب اوّل در توضیح و تبیین آنچه به عنوان شعار سال – همدلی و همزبانیِ میان دولت و ملّت – مطرح کردیم؛ همدل باشند، همزبان باشند و همکاری کنند و در کنار هم به سوی رفع مشکلات حرکت کنند.

عرض کردیم این وقتی اهمّیّت پیدا میکند که فرصتهای بزرگی در اختیار است و چالشهای بزرگی را انسان انتظار میبرد؛ امروز از همین روزها است. امروز، هم فرصتهای بسیار بزرگی داریم، هم چالشهایی در پیش روی ما است که بایستی با این چالشها برخورد کنیم و با کمک این فرصتها، بر این چالشها به توفیق الهی پیروز بشویم. خب، امروز فرصتهای بزرگی داریم؛ یکی از بزرگترین فرصتهای ما مربوط میشود به نیروی انسانی کارامد و مبتکر که در کشور ما بحمدالله بوفور و فراوانی، نیروی کارآمد و عمدتاً جوان و دارای ابتکار و روحیّه وجود دارد.

یکی از بزرگترین فرصتهای ما همراهی مردم ما و جوانهای ما با نظام و هدفهای نظام و امام بزرگوار است. من به شما برادران و خواهران عزیز توجّه میدهم که نگاه کنید در این راهپیمایی های روز قدس یا بیست ودوّم بهمن، عمده جوانها هستند؛ این جوانها همان جوانهایی هستند که شبانهروز به وسیلهی رسانه های صوتی و تصویری و اینترنتی، در زیر بمباران تخریب قرار دارند؛ غوغایی است در دنیا؛ در دنیای مجازی. در دنیای رسانه های صوتی و تصویری، صدها رسانه، و با یک اعتبار هزارها رسانه، در حال بمباران افکار جوانهای ما هستند؛ بعضی از آنها سعی میکنند جوانها را از دین برگردانند، بعضی سعی میکنند آنها را از نظام اسلامی منصرف کنند، بعضی سعی میکنند آنها را به ایجاد اختلاف وادار کنند، بعضی سعی میکنند آنها را در خدمت هدفهای خبیث خود بگیرند، بعضی سعی میکنند آنها را به ولنگاری و بیکارگی سوق بدهند؛ این بمباران به طور دائم بر روی سر جوانهای ما و به وسیلهی همین دستگاهها و رسانه های صوتی و تصویری و اینترنتی در حال انجام است؛ درعین حال شما نگاه میکنید میبینید ده ها میلیون از همین جوانها در سرتاسر کشور در روز بیست ودوّم بهمن میآیند و شعار میدهند و ابراز احساسات میکنند و نسبت به امام، نسبت به اسلام، نسبت به نظام اسلامی ابراز ارادت میکنند؛ این چیز کوچکی نیست، این فرصت بسیار بزرگی است.

یکی دیگر از فرصتها عبارت است از پیشرفت های علمی ای که در دوران تحریم به وجود آمده است. یک وقت قدرتها و دولتها و پولها و سرمایه های جهانی و بین المللی به کمک یک ملّتی میآیند؛ یکوقت همهی درها را به روی یک ملّت میبندند، درعین حال آن ملّت میتواند در بخشهای مختلف کارهای بزرگ بکند. امروز شما این کارها را مشاهده میکنید؛ اینها را دستکم نباید گرفت. همین فاز دوازدهم پارس جنوبی که چند روز قبل از این به وسیلهی رئیس جمهور افتتاح شد، یک طرح صنعتی بسیار بزرگ و پیچیده است که میتواند رشد اقتصادی کشور را و محصول تلاش عمومی کشور را به صورت محسوسی افزایش بدهد. از این قبیل چیزها فراوان داریم. ملاحظه کردید در رزمایش نیروهای مسلّح، دستگاههایی وارد عرصه شدهاند که دشمنان از دیدن اینها تعجّب میکنند؛ این تعجّب را به زبان هم میآورند؛ نه اینکه ما تعجّب آنها را حدس بزنیم، خودشان میگویند که تعجّب میکنند؛ اینها همه در زمان تحریم اتّفاق افتاده است. این چیز کوچکی نیست، این فرصت بسیار بزرگی است، اینها را در طول سالهای متمادیِ تحریم – یعنی از سالهای 89 و 90 و 91 و 92 که این تحریمهایِ به گمان آنها فلج کننده بر کشور سایه میانداخته است – جوانهای ما انجام دادند، نیروهای مبتکر ما انجام دادند. این خیلی فرصت بزرگی برای کشور است؛ [پس] همین تحریمها هم فرصت است. من این را بعداً مختصراً عرض خواهم کرد که خود همین تحریمها به یک معنا فرصت است برای ملّت ایران؛ بله دشواریهایی به وجود آورده است امّا این تحریم، میتواند فرصت باشد که در این زمینه عرض میکنم.البتّه چالشهایی هم داریم که دربارهی این چالشها هم امروز مقداری عرض خواهم کرد. امروز یکی از نقدترین و بزرگترین چالشهای کشور مسئلهی اقتصاد ملّی است؛ اقتصاد. انتظار به حقّ مردم ما، این است که از یک اقتصاد شکوفا برخوردار باشند، رفاه عمومی باشد، طبقهی ضعیف از وضعیّت غیرقابل قبول خارج بشود، از مشکلات نجات پیدا کند؛ اینها انتظارات مردم ما است و این انتظارات به حق است؛ اقتصاد کشور نیازمند یک حرکت جدّی و یک کار بزرگ است که من حالا بعضی از خصوصیّات را عرض میکنم. من البتّه چند سال است راجع به اقتصاد حرف میزنم. من در همین جلسه، چند سال قبل از این پیشبینی کردم و گفتم دشمنان بر روی اقتصاد ما متمرکز خواهند شد،(10) مسئولین باید به فکر باشند، خودشان را آماده کنند؛ کمرها را محکم کنند برای مواجه هی با خصومت دشمنان و سیاستهای خصمانهی دشمنان که روی اقتصاد کشور متمرکز شده اند. حالا من در مورد اقتصاد، مطالبی را عرض خواهم کرد.

امروز دههی عدالت و پیشرفت از نیمه گذشته است. یک دهه را ما به عنوان دههی عدالت و پیشرفت معیّن کردیم و معرّفی کردیم که از نیمه گذشته؛ بیست سالِ چشم انداز به نیمه رسید، بیست سالی که برای چشمانداز معیّن کردیم و سیاستگذاری کردیم، ده سال آن گذشته است؛ ده سال [دیگر] در مقابل روی ما است، اینها مسائل مهمّی است؛ حسّاسیّت مسائل اقتصادی با توجّه به این واقعیّتها بیشتر میشود.

دشمنان ما صریحاً میگویند که هدفشان از فشارهای اقتصادی یک هدف سیاسی است. هدف آنها این است که مردم ایران را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند؛(11) توجّه بفرمایید؛ البتّه بله، «مرگ بر آمریکا»، چون آمریکا آن عامل اصلی این فشارها است و خودشان هم اصرار دارند بر اینکه متمرکز بشوند روی اقتصاد ملّت عزیزما. هدفشان چیست؟ هدف این است که مردم را در مقابل دستگاه قرار بدهند؛ این را صریحاً میگویند که میخواهیم فشار اقتصادی بیاوریم تا وضعیّت مردم سخت بشود و مردم وادار به اعتراض بشوند در مقابل دولت و در مقابل نظام اسلامی. این را صریحاً میگویند البتّه بدروغ گاهی ادّعا میکنند که طرفدار ملّت ایرانند که این دروغها را نمیشود باور کرد و نباید از دشمن باور کرد، لکن هدفشان همان هدف سیاسی است. میخواهند این امنیّتی که امروز در کشور ما هست را – که این امنیّت، در منطقهی غرب آسیا که ما در آن قرار داریم، بی نظیر است؛ بحمدالله امروز نه در شرق ما، نه در غرب ما، نه در شمال ما، نه در جنوب ما، در هیچ کشوری امنیتّی مانند امنیّتی که امروز بر کشور ما و ملّت ما حاکم است، وجود ندارد – به دست مردم از بین ببرند و مردم را وادار کنند به برهم زدن امنیّت؛ و حرکات اعتراضی را در کشور شروع کنند؛ دارند تحریک میکنند، دارند کار میکنند، دارند برنامه ریزی میکنند. این کاری است که باجدّیّت و با شدّت به دنبال آن هستند؛ خب این یک شرایط مهم است، این یک چالش بزرگ است. وقتی یک چنین چالشی در کشور وجود دارد، همهی نیروها باید در کنار هم قرار بگیرد، با هم کار کنند و مسئلهی اقتصاد را جدّی بگیرند.

من چند نکته را در باب اقتصاد عرض میکنم. نکته اوّل این است که امروز عرصهی اقتصاد، به خاطر سیاستهای خصمانهی آمریکا، یک عرصهی کارزار است، یک عرصهی جنگ است، جنگی از نوع خاص. در این عرصهی کارزار، هر کسی بتواند به نفع کشور تلاش کند، جهاد کرده است. امروز هر کسی بتواند به اقتصاد کشور کمک بکند، یک حرکت جهادی انجام داده است. این جهاد است؛ البتّه جهادی است که ابزار خودش را دارد، شیوههای مخصوص خود را دارد، باید این جهاد را همه با تدبیر مخصوص خود و سلاح مخصوص خود انجام بدهند. این نکتهی اوّل.

نکتهی دوّم این است که در نگاه کلان به اقتصاد کشورمان دو جور نگاه وجود دارد. من خواهش میکنم بخصوص صاحب نظران و همچنین جوانان و عامّهی مردم عزیزمان به این نکته توجّه کنند که دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد؛ یک نگاه میگوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیّتهای درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم. ظرفیّتهای بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیّتها یا استفاده نشده است یا درست استفاده نشده است؛ از این ظرفیّتها استفاده کنیم؛ [یعنی] اقتصاد درونزا؛ اقتصادی که مایهی خود و مادّهی خود را از درون کشور و از امکانات کشور و از تواناییهای مردم خودمان به دست میآورد. این یک نگاه است که میگویند برای رونق اقتصادی نگاه کنیم به امکانات درونی کشور و استعدادها را و ظرفیّتها را بشناسیم، آنها را بدرستی به کار بگیریم، [آن وقت] اقتصاد رشد خواهد کرد، نمو خواهد کرد؛ این یک نگاه.

نگاه دوّم به اقتصاد کشور نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون از مرزها است؛ میگوید سیاست خارجیمان را تغییر بدهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرتهای مستکبر را در بخشهای گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند؛ این هم نگاه دوّم است. امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوّم یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بیفایده است. همین تحریم هایی که امروز علیه ملّت ایران اعمال میشود، دلیل محکم و متقنی است بر غلط بودن این نگاه؛ یعنی شما وقتی که به امید قدرتهای خارجی نشستید تا آنها بیایند اقتصاد شما را رونق بدهند و با زیر بار آنها رفتن، اقتصاد را رونق بدهید، آنها به حدّ کم قانع نیستند. وقتی که شما نگاه میکنید به بیرون، مواجه میشوید با یک مسئله ای مثل کاهش قیمت نفت؛ ناگهان قدرتهای مستکبر با همراهی ایادی منطقهای خودشان متأسّفانه به این نتیجه میرسند که قیمت نفت را به نصف و گاهی کمتر از نصف برسانند؛ شما مواجه میشوید با یک چنین مشکلی؛ وقتی نگاه به بیرون باشد، این است. وقتی شما نگاه به درون کردید، دیگر اینجور نیست. امروز خارجیها و رؤسای قدرتهای مستکبر میخواهند همین نگاه دوّم را در مردم ما تقویّت کنند.

من پیام رئیس جمهور آمریکا را که به مناسبت عید نوروز خطاب به مردم ایران کرده است دیدم؛ او در این پیام میگوید که شما بیایید حرفهای ما را قبول بکنید؛ در واقع محتوا و محصول حرف او این است میگوید در مذاکرات هسته ای آن چیزی را که ما به شما دیکته میکنیم این را شما قبول بکنید تا در کشور شما کار به وجود بیاید، تا سرمایه به وجود بیاید، تا فعّالیّت اقتصادی در کشور شما راه بیفتد؛ یعنی همین نگاه دوّم. این نگاه، نگاهی است که هرگز به نتیجه نخواهد رسید؛ باید نگاه کنیم به درون کشور، ظرفیّتهای درونی بسیار است. این اقتصاد مقاومتی ای که ما عنوان کردیم و مطرح کردیم و خوشبختانه مورد قبول و استقبال همهی صاحبنظران قرار گرفت – یعنی من حتّی یک نفر از صاحبنظران اقتصادی و اجتماعی را ندیدم که آنچه را به عنوان سیاست اقتصاد مقاومتی مطرح شده، او رد کند – ناظر به همین است؛ یعنی ناظر به امکانات درونی کشور. وقتی که اجازه نمیدهند که شما برای زمین خودت از بیرون آب بیاوری، باید چاه حفر کنی و از درون زمین خودت آب بیرون بیاوری تا محتاج آب آن همسایهی بخیل نباشی؛ باید از درون خود استمداد کنیم و بتوانیم کارها را پیش ببریم. این هم نکتهی دوّم.

نکته سوّم؛ نه در اقتصاد و نه در هیچ برنامهی دیگری، بدون هدفگذاری نمیشود حرکت کرد، باید هدفگذاری بشود. اگر در هر کاری بدون هدفگذاری مسئولان دولتی حرکت کنند و پیش بروند، کار به روزمرّه گی خواهد رسید؛ به نتیجه نمیرسد. هدفگذاریِ مشخّص و ثابتی باید وجود داشته باشد که به سمت آن هدف، همهی دستگاهها را و همهی امکانات را بسیج کنند. به نظر بنده آن چیزی که امسال و سالهای بعد از این باید به عنوان هدف اقتصاد مورد توجّه باشد، عبارت است از سرمایه گذاری بر روی تولید داخلی. همهی تلاشها از سوی همه باید برای تقویت تولید داخلی بسیج بشود. از همهی مسئولانی که در زمینه های اقتصادی فعّالیّت دارند و از همهی آحاد مردم باید مطالبه بشود که به مسئلهی تقویت تولید داخلی کمک کنند.

البتّه راههایی وجود دارد برای کمک که من بعضی را عرض میکنم. یکی از لازمترین کارها این است که از بنگاههای تولیدی متوسّط و کوچک حمایت بشود؛ یکی از کارها این است که فعّالیّتهای بنگاه های دانشبنیان تقویت بشود. اینکه ما روی علم و فنّاوری تکیه میکنیم، فقط به خاطر این نیست که میخواهیم نِصاب علمی خودمان را بالا ببریم؛ پیشرفت علم و فنّاوری به پیشرفت اقتصاد کمک میکند؛ بنگاه هایی که دانشبنیان هستند میتوانند به اقتصاد ملّی کمک کنند. یکی از کارهای لازم، نهضت کاهش خام فروشی است. اینکه من چندی پیش راجع به وابسته بودن اقتصادمان به نفت اعتراض کردم و در سخنرانی گفتم، ناظر به این است. ما باید کاری کنیم که خام فروشی بتدریج کاهش پیدا کند، تا اینکه بکلّی از بین برود؛ باید ارزش افزوده ایجاد کرد. بانکها میتوانند نقش ایفا کنند؛ هم نقش کمک کننده و هم نقش تخریب کننده؛ این مورد توجّه مسئولان ارشد بانکی کشور باید قرار بگیرد. بعضی از بانکها در سرتاسر کشور با شیوه های خاص برخی از بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسّط را به تعطیلی کشاندند، نابود کردند؛ بانکها میتوانند کمک بکنند و یا میتوانند تخریب کنند. یکی از کارهای اساسی، تسهیل سرمایه گذاری است؛ یکی از کارهای اساسی کاهش واردات کالاهای مصرفی است؛ یکی از کارهای اساسی مبارزهی با قاچاق است. کارهای گوناگونی را مسئولین دولتی میتوانند انجام بدهند؛ بخشی از آنها این چیزهایی بود که من اینجا عرض کردم. البتّه این کارها همه کارهای دشواری است؛ گفتن این حرفها آسان است، عمل کردن آنها مشکل است. امّا همین کار مشکل را مسئولین حتماً بایستی انجام بدهند چون مسئله مسئلهی مهمّی است.مردم هم میتوانند نقش ایفا کنند. آن کسانی که قادر بر سرمایه گذاری هستند، سرمایهگذاریشان را متوجّه تولید کنند و در تولید سرمایه گذاری بکنند. کسانی که مصرفکننده هستند – که همهی ملّت ما در واقع مصرفکننده اند – محصولات داخلی را مصرف کنند که من روی این بارها و بارها تکیه کردم و امروز هم عرض میکنم و تکیه میکنم. همه سعی بکنند محصولات داخلی را مصرف بکنند، کارگر ایرانی را حمایت بکنند، کارگاه تولیدی داخلی را با مصرف کردن [محصول] آن رونق بدهند. پرهیز از اسراف؛ کسانی که اهل اسرافند بدانند، این اسراف و زیاده روی و ریخت وپاش که در اسلام این همه مذّمت شده است، سرنوشت اقتصاد ملّی را تعیین میکند؛ اگرچنانچه از اسراف و زیاده روی و ریخت وپاش اموال شخصی، چه آب، چه نان، وسایل تشریفاتی زیادی در مهمانیها، در عقدها، در عروسیها، در بقیّهی مراسم و چه بقیّهی چیزهای دیگر پرهیز بشود، به اقتصاد ملّی کمک میکند. آن کسانی که در کارهای تجارت خارجی و دادوستد خارجی هستند، میتوانند نقش ایفا کنند؛ نقش آنها هم عبارت است از صحّت عمل، تا بتوانند آبروی ملّت ایران را [حفظ کنند]. این هم نکتهی سوّم.

نکتهی چهارم در زمینهی اقتصاد این است که تحریم تنها ابزار دشمن است، این را بدانند. تنها ابزار دشمن برای مقابلهی با ملّت ایران امروز عبارت است از تحریم؛ اگر ما درست عمل کنیم، با تدبیر عمل کنیم، تحریم میتواند بی اثر بشود. همچنانکه اشاره کردم، همین دستگاههای تولیدی و صنعتیای که امروز خوشبختانه دستگاههای دولتی آنها را افتتاح میکنند – ازجمله همین فاز دوازدهم پارس جنوبی که قبلاً اشاره کردم و همین پیشرفتهای نظامی و همین پارکهای علم و فنّاوری و امثال اینها – کارهایی است که میتواند اینجور تحریم را از بین ببرد؛ اثر تحریم را اوّل کاهش بدهد، بعد هم از بین ببرد. تحریم، مشکلترین آنها بود امّا برای ما برکاتی هم داشت. تحریم به ما نشان داد که باید به خودمان متّکی باشیم و به ما ثابت کرد که میتوانیم از نیروهای درونی خودمان استفاده کنیم. اگر مسئولین دولتی و آحاد مردم و بخصوص فعّالان بخشهای اقتصادی همّت بکنند، تلاش بکنند و دستگاه های رسانهای عمومی هم کمک بکنند – که حالا اشاره خواهم کرد – انشاءالله خواهیم دید که تحریم قادر نخواهد بود که ملّت ایران را از پیشرفت باز دارد.

یک مطلب راجع به مسائل هسته ای عرض بکنیم؛ البتّه نکات دیگری هم وجود دارد که نمیخواهم بیش از این در این زمینه بحث را ادامه بدهم. چند جمله در باب مسائل هسته ای: اوّلاً در زمینهی مسائل هسته ای، دشمنان ما که طرف مقابل ملّت ایران قرار دارند – که عمده هم آمریکا است – اینها دارند با تدبیر و سیاست گذاری حرکت میکنند. این را ما کاملاً توجّه داریم، میفهمند که دارند چه کار میکنند؛ آنها به این مذاکرات احتیاج دارند، آمریکا به مذاکرات هستهای بسیار احتیاج دارد. این اختلافاتی هم که میبینید در بین آمریکاییها هست، سناتورهای آمریکا یک جور، دولت آمریکا یک جور، این معنایش این نیست که اینها به این مذاکرات نیازمند نیستند؛ نه، آن جناح مقابل دولت، مایل است امتیازی را که در این مذاکرات وجود دارد، به نام حریفش که حزب دموکرات است ثبت نشود؛ دنبال این هستند. به این مذاکرات احتیاج دارند و این مذاکرات را برای خودشان لازم میدانند امّا ابراز استغنا میکنند.

در همین پیام نوروزی رئیس جمهور آمریکا متأسّفانه حرفهای غیر صادقانه ای وجود داشت. بااینکه نسبت به ملّت ایران علی الظّاهر اظهار دوستی میکنند امّا انسان کاملاً و بروشنی درمییابد که این اظهارات صادقانه نیست. یکی از حرفها این بود که در ایران کسانی هستند که با حلّ دیپلماتیک مسئلهی هسته ای موافقت ندارند؛ این را او میگوید. میگوید در ایران کسانی هستند که نمیخواهند مسئلهی هسته ای با مذاکرات دیپلماسی حلوفصل بشود؛ این دروغ است؛ در ایران هیچکس نیست که نخواهد مسئلهی هسته ای حل بشود و با مذاکرات حل بشود. آنچه ملّت ایران نمیخواهند عبارت است از قبول تحمیلها و زورگوییهای آمریکا؛ این را نمیخواهد. آنچه ملّت ایران در مقابل آن مقاومت میکند قبول زورگوییهای طرف مقابل است. طرف مقابل میگوید بیایید مذاکره کنیم و شما حرفهای ما را موبه مو قبول کنید؛ این را میگوید. ملّت ایران در مقابل این ایستاده است و یقیناً نه مسئولین ما، نه هیئت مذاکرهکننده و پشت سرِ آنها ملّت ایران، مطلقاً این را قبول نخواهد کرد.

نکتهی دوّم در مورد مسائل هسته ای این است که این مذاکراتی که امروز در جریان است که با دولتهای اروپایی و با آمریکا مذاکره میکنند، مذاکرهی با آمریکا صرفاً در قضیّهی هسته ای است و لاغیر، این را همه بدانند. ما دربارهی مسائل منطقه ای با آمریکا مذاکره ای نمیکنیم؛ هدفهای آمریکا در مسائل منطقه ای، درست نقطهی مقابل هدفهای ما است. ما در منطقه امنیّت و آرامش میخواهیم، تسلّط ملّتها را میخواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاه های استکباری و در رأس آنها آمریکا، درمقابل بیداری اسلامیای که به وسیلهی ملّتها بهوجود آمد، یک ضدّ حمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملّتها را در منطقه دارد بتدریج بدبخت میکند؛ هدف آنها این است؛ این درست نقطهی مقابل هدفهای ما است. ما نه در مسائل منطقه ای، نه در مسائل داخلی و نه در مسئلهی تسلیحات، با آمریکا مطلقا صحبت و مذاکرهای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیّهی هسته ای است و اینکه ما در موضوع هسته ای با روش دیپلماسی چگونه میتوانیم به نتیجه برسیم.

نکتهی سوّم؛ اینکه آمریکاییها تکرار میکنند که «ما قرارداد با ایران میبندیم، بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم» این حرف حرف غلط و غیر قابل قبولی است؛ این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است، نه نتیجهی مذاکرات؛ آن کسانی که دستاندرکار هستند، فرق این دو را بخوبی میفهمند. این یک خدعهی آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم! اینجوری نیست؛ همینطور که مسئولین ما صریحاً گفته اند و رئیس جمهور محترم صریحاً گفت، رفع تحریمها باید بدون هیچ فاصله ای در هنگام رسیدن به توافق انجام بگیرد، یعنی رفع تحریم جزء توافق است نه چیزی مترتّب بر توافق.

یک نکتهی دیگر؛ آمریکاییها تکرار میکنند که ایران بایستی در تصمیمهایی که میگیرد و چیزهایی که قبول میکند، بازگشت ناپذیریای وجود داشته باشد؛ این را ما قبول نداریم. اگرچنانچه طرف مقابل میتواند به هر بهانه ای باز هم تحریمها را علیه ملّت ایران برقرار کند، هیچ وجهی ندارد که هیئت مذاکره کنندهی ما بپذیرد و کاری انجام بدهد که این کار برگشت ناپذیر است؛ به هیچوجه، این یک صنعت مردمی است، یک صنعت بومی است، متعلّق به مردم است، دانش آن و فنّاوری آن مال مردم است، باید پیش برود؛ این پیشرفت جزء ذات هر صنعت و فنّاوری است. آنها بحث بمب اتم را پیش میکشند، خب خودشان هم میدانند که ما دنبال سلاح هسته ای نیستیم امّا این را یک بهانه ای قرار داده اند برای فشار آوردن بر ملّت ایران. ما در این مذاکرات به همهی تعهّدات بین المللی پایبند بودیم، ما در این مذاکرات به تعهّدات اخلاق سیاسی-اسلامی پایبند بودیم، ما نقض عهد نکردیم، ما دو جور حرف نزدیم، ما تلوّن به خرج ندادیم؛ نقطهی مقابل و طرف مقابل ما آمریکاییها هستند، عهدشکنی کردند، تلوّن در آراء نشان دادند، تقلّب نشان دادند، رفتار آنها یک رفتاری است که برای ملّت ما مایهی عبرت است؛ آن کسانی هم که در درون مجموعهی روشنفکری کشور هنوز ملتفت نبودند که طرف مقابلشان – آمریکا – کیست، خوب است نگاه کنند به این مذاکرات و بفهمند با چه کسی مواجهند و آمریکا امروز در دنیا چه دارد انجام میدهد. این تهدیدهایی هم که میکنند بیاثر است؛ اینکه تهدید میکنند به تحریم بیشتر، اینکه در خلال حرفها تهدید میکنند به تحرّک نظامی، اینها تهدیدهایی است که ملّت ایران را نمیترسانَد؛ ملّت ایران ایستاده است و انشاءالله با کمال موفّقیّت از این آزمون بزرگ بیرون خواهد آمد؛ البتّه توفیقات الهی میتواند ملّت ما را در این راه موفّق کند.

مسائل مهمّ دیگری هم وجود دارد که مجال طرح آنها الان نیست؛ مسلّماً کارهای بزرگی برعهدهی ملّت و دولت ایران است؛ مسئلهی اتّحاد اسلامی، مسئلهی کمک به ملّتهای مستضعف، گسترش نفوذ معنوی اسلام در منطقه که امروز پرچم آن دست ملّت ایران است، اینها کارهای بزرگی است که اگرچنانچه خدای متعال توفیقات خود را شامل حال ملّت عزیزمان بکند – که انشاءالله خواهد کرد، به برکت دعاهای شما، به برکت همّت و تلاش شما و بخصوص جوانان – این کارهای بزرگ را انشاءالله انجام خواهیم داد.

و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

پاورقی

1) سورهی حج، بخشی از آیهی 39؛ «...و البتّه خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است»

2) سورهی حج، آیهی 41؛ «همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا میدارند و زکات میدهند و به کارهای پسندیده وامیدارند، و از کارهای ناپسند باز میدارند، و فرجام همهی کارها از آنِ خدا است»

3) من لا یحضره الفقیه، ج 1 ، ص 210؛ «نماز تقرّب هر پرهیزکار است»

4) سورهی توبه، بخشی از آیهی 103؛ «از اموال آنان صدقه ای بگیر ...»

5) کافی، ج 5 ، ص 56؛ «با آن همهی فرائض و واجبات برپا میشود»

6) سورهی نحل، بخشی از آیهی 90 ؛ «درحقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و ستم باز میدارد...»

7) سورهی اعراف، بخشی از آیهی 157 ؛ «... [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد، و از کار ناپسند باز میدارد ...»

8) کافی، ج 4 ، ص 570؛ «شهادت میدهم که نماز را به پا کردی و زکات را پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر کردی»

9) سورهی توبه، بخشی از آیهی 71 ؛ «و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وامیدارند، و از کارهای ناپسند باز میدارند، و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند ...»

10) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس ( 1386/ 1/ 1)

11) شعار مرگ بر آمریکای حضّار

 

********

بیانات در حرم مطهر رضوی 1-1-93

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌ القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدّیین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الأرضین. اللّهم صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها، اللّهم صلّ علی ولیّک علیّ ابن موسی عدد ما احاط به علمک، صلاةً دائمة بدوام عظمتک و کبریائک، اللّهم سلّم علی ولیّک علیّ ابن موسی الرّضا عدد ما فی علمک، سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک.

خداوند متعال را شاکر و سپاسگزارم که تفضّل فرمود و عمر داد تا بتوانیم یک بار دیگر و یک سال دیگر، در جوار این مرقد منوّر و آسمانی، در این جمع پر شور و صمیمی، با شما برادران و خواهران عزیز گفت‌وگو کنیم. لازم است اوّلاً نوروز و حلول سال نو را بار دیگر، به همه‌ی برادران و خواهرانی که سخنان ما را می‌شنوند و به همه‌ی ملّت ایران تبریک عرض کنیم و از خداوند متعال برای ملّت ایران و همه‌ی مسلمانان جهان، سال پر برکت و زندگی همراه با سعادت را مسئلت نماییم؛ و امیدواریم خداوند متعال تفضّل بفرماید و سالی که امروز آغاز شد، سالی باشد در شأن ملّت بزرگ ایران، سالی پر خیر و برکت و برخوردار از تفضّلات الهی و توجّهات پروردگار.

یک جمله ‌ای در باب سال ۹۲ که دیروز به پایان رسید عرض کنیم. در پیام اوّل سال اشاره کردیم که در سال ۹۲ آنچه به‌ عنوان حماسه‌ی سیاسی انتظار میرفت، ملّت ایران خلق کردند و آفریدند. یقیناً حماسه‌ی سیاسی در دو حرکت بزرگ ملّت ایران جلوه‌ ی بیشتری یافت: یکی حرکت انتخابات در نیمه‌ی اوّل سال، و دیگری راهپیمایی سراسری و عظیم ملّت در نیمه‌ی دوّم. درباره ‌ی انتخابات حرف بسیار زدیم؛ هم این انتخابات، هم همه‌ی انتخاباتهای متعدّدی که از اوّل انقلاب تاکنون برگزار شده است. همچنین درباره‌ی راهپیمایی‌های بزرگ سراسری بیست ‌ودوّم بهمن، هم این حقیر و هم دیگران، مطالب متعدّدی را بر زبان آورده ‌اند که نمیخواهیم آنها را تکرار کنیم؛ ولی دو نکته درباره ‌ی این دو حادثه وجود دارد. درباره‌ ی هر کدام از این دو حادثه ‌ای که به معنای واقعی کلمه هر کدام یک رسانه‌ی فراگیر از وضعیّت کشور ما و ملّت ما در مقابل لجن‌پراکنی‌های مغرضانه‌ی تبلیغات جهانی است، نکته‌ای وجود دارد که من مایلم قبل از مطالب مربوط به سال ۹۳ به این دو نکته بپردازم.

نکته‌ی اوّل در باب انتخابات است. برادران و خواهران عزیز توجّه کنند که از اوّل انقلاب تا امروز، نصاب شرکت مردم در انتخابات پایین نیفتاده است، تنزّل نکرده است؛ این خیلی مهم است. در آخرین انتخاباتی که ملّت ما پای صندوق رأی رفتند ــ یعنی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ــ شرکت مردم در انتخابات، ۷۲ درصد بود؛ این رقم، هم در بین انتخابهای دنیا یک رقم بالایی است و یک نصاب برجسته‌ای است، هم در بین انتخاباتهایی که از اوّل انقلاب تا امروز اتّفاق افتاده است یکی از بالاترین رقمها است؛ معنای این چیست؟ معنای این شرکت وسیع مردم در انتخابات این است که مردم‌ سالاری دینی در کشور تثبیت شده است؛ معنای آن این است که نظام جمهوری اسلامی توفیق یافته است که مردم‌سالاری را در کشور نهادینه کند؛ این چیز کمی نیست. کشوری که در طول قرنهای متمادی با حکّام مستبد و دیکتاتور گذران میکرده است، آن چنان با مردم‌سالاری و شرکت مردم در انتخاب صاحبان قدرت، آشنا و در هم ‌آمیخته شده است که بعد از گذشت ۳۵ سال از هیجانات اوّل انقلاب، مردم وقتی نوبت انتخاب میرسد، ۷۲ درصد در انتخابات شرکت میکنند؛ قدر این را باید دانست. من به شما جوانها و به همه عناصری که صاحب فکرند در سرتاسر کشور عرض میکنم: این نعمت بزرگ را ناسپاسی نکنیم؛ همچنان که در سال ۸۸ این نعمت الهی را عدّه‌ای ناسپاسی کردند. همچنین اینکه گاهی شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت میدهند ــ یعنی تکرار حرف دشمنان ملّت ایران ــ این هم ناسپاسی است. مردم‌سالاری در کشور به یک جریان عادی تبدیل شده است؛ لذاست مردم در سرتاسر کشور، در روستاها، در شهرها، خود را در مقابل صندوق رأی وظیفه‌دار میدانند، به صندوق رأی مراجعه میکنند؛ ۷۲ درصد رأی میدهند؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ در دنیا این رقم، جزو رقمهای بالا است.

نکته دوّم [که باید] توجّه کنند برادران و خواهران عزیز من، در مورد راهپیمایی بیست ودوّم بهمن است. بعضی هستند که با محاسبه جمعیّت‌ها را محاسبه میکنند یا با دوربینها و وسایل گوناگون مقدار جمعیّت را حدس میزنند؛ امسال همه‌ی کسانی که در این زمینه‌ ها فعّال بودند و همه‌ی کسانی که این راهپیمایی را با دقّت زیر نظر داشتند، به ما گزارش دادند که جمعیّت راهپیمایی در تهران و در شهرهای بزرگ و معروف از سالهای قبل، هم بیشتر بود، هم پرشورتر بود یعنی شعارهای مردم، شعارهای پرمغز و پرمعنا و پرشور بود. چرا؟ تحلیلگرانی که مسائل گوناگون را تحلیل میکنند، این جور فهمیدند و به نظر ما درست فهمیدند؛ علّت این بود که امسال عوامل مؤثّر در سیاستهای استکباری، لحنشان نسبت به ملّت ایران بی‌ادبانه‌تر و توهین ‌آمیزتر بود. چون در زمینه‌ی مسائل هسته ‌ای مذاکرات انجام گرفته بود، سیاستمداران آمریکا اظهارِنظر کردند که معلوم میشود ملّت ایران از حرف خود برگشته است، از اصول خود صرفِ‌نظر کرده است! با این زمینه، لحنشان نسبت به ملّت ایران، لحن بی‌ادبانه و توهین‌آمیز بود؛ مردم اینها را شنیدند، دانستند. وقتی دشمن با چهره‌ ی واقعی خود یا نزدیک به چهره‌ی واقعی خود در میدان حضور پیدا میکند، مردم انگیزه بیشتری و همّت بلندتری برای حضور پیدا میکنند؛ مردم چون دیدند آمریکایی‌ها نسبت به آنها بی‌ادبی میکنند و نسبت میدهند که از نظام جدا شده‌اند، خواستند در بیست ‌ودوّم بهمن نشان بدهند که نسبت به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و پرچم برافراشته اسلام با همه‌ی وجود دل‌بسته ‌اند. این نشان‌دهنده‌ی حسّاسیّت مردم ما و غیرت مردم ما در برابر دشمنی و شرارت دشمنان جمهوری اسلامی و دشمنان ایران است. این هم نکته‌ی مربوط به راهپیمایی بیست ‌ودوّم بهمن.

اماّ  راجع به آنچه مربوط به امسال است؛ من اینجا یادداشت ‌هایی کرده ‌ام، عرایضی دارم، سعی میکنم این عرایض را به‌ صورت مجمل ــ در همین مجالی که امروز داریم؛ چون امروز جمعه است و وقت ما در پایان، محدود به نماز جمعه است ــ ان‌شاء‌الله در همین وقت، آنچه را مورد نظر است عرض بکنم؛ امّا اگر مطلبی هم ناگفته بماند، امیدواریم در گفتارهای صاحب‌نظران و دانایان جامعه که میفهمند سیاست جمهوری اسلامی، امروز چیست و چه‌ کار دارد انجام میگیرد، برای افکار عمومی روشن بشود. حرف من ــ آنچه که امروز میخواهم عرض کنم به ‌طور خلاصه و در یک جمله ــ عبارت است از اینکه ملّت ایران باید خود را قوی کند؛ این حرف من است. حرف، درباره‌ ی اقتدار ملّی است. من عرض میکنم به ملّت عزیزمان که اگر ملّتی قوی نباشد و ضعیف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور میگویند؛ اگر ملّتی قوی نباشد، باج ‌گیران عالَم از او باج میگیرند، از او باج میخواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت میکنند؛ اگر بتوانند زیر پا او را لگد میکنند. طبیعت دنیایی که با افکار مادّی اداره میشود، همین است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کسانی که در آنها احساس ضعف میکند، زورگویی خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت. شاعر معروف میگوید:

مرگ برای ضعیف امر طبیعی است

هر قوی اوّل ضعیف گشت و سپس مرد

میگوید مرغ پخته را آوردند در برابر آن کسی که گوشت مرغ و گوشت حیوانی نمیخورد، نگاه کرد:« اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد»؛ به این مرغی که جلویش گذاشته بودند، گفت:

گفت [به مرغ] از چه شیر شرزه نگشتی

تا نتواند کست به مسلخ آورد

اگر تو از خودت میتوانستی دفاع کنی و در خودت قدرتی میداشتی، جرأت نمیکردند این‌جور سر تو را ببُرند. من نه آن شاعر را قبول دارم، نه ابوالعلای معرّی را که از قول او این حرف گفته شده است؛ امّا این را قبول دارم که مرگ در دنیایی که بر اساس افکار مادّی اداره میشود، برای ضعیف امر طبیعی است؛ این را قبول دارم. اگر یک ملّتی به خود نیاید، خود را قوی نکند، دیگران به او زور میگویند. بعضی ملّتها هستند که تا قوی شدن، فاصله‌ی زیادی دارند؛ امیدی وجود ندارد که بخواهند در خود آن نیرویی را که بتوانند مقابله کنند با زورگویان و گردن‌ کلفت‌های عالم، ایجاد کنند؛ امّا ملّت ما این‌جور نیست؛ ما اوّلاً استعداد قوی شدن، زیاد داریم؛ امکانات و ظرفیّتها هم زیاد داریم؛ ملّت ما به ‌سمت اقتدار ملّی هم راه افتاده است و راه زیادی پیموده است؛ من بر این اساس نقشه‌ی کلّی سال ۹۳ را در این دو عنصر میبینم که در پیام اوّل سال عرض کردم: اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و با مدیریّت جهادی.

قوی شدن یک ملّت فقط به این نیست که تسلیحات جنگی پیشرفته‌ای داشته باشد؛ البتّه تسلیحات هم لازم است، امّا فقط با تسلیحات هیچ ملّتی قوی نمیشود. من وقتی نگاه میکنم، سه عنصر را پیدا میکنم که دو عنصر از آنها همین دو نقطه‌ای است که در پیام عرض کرده‌ام؛ این سه عنصر اگر مورد توجّه قرار گرفتند، یک ملّت قوی میشود: یکی اقتصاد، یکی فرهنگ، و سوّمی علم و دانش. درباره‌ی دانش، در این ده دوازده سال گذشته حرفهای زیادی زده شد و بحمدالله اثر کرد. امروز ما در دانش داریم پیش میرویم ــ که بعد باز شاید اشاره‌ای بکنم ــ امّا در مورد اقتصاد و در مورد فرهنگ، یک اهتمام بیش از متعارف لازم است تا بتوانیم اقتصاد کشور را به شکلی دربیاوریم که از آن طرف دنیا کسی نتواند با یک تصمیم‌ گیری، با یک نشست‌وبرخاست، بر روی اقتصاد کشور ما و بر روی معیشت ملّت ما اثر بگذارد؛ این دست ما است، ما باید بکنیم؛ این همان اقتصاد مقاومتی است که سیاستهای آن در اسفند ماه ابلاغ شد؛ بنده هم با مسئولان و مدیران برجسته‌ی کشور جلسه داشتم، مفصّل درباره‌ی آن صحبت کردیم؛ تجاوب هم کردند؛ یعنی مسئولان سه قوّه که خودشان هم در تنظیم این سیاستها مؤثّر بودند و حضور داشتند، استقبال کردند و گفتند ما این کار را انجام میدهیم. من میخواهم با مردم عزیزمان درباره‌ ی اقتصاد مقاومتی اندکی امروز صحبت کنم و مردم از خود این حقیر، مطلبی را که میخواهم عرض کنم بشنوند.

اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که مقاوم است؛ با تحریکات جهانی، با تکانه‌های جهانی، با سیاستهای آمریکا و غیر آمریکا زیرورو نمیشود؛ اقتصادی است متّکی به مردم. سه سؤال درمورد اقتصاد مقاومتی که در حقیقت اقتصاد مقاوم است، وجود دارد؛ من این سه سؤال را مطرح میکنم. سؤال اوّل این است که اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست؟ خصوصیّات مثبت آن و خصوصیّات منفی و سلبیِ آن چیست؟ سؤال دوّم: آیا اقتصاد مقاومتی که داریم شعار آن را میدهیم، تحقّق ‌پذیر است، ممکن است، یا نه، خیالات خام است؟ سؤال سوم: اگر تحقّق اقتصاد مقاومتی ممکن است، الزامات آن چیست، چه کارهایی باید انجام بگیرد؟ امروز من به این سه سؤال جواب میدهم؛ این مربوط به اقتصاد است. بعد راجع به مسئله‌ی فرهنگ هم که به نظر من بسیار مسئله‌ی مهمّی است، عرایضی را عرض خواهم کرد.

سؤال اوّل: گفتیم که اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست. اوّلاً یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ما است ــ این آن جنبه‌ی مثبت ــ امّا منحصر به کشور ما هم نیست؛ یعنی بسیاری از کشورها، امروز با توجّه به این تکانه‌ های اجتماعی و زیروروشدن‌های اقتصادی ‌ای که در این بیست سی سال گذشته اتّفاق افتاده است، متناسب با شرایط خودشان به فکر یک چنین کاری افتاده ‌اند. پس مطلب اوّل اینکه این حرکتی که ما داریم انجام میدهیم، دغدغه‌ی دیگر کشورها هم هست؛ مخصوص ما نیست.

دوّم اینکه گفتیم این اقتصاد درون ‌زا است. درون‌زا است یعنی چه؟ یعنی از دل ظرفیّتهای خود کشور ما و خود مردم ما میجوشد؛ رشد این نهال و این درخت، متّکی است به امکانات کشور خودمان؛ درون‌زا به این معنا است. امّا درعین‌حال درون‌گرا نیست؛ یعنی این اقتصاد مقاومتی، به این معنا نیست که ما اقتصاد خودمان را محصور میکنیم و محدود میکنیم در خود کشور؛ نه، درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهای جهانی تعامل دارد، با اقتصادهای کشورهای دیگر با قدرت مواجه میشود. بنابراین درون‌زا است، امّا درون‌گرا نیست. اینها را که عرض میکنم، برای خاطر این است که در همین زمینه‌ها الان قلمها و زبانها و مغزهای مغرض، مشغول کارند که [القا کنند] «بله، اینها میخواهند اقتصاد کشور را محدود کنند و در داخل محصور کنند». انواع و اقسام تحلیل‌ها را برای اینکه ملّت را و مسئولان را از این راه ـ که راه سعادت است ـ جدا بکنند دارند میکنند. من عرض میکنم تا برای افکار عمومی‌ مان روشن باشد.

سوّم اینکه این اقتصادی که به عنوان اقتصاد مقاومتی مطرح میشود، مردم ‌بنیاد است؛ یعنی بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتی نیست، اقتصاد مردمی است؛ با اراده‌ ی مردم، سرمایه‌ی مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند. امّا «دولتی نیست» به این معنا نیست که دولت در قبال آن مسئولیّتی ندارد؛ چرا، دولت مسئولیّت برنامه‌ریزی، زمینه‌سازی، ظرفیّت ‌سازی، هدایت و کمک دارد. کار اقتصادی و فعّالیّت اقتصادی دستِ مردم است، مال مردم است؛ امّا دولت ـ به‌عنوان یک مسئول عمومی ـ نظارت میکند، هدایت میکند، کمک میکند. آن جایی که کسانی بخواهند سوء‌استفاده کنند و دست به فساد اقتصادی بزنند، جلوی آنها را میگیرد؛ آنجایی که کسانی احتیاج به کمک دارند، به آنها کمک میکند. بنابراین آماده‌سازی شرایط، وظیفه‌ی دولت است؛ تسهیل میکند.

چهارم، گفتیم این اقتصاد، اقتصاد دانش‌ بنیان است یعنی از پیشرفتهای علمی استفاده میکند، به پیشرفتهای علمی تکیه میکند، اقتصاد را بر محور علم قرار میدهد؛ امّا معنای آن این نیست که این اقتصاد منحصر به دانشمندان است و فقط دانشمندان میتوانند نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی؛ نخیر، تجربه‌ها و مهارتها ـ تجربه‌های صاحبان صنعت، تجربه‌ها و مهارتهای کارگرانی که دارای تجربه و مهارتند ـ میتواند اثر بگذارد و میتواند در این اقتصاد نقش ایفا کند. اینکه گفته میشود دانش‌محور، معنای آن این نیست که عناصر با تجربه‌ی صنعتگر یا کشاورز که در طول سالهای متمادی کارهای بزرگی را بر اساس تجربه انجام داده‌اند، اینها نقش ایفا نکنند؛ نخیر، نقش بسیار مهمّی هم به عهده ‌ی اینها است.

پنجم، این اقتصاد، عدالت ‌محور است؛ یعنی تنها به شاخصهای اقتصاد سرمایه‌ داری ـ [مثل] رشد ملّی، تولید ناخالص ملّی ــ اکتفا نمیکند؛ بحث اینها نیست که بگوییم رشد ملّی اینقدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملّی اینقدر زیاد شد؛ که در شاخصهای جهانی و در اقتصاد سرمایه‌داری مشاهده میکنید. در حالی که تولید ناخالص ملّی یک کشوری خیلی هم بالا میرود، امّا کسانی هم در آن کشور از گرسنگی میمیرند! این را ما قبول نداریم. بنابراین شاخص عدالت ـ عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه ـ یکی از شاخصهای مهم در اقتصاد مقاومتی است، امّا معنای آن این نیست که به شاخصهای علمی موجود دنیا هم بی اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخصها هم توجّه میشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار میشود. عدالت در این بیان و در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملّی را افزایش دادن  است.

ششم، در اینکه گفتیم اقتصاد مقاومتی بهترین راه حلّ مشکلات اقتصادی کشور است شکّی نیست، امّا معنای آن این نیست که ناظر به مشکلات کنونی کشور است ـ که یک مقداری از آن مربوط به تحریم است، یک مقداری از آن مثلاً مربوط به غلط بودن فلان برنامه است ـ نه، این مال همیشه است. اقتصاد مقاومتی یعنی مقاوم ‌سازی، محکم‌ سازی پایه ‌های اقتصاد؛ این چنین اقتصادی چه در شرایط تحریم، چه در شرایط غیر تحریم، بارور خواهد بود و به مردم کمک میکند. این سؤال اوّل.

سؤال دوّم این بود که آیا این برنامه‌ی اقتصادی که شما میگویید اقتصاد مقاومتی، یک امر خیالی و توهّمی است و آرزو دارید که انجام بگیرد؛ یا نه، عملاً ممکن است؟ پاسخ این است که نخیر، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است؛ چرا؟ به‌خاطر ظرفیّتها؛ چون این کشور، دارای ظرفیّتهای فوق‌العاده است. من حالا چند قلم از ظرفیّتهای کشور را عرض میکنم. اینها چیزهایی است که آمارهای عجیب‌و‌غریب لازم ندارد، جلوی چشم همه است، همه می‌بینند.

یکی از ظرفیّتهای مهمّ ما، ظرفیّت نیروی انسانی ما است. نیروی انسانی در کشور ما، یکی از بزرگ‌ترین ظرفیّت‌های کشور ما است؛ این یک فرصت بزرگ است. عرض کردیم، جمعیّت جوان کشور ــ از پانزده سال تا سی سال ــ یک حجم عظیم از ملّت ما را تشکیل میدهند؛ این خودش یک ظرفیّت است. تعداد ده میلیون دانش ‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها را داریم؛ ده میلیون از جوانهای ما در طول این سالها از دانشگاهها فارغ ‌التّحصیل شدند. همین حالا بیش از چهار میلیون دانشجو داریم که اینها در طول چند سال آینده فارغ‌ التّحصیل میشوند؛ جوانان عزیز بدانند، این چهار میلیونی که میگویم، ۲۵ برابر تعداد دانشجو در پایان رژیم طاغوت است؛ جمعیّت کشور نسبت به آن موقع شده دو برابر، امّا تعداد دانشجو نسبت به آن موقع شده ۲۵ برابر؛ امروز ما این تعداد دانشجو و فارغ‌التّحصیل داریم. علاوه‌ی بر اینها، میلیونها نیروی مجرّب و ماهر داریم. ببینید، همینهایی که در دوران جنگ به داد نیروهای مسلّح ما رسیدند. در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاه‌های ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود. یک عدّه افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، امّا همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدّم، بعضی‌هایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساخت‌وساز کردند، ساخت‌وسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیب ‌وغریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلّح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جادّه، امثال اینها، به‌ وسیله‌ی همین نیروهای مجرّب و ماهر به‌وجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الی‌ماشاءالله؛ تحصیل ‌کرده نیستند، امّا تجربه‌ و مهارتی دارند که گاهی از تحصیل‌کرده‌ها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم.

یکی از ظرفیّتهای مهمّ کشور ما منابع طبیعی است. من سال گذشته در همین‌جا راجع به نفت و گاز گفتم که مجموع نفت و گاز ما در دنیا درجه‌ی یک است؛ یعنی هیچ کشوری در دنیا به ‌قدر ایران، بر روی هم نفت و گاز ندارد. مجموع نفت و گاز ما از همه‌ی کشورهای دنیا ــ شرق و غرب عالم ــ بیشتر است. امسال که من دارم با شما حرف میزنم، کشفیّاتی درمورد گاز شده است که نشان میدهد که از آن مقداری که سال گذشته در آمارهای ما بود، از آن مقدار هم منابع گازی ما و ذخیره‌های گازی ما افزایش پیدا کرده است؛ این وضع نفت و گاز ما است. بیشترین ذخیره‌ی منابع انرژی ــ که همه‌ی دنیا روشنی خود، گرمای خود، صنعت خود، رونق خود را از انرژی دارد، از نفت و گاز دارد ــ در کشور ما است. علاوه‌ی بر این، معادن طلا و معادن فلزّات کمیاب در سرتاسر این کشور پراکنده است و وجود دارد. سنگ آهن، سنگهای قیمتی، انواع و اقسام فلزهای لازم و اساسی ــ که مادر صنایع محسوب میشوند ــ در کشور وجود دارد؛ این هم یک ظرفیّت بزرگی است.

ظرفیّت دیگر موقعیّت جغرافیایی ما است؛ ما با پانزده کشور همسایه هستیم که اینها رفت‌ وآمد دارند. حمل و نقل ترانزیت یکی از فرصتهای بزرگ کشورها است؛ این برای کشور ما هست و در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود. در این همسایه‌های ما، در حدود ۳۷۰ میلیون جمعیّت زندگی میکنند که این مقدار ارتباطات و همسایه‌ها، برای رونق اقتصادی یک کشور یک فرصت بسیار بزرگی است. این علاوه بر بازار داخلی خود ما است؛ یک بازار ۷۵ میلیونی که برای هر اقتصادی، یک چنین بازاری بازار مهمّی است.

یک ظرفیّت دیگری که در کشور وجود دارد، زیرساخت‌های نرم‌ افزاری و سخت ‌افزاری است؛ نرم‌افزاری مثل این سیاستهای اصل ۴۴، سند چشم ‌انداز و این کارهایی که در این چند سال انجام گرفته و همچنین زیرساخت‌های گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه و امثال اینها؛ اینها زمینه‌های بسیار خوبی برای پیشرفت اقتصاد کشور است، اینها ظرفیّتهای یک کشور است.

خب، ممکن است کسی بگوید اگر تحریم نبود از این ظرفیّتها میتوانستید خوب استفاده کنید، امّا [چون] تحریم هست نمیتوانید از این ظرفیّتها استفاده کنید؛ این خطا است؛ این حرف، درست نیست. ما در بسیاری از مسائل دیگر هم در عین تحریم توانسته ‌ایم به نقطه‌های بسیار برجسته و بالا دست پیدا کنیم؛ یک مثال آن، تولید علم است؛ یک مثال آن، صنعت و فناوری است؛ در اینها ما تحریم بودیم، الان هم تحریم هستیم. در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین ‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛ چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم. چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمیدارد، کِی فلان نقطه را موافقت میکند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌ کار میتوانیم بکنیم.

سؤال سوم را مطرح کنم و جواب بدهم. سؤال سوم این بود که برای اینکه این کار بزرگ، اقتصاد مقاومتی، تحقّق پیدا کند، الزامات چیست و چه کارهایی باید انجام بگیرد؟ خلاصه عرض میکنیم: اوّلاً مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. تولید ملّی، اساس و حلقه‌ی اساسی پیشرفت اقتصاد است. مسئولان باید از تولید ملّی حمایت کنند. چه‌جوری؟ یک جا که قانون لازم دارد، حمایت قانونی کنند؛ یک جا که حمایت قضائی لازم است، انجام بگیرد؛ یک جا که حمایت اجرایی لازم است، باید تشویق کنند و کارهایی بکنند؛ باید این کارها انجام بگیرد. تولید ملّی باید رونق پیدا کند.

دوّم، صاحبان سرمایه و نیروی کار که تولیدگر هستند، آنها هم بایستی به تولید ملّی اهمّیّت بدهند؛ به چه معنا؟ به این معنا که بهره‌وری را افزایش بدهند. بهره‌وری، یعنی از امکاناتی که وجود دارد حدّاکثر استفاده‌ ی بهینه بشود؛ کارگر که کار میکند، کار را با دقّت انجام بدهد؛ رحم الله امرء عمل عملاً فأتقنه، این معنای بهره‌وری است؛ از قول پیغمبر نقل شده است: رحمت خدا بر آن کسی است که کاری را که انجام میدهد، محکم انجام بدهد، متقن انجام بدهد. آن کسی که سرمایه‌گذاری میکند، سعی کند حدّاکثر استفاده از آن سرمایه انجام بگیرد؛ یعنی هزینه‌های تولید را کاهش بدهند؛ بعضی از بی ‌تدبیری‌ها، بی‌سیاستی‌ها موجب میشود هزینه‌ی تولید برود بالا، بهره ‌‌وری سرمایه و کار کم بشود.

سوّم، صاحبان سرمایه در کشور، فعّالیّت تولیدی را ترجیح بدهند بر فعّالیّتهای دیگر. ما دیدیم کسانی را که سرمایه ‌ای داشتند ــ کم یا زیاد ــ و میتوانستند این را در یک راه‌هایی به کار بیندازند و درآمدهای زیادی کسب کنند، نکردند؛ رفتند سراغ تولید؛ گفتند میخواهیم تولید کشور تقویت بشود؛ این حسنه است، این صدقه است، این جزو بهترین کارها است؛ کسانی که دارای سرمایه هستند ــ چه سرمایه‌های کم، چه سرمایه‌ های افزون ــ آن را بیشتر در خدمت تولید کشور بگذارند.

بعدی، مردم در همه‌ی سطوح، تولید ملّی را ترویج کنند. یعنی چه؟ یعنی همین مطلبی که من دو سه سال قبل از این، در همین جا با اصرار فراوان گفتم، یک عدّه ‌ای هم از مردم خوشبختانه عمل کردند، امّا همه باید عمل کنند و آن عبارت است از «مصرف تولیدات داخلی». عزیزان من! شما وقتی که یک جنس داخلی را خرید میکنید به‌جای جنس تولید خارجی، هم به همین اندازه کار و اشتغال ایجاد کرده ‌اید، هم کارگر ایرانی را وادار کرده‌اید به اینکه ابتکار خودش را بیاورد میدان؛ جنس داخلی که مصرف شد، آن کننده‌ی کار، ابتکاراتی دارد، این ابتکارات را روز‌به‌روز افزایش خواهد داد؛ شما وقتی که جنس داخلی مصرف میکنید، ثروت ملّی را افزایش داده‌اید. در گذشته، در دوران طاغوت، ترجیح مصرف خارجی به‌عنوان یک سنّت بود؛ سراغ جنس که میرفتند، [میپرسیدند] داخلی است یا خارجی؟ اگر خارجی بود، بیشتر به آن رغبت داشتند؛ این باید برگردد و به‌عکس بشود. نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است، امّا عرض میکنیم خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم ‌سازی اقتصاد است و بر روی همه چیز این کشور تأثیر میگذارد. باید به این توجّه کرد؛ این نقش همه‌ی مردم است. البتّه در اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگر، مسئولیّت مسئولان و مدیران کشور از دیگران بیشتر است؛ بسیاری از زیاده ‌روی‌ها و ریخت‌ وپاش‌ها در رفتار مردم، به‌خاطر نگاه کردن به رفتار آن کسانی است که آنها را "بزرگ ‌ترها" میدانند؛ اگر اسراف در بین سطوح بالا نباشد، در بین مردم هم اسراف کم خواهد شد. بنابراین ترجیح تولید داخلی یکی از کارها است.

من این بخش را جمع بندی کنم. من عرض میکنم: اقتصاد مقاومتی به معنای مقاوم ساختن پایه‌های اقتصاد، یکی از وظایف عمومی امروز ما است و همه میتوانند در آن نقش ایفا کنند، هم مسئولین و مسئولین قوای سه‌ گانه، هم آحاد مردم، هم کسانی که دارای مهارت کارند، هم کسانی که دارای سرمایه‌اند، هم صاحب‌نظران. البتّه آنچه که ما عرض کردیم، خلاصه‌ای بود از آنچه باید گفت؛ به‌عهده‌ی صاحب‌نظران است که تفصیلات اینها را عرض بکنند.

بخش دوّم حرف من، درباره‌ی فرهنگ است. من در یک جمله عرض بکنم: عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان درباره‌ی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزه‌ی اجتماعی، قانون ‌گرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهت ‌گیری مردم جهت ‌گیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدای‌ناکرده جهت‌گیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدای‌ناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا (۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه‌ی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنه‌ی فرهنگی باشند؛ رخنه‌های فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. نمیخواهیم بگوییم همه‌ی آسیب ‌های فرهنگی کار بیگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّریم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگی، مسئولان غیر فرهنگی، کم‌ کاری‌ها، غلط‌ کاری‌ها، اینها تأثیر داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمی‌اندازیم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی نمیتوانیم فراموش کنیم. امروز و از روزهای اوّل انقلاب، دستگاه‌های تبلیغات، همه‌ی توش‌و‌توان خود را گذاشته ‌اند برای اینکه مردم را نسبت به پایه‌های این انقلاب بی ‌اعتقاد کنند. این کارِ فرهنگی است؟ ایمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار میدهند؛ این را نمیشود انسان ندیده بگیرد.

یک سؤالی اینجا ممکن است مطرح بشود که بگویند: خب شما میگویید مسئولین کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آیا این با آزادی ــ که از شعارهای انقلاب است و جزو پایه‌های جمهوری اسلامی است ــ منافاتی ندارد؟ جواب این است که نخیر، با آزادی هیچ منافاتی ندارد؛ آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همه ‌ی ضابطه ها است. آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه به ریشه‌ی ایمان جوانان زدن دارند تلاش میکنند، نمیشود این را تماشا کرد به‌عنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّه‌ی موادّ مسموم‌کننده‌ ی بدن و بدبخت‌کننده‌ ی خانواده‌ها را کسی بخواهد بین این ‌و آن توزیع کند، نمیشود بی‌تفاوت نشست. اینکه ببینیم کسانی با استفاده‌ی از هنر، با استفاده‌ ی از بیان، با استفاده‌ی از ابزارهای گوناگون، با استفاده‌ ی از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست! در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی میکنند، در آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سخت‌گیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی بوده؛ اظهار نظر درباره‌ی هولوکاست، تردید درباره‌ی هولوکاست، یکی از بزرگ‌ ترین گناهان محسوب میشود، جلویش را میگیرند، طرف را میگیرند، زندانی میکنند، تعقیب قضائی میکنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگ‌ودندان می‌ایستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟ اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقب‌افتاد‌گی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بی‌تفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکس ‌العمل نشان داد. یکی به ضروریّات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیّات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست‌؛ اینها وجود دارد الان. کسانی سعی‌شان این است که بزنند توی سر روح عزّت ملّی جوان ایرانی؛ مکرّر خلقیّات منفی را نسبت میدهند: از اروپایی‌ها یاد بگیرید، از غربیها یاد بگیرید، همدیگر را تحمّل میکنند، ما همدیگر را تحمّل نمیکنیم! واقع قضیّه این است؟ در خیابانهای کشورهای اروپایی و پایتختهای اروپایی ــ حالا، نه بیست سال قبل و پنجاه سال قبل ــ یک نفری که اندکی حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها قرار میگیرد، جلوی چشم مردم میزنند زن محجّبه را مجروح میکنند یا میکشند، کسی جرئت نمیکند بگوید چرا! کسی را به‌عنوان اینکه این اهل آن کشور نیست، جلوی چشم مردم آتش میزنند! این تحمّل مخالف است؟ این چیزی است که همین تازه اتّفاق افتاد؛ چند ماه قبل از این جوانهای الواط یکی از شهرهای یکی از کشورهای اروپایی، یک ایرانی را کتک میزنند، بعد رویش بنزین میریزند، آتشش میزنند، همسایه‌ها هم وامی‌ایستند برّوبر نگاه میکنند، عکس ‌العملی نشان نمیدهند! این تحمّل مخالف است؟ آن ‌کسانی ‌که ملّت ایران را و ملّیّت ایرانی را و خلقیّات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آ‌ن‌ کسانی ‌که مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل میکنند، آ‌ن ‌کسانی ‌که شعارهای اصلی انقلاب را مورد تعرّض جدّی قرار میدهند، آ‌ن ‌کسانی ‌که نهاد خانواده را بی ‌ارزش جلوه میدهند و ازدواج را بی‌معنی وانمود میکنند ـ اینها امروز در جامعه‌ی ما هست؛ کسانی این کارها را دارند میکنند ـ آ‌ن ‌کسانی ‌که لذّت ‌جویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند ــ لذّت؛ «اصالة ‌اللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، یکی با اعتیاد لذّت میبرد، یکی با شهوات جنسی لذّت میبرد، یکی با کتک زدن این ‌و آن لذّت میبرد؛ هرچه مایه‌ی لذّت کسی باشد، این را مباح میدانند ـ کسانی‌ که این حرفها را ترویج میکنند، نمیشود در مقابل اینها بی‌تفاوت ماند. کسانی اباحه‌گری را ترویج میکنند. دستگاهها باید احساس وظیفه کنند. در تخریب فرهنگی، کاری که تخریب ‌کنند‌گان فرهنگ انجام میدهند این است که به‌جای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته‌ باشد، نمیتواند به هیچ‌ جا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبه‌نفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبهه ‌افکنی و بی‌اعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّت‌جویی و شهوت ‌رانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد. دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند. البتّه بعضی از وظایف، وظایف ایجابی است، بعضی از وظایف هم وظایف دفاعی است؛ هر دوی اینها باید انجام بگیرد؛ هم وظایف ایجابی، هم وظایف دفاعی. دستگاههای تبلیغاتی کشور ما ــ چه آنهایی که مستقیماً مربوط به دولتند، چه آنهایی که مستقیم مربوط به دولت نیستند ــ از هوچی‌ گری رسانه‌ های بیگانه یا رسانه‌هایی که زبان بیگانه را در کام خودشان دارند، نباید بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظیم نباید بکنند؛ این مربوط به دستگاه های رسمی فرهنگی.

امّا آنچه نقطه‌ی مهم‌ تر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند به‌طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوه‌ی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمت‌زنی و جنجال‌آفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعه‌ی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بی‌شماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحب‌نظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیل‌کرده‌های ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینه‌ی فرهنگ، این است.

من در پایان عرایضم یک نکته را به شما ملّت ایران عرض بکنم: بدانید که واقعیّات جامعه‌ی جهانی بر طبق خواسته‌ها و نیّات آمریکا به پیش نمیرود. آنچه استکبار جهانی و دشمنان عنود ملّت ایران خواسته‌اند تحقّق پیدا کند، در عرصه‌ی گسترده‌ی جهانی تحقّق پیدا نکرده و ان‌شاءالله تحقّق هم پیدا نخواهد کرد. آمریکا در فلسطین ناکام مانده است. نقشه‌ای که برای فلسطین داشتند و خیلی هم تلاش کردند، پیش نرفته است و ان‌شاءالله پیش نخواهد رفت. اینها میخواهند کشور فلسطین را تبدیل کنند به یک کشور یهودی. یعنی فلسطینی ـ چه مسلمان، چه مسیحی ـ در فلسطین امکان زندگی کردن نداشته باشد؛ یعنی کار فلسطین را بکلّی تمام کنند. این کار را دنبال کردند؛ خیلی هم تلاش کردند در این چند سال، نتوانستند. آمریکا در فلسطین به نتیجه نرسید، در سوریه به نتیجه نرسید، در عراق به نتیجه نرسید، در افغانستان و در پاکستان مقاصدی که داشت تحقّق پیدا نکرد، اخیراً در اروپا هم ملاحظه میکنید و میشنوید که نقشه ‌های آمریکا نقش بر آب شده است. باید بدانیم در کشور عزیز ما هم، آنها بعد از سی سال تلاشی که علیه این انقلاب انجام دادند و علیه ملّت انقلابی ما انجام دادند، باز نتوانستند به نتایجی دست پیدا کنند؛ نشانه‌اش همین حضور مردم است. افراد مؤثّر در دولت آمریکا و نظام آمریکا این را صریحاً گفتند، گفتند ما تحریمها را به‌وجود آوردیم و تشدید کردیم که مردم را ضدّ نظام، بکشانیم به خیابانها؛ این را صریحاً گفتند که تحریم برای این است که انقلاب را ریشه‌کن کنند و مردم را در مقابل نظام اسلامی قرار بدهند. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که عرض کردیم، در سال ۱۳۹۲ انتخاباتی انجام گرفت با نصاب بالا از مشارکت مردم، و در بیست‌ودوّم بهمن سال ۹۲، راهپیمایی ‌ای انجام گرفت پرشورتر و وسیع ‌تر و بزرگ‌تر از راهپیمایی‌های هرسال دیگر؛ و این همان مطلبی است که من بارها تکرار میکنم: جوانان عزیز ما بدانند، آینده مال شما است، دشمنان شما محکوم به شکستند به توفیق الهی، و امیدواریم خداوند متعال همه‌ی شما را با توفیقات خودش به راه‌های سعادت رهنمون بشود، و قلب مقدّس ولیّ عصر را از ما راضی و خشنود کند.

والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

********

بیانات در حرم مطهر رضوی 1-1-92

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الأرضین. السّلام علی الصّدّیقة الطّاهرة فاطمة بنت رسول الله صلّی الله علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها.

به همه ی برادران و خواهران عزیزی كه در این محفلِ گرم و پرشور حضور یافته اند، سلام و تبریك عرض میكنم و خدا را از اعماق دل سپاسگزارم كه فرصت عنایت كرد و مهلت داد تا یك بار دیگر و یك سال دیگر و یك نوروز دیگر، در جوار بارگاه ملكوتی حضرت ابا الحسن الرّضا (علیه ءالاف التّحیّة و السّلام) در جمع شما مردم عزيز مشهد و زوار محترمی كه از اكناف كشور حضور دارند، امكان و توفيق ملاقات و ديدار پيدا كنم و با شما درباره ی مسائل جاری و مهم  كشور سخن بگويم. از خداوند متعال مسئلت ميكنيم كه دل ما را و زبان ما را هدايت فرمايد و آنچه مورد رضای او است، بر قلب و زبان ما جاری شود. اين هم يك توفيق بزرگی است كه در عيد نوروز، در كنار شادیها و زيبائیهائی كه در طبيعتِ نوروز وجود دارد، اين فرصت، هر ساله برای ما دست ميدهد كه در چنين روزی در جمع شما مردم، به مسائل كشور و ارزيابی وضع كنونی خود و نگاه به گذشته و آينده ی خود بپردازيم؛ با يك نگاه اجمالی، وضع دخل و خرج يكساله ی خودمان را در ابعاد كلان ملی بررسی كنیم، محاسبه كنیم؛ محاسبه ی نفس ملی، محاسبه ی نفس عمومی. همچنان كه در مسائل شخصی، محاسبه ی نفس برای ما لازم است ــ كه فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا»؛[1] باید محاسبه ی كار خود و اعمال خود و حركات شخصی خود را داشته باشیم ــ محاسبه ی ملی هم یك كار بااهمیت و پرارزش است؛ خودمان را محاسبه كنیم، به خودمان نگاه كنیم؛ آنچه را كه بر ما گذشته است، بار دیگر مورد نظر قرار دهیم؛ از آن درس و عبرت بگیریم، برای آینده بهره ببریم.

برادران و خواهران عزیز توجه كنند كه ما ملت ایران، فقط خودمان نیستیم كه به مسائل خودمان نگاه میكنیم و آن را تقویم و ارزیابی میكنیم؛ كسان دیگری هم هستند كه كار ما را مورد مطالعه قرار میدهند؛ درباره ی مسائل ما، كارهای ما، اقدامات ما قضاوت ميكنند و نظر ميدهند. ملتهائی هستند كه از تجربه های ما استفاده ميكنند، بعضِ ديگری هستند كه به مطالعه ی اوضاع ملت ايران اشتغال دارند؛ از پيشرفتهای ما خرسند ميشوند، از موفقيت های ما خوشحال ميشوند؛ ما اگر پيروزی به دست بياوريم، آنها احساس پيروزی ميكنند؛ اگر تلخی و تلخ كامی در كار ما باشد، آنها تلخ كام ميشوند. كسان ديگری هم در دنيا هستند كه كار ما را زير ذرهبين دارند، كار ما را مطالعه ميكنند؛ آنها بعكس، از لغزشهای ما خوشحال ميشوند، از موفقيت های ما احساس دلتنگی ميكنند، بدخواه ملت ايرانند؛ اينها هم كار ما را زير نظر دارند. اينها عمدتاً كسانی هستند كه در طول سالهای متمادی همه چيز اين كشور در اختيار آنها بوده است، بر همه ی امور كشور ما مسلط بودند؛ انقلاب آمده است دست اینها را كوتاه كرده؛ لذا با انقلاب بدند، با مردم انقلابی بدند، با حكومت انقلابی بدند، با نظام انقلابی دشمنند. بنابراین ما زیر نظر جامعه ی بزرگی از آحاد بشر هستیم؛ كار ما را نگاه میكنند، عمل ما را میسنجند.

بنابراین ما كه به عملكرد خودمان و برنامه ی گذشته و آینده ی خودمان نگاه میكنیم، نگاهمان بايد واقع بینانه باشد؛ ارزیابی ما ارزیابی درستی باشد. بعضی از مردمِ خود ما وقتی به اوضاع كشور نگاه میكنند، فقط ضعفها را میبینند؛ گرانی را میبینند، افت تولید در برخی از واحدهای تولیدی كشور را میبینند، فشارهای دشمنان را میبینند. این نگاه، نگاه ناقصی است. بنده نگاه متفاوتی دارم. من وقتی به اوضاع كشور و اوضاع ملتمان نگاه میكنم، یك میدان عظیم پرچالشی را مشاهده میكنم كه ملت ایران در این میدان، به رغم دشمنان، سربلند و پيروز ظاهر شده است.

ضعفها هست، مشكلات هست؛ در مجموعه ی حوادث و رويدادهای كشور، تلخی ها و تلخ كامی هائی وجود دارد؛ ولی كسانی از قدرتمندان مادی عالم، با همه ی وجود تلاش كردند كه ملت ايران را فلج كنند؛ اين را به زبان آوردند. آن خانم بی كفايتی كه مسئوليت سياست خارجی كشور آمريكا را بر عهده داشت، سينه اش را سپر كرد و گفت ميخواهيم تحريمهائی در مورد جمهوری اسلامی اعمال كنيم كه ايران فلج شود! اين را صريحاً به زبان آوردند. و حالا عرض خواهم كرد كه فعاليتها و اقدامهاي  آنها چه بود و چه شد و به كجا انجاميد. بنابراين از يك طرف، تلاش دشمن است در اين عرصه ی عظيم و ميدان بزرگی كه ملت ايران در آن به چالش و مقابله با دشمن سرگرم است؛ از طرف ديگر، وجود دستاوردهای بزرگی است كه نشان دهنده ی ظرفيت و قدرت و هوشمندی اين ملت بزرگ است. وقتی انسان اين صحنه را ملاحظه ميكند، مثل صحنه ی هماورديِ ورزشكاران قدرتمندی است كه زحمت و تلاش و كوشش و خستگی در آن هست، اما يك قهرمان، در اين ميدان موفق ميشود، پيروز ميشود؛ همه او را تحسين ميكنند و آفرين ميگويند. اين قهرمان در اين صحنه ی عظيمی كه در مقابل چشم ما است، ملت ايران است. هر كس اين صحنه را درست ببيند و درست مطالعه كند، به ملت ايرانآفرين ميگويد؛ همچنان كه ما امروز صدای آفرين هوشمندان نكته بين دنيا را ميشنويم كه از ميان همان كشورهائی كه دشمن و بدخواه ملت ايرانند، نخبگان سياسی، نخبگان دانشگاهی، افراد دنياديده و مجرب كه اوضاع را زير نظر دارند،  به ملت ايران آفرين ميگويند. اين عرصه ای است كه در مقابل چشم ما است. بنابراين نگاه كردن و فقط به ضعفها چشم دوختن، غلط است. بايد ديد مجموعه ی اين تلاشها در سطح كشور چگونه انجام ميگيرد و به چه سرانجامی منتهی ميشود. با اين ديد وقتی به صحنه نگاه كنيم، بايد به ايران و ايرانيِ مسلمان آفرين بگوئيم.

گفتيم بعضیها از پيشرفت ملت ايران غمگين و ناراحت ميشوند. اينها چه كسانی هستند؟ اين را بعد عرض خواهم كرد. دشمنانی كه مايل نيستند پيشرفت و ترقی و رشد همه جانبه ی ملت ايران را ببينند، دو كار عمده در برنامه ی آنها وجود دارد: يكی اين كه تا آنجائی كه بتوانند، مانع تراشی كنند كه ملت نتواند به اين پيشرفتها و رشد دست پيدا كند؛ با تحريم، با تهديد، با مشغول كردن مديران به كارهای درجه ی دو و فرعی، به منعطف كردن حواس ملت بزرگ ايران و نخبگان كشور به كارهائی كه در فهرست كارهای اصلی آنها قرار ندارد؛ يعنی مانع شدن عملی.

كار دوم اين است كه در تبليغاتِ خودشان پيشرفتها را انكار كنند. امروز یك شبكه ی تبلیغاتیِ بسیار عظیم با هزاران رسانه از انواع گوناگون رسانه ها در دنیا مشغول به كار است، برای اینكه اثبات كند كه در ملت ایران، در كشور ایران پیشرفتی صورت نمیگیرد؛ پیروزیهای ملت را انكار كنند؛ اگر ضعفهائی وجود دارد، این ضعفها را بزرگ و عمده كنند و در مقابل چشم همه قرار دهند؛ اما قوّتها و نقاط جوشش را ــ كه در سراسر كشور و در هر گوشه و كنار، خود را به انسانهای منصف نشان میدهند ــ از چشمها پنهان كنند.

رئیس جمهور آمریكا در نطق رسمی، از مشكلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینكه از پیروزی خود دارد صحبت میكند؛ كه بله، در ایران پول ملی افت كرده است، مشكلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازندهای كه در این كشور دارد انجام میگیرد، به پیروزیهای بزرگ این ملت اشارهای نكرده است و هرگز نخواهد كرد. سی سال است كه ما با چنین چالشی مواجهایم ــ كه من در ارزیابی این سی سال، بعداً یك كلمه عرض خواهم كرد ــ اما چالشی كه ملت ایران با آن مواجه است و دشمنانی ــ هم در عمل و هم در تبليغات ــ كوشش ميكنند مانع بروز و ظهور رشد چشم گير كشور ايران كه در سايه ی اسلام زندگی ميكند، بشوند، امروز چند برابر است.

سال 91  كه گذشت، يكی از سالهای بسيار پر كار برای دشمنان ما در اين زمينه بود. آنها گفتند ميخواهيم ملت ايران را با تحريمها فلج كنيم. اگر جمهوری اسلامی سر پا باشد، بانشاط باشد، رو به پيشرفت باشد، آنها در دنيا بیآبرو ميشوند؛ لذا اگر ميتوانند، بايد نگذارند؛ و اگر كار از دستشان خارج شد، لااقل در تبليغات جور ديگری اين مطلب را منعكس و وانمود كنند. اينها اين دو كار را امروز با شدت بيشتری انجام ميدهند؛ هم ممانعت عملی ــ با فشار، با تهديد، با تحريم و امثال اينها ــ هم با تلاش تبليغاتی برای كوچك نشان دادن نقطه های قوّت، و بزرگ نشان دادن نقطه های ضعف.

عرض كرديم دشمنانی هستند. اين دشمنان چه كسانی هستند؟ لانه ی اصلی توطئه عليه ملت ايران كجاست؟ پاسخ به اين سؤال، دشوار نيست. امروز سی و چهار سال است كه هرگاه نام «دشمن» برده ميشود، ذهن ملت ايران متوجه دولت آمريكا ميشود. خوب است دولتمردان آمريكا به اين نكته توجه كنند و اين را بفهمند كه ملت ايران در طول اين سی و چند سال چيزهائی ديده است، مراحلی را گذرانده است، كه تا ميگويند دشمن، ذهن ملت ايران متوجه به آمريكا ميشود. اين مسئله ی بسيار مهمی است برای يك دولتی كه ميخواهد در دنيا با آبرو زندگی كند؛ اين مسئله، مسئله ی قابل توجه و قابل دقتی است؛ بايد روی اين مسئله تكيه كنند. مركز توطئه اينجا است، اساس دشمنی اينجا است.

البته دشمنهای ديگری هم هستند كه ما اينها را در درجه ی اول و در رديف اول به حساب نمی آوريم: دشمن صهيونيستی هم هست، منتها رژيم صهيونيستی در قواره و اندازهای نيست كه در صف دشمنان ملت ايران به چشم بيايد. گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم ميكنند؛ تهديد به حمله ی نظامی ميكنند؛ اما به نظرم خودشان هم ميدانند، و اگر نميدانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تل آويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد. دولت انگليسِ خبيث هم با ملت ايران دشمنی ميكند؛ اين هم يكی از دشمنان سنتی و قديمی ملت ايران است؛ منتها دولت انگليس نقش مكمل آمريكا را در اين ميدان بازی ميكند. خود دولت انگليس استقلالی ندارد كه انسان او را يك دشمن مستقلی به حساب بياورد؛ دنباله روِ آمريكا است.

بعضی از دولتهای ديگر هم دشمنی هائی دارند. من اينجا مناسب ميدانم كه بگويم مسئولين دولت فرانسه هم در چند سال اخير دشمنیهای آشكاری با ملت ايران كردهاند؛ اين يك ناهوشمندی از سوی دولت مردان فرانسه است. انسان عاقل، بخصوص سياستمدار عاقل، هرگز نبايد انگيزه ی اين را داشته باشد كه موجودی را كه دشمن او نيست، تبديل به دشمن كند. ما با دولت فرانسه، با كشور فرانسه مشكلی نداشتيم؛ نه در طول تاريخ مشكلی داشتيم، نه در دوران حاضر؛ اما سياست غلط از زمان ساركوزی ــ كه دولت امروز فرانسه هم متأسفانه همان راه را میرود ــ دشمنی با ملت ایران است. به نظر ما این كار غلطی است، كار غیرمدبرانه و غیرعاقلانه ای است، كار ناهوشمندانه ای است.

آمریكائیها وقتی حرف میزنند، میگویند "جامعه ی جهانی". اسم چندتا كشور را گذاشته اند «جامعه ی جهانی»؛ كه در رأس آنها آمریكا است، دنبال سرش هم صهیونیستها و دولت انگلیس و بعضی از دولتهای خرده ریز دیگر است! جامعه ی جهانی به هیچ وجه در صدد دشمنی با ایران و ایرانی و ایران اسلامی نیست.

خب، حالا كه بنا است به سال 91 نگاه كنیم، این را بگوئیم كه از اول سال 91 آمریكائیها برنامه های جدید خودشان را شروع كردند؛ با اینكه در زبان اظهار دوستی كردند، گاهی با ما اظهار دوستی كردند ــ در نامه و پیغام و امثال اینها ــ گاهی در رسانه ها با ملت ایران اظهار دوستی كردند، اما برخلاف این اظهارات غیرواقعی، در عمل سعی كردند نسبت به ایران و ملت ایران سختگیری كنند؛ تحریمهای شدیدی را از اوائل سال 91 گذاشتند ــ تحریم نفت، تحریم بانك و مبادلات بانكی و پولی بین جمهوری اسلامی و كشورهای دیگر ــ كارهای زیادی هم در این زمینه انجام دادند.

اين هم يكی از آن لطائف عالم است كه آمريكائیها دشمنی ميكنند، ميگويند شما نفهميد كه ما با شما دشمنيم؛ مخالفت و عناد ميورزند، متوقعند كه ملت ايران نفهمد كه آنها معاندند و دشمنی ميكنند! اين سياست از اواخر دوران بوش در مقابل ايران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سياست را دولتمردان آمريكا ادامه ميدهند؛ همان پنجه ی چدنيِ زير دستكش مخملی. من چند سال پيش اينجا در جوار بقعه ی علی بن موسی الرضا (عليه السّلام) در همين سخنرانيِ اول فروردين گفتم مراقب باشيد اظهار محبت شما، اظهار دوستی و موافقت شما به معنای اين نباشد كه دستكش مخملی بر روی پنجه ی چدنی كشيديد و ميخواهيد تظاهر به دوستی كنيد، اما در باطن دشمنی ميكنيد. آمريكائیها برای متوقف كردن فروش نفت و انتقال پول ايران، مأمور ويژه فرستادند. از آمريكا افراد برجسته و خاصی را مأمور  كردند كه با كشورها تماس بگيرند، به كشورها مسافرت كنند؛ حتّی با سران شركتها صحبت كنند برای اينكه ارتباطات و اتصالات اقتصادی مربوط به نفت را با جمهوری اسلامی پيگيری نكنند؛ آنها را مجازات كنند به خاطر اين كه با جمهوری اسلامی ارتباط مالی دارند، ارتباط پولی دارند، يا معامله در مورد نفت دارند؛ اين كار را از اول سال 91 و بخصوص از مرداد، با شدتِ تمام شروع كردند. انتظار داشتند ايران در مقابل اين حركتِ برنامه ريزی شده كه با شدت دنبال هم ميكردند، دست از فعاليتهای رشديابنده ی علميِ خود بردارد و تسليم زورگوئیهای آمريكا شود.

البته من اين را بگويم ــ اين را يك بار ديگر هم چند ماه قبل از اين گفتم ــ كه آمريكائیها اظهار خوشحالی كردند و  گفتند كه فلانی اعتراف كرد كه تحريمها اثر گذاشته. بله، تحريمها بیاثر نبود؛ ميخواهند خوشحالی كنند، بكنند. تحريمها بالاخره اثر گذاشت؛ اين هم يك اشكال اساسی در خود ما است. اقتصاد ما دچار اين اشكال است كه وابسته ی به نفت است. ما بايد اقتصاد خودمان را از نفت جدا كنيم؛ دولتهای ما در برنامه های اساسيِ خودشان اين را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی كه در آن زمان سر كار بود و به مسئولان گفتم  كاری كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاه های نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان "تكنوكرات" لبخند انكار زدند كه مگر ميشود؟! بله، ميشود؛ بايد دنبال كرد، بايد اقدام كرد، بايد برنامه ريزی كرد. وقتی برنامه ی اقتصادی يك كشور به يك نقطه ی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطه ی خاص تمركز پيدا ميكنند. بله، تحريمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را كه دشمن ميخواست؛ كه من حالا اين مسئله را شرح خواهم داد. اين در مورد كار اقتصادی بود.

در عرصه ی سياسی هم در طول سال 91 سعی كردند ايران اسلامی را به تعبير خودشان در دنيا منزوی كنند؛ يعنی دولتها را در رابطه شان و در نگاهشان به جمهوری اسلامی دچار تزلزل كنند و نگذارند جمهوری اسلامی سياستهای خود را در سطح منطقه، در سطح جهان و در سطح كشورِ خود گسترش دهد و اعمال كند. اين كار با شكست كامل روبه رو شد. در مسائل بين المللی سعی اينها اين بود كه ما چون اجلاس غيرمتعهدها را در تهران داشتيم، كاری كنند كه اين اجلاس سست و سبك برگزار شود؛ همه شركت نكنند، يا شركت فعال نكنند. درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، اتفاق افتاد. دو ثلث ملتهای جهان عضو جنش غيرمتعهدها هستند. سران كشورها در تهران شركت كردند، مسئولان بلندپايه شركت كردند. همه ايران را تحسين كردند، همه از پيشرفتهای علمی و فنّاوری و اقتصادی كشور اظهار شگفتی كردند. همه در مقابل ملت ايران احساس تمجيد و تحسين كردند؛ اين را به ما هم گفتند، در مصاحبه هايشان هم گفتند؛ به كشورهايشان هم كه برگشتند، اين را همه تصديق كردند. درست نقطه ی مقابل آنچه كه دشمنان ملت ايران ميخواستند، اتفاق افتاد؛ نتوانستند تأثير بگذارند.

در زمینه ی سیاست داخلی، هدف آنها از این تحریمها این بود كه ملت را در راه خودشان مردد كنند؛ بین ملت ایران و نظام اسلامی جدائی بیندازند؛ مردم را دلسرد كنند، ناامید كنند. در روز بیست و دوم بهمن، ملت ایران با حضور متراكم خود، با شور و شوق خود، با احساساتی كه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی ابراز كردند، مشت محكمی بر دهان آنها زدند. در عرصه ی امنیتی هم تلاش كردند امنیت كشور را به هم بزنند ــ كه تفاصیل آن را مسئولان در مصاحبه ها و در گفتارها برای مردم بیان كردند ــ اما در آنجا هم موفق نشدند. در زمینه ی سیاسی در منطقه، قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی را یك بار دیگر تجربه كردند. در مسائل منطقه ای كار به جائی رسید كه اعتراف و اقرار كردند كه بدون حضور ايران و بدون رأی ايران، هيچ مشكل بزرگی در منطقه حل نخواهد شد. در قضيه ی حمله ی رژيم صهيونيستی به غزه، حضور قدرتمند جمهوری اسلامی در پشت صحنه موجب شد كه خودشان اعتراف كردند كه در مقابل مبارزان فلسطينی شكست خوردند؛ گفتند ــ ما نگفتيم، آنها گفتند و اصرار كردند ــ كه اگر چنانچه حضور جمهوری اسلامی نبود،قدرت نمائی جمهوری اسلامی نبود، مبارزان فلسطينی نميتوانستند در مقابل اسرائيل مقاومت كنند، چه برسد به اين كه اسرائيل را به زانو در بياورند؛ كه در جنگِ هشت روزه فلسطينی ها توانستند اسرائيل را به زانو در بياورند، و اين اولين بار در تاريخ تشكيل رژيم جعلی و غاصب صهيونيستی بود.

گفتيم كه تلاشهای اينها بیاثر نبود؛ بله، بیاثر نبود، اما در كنار اثر منفی، يك اثر مثبت بزرگی هم كه مورد انتظار ما بود، اتفاق افتاد؛ يعنی تحريم موجب شد كه نيروهای درونی و ظرفيت عظيم ملت ايران فعال شود، استعدادهائی بروز كند و كارهای عظيمی تحقق پيدا كند؛ كه اگر تحريم نبود، اين كارها اتفاق نمیافتاد. ما به بركت تحريم توانستيم به كارهای بزرگی دست بزنيم؛ جوانان ما توفيقاتی به دست بياورند كه اگر تحريم نبود، ما به اين توفيقات يقيناً دست پيدا نميكرديم. در زمينه ی كارهای زيربنائی ــ كه بعد عرض خواهم كرد ــ در سال 91 پيشرفتهائی صورت گرفت كه در مقايسه ی با سالهای قبل هم، سال 91 يك سال برجسته ای است. كارهای زيربنائيِ انبوهی صورت گرفت؛ در زمينه ی راه، در زمينهی انرژی، در زمينه ی كشف منابع جديد نفت، در زمينه ی كشف منابع جديد اورانيوم، در زمينه ی ايجاد و توسعه ی نيروگاه و پالايشگاه و دهها كار صنعتی بزرگ؛ كه اينها همه زيرساختهای اقتصادی آينده ی كشور است. بله، ما اگر چنانچه اين زيرساختها را از قبل فراهم كرده بوديم، تحريم دشمن همين مقدار اثر منفی را هم كه كرد، نميكرد. اين كارها را ما انجام داديم و توانستيم پابه پای دشمنی و تحريم دشمنان، در جهت مثبت جلو برويم. كارهای بزرگی انجام گرفت؛ يك قلم، پيشرفتهای بزرگ علمی در طول سال 91 است. در زمينه ی علم و فنّاوری كارهائی شد كه حقيقتاً چشم پُركن و برای انسانی كه معتقد به آينده ی كشور است، خرسندكننده و خوشحال كننده است. يعنی همين سالی كه خواستند بر ملت ايران سخت بگيرند، جوانان عزيز ما، دانشمندان ما ماهواره ی ناهيد را به فضا فرستادند؛ كاوشگر پيشگام را با موجود زنده به فضا فرستادند؛ جنگنده ی فوق پيشرفته ساخته شد. اهميت هر كدام از اينها به قدری است كه جا دارد يك ملت برای هر يك از اینها اظهار خوشحالی و خرسندی كند، برايش سرود بسازند، جشنواره درست كنند. كارها چون متراكم است، درست تبليغ نميشود و خبررسانيِ كاملی هم انجام نميگيرد. وقتی كه اين موجود زنده به فضا فرستاده شد و سالم برگشت، آنقدر اين قضيه برای دانشمندان دنيا و ناظران بين المللی تعجب آور بود كه اول انكار كردند؛ ولی بعد كه ديدند چارهای نيست و حقايق و نشانه های درستی و واقعيت را مشاهده كردند، مجبور شدند كه قبول كنند.

در حوزه ی سلامت و مهندسی پزشكی كارهای بزرگی انجام گرفت كه مربوط به سلامت مردم است. در زمينه ی زيست فنّاوری در منطقه اول شديم. كارهای تخصصی برجسته ای در اين زمينه انجام گرفت و اقلام متعدد داروئی بر اين اساس توليد شد. اين همان سالی است كه بر ملت ايران سخت گرفتند، برای اينكه او را از زندگی و از همه ی فرآورده های استعداد بشری محروم كنند. در همين سال، در حوزه ی نانوفنّاوری ــ كه يك انقلاب در زمينه ی فنّاوری و صنعت است ــ رتبه ی اول را در منطقه پیدا كردیم. در همین سال، در چندین حوزه ی علمیِ مهم، مقام اول تولید علم در منطقه بوديم. در ركوردهای علم و تولید علمی، در انتشار مقالات علمی، در سرعت پیشرفت علمی، در سهم كشور در تولیدات علمیِ كل جهان، شاهد پیشرفت بودیم. در مسابقات علمیِ فنّاورانه ی دانشجویان، كشور نسبت به سال گذشته سی و یك درصد رشد داشت. در سال 91، تعداد دانشجو به قدری افزایش پیدا كرد كه بیست و پنج برابر اول انقلاب، ما امسال دانشجو داریم. بیست و پنج برابر اول انقلاب، دانشجويان در كشور مشغول تحصیل هستند. اینها پیشرفتهای عظیم ملت ایران است. در حوزه ی آب، در حوزه ی محیط زیست، در سلولهای بنیادی، در انرژیهای نو، در گیاهان داروئی، در انرژی هسته ای، كشور توانست به پیشرفتهای بزرگی دست پیدا كند. اینها همه مربوط به آن سالی است كه دشمنان ملت ایران همه ی تلاش خود را بسیج كردند تا ملت ایران را از كار بیندازند.

حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است كه یك ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همه ی كسانی كه مسائل ايران را دنبال ميكنند، معلوم شد كه آنچه برای يك ملت مهم است، تكيه به استعداد درونی خود، توكل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تكيه ی به دشمنان است؛ اين است كه ميتواند يك ملت را به جلو ببرد. سال 91 برای ما يك ميدان رزمايش بود، يك ميدان تمرين بود. به كوری چشم دشمن، ما ملت ايران فلج كه نشديم، در اين ميدان رزمايش توانستيم از خودمان برجستگیهائی را هم  نشان دهيم. البته ضعفهای خودمان را هم شناختيم؛ خاصيت رزمايش اين است. در يك تمرين رزمی و در يك رزمايش، يك مجموعه ی رزمی، هم قوّتهای خود را ميشناسد، هم ضعفهای خود را ميشناسد و آنها را برطرف ميكند. ما ضعفهای خودمان را هم شناختيم. ضعف ما در اقتصاد، كه به سختيِ معيشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ كه عرض كردم اين يكی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سياستهای كلان اقتصادی، و سياستها و تصميم گيریهای پیدرپيِ روزمرّه. مسئولين كشور ــ مسولينِ امروز و بخصوص مسئولين آينده كه بعد از انتخاباتِ امسال بر سر كار خواهند آمد ــ به اين نكته توجه كنند؛ كشور بايد سياست اقتصاديِ كلانِ روشن و مدوّن و برنامه ريزی شده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغيير و تبديلی در آن ايجاد كند.

درس بزرگ ديگر ما اين بود كه بنيه ی كشور قوی است. وقتی بنيه قوی شد، تأثيرات خصمانه ی دشمنان به حداقل ميرسد. اگر مسئولين كه در اين كشور بزرگ و با اين بنيه ی قوی، مسئوليت را پذيرفتند، با تدبير كار كنند، مديران با هم باشند، با هم فعاليت كنند ــ توصيه ای كه ما هميشه به مسئولين و مديران كشور ميكنيم ــ با حزم و تدبير عمل كنند، آن وقت ميتوانيم از هر تهديدی يك فرصتی بسازيم؛ همچنان كه در سال 91 از تهديدهای دشمن فرصت ساختيم و توانستيم به طرف جلو حركت كنيم. آنچه كه مسئولين كشور و ملت عزيز ما در سال 91 انجام دادند، انشاءالله بايد آثار آن در زندگی مردم، در آينده و در سالهای بعد خود را نشان دهد و نشان خواهد داد.

البته اقتصاد مسئله ی مهمی است كه بنده در اين چند سال پیدرپی بر روی آن تكيه كرده ام، اما تنها مسئله هم مسئله ی اقتصاد نيست؛ امنيت كشور مهم است، سلامت مردم مهم است، پيشرفتهای علمی مهم است و اساس كار و زيربنای كار است ــ كه اگر چنانچه در كشور علم پيشرفت كند، همه ی كارهای بعدی آسان خواهد شد ــ استقلال و عزت ملی برای كشور مهم است، زيردست نبودن يك ملت و ارباب نداشتن يك ملت مهم است، نفوذ و اقتدار منطقه ای يك ملت و يك كشور پشتوانهی استقلال و امنيت كشور است و مهم است. در همه ی اين موارد، ما پيشرفت داشتيم؛ هم در زمينه ی امنيت، هم در زمينه ی سلامت، هم در زمينه ی نفوذ بين المللی، هم در زمينه ی تسلط بر حوادث گوناگونی كه بر كشور و بر منطقه جاری است.

ملت ما با پيشرفتها ثابت كرد كه در سايه ی آمريكا زندگی نكردن، به معنای عقب افتادگی نيست؛ اين نكته ی مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران ــ در روزی كه استعمارِ مستقيم بود ــ و امروز آمريكا، ميخواهند به ملتهای دنيا اثبات كنند كه اگر ميخواهيد زندگی خوب داشته باشيد و پيشرفت كنيد، بايد زير سايه ی ما بيائيد. ملت ايران اثبات كرد كه اين حرف دروغ است. ملت ما ثابت كرد كه وابسته نبودن به آمریكا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقب افتادگی نیست، بلكه موجب پیشرفت است؛ دلیل واضح این است كه شما این سی سالِ جمهوری اسلامی را مقایسه كنید با سی سالِ بعضی از كشورهائی كه در سایه ی آمریكا زندگی كردند، دل خودشان را به سالی دو سه میلیارد دلار كمك آمریكا خوش كردند و تسلیم آمریكا شدند؛ ببینید آنها كجایند، ما كجائیم؟ هستند كشورهائی كه خودشان را به دُم آمریكا بستند و دنباله روِ آمریكایند. سی سال تجربه در مقابل ما است. ببینید سی سالِ جمهوری اسلامی چگونه گذشته است و جمهوری اسلامی و ملت ایران از كجا به كجا رسیده است، آنها در چه وضعی هستند. هر كس این را مطالعه كند، خواهد فهمید كه وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ، برای یك ملت فرصت است، نه تهدید؛ و این فرصت را بحمدالله ملت ایران با قدرت خود، با شجاعت خود، با هوشمندیِ خود به دست آورده است.

دو موضوع لازم را در اینجا باید عرض كنم، كه اینها مربوط به آینده است: یك مسئله این است كه ما در برنامه ریزیها همیشه باید جلوتر از دشمن حركت كنیم. در مقابل فعالیت دشمن، كشور نباید در حال انفعال به سر ببرد. هوشمندانه بايد نقشه ی دشمن را حدس زد و تشخيص داد و جلوتر از دشمن عمل كرد. ما در يك مواردی اينجوری عمل كرديم، موفقيتش را ديديم؛ يك نمونه، همين مسئله ی تأمين سوخت بيست درصدِ مورد نياز نيروگاه تحقيقاتی تهران است كه راديوداروهای مهمِ مورد نياز كشور در آنجا توليد ميشود. اين  نيروگاه كوچك احتياج داشت به سوخت بيست درصد، كه ما بيست درصد را توليد نميكرديم و هميشه اين را از خارج تهيه ميكرديم. دشمنان ما فكر كردند كه از اين فرصت استفاده كنند، اين نياز ملی را گرو بگيرند، برای اينكه جمهوری اسلامی را وادار كنند به قبول تحميلها و تحكمهای خودشان؛ خواسته های خودشان را به اين وسيله تحميل كنند. جوانان ما، دانشمندان ما، قبل از آنكه كار به نقطه ی فشار و حساس برسد، توانستند سوخت غنی شده ی بيست درصد را تهيه كنند و آن سوخت را تبديل كنند به صفحه ی مورد نيازی كه در آن نيروگاه لازم بود تهيه شود. مخالفين ما حدس هم نميزدند كه ما بتوانيم اين كار را انجام دهيم؛ اما مسئولين كشور بوقت متوجه اين نياز شدند، دستبهكار شدند؛ استعداد ايرانی شكوفا شد، بُروز كرد و اين كار را با موفقيت انجام داديم. آنها در حالی كه انتظار داشتند جمهوری اسلامی ملتمسانه از آنها سوخت بيست درصد را درخواست كند، جمهوری اسلامی اعلام كرد كه ما سوخت بيستدرصد را در داخل تهيه كرديم و احتياجی به شما نداريم. اگر دانشمندان ما، مردان علمی ما، جوانان ما اين كار را نميكردند، ما امروز بايد با اصرار، با التماس، با هزينه ی زياد، در مقابل كسانی كه دوست ما نيستند، ميرفتيم؛ يا سوخت بيستدرصد را درخواست ميكرديم، يا راديوداروها و محصول را درخواست ميكرديم. مسئولين كشور پيش بينی كردند، بوقت فهميدند؛ آنچه را كه بايد انجام دهند، انجام دادند؛ لذا پيروز شديم. اين بايد يك برنامهای باشد برای همه ی مسائل اساسی كشور و همه ی نيازهای كشور.

دولتها، صنعتگران، كشاورزان، سرمايهداران و كارآفرينان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به اين وظيفه ی اخلاقيِ بزرگ، به اين وظيفه ی عاقلانه، كه پيش از نياز، خودشان را آماده كنند و يك قدم جلوتر از نقشه ی دشمن حركت كنند. مديران اقتصادی، استادان دانشگاه، انجمنهای علمی، پاركهای علمی و فنّاوری، همه ی اينها بايد پيشدستی را در كار علم ی وجهه ی همت خودشان قرار دهند؛ مقاله ی علمی مينويسند، در اين جهت باشد؛ پژوهش علمی ميكنند، در اين جهت باشد؛ كار صنعتی ميكنند، كار فنی ميكنند، كار علمی ميكنند، همه در اين جهت باشد؛ مديران دولتی، مديران دانشگاهها، مديران علمی، آحاد ملت در اين جهت حركت كنند.

وظيفه ی همه ی ما اين است كه سعی كنيم كشور را مستحكم، غير قابل نفوذ، غير قابل تأثير از سوی دشمن، حفظ كنيم و نگه داريم؛ اين يكی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است كه ما مطرح كرديم. در اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئه ی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند. اين مطلب اوّلی كه لازم بود عرض كنم.

مطلب دوم: آمريكائیها مرتب از راههای گوناگون به ما پيغام ميدهند كه بيائيد دربارهی مسئلهی هسته ای گفتگو كنیم؛ هم به ما پیغام میدهند، هم در تبلیغات جهانیشان این را مطرح میكنند. مسئولین بلندپایه و مسئولین میانی آمریكا بارها و بارها میگویند بیائید در كنار گفتگوهای 1+ 5 كه دربارهی مسائل هسته ای بحث میكنند، آمریكا و جمهوری اسلامی دو به دو، دربارهی مسئله ی هستهای ایران بحث كنند. من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربه های گذشتهی ما نشان میدهد كه گفتگو در منطق حضرات آمریكائی به این معنی نیست كه بنشینیم تا به یك راه حل منطقی دست پیدا كنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است كه بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول كنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. لذا ما همیشه اعلام كردیم و گفتیم كه این، گفتگو نیست؛ این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمیرود. من به این اظهارات خوشبین نیستم، اما مخالفت هم ندارم. در این خصوص، چند مطلب را باید روشن كنم:

یك مطلب این است كه آمریكائیها مرتب پیغام میدهند ــ گاهی مینویسند، گاهی پیغام میدهند ــ كه ما قصد تغییر نظام اسلامی را نداریم؛ به ما اینجور میگویند. جواب این است كه ما نگران این نیستیم كه شما قصد تغییر نظام  اسلامی را داشته باشید یا نداشته باشید، كه حالا هی اصرار میكنید كه ما این قصد را نداریم. آن روزی هم كه شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را بصراحت اعلام كردید، هیچ كاری نتوانستید انجام دهید، بعد از این هم نخواهید توانست انجام دهید.

 نكته ی دوم: آمريكائیها مرتب و پیدرپی پیغام میدهند كه ما در پیشنهادِ مذاكره ی منطقی صادقیم؛ یعنی صادقانه از شما میخواهیم كه مذاكره كنید و مذاكره ی منطقی بكنیم؛ یعنی مذاكره ی تحمیلی نباشد. من در جواب میگویم: ما به شما بارها گفته ایم كه در پی سلاح هسته ای نیستیم، شما میگوئید باور نمیكنیم؛ ما چرا باید حرف شما را باور كنیم؟! وقتی شما حاضر نیستید یك سخن منطقی و صادقانه را قبول كنید، ما چرا باید حرفی را كه شما میزنید ــ كه خلاف آن بارها ثابت شده است ــ از شما قبول كنیم؟ برداشت ما این است كه پیشنهاد مذاكره از سوی آمریكائیها، یك تاكتیك آمریكائی و برای فریب دادن افكار عمومی است؛ افكار عمومی دنیا و افكار عمومی مردممان.  باید شما ثابت كنید این نیست. میتوانید ثابت كنید؟  ثابت كنید.

همینجا من این را بگویم كه از جمله ی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائیها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كرده اند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بودهاند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند.

نكته ی سوم: بر اساس تجربه و نگاه به صحنه، با دقت و كنجكاوی، برداشت ما این است كه آمریكا مایل به تمام شدن مذاكرات هستهای نیست. آمریكائیها دوست ندارند گفتگوهای هسته ای تمام شود و مناقشه ی هسته ای حل شود؛ وگرنه چنانچه آنها مایل به اتمام این مذاكرات و حل این مشكل بودند، راه حل، بسیار نزدیك و بسیار آسان بود. ایران در مسئله ی هسته ای، فقط میخواهد حق غنی سازیِ او ــ كه حق طبیعی اش است ــ از طرف دنیا شناخته شود؛ مسئولان كشورهائی كه مدعی هستند، اعتراف كنند كه ملت ایران حق دارد غنی سازی هسته ای را برای اهداف صلح آمیز در كشورِ خودش و به دست خودش انجام دهد؛ این توقعِ زیادی است؟ این آن چیزی است كه ما همیشه گفته ایم؛ آنها همین را نمیخواهند.

آنها میگویند ما نگرانی داریم كه شما به سمت توليد سلاح هسته ای بروید ــ چندتا كشور هم بیشتر نیستند، كه اسم آوردم؛ اسم خودشان را میگذارند "جامعه ی جهانی"! ــ میگویند جامعه ی جهانی نگرانی دارد. نخیر، جامعه ی جهانی هیچ نگرانی ای ندارد. اكثر كشورهای دنیا طرف جمهوری اسلامی هستند و از خواسته ی ما حمایت میكنند؛ چون خواسته ی بحقی است. آمریكائیها اگر میخواستند مسئله حل شود، این راه حلِ بسیار آسانی بود؛ میتوانستند به حق غنی سازی برای ملت ایران اعتراف كنند؛ برای اینكه نگرانی ای هم از آن جهات نداشته باشند، میتوانستند مقررات قانونی آژانس هسته ای را هم اعمال كنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال اين نظارتها و مقررات نداشتيم. هر وقت نزدیك به راه حل میشویم، آمریكائیها یك سنگی میاندازند كه جلوی راه حل گرفته شود. هدف آنها طبق تلقی و برداشتی كه من دارم، این است كه میخواهند این قضیه باقی بماند تا بهانه ای باشد برای فشار؛ كه آن فشارها ــ همان طور كه خودشان گفتند ــ برای فلج كردن ملت ایران است. البته به كوری چشم دشمن، ملت ایران فلج نخواهد شد.

نكته ی چهارم و آخر در این مسئله این است كه اگر آمریكائیها صادقانه میخواهند كار تمام شود، بنده راه حل را ارائه ميدهم. راه حل اين است: آمريكائیها از دشمنی با جمهوری اسلامی دست بردارند، از دشمنی با ملت ايران دست بردارند. پيشنهاد مذاكره، حرف منطقی و متين و مستدلی نيست؛  حرف درست اين است. اگر ميخواهند مشكلات فیمابين وجود نداشته باشد ــ كه ميگويند ما ميخواهيم بين ايران و آمريكا مشكلی وجود نداشته باشد ــ دست از دشمنی بردارند. سی و چهار سال است كه دولتهای گوناگون آمريكا با فهم غلط از ايران و ايرانی، دشمنیهای گوناگونی را با ما طراحی كرده اند. از سال اول پيروزی انقلاب و تشكيل نظام اسلامی، اينها با ما دشمنی كردند؛ در زمينهی امنيت، عليه امنيت ما برنامهريزی كردند؛ حركات خصمانه انجام دادند؛ عليه تماميت ارضی ما اقدام كردند؛ از دشمنان ريز و درشت ما در طول سالهای متمادی هميشه حمايت كردند؛ عليه اقتصاد ملی ما فعاليت كردند؛ از همه ی ابزارها عليه ملت ايران استفاده كردند؛ و در همه ی اينها هم بحمدالله شكست خوردند؛ بعد از اين هم  در مقابله ی با ملت ايران اگر اين دشمنیها را ادامه دهند، شكست خواهند خورد. بنابراين بنده مسئولان آمريكائی را هدايت ميكنم؛ اگر دنبال راه عاقلانه ميگردند، راه عاقلانه اين است كه سياست خود را تصحيح كنند؛ عمل خود را تصحيح كنند و  دست از دشمنی با ملت ايران بردارند. اين بحث تمام شد.

 يك بحث ديگری دارم كه بايد با اجمال آن را هم عرض كنم و آن، مسئله ی بسيار مهم انتخابات است. انتخابات در كشور ما مظهر «حماسه ی سياسی» است. آنچه كه عرض كردم كه وظيفه ی ما است و وظيفه ی قشرهای گوناگون بود كه انجام دهيم، مظهر «حماسه ی اقتصادی» بود. انتخابات، مظهر «حماسه ی سياسی» است؛ مظهر اقتدار نظام اسلامی است؛ مظهر آبروی نظام است. آبروی جمهوری اسلامی به انتخابات و حضور مردم در پای صندوقهای رأی و تأثير يكايك مردم در انتخاب مديران كشور است. انتخابات مظهر اراده ی ملی است، نماد مردم سالاری اسلامی است. ما كه مسئله ی مردم سالاری اسلامی را در مقابل دموكراسيِ ليبرال غربی مطرح كرديم، مظهر مردم سالاری اسلامی همين حضور مردم در انتخابات است. لذا به خاطر اهميتی كه انتخابات دارد، دشمنان ملت ايران هميشه سعی كرده اند انتخابات را از شور و هيجان بيندازند؛ برنامه ريزی كردند كه مردم را از حضور در پای صندوقهای رأی باز بدارند؛ مردم را دلسرد كنند، مردم را نااميد كنند. در طول سالهای مختلف كه ما انتخابات داشتيم ــ چه انتخابات مجلس، و چه بخصوص انتخابات رياست جمهوری ــ هميشه دشمنان ما سعی كردند اين انتخابات را بیرونق كنند؛ اين به خاطر اهميت انتخابات در كار كشور است.

من چند نكته را در باب انتخابات عرض ميكنم. البته دو ماه و اندی فرصت باقی است؛ اگر عمری بود، باز در فرصتهای ديگر راجع به انتخابات مطالب ديگری را عرض ميكنم؛ فعلاً چند نكته را عرض ميكنم.

نكته ی اول اين است كه در درجه ی اول، گسترش مشاركت و حضور گستردهی مردم در انتخابات اهميت دارد. شور انتخاباتی در كشور و حضور مردم پای صندوقهای رأی ميتواند تهديدهای دشمنان را بی اثر كند؛ ميتواند دشمن را نااميد كند؛ ميتواند امنيت كشور را تأمين كند. ملت عزيز ما در همه ی نقاط كشور اين را بدانند؛ حضور گسترده ی آنها در پای صندوق رأی، در آينده ی كشور تأثير دارد؛ در امنيت، در استقلال، در ثروت ملی، در اقتصاد، در همه ی مسائل مهم كشور تأثیر میگذارد. این نكته ی اول؛ كه انتخابات باید به توفیق الهی، به كمك پروردگار، با همت ملت ایران، با مشاركت گسترده تحقق پیدا كند.

نكتهی دوم: در انتخابات، همه ی سلیقه ها و جریانهای معتقد به جمهوری اسلامی باید شركت كنند؛ این، هم حق همه است، هم وظیفه ی همه است. انتخابات مال یك سلیقه ی خاص، مال یك جریان فكری و سیاسیِ خاص نیست. همه ی كسانی كه به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال كشور معتقدند، به آیندهی كشور اهمیت میدهند، دلشان برای منافع ملی میسوزد، باید در انتخابات شركت كنند. رو گرداندن از انتخابات، مناسب كسانی است كه با نظام اسلامی مخالفند.

نكته ی سوم: در نهايت، رأی مردم تعیین كننده است. آنچه كه اهمیت دارد، تشخیص شما و رأی شما است. باید خودتان تحقیق كنید، ملاحظه كنید، دقت كنید، از انسانهای مورد اعتمادتان بپرسید، تا به اصلح برسید و اصلح را انتخاب كنید. رهبری، یك رأی بیشتر ندارد. بنده ی حقیر مثل بقیه ی مردم، یك رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی كه در صندوق انداخته نشود، هیچ كس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممكن است آن كسانی كه صندوق دست آنها است، بعد باز كنند، خط اين حقير را بشناسند، بفهمند بنده به چه كسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، كسی مطّلع نخواهد شد. اينجور نيست كه كسی بيايد نسبت بدهد كه رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نيست. اگر چنين نسبتی داده شد، اين نسبت درست نيست. البته اين روزها با اين وسائل عجيبِ رسانه ايِ كنونی ــاين پيامكها و امثال اينها ــ متأسفانه حرفهای گوناگون، نسبتهای گوناگون به اشخاص گوناگون، رواج دارد. گاهی ممكن است يك نفر هزاران پيامك بفرستد. برای من گزارش دادند كه ممكن است در ايام انتخابات، روزی چند صد ميليون پيامك رد و بدل شود. مراقب باشيد، تحت تأثير اين چيزها قرار نگيريد؛ نگاه كنيد، تشخيص بدهيد، اصلح را بشناسيد و برای ادای تكليف، اسم او را به صندوق رأی بيندازيد. البته هر كسی و يا فعالان سياسی ميتوانند ديگران را هم با نظر خودشان همرأی كنند ــ اين اشكالی ندارد ــ اما از حقير كسی چيزی در اين زمينه نخواهد شنيد. در عين حال مردم ميتوانند به همديگر بگويند، سفارش كنند، تأكيد كنند، توصيه كنند، يكديگر را توجيه كنند و به هم كمك كنند برای شناخت اصلح. به هر حال آنچه كه ملاك عمل است، رأی آحاد مردم است.

نكته ی چهارم: در مسئله ی انتخابات و غير انتخابات، همه بايد تسليم رأی قانون  باشند؛ در مقابل قانون تمكين كنند. آن حوادثی كه در سال 88 پیش آمد ــ كه برای كشور ضرر داشت و ضایعهآفرین بود ــ همه از همین ناشی شد كه كسانی نخواستند به قانون تمكین كنند؛ نخواستند به رأی مردم تمكین كنند. ممكن است رأی مردم برخلاف آن چیزی باشد كه منِ شخصی مایل به آن هستم؛ اما باید تمكین كنم. آنچه كه اكثریت مردم، اغلبیت مردم آن را انتخاب كردند، باید همه تمكین كنند؛ همه باید زیر بار بروند. خوشبختانه سازوكارهای قانونی برای رفع اشكال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد؛ از این راهكارهای قانونی استفاده كنند. این كه وقتی آنچه كه اتفاق افتاده است، برخلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت كنیم ــ كه این در سال 88 اتفاق افتاد ــ یكی از خطاهای جبران ناپذیر است. این تجربه ای شد برای ملت ما، و ملت ما همیشه در مقابل یك چنین حوادثی خواهد ایستاد.

نكته ی آخر: این را همه بدانند كه آنچه ما برای رئیس جمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی كه امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی كه وجود دارد. این را همه توجه كنند؛ رئیس جمهورِ هر دوره ای باید امتیازات كسبی و ممكن الحصول رئیس جمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر كسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیس جمهور امروز، چه رئیس جمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همه ی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی كه امروز برای دولت و برای رئیس جمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیس جمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین كند؛ آن چیزهائی كه امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ كه ممكن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور كند. یعنی ما در سلسله ی دولتهائی كه پشت سر هم میآیند، بايد رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تكامل باشیم، تدریجاً بهترین های خودمان را بفرستیم؛ هر كسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این كشور را اداره كرد. كشور، كشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق كننده و مبشّر، فراوان است؛ مشكلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن كسانی كه آماده ی این میدان میشوند، بايد با كمال قوّت، با كمال قدرت، با توكل به خدا، با اعتماد به توانائیهای این ملت پیش بروند.

پروردگارا! آنچه را كه به خیر و صلاح این كشور است، برای این ملت مقدّر بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولیعصر را از همه ی ما خشنود كن. پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه ی شهدا را از ما خشنود و راضی بگردان. آنچه گفتیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده و آن را به كرمت از ما قبول كن.

والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته

 

1)     بحارالانوار، ج 67، ص 265

 

********

بیانات در حرم رضوی در آغاز سال ۹۱ =1-1-91

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّة اللّه فى الأرضين.

 

خداوند متعال را از اعماق دل سپاسگزارم كه به ما فرصت و توفيق داد تا يك بار ديگر و يك سال ديگر در جوار بارگاه آسمانى حضرت اباالحسن علىّ بن موسى الرّضا (سلام اللّه عليه) با شما مردم عزيز، جوانان عزيز، چه مردم عزيز مشهد و مجاوران، چه زائران محترم، برادران و خواهران ديدار كنيم و روز آغازين سال را متبرك شويم به نشستن در زير سايه ى حريم اين بزرگوار و مرقد مبارك ايشان.

 

عيد نوروز و حلول سال جديد را تبريك عرض ميكنم و اميدوارم اين سالى كه در آن وارد شديم، براى همه ى ملت ايران سال شادى، گشايش، دلخوشى، نشاط و فعاليت و توفيق در راه كسب معارف حقه و تقواى الهى بوده باشد.

 

در اين ديدار، چند مطلب را با شما برادران و خواهران در ميان ميگذارم. مطلب اول، نگاه كوتاهى است به آنچه كه در سال گذشته بر ما و ملت ما و كشور ما و در رابطه ى با ما در جهان و در منطقه گذشت. علت اينكه به مسائل سال 90 و عمدتاً به موفقيتهاى ملت ايران در اين سال ميپردازم، رجزخوانىهاى دشمنان و بدخواهان ما در مقابل ملت عزيز ماست. سران استكبار، تكيه دهندگان بر مسندهاى زر و زور و همچنين خرده ريزهاى اينها در منطقه ى خود ما، با همه ى توان - توان مالى شان، توان تبليغاتى شان، توان سياسى شان - سعى ميكنند ملت ايران را مرعوب كنند، ملت ايران را مأيوس كنند. هر كسى تبليغات سياسى بدخواهان ملت ايران را دنبال كرده باشد، اين را درمى يابد كه تلاشهاى عملى، تلاشهاى اقتصادى، تلاشهاى سياسى، تهديدهاى امنيتى و نظامى، همه براى اين است كه اين موجود فعال، زنده، پرنشاط و پرهمتِ توانا، يعنى ملت ايران را كه در وسط ميدان با شجاعتِ تمام ايستاده است و در حال حركت به جلو است، از پيشروى باز بدارند، او را نااميد كنند، او را از حضور در اين عرصه بترسانند. در حقيقت در مقابل شعار «ما ميتوانيم» كه امام بزرگوار اين شعار را به ما تعليم داد، انقلاب به ما جرأت داد كه بگوئيم «ميتوانيم»، ميخواهند به ملت ايران بقبولانند كه شما نميتوانيد؛ با همه ى توان در پى اين هستند كه اين هدف را دنبال كنند. سال 90 اوج فعاليتهاى آنها بود. و من ميخواهم بر روى اين نكته تكيه كنم كه علىرغم آنها، به كورى چشم آنها، ملت ايران در سال 90 با حركات خود، با پيشرفت خود، با تصميم گيرى هاى خود، به همه ى دنيا، از جمله به دشمنان، باز هم به طور مكرر فهماند كه «ما ميتوانيم».

 

 اگر بر روى نقاط مثبت و نقاط قوّت تكيه ميكنم، براى اين است كه ثابت شود ملت ايران اين توانائى ها را به كار برد و على رغم ميل بدخواهان كه ميخواستند ثابت كنند ملت ايران نميتواند، ملت ايران ثابت كرد كه ميتواند. از نقاط ضعف بى اطلاع نيستيم، نقاط ضعف هم داريم؛ اما در جمع بندى نهائى، نقاط قوّت بسيار بيشتر از نقاط ضعف است.

 

 سال 90 را «سال جهاد اقتصادى» اعلام كرديم؛ لذا من از مسائل اقتصادى آغاز ميكنم. تحرك اقتصادى مسئولين كشور با همراهى مثال زدنى و تحسينبرانگيز مردم در طول سال 90 قابل ذكر است. از جمله ى آنچه كه ميتوان در اين زمينه مطرح كرد، همين مسئله ى هدفمندى يارانه هاست. همه ى كارشناسان اقتصادى، چه در دولتهاى قبلى، چه در دولت كنونى متفق القولند كه هدفمندى يارانه ها براى كشور يك نياز و يك ضرورت است؛ همه اين را اعتراف كرده اند. با وجود اينكه اين معنا مورد اتفاق همه بوده است، اما اين اقدام لازم به خاطر دشوارى هايش، به خاطر پيچيدگى هايش، بر زمين مانده بود. دولت و مجلس در سال 90، در شرائط تحريم، در شرائطى كه دشوارى و پيچيدگى اين كار بيشتر از هميشه است، همت كردند، اقدام كردند و مراحل مهمى از اين كار را پيش بردند. كار تمام نشده است؛ اما آنچه كه تاكنون مسئولان كشور - چه در دولت، چه در مجلس شوراى اسلامى - اقدام كرده اند و پشتيبانى و همدلى و همراهى ملت، آنها را قرين موفقيت كرده، بسيار مهم و قابل توجه است.

 

 هدفهاى عمده ى اين قانون، چند مطلب بسيار اساسى است كه من اشاره ميكنم. آحاد مردم عزيز ما اينها را شنيده اند، ليكن بايد تأمل و تعمق كنند. اين كار، كار بزرگى است؛ كار مهمى است. يكى از هدفهاى اين قانون عبارت است از توزيع عادلانه ى يارانه هائى كه نظام و دولت به مردم ميدهد. من قبلاً در يك صحبتى شرح دادم كه يارانه ها هميشه به صورت نامتعادل و غير عادلانه در بين قشرهاى مختلف مردم تقسيم ميشده است؛ طبيعت كار يارانه ى عمومى همين است. با هدفمندى يارانه ها، در واقع يك تعادلى، يك اجراى عدالتى در تقسيم و توزيع يارانه ها وجود پيدا كرده است. و من خبرهاى موثقى از سراسر كشور دارم كه حاكى از آن است كه اين كار در بهبود زندگى طبقات ضعيف نقش مؤثر داشته است. اين يكى از هدفهاست، كه مهمترين هدف و مقصد از اين قانون هم همين است.

 

 يك هدف ديگر، اصلاح ساختار توليد و اصلاح ساختار اقتصاد كشور است. چرخه ى توليد در كشور، چرخه ى معيوبى بوده است. آنچه را كه ما در مجموعه ى توليدى كشور به دست مى آورديم، با مصرف بيشتر، هزينه ى بيشتر و دستاورد و بازدهِ كمتر بوده است. طبق تشخيص كارشناسان اقتصادى - كه همه بر آن اتفاق نظر دارند - هدفمندى يارانه ها ميتواند اين را اصلاح كند؛ حالت پرمصرف و كم بازده را از توليد كشور بستاند و مصرف و بازده را در توليد متعادل كند.

 

 يك هدف ديگر، مديريت مصرف حاملهاى انرژى است. ما چون يك كشور نفت خيز بوديم، از اول عادت كرديم بنزين را، گاز را، گازوئيل را، نفت سفيد را بدون ملاحظه مصرف كنيم. مصرف ما از مصرف بسيارى از كشورها - شايد به يك معنا از همه ى كشورها - بيشتر و بى رويّه تر بوده است. اين هدفمندى يارانه ها، كشور را به صرفه جوئى در مصرف حاملهاى انرژى ميكشاند. آمارهائى كه منتشر شده است و آمارهاى مورد قبول است، به ما نشان ميدهد كه تا همين امروز اگر قانون هدفمندى يارانه ها اجرا نميشد، مصرف بنزين در كشور تقريباً دو برابر مصرفى بود كه امروز انجام ميگيرد. وقتى كه توليد داخلى بنزين به قدر مصرف نيست، ما مجبوريم چه كار كنيم؟ بايد بنزين را وارد كنيم؛ يعنى دست ملت ايران زير كارد بدخواهان و دشمنان باشد. با اين كار، صرفه جوئى شد. امروز مصرف بنزين در كشور، تقريباً به قدر توليد داخلى است؛ احتياج به واردات بنزين نداريم؛ اين براى كشور يك امتياز بزرگ است. اين كار در سال 90 انجام شد؛ در همان وقتى كه دشمنان ما، ما را تحريم كردند؛ براى اينكه ملت را به زانو دربياورند؛ اما جوانان ملت همت كردند، با اين كارها توانستند نقشه و توطئه ى دشمن را خنثى كنند.

 

 يك عرصه ى مهم اقتصادى ديگر كه در سال 90 با همت اين ملت انجام گرفته است، عرصه ى علم و فناورى است. علم و فناورى يكى از پايه هاى اقتدار اقتصادى يك ملت است. يك ملت با داشتن دانش پيشرفته، فناورى پيشرفته، هم به ثروت ميرسد، هم به استغناى سياسى ميرسد، هم آبرومند ميشود، هم دستش قوى ميشود. به خاطر كليدى بودن مسئله ى پيشرفت علم و فناورى، من نسبت به اين مسئله حساسم. از راههاى مختلف، كانالهاى مختلف، گزارشهاى متفاوتى را تقريباً به طور مستمر دريافت ميكنم و ميتوانم به شما قاطعانه عرض كنم كه سطح پيشرفتهاى كشور بسيار بيشتر از آن چيزى است كه تاكنون به اطلاع مردم رسيده است.

 

 بر اساس گزارش مراكز علمى معتبر دنيا - اين گزارش مربوط به مراكز علمى خود ما نيست - سريعترين رشد علمى جهان، امروز در ايران دارد انجام ميگيرد. در سال 90 كه تقريباً برابر بود با سال 2011 ميلادى، گزارش مراكز علمى معتبر اين است كه در سال 2011 - كه سه ماه پيش اين سال تمام شد - ملت ايران نسبت به سال قبل، يعنى سال 2010 ميلادى، رشد علمى و پيشرفت علمى اش بيست درصد افزايش داشته است. معناى اينها چيست؟ در شرائطى كه دشمنان ملت ايران بر روى سقوط ملت ايران شرط بندى ميكردند و ميگفتند ما تحريمهاى فلج كننده را براى ملت ايران در نظر گرفتيم، ملت ايران اينجورى عمل كرده است.

 

 گزارش ميدهند - اين هم باز گزارش مراكز علمى معتبر دنياست - كه در منطقه، ايران در رتبه ى اول سطح علمى، و در كل جهان در رتبه ى هفدهم است. اين گزارش كسانى است كه اگر بتوانند گزارش خلاف عليه ما بدهند، امتناع نميكنند؛ اين را اينجور اعتراف ميكنند. سال 90 ما در زيست فناورى پيشرفت كرديم، در نانوفناورى پيشرفت كرديم، در هوافضا پيشرفت كرديم - كه ماهوارهى نويد پرتاب شد - در صنعت هسته اى پيشرفت كرديم، كه غنى سازى بيست درصد محصول سال 90 است. اين غنى سازى بيست درصد، همان چيزى است كه در سال 89 آمريكائى ها و ديگران براى توليد آن شرط گذاشتند. ما ميبايد براى مركز اتمىِ آزمايشگاهى تهران كه مال راديوداروهاست، اورانيوم غنى شده ى بيست درصد تهيه ميكرديم؛ چون سوخت بيست درصدمان تمام شده بود. آنها براى اين كار شرط گذاشتند و گفتند بايد اورانيومى را كه توليد كرده ايد، خارج بفرستيد؛ اما ما قبول نكرديم. آمريكائى ها دولت برزيل و دولت تركيه را واسطه كردند كه با ما صحبت كنند، ميانه را بگيرند؛ چيزى مورد توافق به وجود بيايد. ما قبول كرديم. مسئولين تركيه، مسئولين برزيل به اينجا آمدند و با رئيس جمهور ما نشستند بحث كردند، صحبت كردند و يك نوشته اى را امضاء كردند. بعد كه اين توافقنامه امضاء شد، آمريكائى ها زدند زير قولشان! آنها نميخواستند اين قرارداد امضاء بشود؛ ميخواستند امتياز زيادى بگيرند، زورگوئى كنند، باج بگيرند. به خاطر بدقولى اى كه آمريكائى ها كردند، دولت برزيل و دولت تركيه پيش ما شرمنده شدند. ماجراى اين بيست درصد اين است.

 

 با وجود اينهمه مشكلات، اينهمه مانعتراشى ها، جوانان ما گفتند خودمان درست ميكنيم. در سال 90 اورانيوم غنى شده ى بيست درصد را اينها براى سايت هسته اى تهران توليد كردند و آن را به دنيا اعلام كردند؛ دشمنان ما ماندند متحير! با اينكه ميدانند مركز هسته اى تهران مخصوص راديوداروهاست - يعنى براى نياز بيمارستانها و آزمايشگاههاى ما در سرتاسر كشور است و هزاران بيمار به اين راديوداروها احتياج دارند - درعين حال نمي دادند، نم يفروختند، شرط ميگذاشتند، باج گيرى ميكردند. جوانان ما خودشان آن را تهيه كردند. كار پيچيده اى هم بود، كار سختى هم بود، اما از عهده برآمدند و انواع و اقسام راديوداروها الان در همين مركز تهران با سوخت داخلى توليد ميشود. اين مال سال 90 است.

 

 در سال 90، در همين صنعت هسته اى، توليد صفحهى سوخت را در كشور انجام دادند؛ كه اگر من بخواهم آن را هم شرح بدهم، طولانى ميشود. اجمالاً، آن وقتى كه صحبت تبادل اورانيوم توليد داخل بود، ميگفتند اورانيوم سه و نیم درصد را به روسيه بدهيد، روسيه 20 درصد كند؛ او بدهد به فرانسه، فرانسه صفحه ى سوخت درست كند، بدهد به شما؛ يعنى هفت خان رستم! دانشمندان ما، جوانان ما گفتند ما خودمان اين صفحه ى سوخت را درست ميكنيم؛ همت كردند، درست كردند، گزارش دادند، نشان دادند. اين مال سال 90 است.

 

 افزايش شش برابرى داروهاى نوتركيب، افزايش صادرات كالا و خدمات دانش بنيان؛ اينها همه مربوط به سال 90 است. اينها بخشى از دستاوردهاى «سال جهاد اقتصادى» است. اينها پيشرفت علمى است، پيشرفت فناورى است، نشان دهندهى اقتدار علمى كشور است، اما داراى تأثير مستقيم اقتصادى براى كشور است. جهاد اقتصادى يعنى اين.

 

 من در پايان سال 90 - در همين هفته ى گذشته - بازديدى داشتم از پژوهشگاه صنعت نفت. انسان در آنجا چيزهائى را مشاهده ميكند كه نظائر آن را در بعضى از بازديدهاى ديگر، در پژوهشگاه هاى گوناگون علمى كشور مى بيند و به اين نتيجه ميرسد كه اينها استثناء نيست؛ قاعده است. اين پديده هاى مهم كه يك روزى ملت ما در خواب هم اين پيشرفتها را نميديد، تحقق پيدا كرده و به شكل قاعده درآمده است.

 

 من چند تا از اين خصوصيات و پديده هائى را كه در آنجا مشاهده كردم، به شما عرض ميكنم. در درجه ى اول، روحيه و فكر جهادىِ حاكم بر مجموعه بود. آن مجموعه ى دانشمندان با روحيه ى جهادى كار ميكردند؛ مثل اينكه دارند جهاد ميكنند، مثل اينكه در جبهه ى جهاد فى سبيل اللّه اند. فرق ميكند اينكه كسى براى پول، براى مقام، براى شهرت يا فقط براى خود علم كار كند؛ يا نه، به عنوان جهاد فى سبيل اللّه كار كند، در راه خدا تلاش كند. اين روحيه، حاكم بر اين مجموعه و مجموعه هاى علمى ماست؛ اين خيلى ارزش دارد.

 

 خصوصيت دوم اين بود كه من ديدم اين دانشمندان ما اين تحريمهائى را كه بر ملت ما تحميل كرده اند، فرصت ميدانند. در خلال اين بازديد مفصلِ طولانىاى كه داشتيم، چند نفر به من گفتند الحمدللَّه كه ما را تحريم كردند! ما به خودمان آمديم، به خودمان پرداختيم، از درون جوشيديم. اين روحيه ى احساس فرصت بودن تحريم دشمنان، خيلى باارزش است. لذا ساخت داخلى را جدى گرفتند، به جوانها ميدان دادند، به ابتكارات و خلاقيتها ميدان دادند و همين طور مرتب كار دارد پيش ميرود؛ مثل چشمه ى جوشانى دارد كار ميجوشد.

 

 خصوصيت سومى كه من در اينها ديدم، اعتماد به نفس بالاست. بعضى از بخشهاى صنعت نفت هست كه صرفاً در انحصار سه چهار تا كشور در دنياست؛ اجازه نميدهند كس ديگرى در حريم اين صنايع و فناورىها وارد شود. كشور ما هم در طول اين سالهاى طولانى، در زمينه ى اينگونه كارهاى پيچيده و مهم، هميشه از آنها خواسته، از آنها گرفته، به آنها پول پرداخته. من ديدم اينها همت گماشته اند و ميگويند ما ميتوانيم، خودمان ميكنيم، خودمان ميسازيم. اين اعتماد به نفس براى يك ملت، براى دانشمندان يك ملت، براى جوانان يك ملت، خيلى باارزش است.

 

 خصوصيت ديگر، جوانگرائى است. كار دست جوانهاست، سررشته ى امور دست جوانهاست. جوان مركز نوآورى است، مركز خلاقيت و ابتكار است.

 

 خصوصيت ديگر، ارتباط صنعت با دانشگاه است؛ كه اين از آرزوهاى ديرينه ى بنده است. هميشه به مسئولان گوناگونِ بخشهاى مرتبط دولتهاى گذشته سفارش ميكردم كه سعى كنيد بين صنعت و دانشگاه ارتباط برقرار كنيد. خوشبختانه در اينجا ديدم كه اين ارتباط برقرار شده است. البته اين بايد عموميت پيدا كند و همه ى صنايع ما با دانشگاهها مرتبط شوند، به دانشگاهها متصل شوند؛ هم دانش ما رشد ميكند، هم صنعت ما رشد ميكند. اين خصوصيات را من در آنجا ديدم، اما اينها مخصوص اين مركز علمى و فناورى نفت نيست؛ اين را در بازديدهاى ديگر هم مشاهده كردم. اين نشاندهنده ى اين است كه در كشور قاعده بر اين جارى است؛ حركت، چنين حركتى است.

 

 اين، بخش اقتصادى در سال 90 بود؛ سالى كه از اول تا آخر آن، عربده ى دشمنان و بدخواهان ملت ايران بلند بود؛ گاهى تهديد كردند، گاهى فشار سياسى آوردند، گاهى تحريم كردند. عوامل دولت آمريكا امروز در سراسر دنيا دارند تلاش ميكنند براى اينكه بتوانند تحريمها را عملى كنند، به خيال اينكه به ملت ايران ضربه بزنند و بين ملت ايران و نظام اسلامى جدائى ايجاد كنند.

 

 در سال 90 دستاوردهاى بزرگ ديگرى هم بوده است؛ از جمله ديپلماسى فعال سال 90 در مسائل منطقه. برگزارى اجلاس بيدارى اسلامى، اجلاس فلسطين، اجلاس خلع سلاح، اجلاس جهان بدون تروريسم، اجلاس جوانان بيدارى اسلامى، فعاليتهائى بود كه در تهران انجام گرفت؛ نظام جمهورى اسلامى شد مركز توجه دنياى اسلام كه امروز بيدار شده است.

 

 در زمينه ى خدمات اقتصادى، دهها هزار خانه و مسكن ساخته شد و در اختيار مردم قرار گرفت. اين آمارها، آمارهاى بزرگى است؛ آمارهاى مهمى است. مسكن روستائى ساخته شد، جاده ها ساخته شد، بزرگراهها و آزادراهها ساخته شد. اينها طليعه ى دهه ى پيشرفت و عدالت است. ما گفتيم اين دهه، «دهه ى پيشرفت و عدالت» خواهد بود؛ اين طليعه اش است. ما سه سال از اين دهه را گذرانديم. در مقابل با اين دشمنان، در مقابل با اين بدخواهان عنود و خبيث، اين ملت فعال و پرنشاط توانسته است اين پيشرفتها را به وجود بياورد.

 

 يك قلم بزرگ از حركتهاى تحسين برانگيز ملت ايران در سال 90، همين انتخابات دوازدهم اسفند بود. البته همين جا بگويم انتخابات هنوز تمام نشده است؛ در مرحله ى دوم انتخابات هم مردم ما بايستى انشاء اللّه همين شكوه و زيبائى را نشان بدهند. اين انتخابات خيلى اهميت داشت. من به شما عرض كنم، قبلاً هم گفتم؛ حدود شش ماه اينها همه ى تلاش خودشان را گذاشتند تا مردم را نسبت به انتخابات دلسرد كنند. گاهى گفتند در انتخابات تقلب ميشود؛ گاهى گفتند مردم اگر به انتخابات نيايند، دشمنىِ دشمن كم ميشود؛ انواع و اقسام تبليغات را كردند براى جدا كردن مردم از مراكز رأى و صندوقهاى رأى. گاهى با ترور دانشمندان ما - كه در ظرف كمتر از شش ماه، سه ترور را انجام دادند - قصد داشتند مردم را بترسانند، مردم را دلسرد و نااميد كنند. در يك چنين فضائى، اين انتخابات انجام گرفت؛ اما با يك چنين مشاركتى! اين مشاركتِ بالاتر از 64 درصد، خيلى رقم مهمى است. من به شما عرض بكنم؛ از متوسط انتخاباتهاى مجالس دنيا، اين رقم بالاتر است. در آمريكا متوسط رقم مشاركت در انتخابات كنگره، 35 درصد است. در ده سال گذشته مشاركت مردم آمريكا در انتخابات كنگرهشان و مجلس ملى و مجلس سناشان به 40 درصد نرسيده. خب، اين را مقايسه كنيد با ملت ايران - اين نشاط را، اين حضور را، اين اظهار وجود را - آنگاه اهميت مطلب معلوم ميشود. اينها ميخواستند با اين فشارها، با اين جوّ روانى، با اين تهديدها، با اين ترورها، روز دوازده اسفند را روز سرخوردگى ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى قرار بدهند؛ اما به عكس خواسته ى آنها، به كورى چشم آنها، اين روز شد روز سربلندى نظام اسلامى و ملت ايران. اين انتخابات مثل يك رسانه ى صادق و پرقدرت عمل كرد. خبرهاى ايران را تحريف ميكنند، حوادث دروغين را از داخل ايران مخابره ميكنند، خبرهاى راست را مكتوم نگه ميدارند، اما اين انتخابات را نميتوانند انكار كنند؛ واقع شده است، جلوى چشم همه است. اين انتخابات به مثابهى يك رسانه ى بزرگ و قدرتمند توانست ملت ايران و نظام اسلامى را به دنيا نشان بدهد.

 

 خب، اين رويدادهاى سال 90 بود؛ سالى كه اينقدر دشمنان سرمايه گذارى كردند تا در اين سال به ملت ايران و نظام اسلامى ضربه وارد كنند. اينها بخشى از دستاوردهاى سال 90 است. چرا اين دشمنى ها را ميكنند؟ من اين نكته را عرض بكنم؛ بهانه ى دشمنى در اوقات مختلف متفاوت است. از وقتى مسئله ى هسته اى مطرح شده است، بهانه ى  دشمنيها مسئله ى هسته اى است. البته ميدانند و اعتراف هم ميكنند كه ايران دنبال سلاح هسته اى نيست. واقع قضيه هم همين است. ما به دلائل خودمان، به هيچ وجه دنبال سلاح هسته اى نيستيم؛ نه توليد كرديم و نه توليد خواهيم كرد؛ اين را ميدانند، اما يك بهانه است. يك روز اين مسئله بهانه است، يك روز حقوق بشر بهانه است، يك روز فلان مسئله ى داخلى بهانه است؛ اما همه ى اينها بهانه است. مسئله ى اصلى چيست؟ مسئله ى اصلى، حراست مقتدرانه ى نظام اسلامى از ثروت عظيم نفت و گاز در اين كشور است. امروز و فردا - مثل ديروز - اقتدار اقتصادى و سياسى و به تبع آن، اقتدار علمى و نظامى، متوقف است به انرژى، به نفت. تا ده ها سال ديگر، دنيا محتاج نفت و گاز است؛ اين يك مطلبِ مسلّم است. استكبار و قدرتهاى استكبارى ميدانند كه رگ حياتشان به نفت و گاز وابسته است. آن روز كه نتوانند اين نفت ارزان را به دست بياورند، آن روز كه مجبور باشند براى تهيه ى نفت و گاز امتياز بدهند و از زورگوئى دست بردارند، آن روز براى آنها مصيبت بار است.

 

 از طرف ديگر، كشورهاى غربى از لحاظ منابع نفتى دچار مشكل شدهاند و روزبه روز مشكل آنها بيشتر خواهد شد. منابع نفتى كشورهاى اروپائى و به طور كلى كشورهاى غربى، بعضى چهار سال ديگر تمام خواهد شد، بعضى شش سال ديگر تمام خواهد شد، بعضى نُه سال ديگر تمام خواهد شد؛ لذا مجبورند از منابعِ غير خودشان استفاده كنند. كشور آمريكا كه امروز حدود سى و چند ميليارد بشكه نفت ذخيره دارد، طبق محاسباتى كه كارشناسان كشورمان كردهاند - كه آمارشان متكى به آمار خود آمريكائى هاست - نفتش تا سال 2021، يعنى تا نُه سال ديگر تمام خواهد شد. نفت دنيا كه امروز بيش از پنجاه درصدش از خليج فارس خارج ميشود، آن روز متكى خواهد شد به سه منبع عمده ى نفتى در منطقه ى ما و در خليج فارس؛ كه البته يكى از آن سه منبع، ايران است، كه من حالا عرض خواهم كرد. در بين همه ى كشورهاى دنيا - اين ديگر مربوط به خليج فارس نيست - آن كشورى كه موجودى نفت و گازش بر روى هم از همه بيشتر است، كشور جمهورى اسلامى ايران است. بعضى از كشورها گازشان بيشتر از ماست، بعضى نفتشان بيشتر از ماست. ما در منابع گاز، كشور دوم در دنيا هستيم - اول روسيه است، بعد ما - در منابع نفت، ما كشور چهارم هستيم؛ سه تا كشور قبل از ما منابع نفت دارند كه بيشتر از ما هستند؛ ليكن اگر نفت و گاز را بر روى هم حساب كنيم، جمهورى اسلامى، كشور عزيز شما، منابعش - بر طبق آنچه كه تا امروز اكتشاف شده است - از همه ى كشورهاى دنيا بيشتر است؛ اين خيلى چيز جذابى است براى مصرف كنندگان نفت در دنيا، براى دستگاه هاى استكبار كه رگ حياتشان به حاملهاى انرژى، به نفت و گاز وابسته است. بنابراين ايران كشورى با يك چنين ثروتى است. آنها تا چهار سال ديگر، تا ده سال ديگر، تا پانزده سال ديگر نفتشان تمام ميشود؛ اما جمهورى اسلامى - بر طبق منابعى كه تا امروز اكتشاف شده است - تا هشتاد سال ديگر نفت و گاز دارد؛ اين خيلى جذاب است. كشورى در اوج قله ى دارائى نفت و گاز؛ خب، قدرتهاى استكبارى چه ميخواهند؟ ميخواهند اين كشور در اختيار دولتى باشد، در اختيار نظامى باشد كه مثل موم در دست آنها باشد؛ مثل بعضى از كشورهاى منطقه. اين كشورها نفت دارند، زياد هم دارند، اما مثل موم در دست آمريكائى هايند: اينقدر توليد كنيد، چَشم؛ اينقدر قيمت بگذاريد، چَشم؛ به اينجا بفروشيد، به اينجا نفروشيد، چَشم. اگر در كشور ثروتمند ايران كه قله ى ثروت نفت و گاز متعلق به اوست، نظامى بر سر كار باشد كه غيرتمندانه از اين ثروت ملى حراست كند، اجازه ى چپاول ندهد، اجازه ى تطاول ندهد، تسليم سياستهاى دشمنان نباشد، خب، با اين نظام دشمنى خواهند كرد. بنابراين دشمنى با ايران اسلامى به اين خاطر است.

 

 آنهائى كه خيال ميكنند اگر ما در قضيه ى انرژى هسته اى عقب نشينى كرديم، دشمنى آمريكا تمام ميشود، از اين حقيقت غافلند. مشكل آنها مسئله ى هسته اى نيست. كشورهائى هستند كه سلاح هسته اى دارند، در منطقه ى ما هم هستند، آنها ككشان هم نميگزد! مسئله، مسئله ى سلاح هسته اى يا صنعت هسته اى نيست، مسئله ى حقوق بشر نيست؛ مسئله ى جمهورى اسلامى است كه مثل شير در مقابل اينها ايستاده است. اگر جمهورى اسلامى هم در مقابل اينها مثل بعضى از رژيمهاى منطقه، حاضر بود به ملت خودش خيانت كند، در مقابل اينها تسليم بشود، با او كارى نداشتند. مسئله ى اينها زياده خواهى هاى استكبارى است؛ اين علت دشمنى با ملت ايران است.

 

 البته آمريكائى ها اشتباه ميكنند. اينكه فكر كنند با ستيزه گرى، با دشمنى، با تهديد ميتوانند جمهورى اسلامى را به عقب نشينى وادار كنند، يا بتوانند جمهورى اسلامى را از ميان بردارند، يك خطاى بزرگ و فاحشى است؛ چوب اين خطا را هم ميخورند. آنها ميتوانند با ملت ايران محترمانه رفتار كنند، ميتوانند به حق خودشان قانع باشند، ميتوانند فاجعه اى را كه در انتظارشان هست، ببينند و بشناسند. كشورهاى غربى نميگذارند مردمشان از فاجعه ى آينده ى نفت مطلع شوند. آنها نميخواهند ملتهاشان بفهمند كه در قضيه ى نفت و حاملهاى انرژى چه چيزى در انتظار آنهاست؛ اين را نميخواهند به ملتهاشان بگويند. اينها خيال ميكنند با ستيزه گرى با ملت ايران ميشود كار را پيش برد، اما نميتوانند.

 

 اين را هم من به شما عرض بكنم برادران و خواهران عزيز! ملت عزيز ايران! آمريكا با همه ى قدرت نمائى هايش، با همه ى هياهوها و جنجالهايش، امروز در موضع ضعف و موضع متزلزلى است. من نميخواهم به خبرهاى پشت پرده يا به چيزهاى ظاهرى تمسك كنم؛ حساب من، يك حساب دو دو تا چهارتاست. ببينيد، رئيس جمهور كنونى آمريكا با شعار «تغيير» سر كار آمد. تغيير يعنى چه؟ يعنى وضعيتى داريم كه بسيار بد است، من ميخواهم آن وضعيت را تغيير بدهم. او با اين شعار آمد توى ميدان، مردم هم به خاطر شعار تغيير، به او رأى دادند؛ والّا مردمِ نژادپرست حاضر نبودند به يك فردى كه از نژاد سياه است، رأى بدهند؛ اما رأى دادند، به اميد تغيير. خب، اينكه شعار «تغيير» اينقدر در مردم اثر ميگذارد، نشاندهنده ى وضع بد فعلى است. يعنى وضعى كه در هنگام نامزد رياست جمهورى شدن اين آقا بر آمريكا حاكم بوده است، به اعتراف مردم آمريكا، وضع بدى بوده است و او قول داد كه تغيير پيدا بشود. پس بدى مسلّم شد. ما نميخواهيم اين را بگوئيم؛ خود مردم آمريكا اعتراف كردند كه وضعشان بد است. خب، حالا اين آقا آمد سر كار؛ آيا تغيير ايجاد كرد؟ توانست تغيير بدهد؟ توانست آن وضع بد را عوض كند؟ امروز آمريكا پانزده هزار ميليارد دلار گرفتارى و بدهكارى دارد. اين بدهكارى ها از توليد ناخالص ملى شان يا بيشتر است يا برابر توليد ناخالص ملى اين كشور است؛ اين براى يك كشور، بدبختى و گرفتارى است. آن هم كه وضع سياسى شان است: مجبور شدند بدون دستاورد از عراق بيرون بيايند. در افغانستان روزبه روز وضعشان بدتر ميشود. در پاكستان كه يكى از كشورهاى همراه با آنها بود، روزبه روز بدنامتر ميشوند. در كشورهاى اسلامى، در مصر، در شمال آفريقا، در تونس، آمريكائى ها از آن هيمنه كاملاً ساقط شده اند. علاوه ى بر همه ى اينها، جنبش تسخير وال استريت در خود شهرهاى آمريكا به راه افتاده است. اين وضعيت، وضعيت خوبى است؟ اين حسابِ دو دو تا چهارتاست؛ اين حسابِ پيچيده اى نيست. تغيير را مردم آمريكا قبول كردند؛ يعنى وضعيت كنونى بد است؛ آن وضعيت بد هم تا حالا تغيير پيدا نكرده است. بنابراين آمريكا گرفتار است.

 

 ممكن است آمريكا خطرهائى براى كشورهاى ديگر ايجاد كند؛ ممكن است ديوانگى كنند. البته من همين جا بگويم؛ ما سلاح اتمى نداريم، سلاح اتمى هم نخواهيم ساخت، اما در مقابل تهاجم دشمنان - چه آمريكا و چه رژيم صهيونيستى - براى دفاع از خودمان، در همان سطحى كه دشمن حمله كند، به آنها حمله خواهيم كرد.

 

 قرآن كريم به ما نويد داده است: «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الأدبار ثمّ لا يجدون وليّا و لا نصيرا. سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلا».(1) هيچ جا در قرآن نيامده است كه اگر شما شروع به جنگ كرديد، حمله كرديد، حتماً پيروز خواهيد شد؛ ممكن است پيروز بشويد، ممكن است شكست بخوريد - همچنان كه در جنگهاى صدر اسلام، آنجائى كه مسلمانان حمله كردند، گاهى شكست خوردند، گاهى هم پيروز شدند - اما وعده داده است كه اگر دشمن ابتدا به حمله كرد، آن دشمن قطعاً شكست خواهد خورد. نبايد بگوئيد اين مخصوص صدر اسلام است؛ نه، «سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلا»؛ اين قانونِ الهى است. ملت ايران عازم است، بانشاط است، در فكر تهاجم و تجاوز نيست؛ اما به هستى خود، به ثروت خود، به هويت خود، به اسلام خود، به جمهورى اسلامىِ خود با تمام وجود دل بسته و علاقه مند است.

 

 شعار امسال را قرار داديم «توليد ملى»؛ دنباله اش توضيح داده شده: «حمايت از كار و سرمايه ى ايرانى». يعنى شما وقتى كالاى داخلى را مصرف ميكنيد، به كارگر ايرانى داريد كمك ميكنيد، اشتغال ايجاد ميكنيد، به سرمايه ى ايرانى هم داريد كمك ميكنيد، رشد و نمو ايجاد ميكنيد. اين فرهنگ غلطى است - كه متأسفانه در بخشهائى از ما حاكم است - كه مصنوعات خارجى را مصرف كنيم؛ اين به ضرر دنياى ماست، به ضرر پيشرفت ماست، به ضرر آيندهى ماست. همه مسئوليت دارند؛ دولت هم مسئوليت دارد، بايد از توليد ملى حمايت كند، توليد ملى را تقويت كند.

 

 خوشبختانه «صندوق توسعه ى اقتصادى» در سياستها تصويب شد؛ مجلس شوراى اسلامى آن را قانون كرد. امروز يك ذخيره ى باارزشى در اختيار مسئولان هست؛ ميتوانند اين را در اختيار توليد ملى بگذارند. بايد كار را تسهيل كنند؛ مجلس هم بايد همكارى كند، دولت هم بايستى همت كند؛ بتوانند به توليد ملى رونق بدهند. مردم هم - چه آن كه داراى سرمايه است، چه آن كه داراى قدرت كار است - بايستى با ايجاد اتقان، همكارى كنند. محصول داخلى را بايد مرغوب، باكيفيت و بادوام توليد كنيم. تا آنجائى كه بتوانيم، بايد قيمت تمام شده را ارزان تمام كنيم. اين كار، همكارى همه را ميطلبد. بخشهاى گوناگون دولتى بايد در اين زمينه همكارى كنند - چه بخشهاى پولى و مالى، چه بخشهاى ديگر اقتصادى - مجلس هم بايد همكارى كند، تا بتوانند اين قضيه را در كشور ما تحقق ببخشند.

 

 عمده، مردمند. شما بايد كالاى ايرانى بخواهيد. اين افتخار نيست؛ اين تفاخر غلطى است كه ما ماركهاى خارجى را در پوشاكمان، در وسائل منزلمان، در مبلمانمان، در امور روزمرهمان، در خوراكى هامان ترجيح بدهيم به ماركهاى داخلى؛ در حالى كه توليد داخلى در خيلى از موارد بسيار بهتر است. من شنيدم پوشاك داخلى را كه در بعضى از شهرستانها توليد ميشود، ميبرند مارك خارجى ميزنند، برميگردانند! اگر همين جا بفروشند، ممكن است خريدار ايرانى رغبت نكند؛ اما چون مارك فرانسوى دارد، خريدار ايرانى همان لباس را، همان كت و شلوار را، همان دوخت را انتخاب ميكند؛ اين غلط است. توليد داخلى مهم است. ببينيد كارگر ايرانى چه توليد كرده است، سرمايه دار ايرانى چه سرمايه گذارى كرده است. در زمينه ى مصرف، عمدهى كار دست مردم است؛ كه اين بخشى از اصلاح الگوى مصرف است كه من دو سال قبل اينجا به ملت ايران عرض كردم، و بخشى از جهاد اقتصادى است كه سال گذشته عرض كردم. توليد ملى مهم است؛ اين را بايد هدف قرار بدهند.

 

 من يك توصيه هم در زمينه ى سياسى بكنم. عزيزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر كشور، امروز ما احتياج داريم به اتحاد و يكپارچگى. بهانه هاى اختلاف زياد است. گاهى در يك قضيه اى سليقه ى يك نفر، دو نفر با هم يكسان نيست؛ اين نبايد بهانه ى اختلاف بشود. گاهى در كسى يك گرايشى هست، در ديگرى نيست؛ اين نبايد مايه ى اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعه ى در درون، موجب فشل ميشود. قرآن به ما تعليم ميدهد: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم».(2) اگر منازعه كنيم، سر مسائل گوناگون - مسائل سياسى، مسائل اقتصادى، مسائل شخصيتى - دست به  يقه شويم، دشمن ما جرى ميشود. يك مقدار از جرأتى كه دشمن در سالهاى گذشته پيدا كرد، به خاطر اختلافات بود. اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) به ما درس ميدهد؛ ميفرمايد: «ليس من طلب الحقّ فاخطأه كمن طلب الباطل فأصابه». مخالفين دو جورند. يك مخالفى است كه دنبال حق است، او هم دنبال جمهورى اسلامى است، او هم دنبال انقلاب است، او هم دنبال دين و خداست، منتها راه را اشتباه كرده؛ با اين نبايد دشمنى كرد؛ اين فرق دارد با كسى كه در جهت غير نظام اسلامى، با هدف معاندانه ى عليه نظام اسلامى حركت ميكند. دلها را به هم نرم كنيد، برخوردها را نسبت به يكديگر مهربانانه تر كنيد.

 

 اين رسانه هاى الكترونيكى و اينترنتى متأسفانه موجب شده است كه افراد بى محابا عليه يكديگر حرف بزنند، بد بگويند. بايد از طرف مسئولين كشور براى اين هم يك جورى تدبير بشود. ولى عمده اين است كه خود ما مردم، خودمان را مقيد كنيم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقيد كنيم به قانون. حالا اين حرف من بهانه اى نشود براى اينكه يك عده اى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همه ى جوانهاى غيور كشور را، جوانهاى مؤمنِ انقلابى كشور را فرزندان خودم ميدانم و پشت سر آنها قرار ميگيرم؛ من از جوانان انقلابى و مؤمن و غيور حمايت ميكنم؛ منتها همه را توصيه ميكنم به اين كه در رفتار خود، با اخلاق اسلامى رفتار كنند؛ قانون را مراعات كنند. همه بايد قانون را مراعات كنند. تجسم انقلاب در قانون جمهورى اسلامى است.

 

مسئولان كشور هم همين جور. هم دولت حريم مجلس را حفظ كند، هم مجلس حريم دولت و رئيس جمهور را حفظ كند؛ با هم باشند، در كنار هم باشند. اين معنايش اين نيست كه همه يك جور فكر كنند؛ معنايش اين است كه اگر دو جور فكر ميكنند، دست به گريبان نشوند. هر گونه مخالفت ما با يكديگر، هر گونه دعوا و نزاع ما با يكديگر، دشمنان را اميدوار ميكند، خوشحال ميكند.

 

اميدوارم سال 1391 كه امروز شروع شد، جزو سالهاى پرنشاط و پر كار و همراه با موفقيت و خوشبختى براى ملت ايران باشد.

 

پروردگارا! به محمد و آل محمد، جوانان عزيز ما، ملت عزيز ما را در صراط مستقيم ثابت قدم بدار. پروردگارا! دشمنان اين ملت را منكوب و مقهور بفرما. پروردگارا! اين ملت عزيز و مجاهد و مقاوم را به آرزوهاى بزرگش برسان. قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.

والسّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

 

1) فتح: 22 و 23

2) انفال: 46

 

********

بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال 90 = 1-1-90

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على النّبىّ الأعظم و الصّراط الأقوم و اشرف ولد ءادم؛ سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد؛ و على ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين؛ سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

 

خداوند متعال را سپاسگزارم كه يك بار ديگر عمر داد و توفيق داد كه اين موقعيت بسيار مبارك و مغتنم را درك كنم؛ روز اول سال در جوار آستان حضرت على بن موسى الرضا (ارواحنا فداه و صلوات اللَّه عليه). عيد سعيد نوروز و آغاز سال نو را تبريك عرض ميكنم به همه ى شما برادران و خواهران و حضار عزيزى كه در اين مجلس باشكوه و باعظمت حضور پيدا كرده ايد؛ چه در اين شبستان بزرگ، چه در صحنهاى متعدد كه مردم عزيز ما، برادران ما و خواهران ما در آنجا حضور دارند و سخن را ميشنوند. اين جمعيت در واقع نمونهاى از ملت ايران است. در اين روز، از نقاط مختلف كشور، از شهرهاى گوناگون، از راههاى دور و نزديك، مردم عزيز ما در اين بارگاه و در سايه ى بلندپايه ى حضرت ابى الحسن الرضا (عليه السّلام) حضور پيدا ميكنند و متبرك ميشوند. برادران و خواهران مشهدى هم در اين جمع عظيم حضور دارند. به همه سلام عرض ميكنم و تبريك ميگويم.

 

 عيد نوروز ايرانى براى همه ى ما مردم ايران و نيز مسلمانانى كه در كشورهاى ديگر عيد نوروز را ميشناسند و گرامى ميدارند، فرصت مغتنمى است براى اينكه از اين روز و از اين مناسبت، در سمت و سوى حركت اسلامى استفاده كنيم. دأب و دِيدن اسلام اين است: از همه ى فرصتها، از همه ى لحظههاى زندگى، از همه ى مقاطع حيات در شكلهاى گوناگون استفاده شود، براى تكامل انسان، براى پيشرفت معنوى و مادى نوع بشر. ما ايرانىها ميتوانيم با استفادهى از اين مناسبت، به كارهائى كه اسلام ما را به آن دعوت كرده است، و در جهت احكام اسلامى و معارف اسلامى حركت كنيم؛ خودمان را با اهداف عاليهى اسلام آشنا كنيم. در اين ايام، صله ى رحم، توجه به خداى متعال، شنيدن سخنان خوب از يكديگر، و اجتماع در مراكز دينى و معنوى، از آن فرصتهاى مغتنمى است كه بايد از آن استفاده كرد.

 

 حقيقت اين است كه مردم عزيز كشور ما در طول ساليان متمادى و بخصوص در اوقات حاكميت نظام اسلامى بر كشور، از عيد نوروز هم براى معنويت، براى معرفت، براى نزديكى به خدا استفاده كرده اند. شاهد هم اين است كه شما در ساعت تحويل اگر ملاحظه كنيد، مى بينيد بيشتر مردم در مراكز دينى، در بارگاهها، در زيارتگاهها و مشاهد مشرفه و در مساجد مشغول توجه و دعا و ذكرند. معناى اين حركت عظيم اين است كه ملت ايران از اين آئين و از اين سنت هم براى دين بهره بردارى ميكند. اين بايد خط شاخصى باشد براى ما در همه ى امور، كه براى پيشرفت معرفت خود، معنويت خود، دين خود، استقرار احكام اسلامى و معارف اسلامى و اخلاق اسلامى بهره بردارى كنيم. اميدوارم خداوند متعال همه ي ما و همهى ملت ايران را بر اين كار موفق بدارد.

 

 امروز در اين فرصتى كه خداى متعال اين ديدار بابركت را نصيب كرده است، سه مطلب را من به شما برادران و خواهران عزيز مشهدى و زوار محترم عرض خواهم كرد.

 

 مطلب اول، يك گزارش گونه ى جمعبندى شده اى است از سال 89 . با يك نگاه كلان ببينيم در سال 89 ملت ايران و مسئولان كشور در چه جهتى حركت كردند و چگونه راه را پيمودند. مطلب دوم در مورد سال جارى است كه امروز آغاز ميشود؛ با توجه به شعارى كه براى امسال به ملت عزيزمان عرض كرده ام - يعنى «جهاد اقتصادى» - و آنچه كه مناسب است در اين زمينه انجام بگيرد. قسمت سوم، نگاهى به مسائل منطقه است؛ مسائل خاورميانه، مسائل شمال آفريقا و آنچه كه در اين منطقه ى اسلامى در حال رخ دادن است، با توجه به تزوير و ترفندى كه دشمنان امت اسلامى در اين رابطه در پيش گرفته اند.

 

 در بخش اول ميتوانم عرض كنم كه شعار سال 89 - يعنى «همت مضاعف و كار مضاعف» - در طول سال مورد توجه قرار گرفت و ملت ما در بخشهاى گوناگون توانستند حقيقتاً از خودشان يك همت والا و بلند نشان دهند و كارِ مضاعف انجام بگيرد. البته نتائج همت بلند و كار مضاعف در بلندمدت شناخته خواهد شد؛ اما در همين نگاه ابتدائى هم كه انسان نگاه ميكند به اوضاع سال 89 و آنچه كه مسئولان كشور انجام دادند و آنچه كه ملت عزيز ما در همراهى با مسئولان و خودشان آن را نشان دادند و به عرصه آوردند، نشانه هاى همت مضاعف و كار مضاعف را مى بيند. در بسيارى از عرصه ها اين معنا مشهود است.

 

 از علم و فناورى آغاز ميكنيم. در آغاز سال 89 - در ايام عيد - بنده توفيق پيدا كردم از يك بخش صنعتىِ حساس كشور بازديد كنم؛ در روزهاى آخر اسفند هم مجدداً توفيق پيدا كردم كه از يك نمايشگاه كارهاى برجسته ى علمى و فناورى بازديد كنم و نتائج اين حركت يكساله را كه خود، محصول كارهاى طولانى مدت است، به چشم ببينم. آنچه كه در بخش دانش پيشرفته و فناورى بالا امروز در كشور وجود دارد و در حال وقوع است، بسيار بيش از آن مقدارى است كه به مردم اطلاع رسانى شده است؛ اين را من ميتوانم به شما عرض كنم. از چند سال پيش، يك حركت علمىِ برجسته اى در بخشهاى مختلف آغاز شده است، كه خوشبختانه روزبه روز بر شتاب اين حركت افزوده شده است.

 

 من يك وقتى اين روايت را كه از معصوم (عليه السّلام) است، عرض كردم، كه فرمود: «العلم سلطان»؛ يعنى علم و دانش براى يك ملت و براى يك فرد مايه ى اقتدار است. «من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ كسى كه اين قدرت را پيدا كند، دست برتر را دارد و آن كسى كه نتواند قدرت علمى را به دست بياورد، زيردست باقى ميماند و ديگران بر او دست برتر را خواهند داشت. علم و فناورى يك چنين خصوصيتى دارد. امروز حركت كشور در جهت به دست آوردن دانش و فناورى در بسيارى از رشته ها، بخصوص در رشته هاى بسيار نو و برترِ كشور مشهود است. در بخشهاى گوناگون؛ در بخش زيست فن اورى، در بخش هوافضا، در بخش نانوفناورى، در بخش سلولهاى بنيادى، در توليد راديوداروهاى بسيار مهم، در توليد داروهاى ضد سرطان، در توليد موتور توربينهاى بادى كه وابستگى انرژى كشور را از نفت تا حدود زيادى از بين ميبرد، در توليد ابررايانه ها كه براى كشور بسيار مهم است، در فناورى انرژىهاى نو - كه  همه ي اينها از دانشهاى سطح بالاى دنيا هستند - خوشبختانه انسان مشاهده ميكند كه دانشمندان ما و جوانان ما به نحو فزاينده و شتابنده مشغول پيشروى هستند؛ به طورى كه من در پيام نوروزى هم ديشب عرض كردم، آدرسها و گزارشهاى مراكز معتبر بين المللى نشان ميدهد كه در اين قسمت، كشور شما از بسيارى از كشورهاى عالم پيشتر دارد حركت ميكند و شتاب كشور چندين برابر متوسط شتاب جهانى است.

 

 دو سه نكته ى مهم در اين قضيه ى پيشرفت علم و فناورى وجود دارد كه من مناسب ميدانم عرض كنم. نكته ى اول اين است كه بيشتر اين دانشمندانى كه اين كارها را دارند انجام ميدهند، دانشمندان جوانند. عمر متوسط دانشمندانى كه در اين كارها مشغول فعاليت هستند، سى و پنج سال است - يعنى غالباً جوان - كه حتماً بايستى به اين جوانها اعتماد بشود. البته اساتيد كاركشته و مؤمن هم در اين كار نيز مشغول هستند، كه بسيار مغتنم است.

 

 نكته ى بعد اين است كه مجموعه اى كه اين كارهاى عظيم و گسترده را انجام ميدهد، داراى روحيه ى قوى، داراى اعتماد به نفس بالا، داراى خودباورى است؛ كه سرمايهى اصلى اين است. سرمايه ى اصلى، نيروى انسانى است. آنچه كه كشور ما دارد، اين است. جوانهاى ما با روحيه ى قوى در حال پيشروى در اين ميدانند و باور دارند كه همه ى كارهائى كه زيرساختهاى آن در كشور آماده باشد، از دست آنها ساخته است.

 

 نكته ى بعدى در مسئله ى پيشرفت علم اين است كه زنجيره ى علم، فناورى، توليد محصول و تجارىسازى - كه اين زنجيره ى بسيار مهمى است - در حال شكل گيرى است؛ يعنى دانش را توليد ميكنند، آن را تبديل به فناورى ميكنند، محصول را توليد ميكنند، محصول را به بازار تجارت جهانى مى آورند و براى كشور توليد ثروت ميكنند. اين دانش فقط دلخوش كنك نيست، كه ما بدانيم حالا در اين زمينه پيشرفت كرديم؛ نه، اين دانش كشور را ثروتمند ميكند، سودش به همه ى مردم ميرسد. اين، كشاندن مسير توليد علم به ثروت ملى كشور است و پاسخگوئى به نيازهاى ملت. اين در زمينهى علم، كه حقاً و انصافاً همت مضاعف و كار مضاعف در آن مشهود است.

 

 زمينه ى ديگرى كه در آن، همت مضاعف را انسان مشاهده ميكند و به دنبال خود، دريائى از كار به وجود مىآيد، مسئله ى عرصه هاى اقتصادى است كه يك نمونهى آن، گام بلند هدفمند كردن يارانه هاست. خوب است ملت عزيز ما بدانند كه همه ى صاحبنظران اقتصادى - چه آن كسانى كه از لحاظ ديدگاههاى اقتصادى با دولت فعلى موافقند، و چه آن كسانى كه ديدگاههاى اقتصادى آنها مخالف با نظرات دولت فعلى است - متفقند كه هدفمند كردن يارانه ها يك كار بسيار لازم، بسيار اساسى و بسيار مفيد است. اين، جزو آرزوهائى بود كه سالهاى گذشته از دولتها مطالبه ميشد. ورود در اين ميدان، كار دشوار و سختى است؛ زمينه ها هم آماده نبود. بحمداللَّه اكنون اين كار شروع شده است. همكارى ملت و دولت در اين زمينه هم انصافاً عالى بود. حركت مردم در جهت هدفمند كردن يارانه ها، حركت عالى اى بود. آثار اين كار در آينده بتدريج آشكار ميشود؛ اگرچه تا امروز هم بعضى از آثار مثبت آن آشكار شده است. اهداف مهم اين كار، در درجه ى اول، توزيع عادلانه ى يارانه هاست. دستگاه مديريت كشور يارانه هائى را بين مردم تقسيم ميكند. با شكل قبلى، اين يارانه ها به كسانى كه بيشتر پول داشتند، بيشتر مصرف ميكردند، بيشتر ميرسيد؛ اما به كسانى كه كمتر پول داشتند، كمتر مصرف ميكردند، اين يارانه ها كمتر ميرسيد. با هدفمند كردن يارانهها، توزيعِ عادلانه انجام ميگيرد؛ يعنى به همه، به نسبت واحدى ميرسد. اين، يك گام بلند در جهت ايجاد عدالت اجتماعى است.

 

 يك هدف ديگر، مديريت مصرف منابع عمومى كشور است؛ از جمله آب، از جمله انرژى. در دو سال قبل از اين، ما شعار سال را «اصلاح الگوى مصرف» قرار داديم؛ صرفه جوئى، دورى از اسراف. اين، يكى از راههائى است كه ميتواند الگوى مصرف را به معناى واقعى كلمه اصلاح كند؛ كمااينكه تاكنون هم آثارى از آن ديده شده است. در همين چند ماهى كه هدفمندى يارانه ها دارد اجرا ميشود، مصرف انرژى پائين آمده است؛ كه اين به نفع كشور است. اسراف در نان و دور ريختن نان و ضايع شدن گندم - كه نعمت بزرگ خداست و با چه زحمتى به دست مى آيد - كم شده است، مصرفها تعادل پيدا كرده است. اين از جمله ى فوائدى است كه تاكنون حاصل شده و البته فوائد بسيارى انشاءاللَّه در آينده خواهد داشت. اصلاح ساختار اقتصاد هم از اين قبيل است.

 

 از جمله ى كارهائى كه باز همت مضاعف را در زمينه ى اقتصاد نشان ميداد، افزايش صادرات غيرنفتى است. بودجه ى كشور ما متأسفانه از دهها سال پيش به اين طرف، وابستهى به نفت است. اين روش را همه ى اقتصاددانهاى دلسوز رد ميكنند؛ اين روش در كشور ما عادت شده است. نفت را استخراج كنند، بفروشند، از پول آن كشور را اداره كنند؛ اين شيوه ى غلطى است. من سالها پيش اين را گفتم كه يكى از آرزوهاى من اين است كه يك روزى ما بتوانيم كشور را جورى اداره كنيم كه حتّى اگر لازم بود، يك قطره نفت هم صادر نكنيم و كشور اداره شود. اين چيزى است كه تا امروز پيش نيامده است. البته كار آسانى هم نيست، كار بسيار مشكلى است. افزايش صادرات غيرنفتى موجب ميشود كه ما به اين هدف نزديك شويم؛ و اين كار دارد انجام ميگيرد. سال 89 گام بلندى در اين راه برداشته شد.

 

 از جمله ى چيزهائى كه همت مضاعف را در زمينه ى اقتصادى نشان ميدهد، مواجهه ى هوشمندانه و مقتدرانه با تحريمهائى است كه غرب به سردمدارى آمريكا و متأسفانه پيروى كوركورانه ى بعضى از دولتهاى اروپائى از آمريكا عليه ايران اعمال كرد. از اول سال 89 اينها به خيال خودشان حركت تحريم ايران را تشديد كردهاند. خودشان در محاسباتشان - كه خبرهايش به ما ميرسيد - صحبت ميكردند، ميگفتند كه اين تحريمها پنج شش ماهه جمهورى اسلامى و ملت ايران را به زانو درمى آورد؛ تصورشان اين بود. آنها به فكر بودند كه به وسيله ى تحريمها كار را آنچنان بر ملت ايران دشوار كنند و دائره را آنچنان بر ملت ايران تنگ كنند كه ملت ايران به نظام خودشان، به جمهورى اسلامى معترض شوند؛ هدفشان اين بود. يك برخورد هوشمندانه و قدرتمندانهاى با اين تحريمها انجام گرفت و تيغ دشمن كُند شد. دشمن نتوانست با اين تحريمها به هدفهاى خود دست پيدا كند. خوشبختانه با تلاش زياد، با كار متراكم شبانه روزى، مسئولان در بخشهاى مختلف توانستند از اين عقبه عبور كنند. امروز خود غربىها اعتراف ميكنند، ميگويند تحريم ايران ديگر فايدهاى ندارد.

 

 گفتند بنزين را تحريم ميكنيم. يكى از مشكلات كار ما در طول زمان همين بوده است؛ ما كشور توليدكننده ى نفت، مبالغ زيادى فرآورده ى نفت را كه بنزين است، از خارج وارد ميكرديم. اينها گفتند اين نقطه ضعف جمهورى اسلامى است، نميگذاريم بنزين وارد شود. مسئولين كشور ما، قبل از آنكه آنها دست به كار شوند، مشغول تهيه ى مقدمات شدند. كار به جائى رسيد كه در توليد بنزين، كشور عزيز ما خودكفا شد؛ اين به بركت تحريم آنها بود. «انّ اللَّه يؤيّد هذا الدّين بأقوام لا خلاق لهم». به وسيله ى تحريم آنها، مسئولين ما به فكر افتادند؛ تلاش كردند، ما از وارد كردن بنزين بى نياز شديم. من اين را در همين نمايشگاهى هم كه آخر اسفند رفتيم، از زبان چند نفر از اين دانشمندان جوان شنيدم. به من گفتند كه ما ميخواستيم اين دستگاه را توليد كنيم، رفتيم ابزارش را از خارج تهيه كنيم، به ما گفتند شما تحريميد، به شما نميدهيم؛ فهميديم خودمان بايد درست كنيم. آمديم داخل فكر كرديم، زحمت كشيديم، تلاش كرديم، بدون احتياج به بيگانه اين را ساختيم. اين، برخورد هوشمندانه است. هم مسئولين كشور، هم آحاد مردم، با تحريمهاى دشمن اينجور برخورد كردند؛ يعنى دشمن را از بُرنده ترين ابزارهائى كه در اختيار داشت، محروم كردند. مثل اين است كه در يك جنگى، شما اسلحه را از دست دشمن بگيريد؛ و گرفتيد. اين هم يكى ديگر از همتهاى مضاعف.

 

 در زمينه ى اشتغال، كارهاى خوبى انجام گرفته است. گزارش دولت ميگويد كه در سال 89 يك ميليون و ششصد هزار شغل ايجاد شده است؛ كه اگر اين گزارش دقيق باشد، معنايش اين است كه پانصد هزار شغل بيش از پيش بينى فراهم شده است. در ايجاد مسكن روستائى، در ايجاد مسكن شهرى، در ايجاد بزرگراهها و خطوط مواصلاتى، در ايجاد ارتباطات الكترونيك و و و - كه همه ى اينها براى كشور كارهاى زيرساختى و زيربنائى است - كارهاى خوبى صورت گرفته است. اين، عرصه ى اقتصاد.

 

 در عرصه هاى ديگر هم كارهاى زيادى انجام گرفته است، كه چون وقت محدود است، ميگذريم. به هر حال آنچه كه سال 89 براى ما مشخص كرده است، اين است كه بحمداللَّه اين سال به معناى واقعى كلمه، سال همت مضاعف و كار مضاعف بود. البته سال 89 خصوصيت ويژهاى ندارد؛ امسال هم، سال بعد هم، ده سال بعد هم، سال همت مضاعف و كار مضاعف است. ملت ايران و مسئولين در هر دوره اى بايستى همت بلند و همت مضاعف داشته باشند و كار مضاعف بكنند تا ما بتوانيم به آنجائى كه شايسته ى ملت ايران است، انشاءاللَّه برسيم.

 

 در مورد شعار امسال و كارى كه امسال بايد انجام بگيرد. البته سرفصلهاى مهمى وجود دارد كه همه داراى اولويتند. مثلاً تحول نظام ادارى يك كار لازم است كه بايد انجام بگيرد؛ تحول آموزش و پرورش، يك كار بنيانى است؛ جايگاه علوم انسانى در دانشگاهها و در مراكز آموزش و تحقيق، يك كار اساسى است؛ مسائل مربوط به فرهنگ عمومى، مسائل مربوط به اخلاق جامعه، اين كارها همه اش كارهاى مهمى است؛ ليكن به نظر صاحبنظران، امروز در اين برهه ى از زمان، مسئلهى اقتصادى از همه ى مسائل كشور فوريت و اولويت بيشترى دارد. اگر كشور عزيز ما بتواند در زمينه ى مسائل اقتصادى، يك حركت جهادگونهاى انجام بدهد، اين گام بلندى را كه برداشته است، با گامهاى بلند بعدى همراه كند، بلاشك براى كشور و پيشرفت كشور و عزت ملت ايران تأثيرات بسيار زيادى خواهد داشت. ما بايد بتوانيم قدرت نظام اسلامى را در زمينه ى حل مشكلات اقتصادى به همه ى دنيا نشان دهيم؛ الگو را بر سر دست بگيريم تا ملتها بتوانند ببينند كه يك ملت در سايه ى اسلام و با تعاليم اسلام چگونه ميتواند پيشرفت كند

 

 آنچه كه در اين زمينه با عنوان شاخص وجود دارد و مهم است، رشد پرشتاب كشور به ميزان تعيين شده ى در برنامه ى پنجم است كه اعلام شده است؛ يعنى حداقل رشد هشت درصدى. در اين رشد، سهم بيشتر مربوط به بهره ورى است؛ يعنى ما بتوانيم از امكانات كشور به شكل بهترى استفاده كنيم. من دو سال قبل در زمينه ى مسئلهى صرفه جوئى و مشكلاتى كه در باب بهره ورى وجود دارد، در همين سخنرانىِ اول سال مطالبى عرض كردم. مردم بايد اينها را بدانند. من به مسئولان كشور توصيه ميكنم كه در زمينه ى اهميت ارتقاء سهم بهره ورى در رشد اقتصادى كشور با مردم حرف بزنند؛ بگويند ارتقاء سهم بهره ورى در رشد اقتصادى كشور و همچنين كاهش فاصله ى درآمدى دهكهاى بالا و پائين جامعه - اين شكاف درآمدها، شكاف اقتصادى بين بخشهاى مختلف جامعه - چقدر اهميت دارد. اين فاصله ها و شكافها مطلوب ما نيست؛ اسلام اين را نمى پسندد. تا حدى كه در برنامه ى پنجم تعيين شده است، بايد تلاش كنند اين كارها انجام بگيرد.

 

 كاهش نرخ بيكارى و افزايش اشتغال در كشور، از جمله ى مسائل بسيار اساسى و مهم است. همچنين مسئله ى افزايش سرمايه گذارى بخش خصوصى و كمك به بخش خصوصى كه بتواند در زمينه ى مسائل اقتصادى كشور سرمايه گذارى كند، از جمله ى مسائل مهم و اساسى است؛ كه يكى از كارهاى مهم در اين باب، ايجاد تعاونى هاست، كه به وسيلهى تعاونى ها سرمايه هاى بزرگ تشكيل بشود و بتوانند در مسائل مهم اقتصادى كشور سرمايه گذارى كنند و گرههاى مهم را باز كنند و دولت بتواند اين كار را انجام دهد. بايستى زيرساختهاى حقوقى و قانونى اش آماده شود. اين، يعنى حمايت از شكوفائى كار.

 

 صرفه جوئى در مواد اساسى، از جمله صرفه جوئى در مصرف آب. امروز نود درصد آبى كه ما در كشور مصرف ميكنيم، در بخش كشاورزى مصرف ميشود. اگر دولت به توفيق الهى بتواند شيوه هاى آبيارى كشاورزى را اصلاح كند، اگر از اين نود درصد، ده درصد كم بشود، شما ببينيد چه اتفاقى مى افتد. غير از بخش كشاورزى، در همه ى بخشهاى ديگر - بخش خانگى، بخش صنعتى و بخشهائى كه احتياج به آب دارد - ما فقط از ده درصد آب كشور داريم استفاده ميكنيم. اگر ما بتوانيم در بخش كشاورزى ده درصد صرفه جوئى كنيم، ببينيد چه اتفاقى مى افتد. در واقع امكانات بهره بردارى از آب در بخش غير كشاورزى دو برابر ميشود؛ كه اين بسيار چيز مهم و باارزشى است.

 

 مشاركت مستقيم مردم در امر اقتصاد، لازم است. اين نيازمند توانمند شدن است، نيازمند اطلاعات لازم است؛ كه اينها را بايد مسئولين در اختيار مردم بگذارند و اميدواريم انشاءاللَّه اين روند روزبهروز توسعه پيدا كند. البته رسانه ها نقش دارند، راديو و تلويزيون نقش دارند، ميتوانند مردم را آگاه كنند؛ دولت هم بايد فعال برخورد كند و بتوانند انشاءاللَّه مسئله ى اقتصادى را پيش ببرند.

 

 خب، اگر ما بخواهيم اين حركت عظيم اقتصادى در كشور در سال 90 انجام بگيرد، يك الزاماتى هم دارد. اين الزامات را هم من فهرست وار عرض بكنم. اولاً روحيه ى جهادى لازم است. ملت ما از اول انقلاب تا امروز در هر جائى كه با روحيه ى جهادى وارد ميدان شده، پيش رفته؛ اين را ما در دفاع مقدس ديديم، در جهاد سازندگى ديديم، در حركت علمى داريم مشاهده ميكنيم. اگر ما در بخشهاى گوناگون، روحيه ى جهادى داشته باشيم؛ يعنى كار را براى خدا، با جديت و به صورت خستگىناپذير انجام دهيم - نه فقط به عنوان اسقاط تكليف - بلاشك اين حركت پيش خواهد رفت.

 

 دوم، استحكام معنويت و روح ايمان و تدين در جامعه است. عزيزان من! اين را همه بدانند؛ تدين جامعه، تدين جوانان ما، در امور دنيائى هم به ملت و به جامعه كمك ميكند. خيال نكنند كه متدين شدن جوانان، اثرش فقط در روزهاى اعتكاف در مساجد يا در شبهاى جمعه در دعاى كميل است. اگر يك ملت جوانانش متدين باشند، از هرزگى دور خواهند شد؛ از اعتياد دور خواهند شد؛ از چيزهائى كه جوان را زمينگير ميكند، دور خواهند شد؛ استعداد آنها به كار مى افتد، كار ميكنند، تلاش ميكنند؛ در زمينه ى علم، در زمينهى فعاليتهاى اجتماعى، در زمينه ى فعاليتهاى سياسى، كشور پيشرفت ميكند. در اقتصاد هم همين جور است. روحيه ى معنويت و تدين، نقش بسيار مهمى دارد.

 

 يك شرط ديگر اين است كه كشور به مسائل حاشيه اى مبتلا نشود. ببينيد، در بسيارى از اوقات يك مسئله ى اصلى در كشور وجود دارد كه همه بايد همت كنند و به سراغ اين مسئله ى اصلى بروند؛ بايد مسئله ى كانونى كشور اين باشد؛ اما ناگهان مى بينيم از يك گوشهاى يك صدائى بلند ميشود، يك مسئله ى حاشيهاى درست ميكنند، ذهنها متوجه آن ميشود. اين مثل اين ميماند كه در يك مسافرت مهمى، كاروانى، قطارى دارد حركت ميكند، هدفش رسيدن به يك نقطه ى خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول كنند به يك چيز حاشيه اى در بيابان، از راه باز بمانند، احياناً امكان ادامه ى حركت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشيه اى نبايد به ميان بيايد. مردم ما خوشبختانه قدرت تحليل دارند، هوشمندند، هوشيارند؛ ميتوانند مسائل فرعى و حاشيه اى را از مسائل اصلى جدا كنند. توجه شود مسائل حاشيهاى كانون توجه افكار عمومى قرار نگيرد.

 

 يك شرط ديگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. اين اتحادى كه امروز در ميان مردم و در بين مردم و مسئولين وجود دارد، مردم به مسئولينِ خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها كمك ميكنند، با آنها همراهى ميكنند، بين خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بايستى باقى بماند و روزبه روز تقويت شود. يكى از نقشه هاى بزرگ دشمنان ملت ايران، ايجاد تفرقه و شكاف در داخل بوده است؛ به بهانه ى قوميت، به بهانه ى مذهب، به بهانه ى گرايشهاى سياسى، به بهانه ى جناح بندى ها، به بهانه هاى گوناگون. اتحاد را بايد حفظ كرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همه ى كسانى كه به كشورشان علاقه مندند، به نظام مردم سالارى دينى - كه مايه ى افتخار امروز ملت ايران است - علاقهمندند، بايد با هم هماهنگى داشته باشند. مسئولين كشور هم همين جور؛ آنها هم بايد سعى كنند اگر گله اى از هم دارند - كه گاهى ممكن است اين گله ها بحق هم باشد - اين گله را در معرض افكار عمومى مطرح نكنند؛ اين ضربهى به اتحاد ملى است؛ اين را همه توجه داشته باشند. من به مسئولين كشور به طور جد اين را تذكر و هشدار ميدهم. ممكن است مسئولين از هم گله داشته باشند - كه هميشه بوده؛ از اول انقلاب كه ما دستاندركار مسائل بوديم، ديديم؛ گاهى قوه ى مجريه از قوه ى مقننه، گاهى قوه ى مقننه از قوه ى قضائيه، گاهى قوه ى قضائيه از قوه ى مجريه گله هائى داشتند؛ طبيعت كار هم همين است، گله به وجود مىآيد - ممكن است گله ها بحق هم باشد؛ اما اين را نبايد در عرصه ى افكار عمومى بياورند، ذهن مردم و دل مردم را ناراحت كنند، مردم را مأيوس كنند؛ بين خودشان حل كنند. مهمترين مسائل دنيا با مذاكره قابل حل است؛ اين مسائل جزئى اهميتى ندارد. پس انسجام قوا با يكديگر، هماهنگى قوا با يكديگر هم مهم است.

 

 البته من اين نكته را حتماً تذكر بدهم؛ گاهى اوقات اين شعارى كه ما براى سال اعلام ميكنيم، بعد ناگهان مى بينيم همه ى در و ديوارهاى تهران و شهرهاى ديگر پر شده از تابلو، كه اين شعار رويش نوشته شده. اين فايده اى ندارد. گاهى كارهاى پرهزينه اى انجام ميگيرد؛ چه لزومى دارد؟ آنچه كه من از مسئولين و از مردم عزيزمان توقع دارم، اين است كه اين شعار را بشنوند، باور كنند و دنبال كنند. تابلو كردن و در و ديوار را پر كردن و عكس زدن و اينها هيچ لزومى ندارد. اگر هزينهاى نداشته باشد، لزومى ندارد؛ اگر هزينه داشته باشد، اشكال هم دارد. هيچ لزومى ندارد كارهاى پرهزينه را انجام بدهند.

 

 البته محوريت اقتصاد كه من عرض كردم، به معناى غفلت از عرصه هاى ديگر تلقى نشود. در عرصه هاى ديگر، مخصوصاً در همان عرصه ى علم و فناورى، بايد به اين دانشمندان جوان كمك شود، به آنها اعتماد شود تا بتوانند كارهاى بزرگ را انجام دهند.

 

 و اما مسائل منطقه. حوادثى كه اخيراً در منطقه اتفاق افتاده است - حوادث مصر، تونس، ليبى، بحرين - حوادث بسيار مهمى است. يك تحول بنيانى دارد در اين منطقه ى اسلامى و عربى انجام ميگيرد؛ اين نشانه ى بيدارى امت اسلام است. همين چيزى كه ده ها سال است شعار آن در جمهورى اسلامى داده ميشود، امروز در متن زندگى اين كشورها دارد خود را نشان ميدهد.

 

 دو خصوصيت در اين تحولات وجود دارد: يكى عبارت است از حضور مردم، و ديگرى عبارت است از سمت و سوى دينى در اين حركتها. اين، دو عنصر اساسى است. حضور مردم با جسم خودشان؛ همان اتفاقى كه در انقلاب اسلامى افتاد. احزاب و پشت ميز نشينها و برج عاج نشينها و تحليلگرهاى ذهنى هيچ كارى نتوانستند انجام دهند. هنر بزرگ امام بزرگوار ما اين بود كه توانست مردم را وارد صحنه كند. وقتى مردم به عرصه آمدند، جسم خودشان را، دل خودشان را، نيت و همت خودشان را وارد عرصه كردند، گره هاى كور باز شد، راههاى بنبست گشوده شد. امروز همين اتفاق دارد در كشورهاى ديگر مىافتد. در مصر يا در تونس مردم آمدند وارد صحنه شدند؛ والّا روشنفكران و برج عاج نشينها هميشه بودند، هميشه هم حرف ميزدند؛ خيلى از اوقات هم مردم را دعوت ميكردند، كسى به حرف آنها چندان توجهى نميكرد. اينجا خود مردم وارد صحنه و عرصه شدند و گرايش و جهت گيرى آنها هم جهتگيرى دينى است؛ يعنى نماز جمعه است، نماز جماعت است، نام خداست، علماى دينند، افراد مبلّغ دين و بنيانگذاران تفكر نوين دينى در بعضى از كشورها هستند. اينها وارد ميدان شدند، لذا مردم هم آمدند توى صحنه. اين، خصوصيت اين قضيه است. چرا آمدند؟ آن چيزى كه آنها را كشاند، به صورت واضحى مسئله ى عزت و كرامت انسانى آنها بود. در مصر، در تونس و همچنين در كشورهاى ديگر، غرور مردم به دست اين حاكمان ظالم جريحه دار شده بود. فرض كنيد مردم مصر مشاهده ميكردند كسى كه در رأس كشورشان قرار دارد، به نيابت اسرائيل، كثيف ترين كارها و جنايتها را مرتكب ميشود. در قضيه ى محاصره ى غزه اگر حسنى مبارك با اسرائيل همكارى نميكرد، اسرائيل نميتوانست غزه را آنجور زير فشار قرار دهد و آن جنايتها را مرتكب شود. حسنى مبارك وارد ميدان شد، كمك كرد، راه ورود و خروج غزه به مصر را بست. بعد اطلاع پيدا كردند كه مردم غزه از زير كانال زدند، از زيرزمين حركت ميكنند. براى اينكه مردم مظلوم غزه ديگر نتوانند اين كار را هم انجام دهند، ديوارهاى فولادى به ارتفاع سى متر درست كردند، كردند توى زمين، تا راه اين كانالها را ببندند! اين كارها را حسنى مبارك كرد. خب، ملت مصر دارند اين را مى بينند؛ لذا غرور ملت جريحه دار شد. نظير اين در كشورهاى ديگر هم وجود دارد.

 

 مثلاً در ليبى با اينكه قذافى در سالهاى اولِ روى كار آمدن، گرايش ضد غربى نشان ميداد، اما در سالهاى اخير خدمات بزرگى به غربى ها كرد. آنها هم به چشم خودشان ديدند كه با يك تهديد خشك و خالى، اين آقا امكانات هسته اى خودش را جمع كرد، همه را سوار كشتى كرد، داد به غربى ها، گفت ببريد! ببينيد ملت ما در چه وضعيتى قرار دارد، آنها در چه وضعيتى قرار دارند. ملت ما مشاهده كرد كه همه ى دنيا به سردمدارى آمريكا عليه حركت هسته اى ايران قيام كردند؛ تحريم كردند، دعوا كردند، تهديد نظامى كردند، گفتند حمله ميكنيم، چه ميكنيم. مسئولين كشور نه فقط عقب نشينى نكردند، بلكه على رغم دشمن، امكانات هسته اى خودشان را هر سال چندين برابر از سال قبل بيشتر كردند. آنجا مردم ديدند كه مسئول كشورشان دستور داد همان امكاناتى كه داشتند، همه را در مقابل تهديد غربى ها، يا به قول خودشان در مقابل مشوقهاى غربى ها جمع كردند. مثل اينكه يك آبنبات ترشى، شكلاتى توى دهن يك بچه اى بگذارند، به اينها مشوق دادند، اينها هم همه را از دست دادند و رفتند! خب، ملت اين را مى بيند، دلش خون ميشود، غرورش جريحه دار ميشود. در همه ى اين كشورهائى كه مردم آنها قيام كردند، اين قضيه مشاهده ميشود.

 

 خب، موضع آمريكائى ها چه بود؟ براى ما اين مهم است. آمريكائى ها اول در مقابل اين حوادث متحير ماندند، دچار بىتحليلى شدند؛ نمي فهميدند چه دارد اتفاق مى افتد، باورشان نمى آمد. بعد از آنكه اين حوادث اتفاق افتاد، چون تحليل درستى از حوادث نداشتند، مردم را نميشناختند، مواضع متناقضى گرفتند. البته آنچه كه تا امروز در مورد اين كشورها و ديگر كشورها همواره در رفتار آمريكائى ها ديده شده، پشتيبانى از ديكتاتورها بوده است. از حسنى مبارك تا آخرين لحظه اى كه ميشد دفاع كنند، دفاع كردند؛ بعد ديدند ديگر نميشود، آن وقت انداختنش دور! اين هم يك درس عبرتى است براى سردمداران وابسته ى به آمريكا كه بدانند آن وقتى كه ديگر تاريخ مصرف خود را طى كنند و فايده شان را از دست بدهند، اينها مثل يك پارچه ى كهنه اى آنها را دور مى اندازند و به آنها اعتنائى نميكنند! اما اينها تا آخرين لحظه از ديكتاتور دفاع و حمايت كردند.

 

 آنچه كه براى غرب و براى آمريكا اتفاق افتاد، حقيقتاً غير قابل تحمل بود و هست. مصر يكى از ستونهاى اصلى سياست خاورميانه اى آمريكاست؛ به اين سياست متكى بودند. آنها نتوانستند اين ستون را به نفع خودشان حفظ كنند؛ ملتها فائق آمدند. آمريكائى ها تلاش كردند شاكلهى آن نظام را حفظ كنند. اين تزويرها و ترفندهاى آمريكائىِ غربى است، موذيانه و خباثت آلود، اما در عين حال سطحى؛ كه اگر ملتها هوشيار باشند، ميتوانند اين تزويرها را رو كنند، اين ترفندها را باطل كنند. آمريكائى ها سعى كردند حالا كه حسنى مبارك را در مصر يا بن على را در تونس از دست دادند، شايد بتوانند شاكله ى نظام را حفظ كنند. آدمها عوض بشوند، اما نظام باقى بماند؛ لذا اصرار و پافشارى كردند كه در آن كشورها يك نخستوزير حتماً بايد بماند؛ اما ملتها قيام خودشان را ادامه دادند، بر اين ترفند هم فائق آمدند و اين دولتها را هم ساقط كردند. به توفيق الهى، به حول و قوه ى الهى، سلسله ى شكستهاى آمريكا در اين منطقه ادامه پيدا خواهد كرد.

 

 اينها بعد از آنكه عوامل خود را در اين كشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پيش گرفتند: يكى فرصت طلبى، يكى شبيه سازى. فرصت طلبى شان اين بود كه خواستند اين انقلابها را مصادره كنند؛ يعنى سر مردم را كلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهى كنند، افراد طرفدار خودشان را سر كار بياورند. آنها در اين كار شكست خوردند. دوم، شبيه سازى بود. شبيهسازى يعنى شبيه آنچه را كه در مصر و در تونس و در ليبى و در بعضى از كشورهاى ديگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ايران - ايرانِ مردم سالارى دينى، ايرانِ ملت - پياده كنند! عواملشان در داخل كشور، مردمان ضعيف، فرومايه، حقيقتاً دستخوش هوى هاى نفسانى، سعى كردند شايد بتوانند اين كار را بكنند. خواستند در اينجا حركتِ شكست خورده، حركت كاريكاتورىِ مضحك به وجود بياورند؛ اما خب، ملت ايران توى دهنشان زد. ...(1) منافق واقعى آمريكاست. نفاق واقعى، عملى است كه اينها دارند انجام ميدهند؛ ادعاى دفاع از ملتها. در مورد مصر نفاق به خرج ميدهند، ميگويند ما طرفدار ملتيم؛ دروغ ميگويند. اينها با دشمن ملت تا لحظه ى آخر همكارى كردند. در مورد تونس عين همين حرف را ميزنند، ميگويند طرفدار ملتيم. حالا بد نيست ملت عزيز ما بدانند كه رئيس جمهور آمريكا به ملت ايران پيغام داده كه ما طرفدار شما هستيم! ادعا ميكنند كه ما با ديكتاتورى مخالفيم، با حقوق ملتها موافقيم؛ دروغ ميگويند. اينها نه فقط به ملتهاى ديگر رحم نميكنند، بلكه به ملت خودشان هم رحم نميكنند. همين رئيس جمهور كنونى آمريكا هزارها ميليارد دلار را در وضعيت اقتصادى بسيار بد ركود آمريكا از كيسه ى ملت آمريكا صرف كرد براى اينكه بانك ها را زنده نگه دارد، صنايع اسلحه سازى را زنده نگه دارد، صنايع نفت را زنده نگه دارد؛ يعنى كمپانى ها را. از جيب مردم صرف كمپانى ها ميكنند، كيسه ى كمپانى ها را پر ميكنند، كيسه ى بانكها را پر ميكنند؛ لذا به مردمِ خودشان هم رحم نميكنند. امروز ملت آمريكا در بحران اقتصادىِ همه گيرِ عميق دست و پا ميزنند، راه علاجى هم ندارند. حالا شكنجه گاه گوانتانامو و ابوغريب عراق و بقيه ى شكنجه گاهها باز داستان جداگانه و مفصلى است. اينها ملتها را نميفهمند، درك نميكنند. آيا رئيس جمهور كنونى آمريكا ميفهمد چه دارد ميگويد؟ واقعاً متوجه است كه پشت سر سياستهاى او كىاند، يا نميفهمد و غافل و گيج است؟ اين را ديگر ما نميدانيم. ميگويد مردم در ميدان آزادى تهران، همان مردم ميدان التحرير مصرند. راست ميگويد؛ در بيست و دوى بهمنِ هر سال، در ميدان آزادى، همين ملتند كه جمع ميشوند و شعار آنها «مرگ بر آمريكا» است.

 

 در قضاياى منطقه، موضع نظام جمهورى اسلامى روشن است. موضع ما، دفاع از ملتها و حقوق ملتهاست. ما با ملتهاى مسلمان و ملتهاى مظلوم در هر نقطهى عالم موافقيم؛ با زورگويان و مستكبران و ديكتاتورها و خبيثها و سلطه گران و غارت گران در هر نقطه ى دنيا مخالفيم؛ اين موضع ملت ايران و موضع نظام اسلامى است؛ اين موضع آشكار و عيان نظام جمهورى اسلامى است. سياستها اين است، دلها اين است، منطقها و بيانها هم اين است؛ هم از سوى ملت، هم از سوى مسئولين.

 

 دو نقطه ى قابل توجه وجود دارد: يك نقطه ليبى است، يك نقطه بحرين است. در قضيه ى ليبى، ما رفتارى را كه دولت ليبى با مردم در پيش گرفته بود و در پيش گرفته است - كشتار مردم، فشار بر مردم، بمباران شهرها، كشتن غير نظاميان - صددرصد محكوم ميكنيم؛ اما ورود آمريكائى ها، دخالت آمريكا و غربى ها را هم صد درصد محكوم ميكنيم. آنها ادعا ميكنند كه ما ميخواهيم به دفاع از مردم وارد ليبى شويم، يا در ليبى عمليات نظامى انجام ميدهيم؛ اين اصلاً قابل قبول نيست. آنها اگر حقيقتاً طرفدار مردم ليبى بودند، اگر دلشان به حال مردم ليبى ميسوخت، الان يك ماه است كه مردم ليبى دارند بمباران ميشوند؛ ميخواستيد كمكشان كنيد، به آنها اسلحه بدهيد، امكانات بدهيد، ضد هوائى بدهيد. به جاى اين كارها، يك ماه نشستند كشتار مردم را تماشا كردند؛ حالا ميخواهند وارد شوند! پس شما به دفاع از مردم نيامدهايد؛ شما دنبال نفت ليبى هستيد، شما دنبال گرفتن جاى پا در ليبى هستيد. شما ميخواهيد از ليبى به عنوان يك جاى پا استفاده كنيد تا دولتهاى انقلابىِ آيندهى مصر و تونس را كه دو طرف ليبى قرار دارند، زير نظر داشته باشيد. نيت شما نيت فاسدى است. ما قبول نميكنيم اين حركتى را كه غربى ها به سردمدارى آمريكا دارند انجام ميدهند. سازمان ملل كه بايد در خدمت ملتها باشد، متأسفانه شده آلت دست اينها؛ هرچه مورد نياز اينهاست، برايشان فراهم ميكند! اين ننگ است براى سازمان ملل. بنابراين در ليبى حضور قدرتهاى بيگانه، حضور غربى ها هيچ قابل قبول نيست. اگر ميخواهند به مردم ليبى كمك كنند، راه كمك براى مردم باز است؛ ميتوانند مردم را كمك كنند، تجهيز كنند، مردم خودشان مسئله شان را با قذافى و ديگران حل كنند؛ شما چرا وارد ميشويد؟

 

 و اما مسئله ى بحرين. مسئله ى بحرين از لحاظ ماهيت، درست مثل مسائل ديگر كشورهاى منطقه است. يعنى مسئله ى بحرين با مسئله ى مصر، با مسئله ى تونس، با مسئله ى ليبى هيچ فرقى ندارد؛ ملتى هستند، حكومتى بر سر آنهاست كه حقوق آنها را ناديده ميگيرد. ملت بحرين با اين قيامشان چه ميخواستند؟ خواسته ى اساسى آنها اين است كه انتخابات انجام بگيرد، هر يك نفر آدم يك رأى داشته باشد؛ اين چيز زيادى است؟ اين توقع زيادى است؟ در شكل كار در بحرين يك صورت انتخاباتى وجود دارد، ليكن مطلقاً مردمِ آنجا از حق رأى دادن به اين معنا كه هر يك نفر يك رأى داشته باشد، برخوردار نيستند؛ دارد به آنها ظلم ميشود. خب، اينجا غربى ها فرصت را مغتنم شمردند، براى اينكه در قضاياى منطقه دخالت كنند، با طرح يك مسئلهى جديد؛ مسئله ى شيعه و سنى. چون مردم بحرين بيچاره ها شيعه اند، بنابراين هيچ كس در دنيا نبايد از آنها حمايت كند! تلويزيونهائى كه جزئيات قضاياى منطقه را پخش ميكردند، نسبت به قضاياى بحرين سكوت كنند، كشتار مردم بحرين را منعكس نكنند؛ يك عده اى هم دربيايند در كشورهاى حاشيه ى خليج فارس -  چه سياستمدار، چه روزنامه نگار - گزافه گوئى كنند، بگويند مسئله ى بحرين جنگ بين شيعه و سنى است! چه جنگ بين شيعه و سنى؟ اعتراض يك ملت است به ظلمى كه دارد به او ميشود؛ درست همان جورى كه در تونس بود، همان جورى كه در مصر بود، همان جورى كه در ليبى است، همان جورى كه در يمن است؛ فرقى ندارد. آمريكائى ها خوشحالند كه بتوانند به وسيله ى بوقهاى تبليغاتى خودشان در منطقه، مسئله ى بحرين را به عنوان يك مسئله ى اختلاف بين شيعه و سنى جا بزنند؛ هم كمكهائى كه ممكن است به اين مردم مظلوم بشود، جلويش را بگيرند، هم ماهيت قضايا را عوض كنند و سرايت بدهند. ميگويند چرا ايران از مردم بحرين پشتيبانى ميكند. خب، ما از همه پشتيبانى كرديم. ما سى و دو سال است كه از مردم فلسطين داريم پشتيبانى ميكنيم؛ كداميك از كشورها، دولتها و ملتها در اين سى و دو سال اين پشتيبانى را كردند؟ مگر ملت فلسطين شيعه اند؟ در مورد غزه مردم ما چقدر تلاش كردند. جوانهاى ما رفتند فرودگاه كه راه بيفتند بروند غزه! عازم بودند بروند غزه، عليه اسرائيل بجنگند. خيال ميكردند راه باز است. راه بسته بود، نميشد بروند. ما گفتيم نرويد. جلوشان را گرفتيم كه وسط راه سرگردان نشوند؛ راه نميدادند كه. مردم ما نسبت به غزه، نسبت به فلسطين، نسبت به مصر، نسبت به تونس، همه جا ابراز احساسات كردند؛ آنها كه شيعه نبودند. بنابراين بحث شيعه و سنى نيست. بدخواهانه و بددلانه سعى ميكنند مسئله ى بحرين را به عنوان يك مسئله ى شيعه و سنى وانمود و قلمداد كنند. متأسفانه بعضى از كسانى كه آدم خيال ميكند انگيزه ى سوئى هم ندارند، در اين دام افتادند. اگر خيرخواهانى در اين بين وجود دارند، من به آنها اعلام ميكنم: مسئله را مسئله ى شيعه و سنى نكنيد؛ اين بزرگترين خدمت به آمريكاست؛ اين بزرگترين خدمت به دشمنان امت اسلامى است كه حركت عمومىِ ضد استبدادى يك ملت را حمل ميكنند به دعواى شيعه و سنى؛ دعواى شيعه و سنى وجود ندارد.

 

 ما بين غزه و فلسطين و تونس و ليبى و مصر و بحرين و يمن تفاوتى نميگذاريم. در همه جا ظلم به ملتها محكوم است. حركت ملتها با شعار اسلام و در جهت آزادى، مورد تأييد ماست. اوج وقاحت آمريكائى ها آنجائى است كه دخالت تانكهاى دولت سعودى را كه آمدند توى خيابانهاى منامه ى بحرين، دخالت نميدانند؛ اما وقتى مراجع تقليد ما، علماى ما، خيرخواهان ما ميگويند مردم را نكُشيد، ميگويند شما دخالت كرديد! اين دخالت است؟! اينكه ما به يك دولتى، يك رژيم ظالمى خطاب كنيم، بگوئيم مردمِ خودتان را نكُشيد، اين دخالت است؛ اما آمدن تانكهاى بيگانه توى خيابانهاى بحرين، دخالت نيست! اين اوج وقاحت آمريكائى ها و اذنابشان در منطقه است كه اينجور حركت ميكنند، اينجور حرف ميزنند، اينجور تبليغات ميكنند. البته به نظر ما دولت سعودى اشتباه كرد، نبايد اين كار را ميكرد؛ خودش را در منطقه منفور ميكند. خب، آمريكائىها هزاران كيلومتر با اينجا فاصله دارند؛ اگر منفور هم بشوند، ممكن است برايشان آنقدر اهميت نداشته باشد؛ ليكن سعودى در اين منطقه دارد زندگى ميكند؛ ملتها از او متنفر باشند، مبغوض ملتها باشد، برايش خيلى خسارت سنگينى است. آنها اشتباه كردند اين كار را كردند. هر كس ديگر هم اين كار را بكند، اشتباه كرده.

 

 آنچه كه من به طور قاطع عرض ميكنم، اين است كه به توفيق پروردگار يك حركت جديدى در اين منطقه آغاز شده است. اين حركت، حركت ملتهاست؛ حركت امت اسلامى است؛ حركت با شعار اسلام است؛ حركت به سمت اهداف اسلامى است؛ نشاندهندهى بيدارى عمومى ملتهاست و طبق وعدهى الهى، اين حركت قطعاً و يقيناً به پيروزى خواهد رسيد. ملت ايران سرافراز است، مفتخر است و خرسند است كه آغازكننده ى اين راه بوده است و ايستادگى و استقامت كرده است. نسل جوانِ امروز كه روى كار آمدند، انقلاب را نديدند؛ اما از انقلابيونِ آن روز اگر محكمتر نباشند، كمتر نيستند.

 

 پروردگارا! به محمد و آل محمد اين جوانان عزيز ما را حفظ كن. پروردگارا! رحمت و فضل خودت را بر ملت عزيز ما نازل كن. پروردگارا! خدمتگزاران به اين ملت و به اين حركت و به اسلام و مسلمين را روزبه روز عزيزتر و سربلندتر بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود بفرما. پروردگارا! به محمد و آل محمد ارواح طيبه ى شهيدان و روح مطهر امام بزرگوار را از ما خشنود بفرما. ما را هم از فيض و رحمتى كه به آنها داده اى، برخوردار كن.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) شعار «مرگ بر منافق» حاضران

 

********

بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1-1-89

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقيّة الله فى الأرضين

 

خداوند متعال را از اعماق جان سپاسگزارم كه يك بار ديگر و يك سال ديگر اين توفيق را عنايت فرمود كه روز اول سال در كنار شما برادران و خواهران زائر و مجاورِ اين سرزمين پاك و مقدس، در كنار مرقد مطهر حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا (صلوات الله و سلامه عليه) باشم و از فيوضات اين روز و از فرصت بزرگ ديدار شما برادران و خواهران عزيز بهرهمند شوم. اولاً تبريك عرض ميكنم حلول سال نو و عيد نوروز را به همهى ملت ايران، به شما برادران و خواهران عزيز، و مطالبى را در اين مناسبت عرض ميكنم.

 

 مطلب اوّلى كه مورد نظر است كه عرض بشود، به مناسبت گذشتن سى و يك سال از استقرار نظام جمهورى اسلامى، يك تعريف قرآنى از نظام مقدس اسلامى و از حكومت اسلامى است. اساس حكومت اسلامى و شاخص عمدهى اين حكومت عبارت است از استقرار ايمان؛ ايمان به خدا، ايمان به تعاليم انبياء و سلوك در صراط مستقيمى كه انبياء الهى در مقابل پاى مردم قرار دادند. اساس، ايمان است. فرستادن پيامبران الهى براى هدايت انسانها و ايجاد جوامع دينى و الهى در طول تاريخ تا امروز، در درجهى اول براى اين مقصود است. لذا ميفرمايد: «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا. لتؤمنوا باللَّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بكرة و اصيلا».(1) يعنى هدف از فرستادن پيغمبران الهى، ايمان به خدا، دل بستن به ذات الهى و راه الهى، و دل بستن به آن تعاليمى است كه انبياء الهى به انسان تعليم دادهاند. اين در سورهى مباركهى «انّا فتحنا» است. در سورهى مباركه ى احزاب ميفرمايد: «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا. و داعيا الى اللَّه».(2) رسالت پيغمبر، دعوت به خداست؛ اين، اساس كار است. آن چيزى كه به عنوان شاخص، ميان نظام اسلامى و جامعه ى اسلامى و همه ى جوامع بشرى وجود دارد، در درجه ى اول اين نكته است؛ مسئلهى ايمان به خدا، ايمان به غيب، ايمان به راهى كه خداوند متعال براى سعادت دنيوى و اخروى انسان در مقابل بشر قرار داده است. اگر امروز نظام جمهورى اسلامى در مقابل نظامهاى گوناگون عالم سخنى براى گفتن دارد، مطلبى براى تحدى در قبال نظامهاى مادى در نظام جمهورى اسلامى وجود دارد، به خاطر همين است كه شاخص عمده، ايمان است. امروز بشر به خاطر بى ايمانى، دچار منجلابهاى گوناگون زندگى است. بنابراين شاخص عمده، ايمان است. ايمان به خدا و راه خدا و راه انبياء - كه دنبال آن، عمل به اين تعاليم است - فقط براى تعالى معنوى نيست؛ اگرچه عمده ترين ثمره ى آن، تعالى معنوى و تكامل انسانى و اخلاقى است؛ چون دنيا مزرعهى آخرت است. از حركت در زندگى دنياست كه انسان ميتواند مدارج و معارج را طى كند و پيش برود. لذا زندگى مادى هم در گروى ايمان به خداست. پس ايمان به خداى متعال نه فقط سعادت معنوى را تأمين ميكند، بلكه سعادت مادى را هم تأمين ميكند. ايمان به خداى متعال موجب ميشود كه بشر در زندگى مادىِ خود بتواند همه ى آن چيزهائى را كه انسان به آن نيازمند است، به دست بياورد. «و لو انّهم اقاموا التّورية و الانجيل و ما انزل اليهم من ربّهم لأكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛(3) اگر اقامه ى دين بشود، اگر تعاليم اسلامى در جامعه عمل بشود، انسانها از لحاظ رفاه به آن حدى ميرسند كه هيچ نيازى براى آنها باقى نماند كه تأمين نشده باشد. از لحاظ آسايش معنوى و روانى انسان، احساس امنيت و آرامش، باز نقش ايمان برجسته است. به گفته ى قرآن: «قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين. يهدى به اللَّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام»؛(4) راههاى سلامت را، راههاى آرامش را، راههاى امنيت روانى را قرآن به انسان تعليم ميدهد؛ اين راهى است كه بشر را به آرامش روانى ميرساند؛ يعنى همان چيزى كه امروز دنيا در فقدان آن، در حال التهاب است. پيشرفت مادى هست، پيشرفت فناورى و علمى هست، ثروتهاى كلان در دست جوامع هست؛ اما آسايش نيست، آرامش نيست. اين به خاطر كمبود اين عنصر اساسى در زندگى انسان است، كه عبارت است از ايمان. اين يك مطلب اساسى با استفادهى از قرآن كريم است كه در جمهورى اسلامى، من و شما، همه ى آحادمان، همه ى جوانهاي مان، همه ى نسلهاى رو به جلو كه ميخواهند فرداى سعادتمندى را براى كشورشان و براى خودشان و براى فرزندانشان تأمين كنند، بايد به اين توجه داشته باشند. اساس كار در نظام اسلامى ايمان است، كه بايد اين ايمان را تأمين كرد؛ نه فقط در دل، بلكه در عمل، در برنامه ريزى ها و در همه ى اقدامها.

 

 امسال سى و دومين سالى است كه نظام جمهورى اسلامى تشكيل شده است؛ يعنى دومين سال از دهه اى است كه اعلام شد دهه ى پيشرفت و عدالت است. شعار پيشرفت و عدالت، يك شعار محورى است؛ يك مطلب اساسى است؛ يك نياز است. در اين مرحله، هدف كلان ملت عزيز ما و مسئولان بايد پيشرفت و عدالت باشد. «پيشرفت» و «عدالت» دو خواستهاى است كه انسانها به آن نيازمندند. پيشرفت، يعنى از لحاظ علم و عمل و آنچه كه در دنيا براى يك جامعه لازم است، به نتائج مطلوب برسد. عدالت هم يعنى ميان انسانها تبعيض وجود نداشته باشد، بىدعدالتى نباشد، ظلم نباشد. هر دو خواسته، جزو خواسته هاى اساسى و اصلى و ديرين بشريت است، كه تا تاريخ بشر وجود داشته است، اين دو خواسته، خواسته ى اصلى انسانها بوده است: پيشرفت و عدالت. اين شعارها را ميشود داد؛ مهم اين است كه كِى ميشود به اين شعارها عمل كرد. ما در نظام جمهورى اسلامى، اين دهه ى چهارم را هنگام مناسب براى عمل در جهت رسيدن به اين دو شعار يافتيم. پيشرفت را ميشود به معناى حقيقى كلمه به دست آورد؛ عدالت را هم با رشدى كه در جامعه ى ما هست، با آگاهى و بصيرتى كه مردم ما بحمداللَّه پيدا كرده اند، موانع را شناخته اند، اهداف را تشخيص داده اند، دوست و دشمن را امروز جوانهاى ما تشخيص ميدهند، اگر مسئولى در پى عدالت باشد، ميتواند در جامعه ى ما مقدمات استقرار عدالت كامل را فراهم كند. البته اين كارِ كوتاهمدت نيست، كارِ بلندمدت است. بنابراين اين دهه را، دهه ى پيشرفت و عدالت در نظر ميگيريم. هر اقدامى كه ميشود، هر برنامه ريزىاى كه ميشود، بايد اين دو عنصر در آن ملحوظ باشد؛ هم در جهت پيشرفت جامعه باشد، هم در جهت عدالت باشد.

 

 كشور آمادگى هاى زيادى دارد. عزيزان من! در اين سى سال، ملت و كشور در همه ى زمينه ها پيشرفت كرده است. زمينه براى يك حركت عظيم و بنيانى، يك حركت محسوس كه اثر آن را در زندگى مردم بشود ملاحظه كرد، فراهم است. ما هم در زمينه ى زيرساختهاى اقتصادى پيشرفتهاى زيادى كرده ايم. در زمينه ى زيرساختهاى ارتباطى و مواصلاتى كارهاى بزرگى انجام گرفته است. در زمينه ى پيشرفت علمى و فناورى، يك روند پرشتابى از چندى قبل تاكنون آغاز شده است. ملاحظه ميكنيد؛ در زمينه هاى علمى، جوانان ما، دانشگاهيان ما، برجستگان و نخبگان ما به يك مراحلى دست پيدا ميكنند كه براى يك كشورى كه از مرحله ى دانش و تحقيق و فناورى و ابتكار علمى بسيار دور بوده است و فاصله داشته است، بسيار چيزهاى عجيبى است.

 

 جوانان عزيز! امروز در كشور شما چيزهائى كه ايران را در رديف ده كشور اول دنيا قرار ميدهد، يا در رديف هشت كشور اول دنيا قرار ميدهد، كم نيست. در بخشهاى مختلف، در بخشهاى علوم زيستى، علوم نانو، علوم فضائى، علوم گوناگون، شما مى ينيد دانشمندان كشور - كه عمدتاً هم همين جوانان پرشور و پرشوق و پرنشاط هستند - توانسته اند كشور را به اينجا برسانند كه بگويند در اين مقوله، ايران جزو هشت كشور دنياست؛ در اين مقوله، ايران جزو ده كشور اول دنياست؛ يعنى اين پيشرفت عظيمى است، اين يك جايگاه مهمى است براى كشور.

 

 در زمينه ى اعتبار و اقتدار منطقه اى و بين المللى، امروز نظام جمهورى اسلامى و دستگاه اسلامى در كشور ما، آنچنان از ابهت و اهميتى در چشم كشورها برخوردار است كه دشمنان ما هم اعتراف ميكنند كه اعتبار بين المللى جمهورى اسلامى جزو برترينِ كشورهاى هم سطح خود و كشورهائى است كه ميتوانند اثرگذار باشند. ميتوان گفت جمهورى اسلامى از لحاظ اعتبار بين المللى و سياسى در منطقه، در درجه ى اول قرار دارد. افرادى كه بهترين تعبير درباره ى آنها اين است كه انسان بگويد كوته بينند و دقت نظر ندارند، ميشنويد از آنها كه گاهى از اينكه فلان رئيس كشورِ مستكبر غربى يا فلان وزير خارجه يا فلان مأمور بين المللى درباره ى ايران بدگوئى اى كرده است، اين را دليل بىاعتبارى نظام جمهورى اسلامى ميشمارند؛ اين خطاست. جمهورى اسلامى امروز در چشم ملتها، در چشم دولتها، حتّى در چشم دشمنانِ خودش داراى اعتبار و اقتدار است؛ يك دولت اثرگذار است. در مسائل جهانى، حضور نظام جمهورى اسلامى، يك حضور محسوس است؛ قابل مقايسه نيست با يك كشورى كه از لحاظ وضع اقتصادى و وضع ثروت عمومى، در حد ايران است. يعنى ايران از همه ى كشورهائى كه از لحاظ اوضاع اقتصادى از او جلوترند يا در سطح او هستند، از لحاظ تأثير در سياستهاى منطقهاى، بالاتر است.

 

 اينها همه زمينه هاست؛ سى سال تجربه ى خدمتگزارى و مديريت هم امروز متراكم، در اختيار مسئولان نظام جمهورى اسلامى است. استمرار حركت اين نظام و استقرار و ثبات نظام جمهورى اسلامى، اين اهميت را داشته است، اين اثر بزرگ را گذاشته است كه يك تجربه ي متراكمِ ذى قيمتى در برخورد با مسائل جهانى و منطقه اى و مسائل داخلى در كشور جمع شده است؛ اين خودش يك زمينه ى بسيار مهمى است، يك زيرساخت قابل توجهى است.

 

 چشم انداز روشنى تعيين شده است - يعنى سند چشمانداز بيست ساله ى جمهورى اسلامى - اين سند باارزشى است. دولتهائى كه پشت سر يكديگر با انتخاب مردم بر سر كار مى آيند، ميتوانند بر اساس اين سند چشم انداز، اهداف را مشخص كنند؛ هر كدام بخشى از راه را بروند و دنباله ى كار را به دولت بعدى بسپارند. وجود سند چشم انداز، يكى از امكانات باارزش نظام جمهورى اسلامى است.

 

 يكى از امكانات بزرگ نظام، اين نسل جوانِ تحصيلكرده ى پرانرژىِ پرانگيزه اى است كه در كشور ما وجود دارد. اينها تحصيل كرده اند، درس خواندهاند، باانگيزه اند، در راه فهم و درك مسائل گوناگون در بخشهاى مختلف تلاش ميكنند، داراى اعتماد به نفس اند. ما امروز در جوانهايمان احساس ميكنيم يك اعتماد به نفسى وجود دارد كه در گذشته وجود نداشته است، و در كمتر ملتى هم اين را مشاهده ميكنيم. هر كدام از اين مسائل گوناگون اقتصادى و فنى و سياسى و اجتماعى و مسائلى كه احتياج به دانش و تخصص دارد، اينها را وقتى انسان با مجموعه هاى جوان و اهل تحقيق مطرح ميكند، مىبيند اينها با اعتماد به نفس، ميگويند ميتوانيم. احساس نميكنند كه عاجزند، ناتوانند؛ احساس ميكنند ميتوانند. اين اعتماد به نفس خيلى ارزش دارد براى يك ملت كه احساس كند ميتواند؛ چون سالهاى متمادى به ما تلقين ميشد كه شما نميتوانيد. به ملت ما گفته ميشد شما عُرضه نداريد. سياستمداران كشور، حكام جائرى كه بر كشور ما مسلط بودند و غالباً با دشمنان اين ملت دستشان در يك جيب و در يك كيسه بود، اينها غالباً به كشور ما، به مردم ما، به جوانهاى ما تلقين ميكردند كه نميتوانيد؛ زحمت بيهوده نكشيد. يعنى بايد ما بنشينيم، ديگران تحقيق كنند، پيشرفت پيدا كنند، ما برويم از آنها دريوزگى كنيم، گدائى كنيم، از آنها بگيريم؛ خودمان نميتوانيم از درون خود بجوشيم. اين به ملت ما و جوانهاى ما و نسل ما تلقين ميشد و جزو باورهاى اين ملت بود.

 

 در دوران جوانى ما، آنطورى كه در جامعه واضح بود، اين احساس وجود داشت كه ايرانى نميتواند؛ فرنگى ها، اروپائى ها، آمريكائى ها بايد پيش بروند، ما بايد دنبال آنها حركت كنيم و از آنها ياد بگيريم. اينكه ما هم ميتوانيم يك راهى را باز كنيم، يك حركتى را شروع كنيم، يك قلمروى را از قلمروهاى مهم زندگى فتح كنيم، اين براى ملت ما يك امر باور نكردنى بود. امروز درست بعكس شده است. جوان ايرانى، هيچ مقوله اى از مقوله هاى مهم نيست كه برايش مطرح بشود و احساس كند كه نميتواند. عرض كردم؛ در مسائل علمى، در مسائل فنى، در مسائل سياسى، آنچه كه براى مجامع اهل تحقيق و پژوهش ما - كه عمدتاً هم جوانهاى كشورمان هستند - مطرح ميشود، كارها و پيشرفتهاى گوناگونى كه مطرح ميشود، جوان ايرانى احساس ميكند كه ميتواند. اين اعتماد به نفس، چيز بسيار مهمى است. اين اعتماد به نفس در مجامع علمى پشتوانه اى دارد از اعتماد به نفس ملى؛ آن چيزى كه من در چند سال قبل از اين مطرح كردم كه بايد ملت به اعتماد به نفس ملى برسد؛ يعنى احساس كند كه همه ى كارهاى بزرگ را ميشود با اراده، با خواست، با حركت انجام داد. در هيچ كارى ما عاجز نيستيم. اينها زمينه هاى پيشرفت است.

 

 خوب، ما امسال را عرض كرديم «سال همت مضاعف و كار مضاعف»؛ يعنى همت برتر و كار بيشتر. اين تعبير مضاعف - يعنى چند برابر - شكل آرمانى است. اگر دو برابر هم شد، اگر سه برابر هم شد، اگر ده برابر هم شد، ما قانع نيستيم. اما اينجور هم نيست كه اگر يك جائى نتوانستيم دو برابر كار كنيم، يك برابر و نيم توانستيم كار بكنيم، مأيوس شويم؛ نه، مهم اين است كه همت برترى داشته باشيم از آنچه در گذشته داشتيم، و كار بيشترى بكنيم از آنچه در گذشته ميكرديم. اين، شعار امسال است. اين شعارها نه فقط يك امر نمايشى است، و نه هم اينجورى است كه ما خيال كنيم در اين سال، اين شعار همه ى مشكلات كشور را حل خواهد كرد؛ نه، اين تشريفاتى نيست، نمايشى نيست؛ اين خط روشنى را به ما نشان ميدهد.

 

 سال گذشته ما عرض كرديم: سال اصلاح الگوى مصرف. من همين جا در روز اول سال تصريح كردم: اصلاح الگوى مصرف چيزى نيست كه در يك سال بتواند اتفاق بيفتد. سال گذشته را گفتيم سال شروع حركت به سمت اصلاح الگوى مصرف است. خوب، حركتى آغاز شد. من نميتوانم اين را بگويم كه الگوى مصرف اصلاح شد؛ نه، ما هنوز خيلى فاصله داريم. تا وقتى الگوى مصرف را اصلاح نكنيم، تا وقتى ندانيم آب را چه جور بايد مصرف كرد، برق را چه جور بايد مصرف كرد، نان را چه جور بايد مصرف كرد، پول را چه جور بايد مصرف كرد، تا اينها را درست مصرف نكنيم، راههاى مصرف را ندانيم، مشكلات ما به حال خود باقى خواهند ماند. بايد ما اصلاح الگوى مصرف را دنبال كنيم. سال 88 مسئولين كارهائى كردند، برنامه ريزى هائى كردند، تحقيقاتى كردند، اما اين كار نبايد متوقف بماند. اين، جهت را نشان داد؛ معلوم شد كه در سال 88 مسئله ى اصلاح الگوى مصرف يك مسئله ى اساسى است و بايد دنبال شود. امسال هم همين است. امسال ما عرض ميكنيم همت بيشتر. اين همتِ بيشتر مخصوص امسال نيست. همت برتر مخصوص سال 89 نيست. ما بايد اين را به عنوان يك انگشت نمايشگر راه در مقابل چشم خودمان قرار بدهيم؛ همت مان را نبايد كم كنيم. كارهاى بزرگى داريم، اهداف بلندى در مقابل ماست؛ بايد همت را بلند داشت تا بتوانيم به آن هدفها برسيم. كار هم بايد بيشتر بشود. كار بايد متراكمتر بشود تا بتوانيم به آن اهداف برسيم.

 

 البته سال گذشته، سال مهمى براى كشور ما بود. به نظر من - همان طور كه در پيام نوروزى هم به ملت ايران عرض كردم - سال 88، سال ملت ايران بود؛ سال پيروزى ملت ايران بود؛ سال حضور نمايان ملت ايران در عرصه هاى عظيم زندگى در نظام اسلام و در كشورمان بود. يك جا در بيست و دوم خرداد چهل ميليون نفر پاى صندوقهاى رأى آمدند؛ يعنى هشتاد و پنج درصد شركت مردم در انتخابات؛ اين چيز بسيار مهمى است. يقيناً حضور مردم در مشروعيت يك نظام نقش دارد. آن كسانى كه در غرب، مشروعيت خودشان را اساساً ناشى از حضور مردم ميدانند و هيچ عامل ديگرى را در آن دخيل نميدانند، آنها يك چنين حضورى را الان ندارند. در حدود زمان انتخابات ما، در كشور انگليس انتخاباتى برگزار شد با حضور تقريباً سى درصد كسانى كه ميتوانستند رأى بدهند. هشتاد و پنج درصد كجا، سى درصد كجا؟! اين حركت مردمى، اين حضور مردمى خيلى اهميت دارد. تحليلگران و مفسران سياسى مسائل دنيا از اين چيزها به آسانى نمي گذرند. ممكن است در مطبوعاتشان اين را منعكس نكنند؛ ممكن است سياستمدارها در حرفهايشان كه تبليغ ميشود، اين را بر زبان نياورند و كتمان كنند؛ اما در دلشان مؤثر است، ميفهمند.

 

 اين ملت پاى حرف خود ايستاده است. اين يك حركت عظيم بود از ملتمان. ملت توانستند در تاريخ كشور اين را ثبت كنند كه بعد از گذشت سى سال از استقرار نظام اسلامى - كه نظامى بر پايه ى اسلاميت و جمهوريت است و اينها از هم تفكيك ناپذيرند؛ آنهائى كه اين دو را از هم تفكيك ميكنند، جمهورى اسلامى را نشناختند - آنچنان پابند به مبانى اين نظام هستند كه در يك انتخاباتى با اين شور و شوق، با اين عظمت شركت ميكنند. خوب، اين يك حركت عظيم مردمى بود. در قبال اين حركت، دشمنان ملت ايران نقشه هائى داشتند؛ اين نقشه ها را شروع كردند به عمل كردن. اگر حضور شما مردم در انتخابات بيست و دوى خرداد سال 88 يك حضور ضعيفى بود، اگر به جاى چهل ميليون، مثلاً سى ميليون شركت كرده بوديد، به احتمال زياد دشمنان شما موفق ميشدند. نقشه هائى از پيش طراحى شده بود. من كسى را متهم نميكنم؛ اما هندسه ى كار دشمن را ميشناسم، مى بينم، آن را تشخيص ميدهم؛ نميتوانم آن را انكار كنم. هندسه ى كار دشمن، يك هندسه ى مشخصى بود. نظير اين كار را در جاهاى ديگر هم كردند. وقتى قدرتهاى مستكبر بينالمللى از يك نظامى ناراضى و ناخشنود باشند، يكى از راههائى كه يافتند و عمل كردند، اين است كه منتظر يك فرصت انتخابات بشوند، بعد در آن فرصت انتخابات، اگر كسانى كه مورد رضاى آنها نيستند، بر سر كار آمدند، و آنهائى كه آنها ميخواهند، بر سر كار نيامدند، آن وقت با يك حركت نمايشىِ مردمى، اوضاع را برگردانند؛ با شعارهائى گروهى از مردم را توى صحنه بكشانند، با فشار در صحنه ى خيابانها، آن چيزى را كه با قانون به دست آمده است، با خشونت دگرگون كنند. اين يك نقشه ى شناخته شده است. اگر ملاحظه ميكنيد كه حوادثى كه بعد از انتخابات پيش آمد، در ذهن مردم، در ذهن تحليل گران مستقل و صادق و تيزبين، منتسب به عوامل خارجى و بيرونى ميشوند، ناشى از اين است. اگر كسى هيچ خبرى هم از پشت پرده نداشته باشد، اطلاعاتى كه افراد صاحب اطلاع به دست مى آورند، اگر اين اطلاع هم در دسترس نباشد، انسان شكل كار را كه نگاه ميكند، ميفهمد كه اين كار، كار دشمنان ملت است؛ كار بيگانگان است. انتخاباتى انجام ميگيرد، يك حركت قانونى اتفاق مى افتد، يك نتيجهاى هم با خود به دنبال مى آورد؛ اين نتيجه را  به زور خشونت بخواهند عوض كنند. يك عدهاى را بكِشند توى صحنه؛ احياناً اگر اقتضاء شد، خشونت هم بكنند، آتش سوزى هم راه بيندازند، بانك هم آتش بزنند، اتوبوس هم آتش بزنند، براى اينكه نتائج قانونى را برگردانند. خوب، اين حركتى است كه هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است. پيداست اين حركت، حركت هدايت شدهاى از طرف بيگانگان است. يك چنين اتفاقى را ميخواستند در كشور پيش بياورند.

 

 آزمون مهمى بود براى كشور. من به شما عرض بكنم، آزمون مهمى بود؛ هم عبرتهاى زيادى داشت، هم درسهاى زيادى داشت؛ و در اين آزمون، ملت ايران پيروز شد. آنها ميخواستند مردم را تقسيم كنند به يك گروه اقليت، به يك گروه اكثريت؛ يك گروهى كه برندهى انتخابات است، يك گروه هم كه در انتخابات به نتيجه ى مطلوب خود دست پيدا نكرده، اينها را در مقابل هم قرار بدهند. ملت را دوپارچه كنند؛ يك عده اغتشاش گر هم وارد ميدان بشوند و با ايجاد اغتشاش، جنگ را در داخل كشور مغلوبه كنند، جنگ داخلى راه بيندازند؛ اميدشان اين بود. اما ملت هوشيارى به خرج داد. شما ديديد در روز انتخابات، مردم به دو گروه سيزده چهارده ميليونى، و بيست و چهار پنج ميليونى تقسيم شدند؛ اما بعد از گذشت مدتى نه چندان بلند، همين دو گروه با هم يكى شدند و در مقابل شورشگران و اغتشاشگران و خرابكاران ايستادند. بيدارى ملت را انسان اينجا ميشود بفهمد. ميخواستند بين مردم اغتشاش ايجاد كنند. بدخواهانى كه سى سال است عليه اين انقلاب و عليه اين مردم هر كارى توانستند، كردند، اينها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبليغاتِ خودشان وارد ميدان شدند. بيش از اين، كارى نميتوانستند بكنند. اگر آمريكائى ها و انگليسى ها و صهيونيستها ميتوانستند نيرو وارد خيابانهاى تهران بكنند، يقين بدانيد ميكردند. اگر برايشان امكان داشت كه با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان كه ميخواهند، هدايت كنند، ميكردند. منتها ميدانستند كه اين كار به ضررشان تمام ميشود. تنها كارى كه ميتوانستند بكنند، اين بود كه در صحنه ى تبليغات، در صحنهى سياست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمايت كنند. رؤساى جمهور كشورهاى مستكبر در اين قضيه وارد ميدان شدند؛ اغتشاشگران خيابانى و خرابكارانى را كه با آتش زدن ميخواهند موجوديت خودشان را نشان بدهند، ملت ايران ناميدند؛ شايد بتوانند اوضاع را آنچنان كه طبق ميل خودشان است، در افكار عمومى دنيا و كشورمان تصوير و ترسيم كنند؛ اما شكست خوردند.

 

 قوىترين و آخرين ضربه را ملت در روز نهم دى و بيست و دوى بهمن وارد كرد. كار ملت ايران در بيست و دوم بهمن، كار عظيمى بود؛ نُه دى هم همين جور. يكپارچگى ملت آشكار شد. همه ى كسانى كه در عرصه ى سياسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى ديدند دشمن در صحنه است، وقتى فهميدند اهداف پليد دشمن چيست، نسبت به آن كسانى كه قبلاً به آنها خوشبين هم بودند، تجديد نظر كردند؛ فهميدند كه راه انقلاب اين است، صراط مستقيم اين است. در بيست و دوى بهمن، ملت همه با يك شعار وارد ميدان شدند. خيلى تلاش كردند، شايد بتوانند بين ملت دودستگى ايجاد كنند؛ اما نتوانستند. و ملت ايستاد؛ اين پيروزى ملت بود. از بيست و دوم خرداد تا بيست و دوم بهمن - هشت ماه - يك فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ايران بود؛ اين يك درس شد. آگاهى جديدى به وجود آمد. فصل تازهاى در بصيرت ملت ايران گشوده شد. اين يك زمينهى بسيار مهمى است. بايد بر اساس اين زمينه، حركت كنيم.

 

 حالا همت برتر و كار بيشتر، همت مضاعف و كار مضاعف بر اين اساس بايد انجام بگيرد. عرصه هاى گوناگونى وجود دارد. ما نبايد بگذاريم وقت بگذرد. هر سالى از سالهائى كه دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نبايد اين را از دست داد. ممكن است در هشت ماه از سال 88 كه اشتغالات فتنه انگيزان بعضى از ذهن ها را به خود مشغول كرد، برخى از كارها نيمه كاره مانده باشد؛ بايد جبران بشود. بايد حركت، يك حركت سريعى باشد. عرصه هاى گوناگونى وجود دارد: عرصه ى علم و تحقيق در درجه ى اول، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى در همه ى زمينه ها، علوم تجربى، علوم انسانى در همه ى بخشهائى كه براى كشور مورد نياز است، بايستى همتشان را در تحقيق و علم افزايش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ كار را بايد متراكمتر كنند.

 

 من عرض كردم؛ بايد جوانان ما همتشان اين باشد كه با گذشت يكى دو دهه ى ديگر، كشورشان را يك مرجع علمى براى دانشمندان جهان قرار بدهند. پس اين شد همت مضاعف و كار مضاعف در عرصه ى علم و تحقيق.

 

 همت مضاعف و كار مضاعف در استفاده ى بهينه از منابع موجود كشور و امكاناتى كه وجود دارد. از همه ى آن چيزهائى كه ميتواند براى سازندگى كشور در دورانهاى آينده مورد استفاده قرار بگيرد، يا زندگى عمومى مردم را رفاه و رونق ببخشد، بايد حداكثر استفاده بشود؛ يعنى همان چيزى كه يكى از اركانش اصلاح الگوى مصرف است. از آب در كشور استفادهى بهينه بشود. ما امروز از آب در كشور استفاده ى بهينه نميكنيم. سال گذشته كه بنده مسئله ى اصلاح الگوى مصرف را مطرح كردم، پژوهشگران كشورمان تحقيق كردند، به ما اطلاع دادند كه اگر آبى كه در كشور مصرف ميشود، ده درصد آن صرفه جوئى شود، اين ده درصد به قدر تمام استفاده اى است كه امروز براى شرب خانگى و براى صنعت مورد استفاده قرار ميگيرد. امروز نود درصد آب كشور در بخشهاى كشاورزى مصرف ميشود - مصرف غلط، مصرف اسراف آميز - ده درصد ديگر براى آب شرب و براى صنعت و براى مصارف گوناگون به كار ميرود. يعنى اگر در كار كشاورزى ما ده درصد صرفه جوئى كنيم، مقدار مصرف شرب و صنعت و امثال اينها به دو برابر خواهد رسيد؛ اينقدر مسئله مهم است. مسئله ى مصرف برق و مصرف حاملهاى انرژى - بنزين، گازوئيل - هم مهم است. اين لايحه ى هدفمند كردن يارانه ها كه مطرح شده است، ناظر به اين مسائل است؛ لايحه ى بسيار مهمى است.

 

 من همين جا در حضور شما مردم عزيزمان توصيه ميكنم؛ هم به قوه ى مجريه، هم به قوه ى مقننه، كه در اين مسئله ى مهم بايد با هم همكارى كنند، بايد به هم كمك كنند. از يك طرفِ قضيه، نگاه به قوه ى مجريه است - كه بار بر دوش قوه ى مجريه است؛ دولت بايستى اقدام كند، عمل كند؛ پس همه ى دستگاههاى ديگر، از جمله دستگاه قانون گذارى بايد به دولت كمك كنند - از طرف ديگر هم دولت بايستى آن چيزى كه قانونى است و مراحل قانونى را گذرانده است، معتبر بداند و بر طبق آن عمل كند. بنابراين دولت، مجلس - قوه ى مجريه، قوه ى مقننه - در اين كار دوشادوش هم حركت كنند، به هم كمك كنند و با هم باشند؛ «يد اللَّه مع الجماعة». وقتى با هم بودند، خدا هم كمك خواهد كرد. بنابراين استفاده ى بهينه از امكانات و منابع موجود كشور و بهره ورى مهم است؛ بهره ورى بيشتر از آنچه كه داريم و آنچه كه بسيارى از آنها متأسفانه مورد اسراف و استفاده ى غلط قرار ميگيرد.

 

 همت مضاعف و كار بيشتر در كيفيت بخشيدن به توليدات داخلى؛ يكى از كارهاى اساسى اين است. ما امروز توليدات داخلى زيادى داريم؛ هم در زمينه ى صنعت، هم در زمينهى كشاورزى؛ بايد به كيفيت اينها اهميت بدهيم، كيفيت اينها را بالا ببريم. بايد جورى باشد كه مصرفكننده احساس كند آنچه كه در كشورش توليد ميشود، به دست كارگر ايرانى توليد ميشود، از لحاظ كيفيت، يا بهتر از نوع خارجى است يا لااقل هم سطح آن است.

 

 همت مضاعف و كار مضاعف در تأمين سلامت. مسئله ى سلامت، هم در برنامه ى پنجم بايد مورد توجه ويژه قرار بگيرد، هم در برنامه ريزى هاى گوناگون اجرائى در دستگاه هاى مختلف. يك بخش از مسئله ى تأمين سلامت، مسئله ى ورزش همگانى است؛ كه بنده بارها توصيه كردم، باز هم توصيه ميكنم. ورزش همگانى براى همه لازم است. نشاط، سلامت، آمادگى، حوصله ى كار، در سايه ى ورزش عمومى و همگانى براى جامعه تأمين ميشود.

 

 همت مضاعف و كار مضاعف در سرمايه گذارى، در كارآفرينى. بسيارى از كسانى كه سرمايه دارند، پول دارند، درآمدهاى كلانى دارند، نميدانند اين درآمدها را چگونه بايد صرف كنند. اينجا هم باز همان اصلاح الگوى مصرف خود را نشان ميدهد. پول را به جاى سرمايه گذارىِ توليدى، صرف تجملات ميكنند؛ سفرهاى خارجى بيهوده، بى ثمر، پرخرج و احياناً فسادآور، بهانه براى تغيير وسائل خانه، وسائل زندگى؛ اين چيزها يك حركت مسرفانه است نسبت به ثروت. ميشود پول را، درآمد را سرمايه گذارى كرد. امروز وسائل اين كار فراهم است. با فعال شدن بورسهائى كه در كشور هست، ميتوان سرمايه گذارى كرد. همه ميتوانند آنچه را كه دارند، در سرمايه گذارىها دخالت بدهند.

 

 يكى از مسائل مهم كه همت مضاعف و كار مضاعف ميطلبد، مسئله ى توليد فكر است؛ كتاب خوانى، افزايش معلومات عمومى در زمينه هاى گوناگون. اين كرسىهاى آزادانديشى كه ما عرض كرديم، پيشنهاد كرديم در دانشگاهها و در حوزهها به راه بيفتد، ميتواند يك جريان سيال فكرىِ بسيار باارزشى را در جامعه به راه بيندازد.

 

 و از همه مهمتر، همت مضاعف و كار مضاعف در مبارزه ى با فقر، در مبارزهى با فساد، در مبارزهى با بى عدالتى. اينها چيزهائى است كه ما در پيش روى خودمان داريم. ملت، دولت و مسئولان بايد تلاش كنند.

 

 البته چالشهائى هم داريم، موانعى هم داريم. ما ملتى نيستيم كه در دنيا هيچ كس با ما دشمنى نداشته باشد. آن ملتهائى دشمن ندارند كه ارزش وجودى ندارند. ملتى كه راهى دارد، هدفى دارد، كارى دارد، تلاشى ميكند، دشمنانى هم پيدا ميكند. البته دشمن داريم تا دشمن. دولت آمريكا هم در دنيا خيلى دشمن دارد؛ اما دشمن دولت آمريكا كيست؟ ملتها. ملتهايند كه متنفرند، مكدّرند، از دولت آمريكا بدشان مىآيد. چرا؟ به خاطر اينكه دولت آمريكا سابقه ى تجاوز و تعرض به كشورها از پنجاه سال، شصت سال قبل از اين تا امروز در پرونده اش ثبت شده است. در طول پنجاه سال گذشته، دولت آمريكا نزديك به شصت كشور را مورد تجاوز نظامى خودش قرار داده؛ اين شوخى است؟ اين كم است؟ خوب، پس او هم دشمن دارد، نظام جمهورى اسلامى هم دشمن دارد. دشمن نظام جمهورى اسلامى كيست؟ دولتهاى مستكبر، سرمايه دارهاى صهيونيست، دشمنان بشر، دستگاههاى جاسوسى غدار و سفاك. بنابراين دشمن هست؛ اين دشمنان فعاليت ميكنند، تلاش ميكنند.

 

 ملت و مسئولان كشور بايد هوشيار باشند؛ محاسبه ى اين دشمنى ها را بكنند؛ در مقابله ى با اين دشمنى ها، با تدبير و با شجاعت عمل كنند. هم تدبير لازم است، هم شجاعت لازم است. اگر شجاعت وجود نداشته باشد، در مقابل ابهت و هيبت و چهره ى عبوس دولتهاى مستكبر، كسى دل خود را ببازد، قطعاً شكست خورده است. دولتهاى مستكبر يكى از كارهايشان همين تشر زدن است؛ چهره ى عبوس گرفتن است؛ حق را ناحق كردن است. در مقابل اينها اگر شجاعتى وجود نداشته باشد، مسئولان كشور اگر نتوانند در مقابله ى با اين حركتهاى نمايشىِ خصمانه و مستكبرانه روى پاى خودشان بايستند، قطعاً كلاهشان پس معركه است؛ هم خود شكست ميخورند، هم ملت را به شكست ميكشانند. بنابراين شجاعت لازم است.

 

 تدبير هم لازم است. تدبير يعنى آگاهى از آنچه كه در برنامهى دشمن است، و تصميم درست و بجا در مقابله ى با آن. دشمن به شكلهاى مختلفى ظاهر ميشود. شما امروز ملاحظه كنيد؛ در مقابل ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى، صهيونيستها هستند، دولت آمريكا قرار دارد؛ گاهى لباس گرگ ميپوشند، گاهى لباس روباه ميپوشند؛ گاهى چهره ى خشن و خصمانه ى خودشان را نشان ميدهند، گاهى چهره ى فريبگرانه نشان ميدهند؛ بايد متوجه بود.

 

 من سال گذشته، روز اول سال، در همين اجتماع عظيم به شما مردم عزيز گفتم: در مقابل اظهاراتى كه رئيس جمهور جديد ايالات متحده ى آمريكا ميكند و ميگويد ما دست دوستى را دراز ميكنيم، با نگاه تيزبين مسئله را دنبال خواهيم كرد. ما نگاه ميكنيم ببينيم آيا واقعاً دست دوستى است؟ آيا واقعاً نيت، نيت دوستانه است يا نيت خصمانه در قالب الفاظ فريب گر؟ اين براى ما خيلى مهم است. پارسال گفتم اگر در زير دستكش مخملى، دست چدنى و پنجه ى چدنى باشد، ما دستمان را دراز نميكنيم؛ دوستى را قبول نميكنيم. اگر با لبخندى كه زده ميشود، خنجرى در پشت پنهان شده باشد، ما حواسمان جمع است. متأسفانه آنچه كه اتفاق افتاد، همان چيزى بود كه حدس زده ميشد. دولت آمريكا و همين تشكيلات جديد و رئيس جمهور جديد، با همه ى ادعاى علاقه مندى به روابط عادلانه و صحيح، كه نامه هم نوشتند و پيغام هم دادند و در بلندگوها هم گفتند و در مجالس خصوصى هم تكرار كردند كه ما ميخواهيم با جمهورى اسلامى روابطمان را عادى كنيم، متأسفانه در عمل عكس اين عمل كردند. در همين قضاياى هشت ماه بعد از انتخابات، بدترين موضع را گرفتند. رئيس جمهور آمريكا اغتشاش گران و خرابكاران خيابانى را به عنوان جنبش مدنى معرفى كرد! آتش زدن بانك، آتش زدن اتوبوس، كتك زدن عابر بى گناه و بى خبر، كتك زدن خواهر و مادر شهيد به خاطر اينكه چادر بر سر دارد، آتش زدن موتورسيكلت جوان چون محاسن دارد، اينها جنبش مدنى است؟! شما دم از حقوق انسان ميزنيد، دم از دموكراسى ميزنيد، اما حركت عظيم مردم را در انتخاباتشان، در انتخابشان، در حضورشان در صحنه نمى بينيد و نديده ميگيريد؛ طرف يك عده اخلالگر و اغتشاش گر را ميگيريد؟! اين را جنبش مدنى اسم ميگذاريد؟! خجالت نميكشيد؟! ادعا ميكنند كه ما طرفدار حقوق بشريم، احساس مسئوليت نسبت به حقوق بشر ميكنيم! شما در موقعيتى نيستيد كه با كسى درباره ى حقوق بشر بحث كنيد. شما در كداميك از اقدامات خودتان در اين چند سال نسبت به گذشته تغيير ايجاد كرديد؟ در افغانستان كشتار را كم كرديد؟ در عراق دخالتتان را كم كرديد؟ از كشتار فاجعه آميز مردم در غزه و كشتن كودكان حمايت نكرديد كه ادعاى طرفدارى از حقوق بشر ميكنيد؟

 

 من امروز بار ديگر اعلام ميكنم؛ دولتهائى كه با حالت استكبارى، با روحيه ى استكبارى بخواهند با ملت ايران و با مسئولين جمهورى اسلامى مواجه بشوند، بدانند از سوى ملت ايران و از سوى مسئولين جمهورى اسلامى محكوم و مردود هستند. شما نميتوانيد دم از ميل به صلح و دوستى بزنيد، اما در همان حال توطئه بكنيد، فتنه بكنيد؛ به خيال خودتان بخواهيد به نظام جمهورى اسلامى ضربه بزنيد.

 

 ملت بيدار است، مسئولين بيدارند. تدبير اين است كه رفتار خصم را انسان زير نظر بگيرد، ببيند چه ميخواهند بكنند. نه در لباس گرگ، نه در لباس روباه، از چشم ملت ايران نبايستى اينها پوشيده و مخفى بمانند، ناشناخته بمانند. ملت ايران بايستى هوشيارانه تصميم بگيرند، و ما انشاءاللَّه به توفيق الهى هوشيارانه تصميم ميگيريم. ما منافع ملت خود را در مقابل تشر و اخم دشمنان، هرگز رها نخواهيم كرد. آنچه را كه در راه پيشرفت اين ملت لازم است، اقدام ميكنيم و مطمئنيم و ميدانيم كه اين ملت پيروز است؛ همچنان كه در اين سى سال پيروز بوده است. دشمنان ما در اين سى سال آنچه با ملت ايران انجام دادهاند، شكست خوردند؛ نتوانستند به نظام جمهورى اسلامى ضربه و لطمه بزنند؛ نتوانستند مردم را از نظام جدا كنند. بعد از اين هم همين خواهد بود. بعد از اين هم به توفيق الهى، به حول و قوهى الهى، سرنوشت ملت ايران پيروزى و پيشرفت است؛ سرنوشت دشمنان ملت ايران، شكست و عقب ماندگى است.

 

 پروردگارا! قدمهاى ما را در صراط مستقيمِ ايمان به خدا و به قرآن و به آئين مقدس اسلام، ثابت قدم بدار. پروردگارا! دلهاى ما را از توجه و تضرع در مقابل خودت هرگز غافل مفرما. پروردگارا! ما را از دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) محروم مكن. پروردگارا! اين ملت را، اين جوانان را، اين دلهاى پرشور و پرانگيزه را همواره مورد لطف و تفضل خود قرار بده. پروردگارا! روزبه روز پيوندهاى برادرى ميان اين ملت و ملتهاى مسلمان را مستحكمتر بفرما؛ كيد دشمنان را باطل بفرما.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) فتح: 8 و 9

2) احزاب: 45 و 46

3) مائده: 66

4) مائده: 15 و 16

 

********

بيانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع) 1-1-88

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقية اللَّه فى العالمين

 

خداوند متعال را از اعماق دل شكرگزاريم كه توفيق عنايت كرد و مهلت داد تا يك بار ديگر سعادت تشرف به اين آستان مقدس و ديدار مردم عزيز مشهد و زائران اين بارگاه بلندپايگاه نصيب شود. از خداوند متعال درخواست ميكنيم كه اين عيد سعيد را و اين سال نو را بر همه ى ملت عزيز ايران مبارك فرمايد.

 

 امسال اولين سال دهه ى چهارم انقلاب است كه به نام «دهه ى پيشرفت و عدالت» ناميده شده است. به اين مناسبت عرايضى را عرض ميكنم؛ هم در زمينه ى برخى از مهمترين مسائل كشورمان در داخل، و همچنين اشارهاى به بعضى از مسائل مهم بين المللى و خارجى. اين دهه را ده سال پيشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى ناميديم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ايران با حركت عظيم خود و با ايجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پيشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آينده چه خصوصيتى دارد كه آن را به عنوان دهه ى پيشرفت و عدالت نامگذارى كرده ايم؟ به نظر ما تمايز ده سال آينده با سه دهه ى گذشته، در آمادگى هاى بسيار وسيع و عظيمى است كه در كشور عزيزمان براى پيشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه اين آمادگى ها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه ميدهد كه در اين زمينه يك جهش و يك گام بلند نشان بدهد. ملت، آمادهى يك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پيشرفت و عدالت است؛ چيزى كه در دهه هاى قبل، اين امكان با اين گستردگى براى ملت فراهم نبود.

 

 اگر بخواهيم عوامل اصلى و عناصر اصلى اين آمادگى را مشخص كنيم، من عرض ميكنم چند عنصر تأثير زيادى دارد: يكى حضور نسل جوانِ تحصيلكرده ى ماست. امروز ميليونها جوان پرنشاط و تحصيلكرده، در ميدان علم، در ميدان تحقيق، در ميدان فعاليتهاى اجتماعى و سياسى حضور دارند. حضور اين همه جوان دانا و تحصيلكرده و آماده در كشور ما يك پديدهى بسيار بزرگ و قابل توجه و اهتمامى است.

 

 عنصر ديگر، تجربه است. نخبگان و مسئولان كشور در طول سالهاى گذشته در مواجهه ى با مشكلات گوناگون، تجربه هاى بسيار ذى قيمتى كسب كردهاند. اين تجربه ها امروز در اختيار مردم است.

 

 در زمينه ى اين تجربه ها اگر بخواهيم نمونه و مثال عرض كنيم، يكى از آثار آن، اجراى سياستهاى اصل 44 قانون اساسى است. توجه به اين سياستها، ناشى از تجربه ى طولانى چند ده ساله ى گذشته بود كه نخبگان كشور را به اين نقطه رساند.

 

 نمونه ى ديگر، همين مسئله ى هدفمند كردن يارانه هاست، كه اين ناشى از تجربه ى بلندمدت نخبگان كشور است كه در طول اين سالها به اين نقطه رسيده اند كه يارانه هائى كه از كيسه ى بيت المال -  يعنى از جيب عموم مردم - بيرون ميرود و به عموم تعلق ميگيرد، بيشتر متوجه به قشرهائى بشود كه نياز آنها بيشتر است؛ يعنى قشرهاى محروم و طبقات متوسط به پائين جامعه، از بيت المال و از كيسه ى عمومى ملت بيشتر برخوردار شوند تا طبقات بسيار مرفه و كسانى كه در حقيقت احتياجى هم به اين يارانهها ندارند. رسيدن به اين حقيقت و تصميم و عزم راسخ بر اجراى آن، ناشى از تجربه ى طولانى مدتى است كه در طول اين سالها متراكم شده است و به مرحله ى عمل درآمده است.

 

 عنصر ديگر، زيرساختهاى كشور است. امروز كشور ما مثل دهه ى اول يا دهه ى دوم انقلاب نيست كه زيرساختهاى علمى و مورد نياز را در كشور فاقد باشد. امروز جوانهاى ما و متخصصين ما و دانشمندان در هر رشته اى كه وارد ميشوند، ميتوانند كارهاى بزرگ انجام دهند؛ لذا امروز در كشور آن چيزهائى كه براى يك پيشرفت وسيع در زمينه ى ارتباطات، در زمينه ى مواصلات، در زمينه ى تحقيقات علمى، در زمينه ى ساخت و سازها مورد نياز است، بحمداللَّه آماده است. ما از لحاظ راههاى مهم و بين المللى، از لحاظ ساخت فرودگاه، از لحاظ ارتباطات بيسیم و باسيم، شبكه هاى ارتباطى، از لحاظ ساخت سدها، احتياجى به ديگران نداريم. يك روزى بود كه به خاطر كسى خطور هم نميكرد كه عناصر داخلى و متخصصين داخلى بتوانند سد بسازند، سيلو بسازند، بزرگراه بسازند، فرودگاه بسازند، كارخانه ى فولاد بسازند؛ در همه ى اين چيزها چشم ملت ما به بيگانگان بود. بعد هم كه بيگانگان دستشان قطع شد، ما از اين جهت در كشور فقير بوديم؛ اما امروز از اين جهت توانائى زيادى داريم. جوانان ما كارخانه هاى پيچيده را ميسازند، كارهاى پيچيده ى علمى و فناورى را انجام ميدهند، نياز كشور را برآورده ميكنند، به كشورهاى ديگر هم به عنوان مستشار و به عنوان كسانى كه تجارت علم و فناورى ميكنند، كمك ميرسانند. در اين جهت، كشور وضعيت شاخصى پيدا كرده است؛ اين پيشرفت كمى نيست. يك روزى جوانهاى ما حتّى گلوله ى آر.پى.جى را نميتوانستند پرتاب كنند و نميشناختند؛ امروز همان جوانها موشك پرتابگر ماهواره ميفرستند كه چشم دانشمندان جهان را به خود جلب ميكند، همه را متوجه ميكند. يك روزى ما براى استفاده ى از نيروگاههائى كه در كشور داشتيم، احتياج به متخصص داشتيم؛ امروز جوانان كشور ما خودشان آنچنان در صنعت پيشرفت كردند كه پالايشگاه، نيروگاه و امكانات گوناگون را خودشان ميسازند و توليد ميكنند. يك روزى در زمينه ى مسائل زيست شناسى، كشور دچار فقر مطلق بود؛ امروز به پيشرفت در دانشهاى زيستى، از جمله همين مسئله ى سلولهاى بنيادى كه بسيار در دنيا چيز مهمى است، دست پيدا كرده است. امروز اين امكانات در كشور وجود دارد. اينها همه زيرساختهائى است كه پيشرفتهاى آينده براساس اين زيرساختها آسان ميشود. علاوه ى بر اينها - همان طورى كه عرض كردم - تجربه ى مديران، يك تجربه ى بسيار عميق و وسيعى است. كشور امروز در مقابل چشم مديران و نخبگان كشور، مثل يك صحنه اى است كه ميتوانند براى پيشرفت آن برنامهريزى كنند. همين سركشى كردن مسئولين به گوشه و كنار اين كشور، نقاط محروم، استانهاى دوردست، در استانها به شهرهاى گوناگون رفتن، با مردم تماس گرفتن، اوضاع را از نزديك ديدن، با چشم مشكلات را مشاهده كردن، يك تجربه ى عظيم و گرانقدرى براى مأمورين ما و مسئولان كشور به وجود آورده است؛ اينها زمينه ى يك جهش است براى اينكه كشور بتواند انشاءاللَّه در طريق پيشرفت و عدالت حركت كند؛ و اين ايجاب ميكند كه دهه ى آينده - يعنى ده سالى كه از امسال آغاز ميشود - براى كشور ما و براى نظام جمهورى اسلامى، ده سال پيشرفت و عدالت باشد؛ كه همه بايد در اين قسمت تلاش و كار كنند.

 

 يك جملهى كوتاه در مورد مفهوم پيشرفت، يك جمله ى كوتاه هم در مورد مفهوم عدالت عرض ميكنم؛ تفصيل اين اجمال را بايستى مسئولان، گويندگان، كسانى كه با افكار مردم سر و كار دارند، باز كنند؛ هم تحقيق كنند، هم به مردم اطلاعرسانى كنند. مقصود ما از پيشرفت چيست؟ پيشرفت در يك جهتِ محض نيست. مقصود از پيشرفت، پيشرفت همه جانبه است. از همه ى ابعاد در كشور، اين ملت، شايسته و سزاوار پيشرفت است: پيشرفت در توليد ثروت ملى، پيشرفت در دانش و فناورى، پيشرفت در اقتدار ملى و عزت بين المللى، پيشرفت در اخلاق و در معنويت، پيشرفت در امنيت كشور - هم امنيت اجتماعى، هم امنيت اخلاقى براى مردم - پيشرفت در ارتقاى بهره ورى. ارتقاى بهره ورى معنايش اين است كه ما بتوانيم از آنچه كه داريم، بهترين استفاده را بكنيم. از نفت موجود، از گاز موجود، از كارخانه ى موجود، از راه موجود و از آنچه كه در اختيار هست، بيشترين و بهترين استفاده را بكنيم. همچنين پيشرفت در قانونگرائى و انضباط اجتماعى؛ كه اگر ملتى دچار بى قانونى بشود، قانون شكنى بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هيچ پيشرفت معقول و درستى نصيب آن ملت و كشور نخواهد شد. پيشرفت در وحدت و انسجام ملى؛ چيزى كه دشمنان از اول انقلاب سعى كردهاند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همه ى زمينههائى كه ممكن بود براى تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگيرد، حفظ كرده است؛ اين را ما بايد هرچه بيشتر كنيم و ارتقاء ببخشيم. پيشرفت در رفاه عمومى؛ همه ى طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پيشرفت در رشد سياسى؛ كه درك سياسى، رشد سياسى، قدرت تحليل سياسى براى جمعيت عظيمى مانند جمعيت ملت ما، مثل يك حصار پولادين در مقابل بدخواهى هاى دشمنان است؛ لذا ما بايد رشد سياسى خود را بالا ببريم. مردم ما از لحاظ رشد سياسى، امروز هم از بسيارى از ملتها جلويند؛ اما باز در اين جهت هم بايد پيشرفت كنيم. مسئوليت پذيرى، عزم و اراده ى ملى؛ در همه ى اين زمينه ها بايد پيشرفت بشود. البته با حرف نميشود، با الفاظ نميتوان كارى انجام داد، نوشتن اين چيزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامهريزى لازم دارد، كه بعد اشاره اى عرض خواهم كرد.

 

 اما عدالت. پيشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پيشرفتِ مورد نظر اسلام نيست. اينى كه ما توليد ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به يك رقم بالائى برسانيم، اما در داخل كشور تبعيض باشد، نابرابرى باشد، عده اى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عدهاى در فقر و محروميت زندگى كنند، اين آن چيزى نيست كه اسلام ميخواهد؛ اين آن پيشرفتى نيست كه مورد نظر اسلام باشد. بايد عدالت تأمين بشود. عدالت هم يك واژهى بسيار عميق و وسيعى است كه بايستى خطوط اصلى آن را جستجو و پيدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصله هاى طبقاتى است، كاهش فاصله هاى جغرافيائى است. اينجور نباشد كه اگر يك مركزى، يك استانى، يك شهرى، يك كوره دهى از مركز دور است، در يك نقطه ى دور جغرافيائى كشور قرار گرفته است، دچار محروميت باشد؛ اما آنجائى كه نزديك است، برخوردار باشد؛ اين عدالت نيست. هم فاصله هاى طبقاتى بايد برداشته شود، فاصله هاى جغرافيائى بايد برداشته شود، هم برابرى در استفادهى از امكانات و فرصتها بايد به وجود بيايد.  همه ى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اينجور نباشد كه نورچشمىها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعه گر جلو بيفتند. كارى كنيم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اينها آرزوهاى بزرگى است، ليكن دستيافتنى است؛ دست نيافتنى نيست. اگر تلاش كنيم و كار كنيم، ميتوانيم به آن برسيم. سخت است، اما شدنى است.

 

 يكى از مصداقهاى عدالت، مبارزهى با فساد مالى و اقتصادى است كه بايستى جدى گرفته شود. من سالها پيش هم اين را گفته ام، بارها هم تأكيد كرده ام، تلاشهاى خوبى هم انجام گرفته است و دارد انجام ميگيرد؛ اما مبارزهى با فساد، كار دشوارى است؛ كارى است كه انسان، مخالف پيدا ميكند. شايعه درست ميكنند، دروغ ميگويند و آن كسى كه در اين ميدان جلوتر از ديگران حركت كند، بيشتر از همه مورد تهاجم قرار ميگيرد. اين مبارزه هم لازم است و بايد انجام بگيرد. خوب، كسانى كه بخواهند اين كارهاى بزرگ را چه در زمينه ى پيشرفت، چه در زمينه ى عدالت انجام دهند، بايد مديرانى باشند كه به اين چيزها معتقد باشند؛ حقيقتاً عقيده داشته باشند كه بايد عدالت برقرار شود، بايد با فساد مبارزه شود. مديران معتقد و مؤمن به اين مبانى كه داراى شجاعت باشند، داراى اخلاص باشند، داراى تدبير و عزم راسخ باشند، قطعاً ميتوانند اين مقاصد و اين اغراض عالى الهى را تحقق ببخشند. اين مطلب اوّلى كه لازم بود عرض كنم.

 

 يك اقدام اساسى در زمينه ى همين پيشرفت و عدالت، آن مسئلهاى است كه من در پيام نوروزى خطاب به ملت عزيز ايران عرض كردم؛ و آن مسئلهى مبارزهى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگيرى از ولخرجى ها و تضييع اموال جامعه است؛ اين بسيار مسئله ى مهمى است. البته بار اوّلى نيست كه ما اين مطلب را مطرح ميكنيم. من در همين ديدار اول سال، در نوبتهاى متعددى در همين جا خطاب به مردم عزيزمان درباره ى اسراف، دربارهى ول خرجى و تضييع اموال و لزوم صرفه جوئى مطالبى را عرض كردم؛ اما اين مسئله تمام نشده است؛ اين مقصود، آنچنان كه بايد و شايد برآورده نشده است. لازم است به عنوان يك سياست، ما مسئله ى صرفه جوئى را در خطوط اساسى برنامه ريزى هايمان در سطوح مختلف اعمال كنيم. مردم عزيزمان توجه داشته باشند كه  صرفه جوئى به معناى مصرف نكردن نيست؛ صرفه جوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضايع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد اين است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اينكه اين مصرف اثر و كارائى داشته باشد. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه ى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نيست. اين را من عرض ميكنم؛ ما بايد اعتراف كنيم به اين مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى كه از اين و آن ياد گرفته ايم، ما را سوق داده است به زياده روى در مصرف به نحو اسراف. يك نسبتى بايد در جامعه ميان توليد و مصرف وجود داشته باشد؛ يك نسبت شايستهاى به سود توليد؛ يعنى توليد جامعه هميشه بايد بر مصرف جامعه افزايش داشته باشد. جامعه از توليد موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زيادى هست، صرف اعتلاى كشور شود. امروز در كشور ما اينجورى نيست. مصرف ما به نسبت، از توليدمان بيشتر است؛ اين، كشور را به عقب ميرساند؛ اين، ضررهاى مهم اقتصادى بر ما وارد ميكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادى ميشود. در آيات شريفه ى قرآن بارها راجع به پرهيز از اسراف در امور اقتصادى تأكيد شده؛ اين به خاطر همين است. اسراف، هم لطمه ى اقتصادى ميزند، هم لطمه ى فرهنگى ميزند. وقتى جامعه اى دچار بيمارى اسراف شد، از لحاظ فرهنگى هم بر روى او تأثيرهاى منفى ميگذارد. بنابراين مسئلهى صرفه جوئى و اجتناب از اسراف، فقط يك مسئله ى اقتصادى نيست؛ هم اقتصادى است، هم اجتماعى است، هم فرهنگى است؛ آينده ى كشور را تهديد ميكند.

 

 من يكى دو تا از اين آمارهاى تكان دهنده را عرض بكنم؛ اسراف در قلمهاى مهم مصرفى كشور، از جمله اسراف در نان. بر حسب بررسى ميدانىاى كه در تهران و بعضى از مراكز استانها شده است، گفته ميشود كه 33 درصدِ نان ضايعات است. يك سوم همه ى نانى كه در اين شهرها توليد ميشود، دور ريخته ميشود. فكرش را بكنيد شما؛ يك سوم! آن وقت كشاورز ما با آن زحمت گندم را توليد كند و اگر يك سالى بارندگى كم بود - مثل سال گذشته كه توليد گندم در كشور كم شد - دولت از پول عمومى، از بودجه ى مردم گندم از خارج وارد كند، اين گندم آرد بشود، خمير بشود، نان بشود، بعد يك سوم از اين همه ثروت دور ريخته شود. چقدر تأسف آور است! متأسفانه اين واقعيت دارد، اين هست.

 

 در مورد آب بررسى هائى كه كردهاند، ميگويند تلفات آب در مصرف خانگى تا حدود 22 درصد است. كشور ما كشور پرآبى نيست. حداكثر صرفه جوئى را ما مردم ايران در آب بايد انجام دهيم. آن وقت اين آبى كه با اين زحمت توليد ميشود، از راههاى دور آورده ميشود، با بهاى سنگين سدهائى به وجود مىآيد؛ اين همه دانش، تجربه و تلاش به كار ميرود تا اين آب به خانه ى ما بيايد؛ بعد در خانه ى ما 22 درصد از اين آب هدر برود! اين فقط مصرف خانگى است؛ مصرف كشت و مصرف صنعت هم يك جور ديگر اسرافهائى دارد. آنچه كه برحسب بررسى ها به عنوان آمار در اختيار ماست، ما مجموعاً بيش از دو برابر مصرف متوسط جهان در انرژى - چه برق، چه حاملهاى انرژى - مصرف ميكنيم؛ يعنى نفت، گاز، گازوئيل، بنزين. مصرف اين چيزها در كشور ما از دو برابر متوسط جهان بيشتر است. خوب، اين اسراف است. اسراف نيست؟

 

 شاخصى به نام شاخص شدت انرژى وجود دارد؛ يعنى نسبت بين انرژىاى كه مصرف ميشود، با كالائى كه توليد ميشود؛ كه هرچه انرژىاى كه مصرف ميشود، كمتر باشد، براى كشور سودمندتر است. در اين زمينه گاهى نسبت به بعضى از كشورهاى پيشرفته، مصرف شدت انرژى ما هشت برابر بيشتر است! اينها اسرافهائى است كه در جامعه دارد انجام ميگيرد.

 

 در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت ميگيرد. تجمل گرائى ها، چشم و همچشمى ها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چيزهاى غير لازم خريدن؛ اينها از موارد اسراف است. وسائل تجملات، وسائل آرايش، مبلمان خانه، تزئينات داخل خانه؛ اينها چيزهائى است كه ما براى آنها پول صرف ميكنيم. پولى كه ميتواند در توليد مصرف شود، سرمايهگذارى شود، كشور را پيش ببرد، به فقرا كمك كند، ثروت عمومى كشور را زياد كند، اين را ما صرف ميكنيم به اين چيزهاى ناشى شده ى از هوس، چشم و همچشمى، آبرودارى هاى خيالى. مسافرت ميروند، مىآيند، ميهمانى درست ميكنند - گاهى خرج آن ميهمانى، از مسافرت مكهاى كه رفته اند، بيشتر است! - عروسى ميگيرند، عزا ميگيرند؛ هزينه اى كه براى اين ميهمانى ها مصرف ميكنند، هزينه هاى گزافى است؛ انواع غذاها! چرا؟ چه خبر است؟ در كشور ما هنوز هستند كسانى كه از اوّليات هم محرومند. بايد كمك كنيم كشور پيش برود. نميگوئيم پول را برداريد برويد حتماً انفاق كنيد - البته اگر انسان انفاق بكند، بهترين كار است - اما حتّى اگر انفاق هم نكنند، همين پولى كه صرف اين تجملات ميشود، در توليد براى خودشان به كار بيندازند، در كارخانجات سهيم شوند و توليد كنند، باز براى كشور مفيد است. ما به جاى اين كارها ميهمانى درست ميكنيم، عزا درست ميكنيم، هى رخت و برِ روزبه روز دگرگون براى خودمان درست ميكنيم؛ چرا؟ چه لزومى دارد؟ عقلاى عالم اين كار را نميكنند؛ اين فقط سخن دين نيست. قرآن ميفرمايد: «و لاتسرفوا انّه لا يحبّ المسرفين»، «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛ بخوريد، بياشاميد، اما زياده روى نكنيد. در آيه ى شريفه ى ديگر: «كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا انّه لايحبّ المسرفين». خداوند اسراف كنندگان را دوست نميدارد. ما بندگان خدا هستيم. اينها حرف دين است و روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد. در روايت دارد كه كسى ميوه اى را خورد و نيمى از ميوه ماند، آن را دور انداخت. امام (عليه السّلام) به او نهيب زد كه اسراف كردى؛ چرا انداختى؟ در روايات ما هست كه از دانه ى خرما استفاده كنيد. تا اين حد! خرده هاى نان را استفاده كنيد. آن وقت در هتلها ميهمانى درست كنند و به يك عده اى ميهمانى بدهند؛ بعد هرچه كه غذا ماند، به بهانهى اينكه بهداشتى نيست، توى سطل آشغال بريزند! اين مناسب يك جامعه ى اسلامى است؟ اينجورى ميشود به عدالت رسيد؟

 

 بايد خودمان را اصلاح كنيم. بايد الگوى مصرف جامعه و كشور اصلاح شود. ما الگوى مصرفمان غلط است. چه جورى بخوريم؟ چه بخوريم؟ چه بپوشيم؟ تلفن همراه توى جيبمان گذاشته ايم؛ به مجرد اينكه يك مدل بالاتر وارد بازار ميشود، اين را كأنّه دور مى اندازيم و آن مدل جديد را بايد بخريم؛ چرا؟! اين چه هوسبازى اى است كه ما به آن دچار هستيم.

 

 مسئولان موظفند. اسراف فقط در زمينه ى فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود. همين برق و انرژى كه گفتيم اسراف ميشود، بخش مهمى از اين اسراف در اختيار مردم نيست؛ در اختيار مسئولين كشور است. اين شبكه هاى ارتباطاتى، شبكه هاى انتقال برق، سيمهاى برق، اينها وقتى فرسوده بشود، برق هدر ميرود. برق را توليد كنيم، بعد با اين شبكهى فرسوده آن را هدر بدهيم، كه بخش مهمى هدر ميرود. يا شبكه هاى انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر ميرود. اينها اسرافهاى ملى است؛ در سطح ملى است؛ مسئولين آن، مسئولين كشورند. اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مىافتد. رؤساى سازمانهاى گوناگون مصرف شخصى نميكنند، اما مصرف بىرويّه در مورد سازمان خودشان اتفاق مى افتد؛ تجملات اداره، اتاق كار، تزئيناتش، سفرهاى بيهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ بايد با مراقبت و نظارت از اين كارها جلوگيرى كرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيبجويانه ى به اسراف وجود داشته باشد. همان طور كه عرض كرديم، با حرف هم تمام نميشود؛ بايد برنامهريزى كنند. قوه ى مقننه و قوه ى مجريه موظفند به پيگيرى. برنامه ريزى كنند، قانونگذارى كنند، قانون را با قاطعيتِ تمام اجراء كنند. اين پيشرفتى كه ما در اين ده سال خواهيم داشت، بخش مهمى اش مربوط به همين قضيه است.

 

 اين صرفه جوئى اى كه لازم است، از توليد تا مصرف تا بازيافت: آب را صرفه جوئى كنيم؛ يعنى از سدهايمان صيانت كنيم، شبكه هاى آبرسانى را اصلاح كنيم، آبيارى هاى باصرفه ى در كشاورزى را آموزش بدهيم كه چه جورى آبيارى بشود. البته اين كارها خوشبختانه در اين سالها به ميزان زيادى انجام گرفته، اما اين كافى نيست؛ بايد توسعه پيدا كند. زمينه سازى كنيم براى كاهش مصرف آب خانگى. اينكه گفته ميشود از كسانى كه مصرف زياد دارند، ماليات بيشترى گرفته شود، يارانه ى كمترى به آنها داده شود، حرف بسيار معقولى است، حرف خوبى است. آن كسانى كه مصرف كمى دارند، از كمكهاى دولتى، از كمكهاى عمومى بهره مند شوند. بعضى ها هستند به قدرى كم آب مصرف ميكنند كه اگر دولت از آنها پول آب را هم نگيرد، مانعى ندارد. بعضى ها ده برابر آنها، بيست برابر آنها آب مصرف ميكنند؛ خوب، اينها بايستى هزينه ى بيشترى بدهند.

 

 در امر نان، توليد گندم خوب، توليد آرد خوب، نگهدارى درست، پخت خوب، بعد هم مصرف درست؛ همه ى اينها لازم است. اين مسئله ى اسراف و صرفه جوئى بود، كه لازم بود من عرض كنم.

 

 موضوع ديگر در زمينه ى مسائل داخلى كشور، مسئله ى انتخاباتى است كه ما در پيش داريم؛ كه يك اشاره اى هم به آن مسئله بكنم. البته تا انتخابات وقت هست؛ اگر عمرى بود، عرايضى را كه لازم بدانم، با مردم عزيزمان در ميان ميگذارم - دير نيست - ليكن چند نكته را عرض ميكنم: اولاً انتخابات در كشور ما يك حركت نمايشى نيست. پايه ى نظام ما همين انتخابات است. يكى از پايه ها، انتخابات است. مردم سالارى دينى با حرف نميشود؛ مردم سالارى دينى با شركت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت ميگيرد؛ اين هم جز با يك انتخابات صحيح و همگانى و مشاركت وسيع مردم ممكن نيست. اين مردم سالارى، عامل پايدارى ملت ايران است. اينكه شما توانسته ايد در طول اين سى سال از نهيب ابرقدرتها نترسيد، اينكه ابرقدرتها هم غير از نهيب نتوانستند ضربه ى اساسى به شما بزنند، اينكه جوانان كشور در ورود به ميدانهاى گوناگون اين شجاعت و اخلاص را نشان ميدهند، ناشى از مردم سالارى دينى است؛ اين را بايد خيلى قدر بدانيم. انتخابات سرمايه گذارى عظيم ملت ايران است؛ مثل اينكه شما سرمايه ى سنگين و عظيمى را در بانك ميگذاريد، بانك با آن كار ميكند و شما از سودش استفاده ميكنيد؛ انتخابات يك چنين چيزى است. ملت ايران سرمايه گذارى عظيمى را ميكند، سپرده گذارى بزرگى را انجام ميدهد و سود آن را ميبرد. آراء يكايك شما مردم سهمى است از همان سرمايه گذارى و سپرده گذارى. هر رأيى كه شما در صندوق مىاندازيد، مثل اين است كه يك بخشى از پول آن سپرده را داريد تأمين ميكنيد. يك رأى هم اهميت دارد. هرچه انتخابات پرشورتر باشد، عظمت ملت ايران بيشتر در چشم مخالفان و دشمنانش ديده خواهد شد؛ براى ملت ايران حرمت بيشترى خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنيا خوشحال ميشوند. عظمت ملت ايران را حضور مردم در انتخابات نشان ميدهد؛ انتخابات اين است. بنده همواره در درجهى اول در انتخابات سعيم بر اين است كه به مردم عرض كنم حضور شما در اين انتخابات مهم است. اين، تصديق و تأييد و مستحكم كردن نظام جمهورى اسلامى است. مسئله فقط يك مسئله ى سياسى و فردى و اخلاقىِ محض نيست؛ يك مسئله ى همه جانبه است. انتخابات با سرنوشت مردم سر و كار دارد؛ بخصوص انتخابات رياست جمهورى كه سپردن قوهى اجرائيه ى كشور به دست يك نفر و يك مجموعه است كه كشور را براى مدت چند سال اداره كنند؛ اينقدر انتخابات اهميت دارد.

 

 يك مطلب هم خطاب به نامزدهاى محترمى كه يا تا حالا اعلام حضور كرده اند يا بعد از اين اعلام حضور خواهند كرد، عرض بكنم. كسانى كه براى انتخابات خود را نامزد ميكنند، بدانند كه انتخابات يك وسيله اى است براى بالا بردن توان كشور، براى آبرومند كردن ملت؛ انتخابات فقط ابزارى براى قدرتطلبى نيست. اگر بناست اين انتخابات براى اقتدار ملت ايران باشد، پس نامزدها بايستى به اين اهميت بدهند و اين را در تبليغاتشان، در اظهاراتشان و در حضورشان رعايت كنند. مبادا نامزدها در اثناى فعاليتهاى انتخاباتىِ خودشان جورى رفتار كنند و حرفى بزنند كه دشمن را به طمع بيندازند. رقابتها را منصفانه كنند، حرفها را منصفانه كنند، از جاده ى انصاف خارج نشوند. خوب، به طور طبيعى هر نامزدى حرفى دارد و حرف مقابل خود را رد ميكند؛ اين رد و ايراد فى نفسه اشكالى ندارد؛ اما مشروط بر اينكه تويش بى انصافى نباشد، كتمان حقيقت نباشد. ميدان براى همه باز است؛ بيايند در ميدان انتخابات خود را بر مردم عرضه كنند. اختيار با مردم است؛ مردم هر جورى كه فهميدند، تشخيص دادند، هشيارى آنها به آنها كمك كرد، انشاءاللَّه همان جور عمل خواهند كرد.

 

 انتخابات به فضل الهى و به حول و قوهى الهى انتخابات سالمى است. من مى بينم بعضى ها در انتخاباتى كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كرده اند به خدشه كردن. اين چه منطقى است؟ اين چه فكرى است؟ اين چه انصافى است؟ اين همه انتخابات در طول اين سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دوره اى رسماً متعهد شده اند و صحت انتخابات را تضمين كرده اند، و انتخابات صحيح بوده است؛ چرا بيخود خدشه ميكنند، مردم را متزلزل ميكنند، ترديد ايجاد ميكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد شد.

 

 من به مسئولين انتخابات هم سفارش و تأكيد ميكنم؛ به طور حتم بايستى انتخابات را جورى برگزار كنند كه پرشور باشد؛ دست همه ى نامزدها باز باشد؛ مردم آزادانه بتوانند انتخاب كنند و انتخابات، سالم و با امانت كامل انشاءاللَّه انجام بگيرد و انجام خواهد گرفت.

 

 اين را هم در باب انتخابات به شما عزيزان و همه ى ملت عزيزمان عرض بكنم؛ درباره ى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانه زنى و شايعه و اينها همیشه بوده و خواهد بود. بنده يك رأى دارم، آن را در صندوق مى اندازم. به يك نفرى رأى خواهم داد، به هيچ كس ديگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهيد، به كى رأى ندهيد؛ اين تشخيص خود مردم است. بنده گاهى از دولت حمايت ميكنم، دفاع ميكنم؛ بعضى سعى ميكنند براى اين كار معناى نادرستى جعل و ابداع كنند. نه، من از دولتها هميشه دفاع ميكنم؛ منتها اگر دولتى بيشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس كردم حملات غير منصفانه اى ميشود، بيشتر دفاع ميكنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من ميگويم بايد منصف باشيم. رفتارها را نگاه كنيم؛ اين ربطى به انتخابات ندارد، بحث انصاف و بى انصافى است. حمايت كردن از خدمتگزاران در كشور، وظيفه اى است كه هم من دارم، هم همه دارند؛ اين مربوط به اعلام موضع انتخاباتى نيست. بنده از هر حركت خوبى، از هر اقدام خوبى، از هر پيشرفتى، از هر خدمتى به مردم، از هر دلجوئى اى از محرومين، از هر ايستادگى اى در مقابل ظلم و استكبار استقبال ميكنم و از آن كسى كه اين كار را كرده است، تشكر و سپاسگزارى ميكنم؛ هر دولتى باشد، هر شخصى باشد؛ اين وظيفه ى من است.

 

 در مورد مسائل بين المللى كشورمان من فقط به يك مسئله اشاره ميكنم و آن مسئله ى ما و آمريكاست. يكى از آزمونهاى مهم انقلاب از روز اول همين مسئله بوده است. از روز اوّلى كه انقلاب پيروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ايالات متحدهى آمريكا، ميدانى به عنوان يك آزمون بزرگ براى ملت ايران باز شد. در طول اين سى سال، همواره اين آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمريكا از اول با اين انقلاب با روى عبوس و چهره ى ترش و با لحن مخالفت روبه رو شد. البته آنها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ايران قبل از انقلاب در مشت آمريكا بود؛ منابع حياتى اش در اختيار آمريكا، مراكز تصميم گيرى سياسى اش در اختيار آمريكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختيار آمريكا؛ مرتعى بود براى چراى آمريكائيان و نظاميان آمريكائى و غير آنها. خوب، اين از دستشان گرفته شد. ميتوانستند مخالفت خود را اينجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمريكا - چه رؤساى جمهور جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ اين چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. اولين كارى كه از طرف امريكائى ها انجام گرفت، تحريك مخالفين پراكنده ى جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزيه طلب و تروريستى در كشور بود؛ از اول اين كار را شروع كردند. در هر نقطه اى از نقاط كشور كه حركتهاى تجزيه طلب در آنجا زمينه اى داشت، انگشت آمريكائى ها را ما ديديم؛ گاهى پول آنها را، و حتّى در مواردى عناصر آمريكائى را ما در آنجا ديديم؛ اين براى مردم ما خسارت زيادى داشت. متأسفانه اين كار هنوز هم ادامه دارد. همين شرورهائى كه در مناطق مرزى ايران و پاكستان هستند، بعضى از آنها ما شنودهايشان را داريم؛ اينها با عناصر آمريكائى مرتبطند؛ يعنى با بيسيم با آنها حرف ميزنند، دستور ميگيرند. شرورِ تروريستِ آدمكش مرتبط با افسر آمريكائى در يك كشور همسايه! اين هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع كارشان از اينجا بود، بعد تصرف و حبس دارائى ها و اجناس ايران. رژيم گذشته پول بى حسابى را در اختيار آمريكائى ها گذاشته بود، براى اينكه از آنها هواپيما بگيرد، بالگرد بگيرد، سلاح بگيرد. بعضى از اين وسائل، آنجا تهيه هم شده بود. وقتى انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه ميلياردها دلار بود، ندادند؛ و عجيبتر اينكه اين وسائل را در يك انبارى جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از يك ملت غصب كنند، پيش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارىاش را هم بگيرند! اين رفتارى بوده كه از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ايران آنجاست؛ هم در آمريكاست، هم در بعضى از كشورهاى اروپائى است؛ كه ما در طول سالها به اينها مراجعه كرديم كه اموال ما را بدهيد، اينها پولهايش دريافت شده؛ گفتند چون زير ليسانس آمريكائى هاست، آمريكائى ها اجازه نميدهند و نميدهيم؛ نگه داشتند. هنوز هم كه هنوز است، مال ملت ايران آنجا موجود است.

 

 به صدام چراغ سبز دادند؛ اين يك اقدام ديگر دولت آمريكا بود براى حمله ى به ايران. صدام اگر چراغ سبز آمريكا را نميگرفت، بعيد بود به مرزهاى ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحميل كردند؛ قريب سيصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در اين جنگ به شهادت رسيدند. در طول اين هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - هميشه آمريكائى ها پشت سر صدام بودند و به او كمك ميكردند - كمك مالى، كمك تسليحاتى، كمك كارشناسىِ سياسى - خبرهاى ماهواره اى ميدادند و امكانات خبررسانى داشتند. تحرك نيروهاى ما را در جبهه در ماهواره هايشان ثبت ميكردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاه هاى صدام ميفرستادند كه از آنها عليه جوانهاى ما و نيروهاى ما استفاده كند. در مقابل جنايات صدام چشمهايشان را بستند. فاجعه ى حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهاى متعدد كشور ما با موشك اتفاق افتاد، خانه ها را خراب كردند، در جبهه ها شيميائى به كار بردند، چشمهايشان را بستند، اصلاً و ابداً تعرضى نكردند، به صدام كمك كردند. اين هم يكى از كارهاى اين دولت بوده است در طول اين سالها با ملت ما و با كشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپيماى مسافربرى ما را در آسمان خليج فارس افسر آمريكائى با موشكى كه از ناو جنگى شليك كرد، ساقط كرد. قريب سيصد نفر مسافر در اين هواپيما بودند، كه همه شان كشته شدند. بعد به جاى اينكه آن افسر توبيخ شود، رئيس جمهور وقت آمريكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اينها را فراموش كند؟ ميتواند فراموش كند؟ از تروريستهاى جنايتكارى كه در داخل كشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را كشتند، علماى بزرگ تا بچه هاى خردسال را ترور كردند و كشتند، حمايت كردند؛ به اينها اجازه دادند كه در كشورشان فعاليت كنند؛ دائماً عليه كشورمان تبليغات خصمانه كردند. رؤساى جمهور آمريكا در طول اين سالها - بخصوص در دوره ى هشت ساله ى رئيس جمهور زائلشده ى قبلى - هر وقت عليه ملت ايران، عليه كشور ما، عليه مسئولين ما، عليه نظام جمهورى اسلامى صحبتى كردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ايران كردند. در طول اين سالها هميشه همين جور بوده است. امنيت منطقه ى ما را، امنيت خليج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى كردند؛ براى مقابله ى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع براى پر كردن جيب كمپانى هاى سلاح - سيل سلاحها را به كشورهاى منطقه سرازير كردند؛ از رژيم صهيونيستى بى قيد و شرط حمايت كردند؛ رژيم ظالمى كه يك نمونه ى از ظلم آن را شما در ماجراى غزه در اين دو سه ماه پيش ملاحظه كرديد كه چه فاجعه اى درست كردند؛ چقدر بچه كشتند، چقدر مرد و زن كشتند؛ در ظرف بيست و دو روز، پنج هزار آدم را در غزه با بمباران، با موشك، با تير مستقيم كشتند؛ در  عين حال دولت آمريكا تا آخرين لحظه از آن رژيم حمايت كرد. هر وقت شوراى امنيت خواست عليه رژيم صهيونيستى قطعنامه اى بگذراند، آمريكا سينه اش را سپر كرد، آمد جلو و دفاع كرد و نگذاشت. در هر مناسبتى و بى مناسبت كشور ما را تهديد كردند. دائم گفتند حمله ميكنيم، گفتند طرح نظامى روى ميز ماست، چنين ميكنيم، چنان ميكنيم. هر وقت عليه كشور ما حرف زدند، ملت ما را تهديد كردند. البته اين تهديدها در ملت ما اثر نكرد، اما آنها دشمنى خودشان را از اين راه نشان دادند. به ملت ايران، به دولت ايران، به رئيس جمهور ايران بارها اهانت كردند. يكى از آمريكائى ها چند سال قبل گفت ريشه ى ملت ايران را بايد كند! در همين سالهاى اخير يكى از مسئولين آمريكائى گفت ايرانىِ خوب و معتدل ايرانى اى است كه مرده باشد! به اين ملت بزرگ، به اين ملت با شرف، به اين ملتى كه فقط گناهش اين است كه از هويت و استقلال خود دفاع ميكند، اينجور اهانتها كردند. سى سال كشور ما را تحريم كردند، كه البته اين تحريم به سود ما تمام شد. ما بايد از آمريكائى ها از اين بخش تشكر كنيم. اگر ما را تحريم نميكردند، ما امروز به اين نقطهاى از علم و پيشرفت كه رسيده ايم، نميرسيديم. تحريم هميشه ما را وادار كرده كه به خود بيائيم، به خود فكر كنيم، از درون خود بجوشيم. ولى آنها قصدشان اين خدمت نبود، آنها ميخواستند دشمنى كنند. سى سال با ملت ايران اينجورى رفتار كردند. حالا دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيائيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هسته اى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم ميكنند!

 

 من نميدانم تصميم گير در آمريكا كيست؛ رئيس جمهور است؟ كنگره است؟ عناصر پشت پرده اند؟ ليكن من ميخواهم بگويم ما منطقى داريم. ملت ايران از روز اول تا امروز با منطق حركت كرده است. ما در زمينه ى مسائل مهمِ خودمان احساساتى نيستيم؛ از روى احساسات تصميم نميگيريم؛ ما با محاسبه تصميم ميگيريم. ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، بيائيد روابط ايجاد كنيم. شعار تغيير ميدهند؛ خوب، اين تغيير كجاست؟ چه تغيير كرده؟ اين را براى ما روشن كنيد؛ چه تغيير كرده است؟ دشمنى شما با ملت ايران تغيير كرده؟ كو علامتش؟ دارائىهاى ملت ايران را آزاد كرديد؟ تحريمهاى ظالمانه را برداشتيد؟ از لجن پراكنى و اتهام زنى و تبليغات سوء عليه اين ملت بزرگ و مسئولين مردمى آن دست برداشتيد؟ دفاع بى قيد و شرط از رژيم صهيونيستى را كنار گذاشتيد؟ چه تغيير كرده؟ شعار تغيير ميدهند، اما در عمل تغييرى مشاهده نميشود. ما هيچ تغييرى نديديم. حتّى ادبيات هم عوض نشده است. رئيس جمهور جديد آمريكا از اولين لحظهاى كه رسماً به رياست جمهورى رسيد و نطق كرد، به ايران و دولت جمهورى اسلامى اهانت كرد؛ چرا؟ اگر راست ميگوئيد تغييرى انجام گرفته است، كو اين تغيير؟ چرا چيزى ديده نميشود؟ من اين را به همه ميگويم؛ مسئولين آمريكائى هم بدانند، ديگران هم بدانند؛ ملت ايران را نه ميشود فريب داد، نه ميشود ترساند.

 

 اولاً تغيير در الفاظ كافى نيست - كه حالا ما چندان تغييرى در الفاظ هم نديديم - تغيير بايد تغيير حقيقى باشد. اين را هم به مسئولين آمريكائى بگوئيم؛ اين تغييرى كه شما اسمش را مى آوريد، براى شما يك ضرورت است؛ چارهاى نداريد، بايد تغيير كنيد؛ اگر تغيير نكنيد، سنتهاى الهى شما را تغيير خواهد داد؛ دنيا شما را تغيير خواهد داد. بايد تغيير كنيد؛ اما اين تغيير نبايد فقط لفاظى باشد، نبايد با نيتهاى ناسالم باشد. يك وقت بگويند ما ميخواهيم سياست خودمان را تغيير دهيم، اما هدفها را عوض نميكنيم، تاكتيكها را عوض ميكنيم؛ اين تغيير، تغيير نيست؛ اين خدعه است. يك وقت تغيير، تغيير واقعى است؛ آن وقت بايد در عمل مشاهده شود. من نصيحت ميكنم به مسئولين آمريكائى، به هر كه در آمريكا تصميمگير است - چه رئيس جمهور، چه كنگره و چه ديگران - اين وضعى كه در گذشته دولت آمريكا داشته است، به ضرر ملت آمريكا و به ضرر خود دولت آمريكا هم هست. شما امروز در دنيا منفوريد؛ اگر نميدانيد، بدانيد. ملتها پرچم شما را آتش ميزنند، ملتهاى مسلمان در همه ى نقاط عالم «مرگ بر آمريكا» ميگويند. علت اين منفوريت چيست؟ اين را هيچ بررسى كرده ايد؟ تحليل كرده ايد؟ عبرت گرفته ايد؟ علت اين است كه شما با دنيا قيم مآبانه برخورد ميكنيد، متكبرانه حرف ميزنيد، ميخواهيد اراده ى خودتان را در دنيا تحميل كنيد، در امور كشورها دخالت ميكنيد، در دنيا معيارهاى دوگانه به كار ميبريد؛ يك جا يك جوان فلسطينى را كه از شدت فشار ناگزير ميشود يك حركت شهادت طلبانه انجام دهد، سيل تبليغات را بر سر او ميريزيد؛ اما از طرف ديگر رژيم صهيونيستى كه در ظرف بيست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مى آورد، جنايتهاى او را نديده ميگيريد؛ آن جوان را تروريست ميخوانيد، اين رژيم تروريست را ميگوئيد ما به امنيتش متعهديم؛ اينهاست كه شما را در دنيا منفور كرده است. اين نصيحت به شماست؛ براى خير خودتان، براى صلاح خودتان، براى آينده ى كشور خودتان، از لحن تكبرآميز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قيم مآبانه دست برداريد؛ در كار ملتها دخالت نكنيد؛ به حق خودتان قانع باشيد؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنيا تعريف نكنيد؛ خواهيد ديد چهره ى آمريكا در دنيا بتدريج از آن منفوريت به شكل ديگرى تبديل خواهد شد. اين حرفها را گوش كنيد. نصيحت من به مسئولين آمريكائى - چه رئيس جمهور و چه ديگران - اين است؛ روى اين حرفها با دقت فكر كنيد، بدهيد برايتان ترجمه كنند - البته به صهيونيستها ندهيد ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهيد، نظر بخواهيد. تا وقتى دولت آمريكا روش خود را، عمل خود را، جهت گيرى خود را، سياستهاى خود را، مثل اين سى سال عليه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت اين سى سال هستيم. ملت ما از اينكه باز هم شما شعار بدهيد كه «مذاكره و فشار»، ما با ايران مذاكره ميكنيم، در عين حال فشار هم وارد مىآوريم - هم تهديد، هم تطميع - بدش مى آيد. اينجور با ملت ما نميشود حرف زد. ما سابقه اى از دولت جديد و رئيس جمهور جديد آمريكا نداريم؛ نگاه ميكنيم، قضاوت خواهيم كرد. شما تغيير كنيد، ما هم رفتارمان تغيير خواهد كرد. شما تغيير نكنيد، ملت ما اين سى سال را روزبه روز آبديده تر و متحمل تر و قوىتر و باتجربه تر شده است.

 

 من دو سه تا دعا كنم: پروردگارا! به محمد و آل محمد لطف و رحمت خود را از اين ملت باز نگير. اين را هم به ملت عزيزمان عرض كنم؛ ما متأسفانه خبردار شديم كه همسر گرامى و يار ديرين امام راحلمان امروز رحلت كردند و دار دنيا را وداع گفتند. براى ملت ايران اين بانوى معظم خيلى عنصر ارزشمندى بود. ايشان دهها سال در كنار امام عزيز ما - كه قبله ى دلهاى اين ملت بود - در همه ى آزمايشهاى دشوار، صبر و استقامت كرده بود، با امام همراهى كرده بود؛ خانمى برجسته و خود يك شخصيت بود. من فقدان ايشان را به ملت ايران تسليت عرض ميكنم، به بازماندگان ايشان تسليت عرض ميكنم و اميدواريم رحمت و مغفرت الهى شامل حال ايشان باشد. پروردگارا ! اين بانوى معظم را با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما، فرزندان عزيزش و همسرش را در كنار اوليائت جاى بده. پروردگارا ! ما را همواره قدردان امام عزيزمان قرار بده. پروردگارا ! آحاد ملت ما، بخصوص جوانان عزيز ما را مشمول هدايت و دستگيرى و لطف خود قرار بده. پروردگارا ! باران رحمتت را بر سراسر اين كشور، بر زمينهاى تشنه ى ما و كشتهاى ما و مردم ما نازل بفرما.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 1-1-87

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد لله رب العالمین والصّلاه والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداه المعصومین المكرّمین سیّما بقیّه الله فی الأرضین.

 

خدای متعال را شكرگزاری میكنم كه توفیق عنایت فرمود كه یك بار دیگر در آغاز سال، در جوار حرم مطهر حضرت ابی الحسن الرضا (علیه آلاف التّحیه و الثّناء) در خدمت شما مردم عزیز ـ از مجاورین این آستان مقدس و زائران آن بزرگوار ـ باشم؛ این عید سعید و میلاد مبارك حضرت نبی مكرم (صلّی الله علیه و اله و سلّم) و میلاد امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) و عید نوروز را ـ كه برای ملت ما یك جشن ملی و یك عید نمادین است ـ تبریك عرض میكنم.

 

یك جمله در باب میلاد نبی مكرم حضرت محمد بن عبدالله (صلّی الله علیه و اله و سلّم) عرض كنیم كه میلاد پرچمدار توحید و عدالت و دانایی و پاكیزگی است؛ «هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزكّیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه»؛ مظهر این همه، خود آن وجود مقدس است. از آغاز ولادت تا دوران بعثت ـ یعنی چهل سال ـ برای پیامبر عزیز ما، آزمون پاكی و امانت و جوانمردی و صداقت بود. در آن زمان دوست و دشمن، از رؤسای قبائل تا آحاد مردم و مسافرانی كه به مكه سفر میكردند، یا كسانی كه پیامبر مكرم را در سفرهای تجارتی خود زیارت میكردند، همه به این معنا اعتراف میكردند و شهادت میدادند كه این انسان بزرگوار و نجیب، مظهر پاكی و امانت و صداقت و جوانمردی است. در طول این چهل سال یك نقطه ی تاریك در زندگی این بزرگوار كسی ندید، یك دروغ نشنید، یك تعدی و دست درازی به حقوق دیگران از او مشاهده نشد؛ همه ی مردم به این معنا اعتراف میكردند. چهل سال پیامبر مكرم را مردم با این خصال و صفات شناختند.

 

بعد از چهل سالگی ـ كه دعوت پیامبر آغاز شد ـ از سوی بخشهای مهمی از همان مردم، سیل دشمنی و كینه و تهمت و افتراء به پیامبر آغاز شد؛ همان مردمی كه قبل از بعثت به پاكیزگی و طهارت و دانائی و صداقت این بزرگوار گواهی میدادند، همانها بودند كه بعد از بعثت به او ساحر و مجنون و كذاب لقب دادند كه در قرآن از این تهمتها یاد شده است. بنابراین دشمنان پیامبر با شخص پیغمبر مسئله نداشتند؛ مشكل آنها با پیام پیغمبر بود. همه ی كسانی كه جبه هی متحدی را علیه پیغمبر تشكیل دادند، با پیام توحید او، با پیام عدل او و با آموزشهای مكتب او دشمنی میكردند.

 

در طول این هزار و چهارصد سال هم مسئله همین است. اگر امروز مشاهده میشود كه در ادبیات برخی از كشورهای غربی و در قلم و زبان سیاست زدگانی از اكناف دنیای غرب، نسبت به پیامبر اهانتی صورت میگیرد، مسئله همان مسئله ی جاهلیتِ دوران نخستین است. امروز هم آن كسانی كه با پیغمبر درمیافتند و نام و یاد آن بزرگوار را مورد اهانت قرار میدهند، با پیام توحید او و با پیام عدل او و با پیام آزادگی ای كه او برای انسانها آورد دشمن و مخالفند. همه ی كسانی كه با ظلم، با فریب، با زورگویی، با تحقیر انسانها و با به بردگی كشاندن انسانها برای خود قدرت و ثروت فراهم كردهاند، با این پیام دشمنند؛ با پیام توحید مخالفند؛ پیام توحیدی كه مردم را به عبودیت خدای واحد فرامیخواند؛ هركس بنده ی خدای واحد شد، بنده ی خداوندان ثروت و مكنت و زور نخواهد شد. آن كسانی كه زندگی خود را بر اساس تبعیض میان ملتها و آحاد بشر تنظیم كرده اند، پیام عدل پیامبر را نمی پسندند و با آن دشمنی میكنند؛ این دشمنیها آن روز هم نشانه ی ضعف و ترس بود، امروز هم نشانه ی ضعف و ترس است. آن كسانی كه با پیامبر و با اسلام او مخالفت میكنند، كینه ورزی میكنند، اهانت میكنند، از موضع ضعف به این رفتار ناشایست دست میزنند، نه از موضع قدرت؛ آن روز از پیام توحید و عدل پیامبر ترسیدند و احساس خطر كردند، امروز هم ـ كه دل آحاد مردم در سراسر جهان تشنه ی معنویت و متنفر از زورگویی زورمندان عالم است ـ از اسلام احساس خطر میكنند؛ اسلامی كه پرچم عدل و مساوات در دست دارد، اسلامی كه پرچم معنویت و عبودیت را در جهان برمیافرازد و بشر خسته شده ی از نظامهای مادی را به خود دعوت میكند. امروز هم مستكبران عالم و مزدوران آنها از ترسشان به پیغمبر اهانت میكنند؛ این نشانه ی شكست آنهاست، نه نشانهی قوّت و قدرت آنها.

 

اشتباه است اگر كسی تصور كند كه در این قضایا، فقط كسی یا نویسندهی مزدوری مثل سلمان رشدی یا كاریكاتوریست قلم به مزدی ـ مثل آنچه كه در برخی از كشورهای اروپایی انجام دادند ـ طرف مقابل اسلام است؛ اینها پیاده نظامهای نگون بخت و روسیاه استكبار جهانی هستند. طرف قضیه، سیاستهاست. طرف قضیه، اعضای شبكه ی استعماری و استكباری دنیا هستند؛ یعنی شبكهی صهیونیستهای غدار و خونخوار و سیاستمدارانی كه تحت نفوذ آنها قرار دارند. این است كه شما میبینید یك مقام از مقامهای اتحادیه ی اروپا، صریحاً اعلام میكند كه باید همه ی رسانه های غربی ـ دسته جمعی ـ به پیغمبر اسلام اهانت كنند! این رو كردن دست خود و رسوا كردن خود در اینگونه قضایاست. پیداست اسلام با تسخیر دلهای مردم در سرتاسر جهان، مستكبران و زورگویان را بشدت ترسانده است و آنها علاج را در این می بینند كه با پیغمبر اسلام دشمنی كنند. آن روز شكست خوردند، امروز هم به حول و قوه ی الهی به وسیله ی مسلمانان شكست خواهند خورد.

 

یك جمله هم در باب میلاد مسعود امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه الصّلاه و السّلام) عرض كنم. این امام بزرگوار در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا كردند كه معارف اهل بیت را ـ یعنی معارف اسلام ناب را ـ به دلهای مشتاق و تشنهلبان برسانند اشتباه است اگر كسی خیال كند همه ی آن هزاران نفری كه از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، بسیاری بودند كه به امامت امام صادق ـ آنچنانی كه شیعه معتقد است ـ معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف اسلامی كه در اختیار آن بزرگوار بود استفاده میكردند. در روایات ما بسیار است روایاتی كه راویان آنها از اهل سنتند ـ از غیر شیعه هستند ـ اما از حضرت ابی عبدالله الصّادق نقل میكنند و روایت میكنند. معنای این حرف این است كه امروز هم دنیای اسلام و امت اسلامی نیازمند معارف امام صادق و اهلبیت است. دنیای اسلام محتاج دانستن معارف اهل بیت و تعالیم امام صادق و سایر ائمه است؛ باید استفاده كنند. قشرهای مختلف و اقسام مختلف امت اسلامی، به این وسیله باید با یكدیگر هم افزایی كنند تا سطح معارف اسلامی بالا برود. لازمه ی این كار این است كه حجاب خصومت و دشمنی و كینه ورزی میان فرقه های مسلمان فاصله نیندازد؛ وحدت اسلامی كه میگوییم یعنی این.

 

هفته ی وحدت نزدیك است. در هفته ی وحدت دعوت جمهوری اسلامی به این نیست كه شیعیان یا سنیان از مذهب خود دست بكشند و به آن مذهب دیگر رو بیاورند؛ دعوت جمهوری اسلامی این است كه مشتركات میان مذاهب اسلامی برجسته شود و دیوارهای ساخته ی دست دشمنان اسلام و عنادها و كینه ورزیها برداشته شود؛ بیایند و در عرصه ی معارف اهلبیت، بشنوند و ببینند. امروز بیشتر از گذشته دشمنان این دیوار را، این حائل را و این ابزارها و آلات خصومت و كینه ورزی را تقویت میكنند و سعی میكنند برادران مسلمان را از هم جدا كنند.

 

امریكا و صهیونیستها و مستكبران عالم، نه به شیعه علاقمندند و نه به اهل سنت؛ با هر دو دشمنند؛ آنجایی كه مسلمان ـ با نام خدا و با ایمان اسلامی ـ در مقابل زورگویی آنها میایستد، دشمنی میكنند. شما ببینید در لبنان با حزب الله شیعه همانقدر دشمنند كه در فلسطین با حماس و جهاد سنی؛ در ایران زمان طاغوت با دستگاه سلطنت وابسته ی مزدور فاسد پهلوی ـ كه اسماً شیعه بود ـ همانقدر همراه بودند كه با اشباه و نظائر او در كشورهایی كه اسمشان سنی بود! آنها با اسلامی كه در مقابل زور بایستد، در مقابل استكبار بایستد، در مقابل غارت منابع طبیعی ملتها بایستد و حق خود را مطالبه كند، مخالفند؛ برای آنها شیعه و سنی معنا ندارد؛ منتها برای اینكه امت اسلام قدرت نگیرد و نتواند حرف قاطعی بزند، سیاستشان این است كه در بین برادران مسلمان، در بین شیعه و سنی، در بین فرقه های خود شیعه و در بین فرقه های خود اهل تسنن اختلاف بیندازند. كار آنها اختلاف افكنی است؛ این را باید ما و نخبگان ما و مردم ما بفهمند. ما افتخار میكنیم كه پیرو مكتب اهل بیت هستیم، شیعه هستیم، پیرو امامت امیرالمؤمنین و خلافت بلافصل او هستیم؛ به این افتخار میكنیم، اما جای اثبات این مطلب كوچه و خیابان نیست؛ جای اثبات اینگونه مطالب در میان اهل فن، در میان متخصصین و در میان نخبگان است. تازه بحث در اینگونه موارد باید بحث كلامی و بحث منطقی باشد؛ بدگویی و عیبجویی و فحاشی و شمشیر بر روی هم كشیدن، كمك كردن به دشمنان اسلام است كه هم دشمن شیعه و هم دشمن سنی هستند. ما این را به عنوان پرچم وحدت اسلامی در انقلاب اسلامی بلند كردیم. ملت ایران این را میخواهد، این را میگوید.

 

و اما دربارهی نوروز. نوروز خود فصل نوآوری و شكوفایی است. ما عرض كردیم امسال سال نوآوری و شكوفایی است؛ خود فصل بهار، فصل نوآوری و فصل شكوفایی است. جهان و طبیعت جامه ی نو میپوشد و همه ی طبیعت سرسبز و شكوفا میشود. ما میخواهیم امسال ما، سال 87 ما، سرتاسر بهار نوآوری و شكوفایی ملت ایران باشد. چرا امسال شعار نوآوری و شكوفایی را مطرح میكنیم؟

 

انقلاب اسلامی خود یك نوآوری بزرگِ تاریخی بود كه ملت ایران آن را در تاریخ خودش و تاریخ بشریت به ثبت رساند. انقلاب نوآوری بود؛ جمهوری اسلامی نوآوری بود. از بعد از دوران شروع استعمار، دنیا به دو بخش تقسیم شد: یك بخش سلطه گر، یك بخش سلطه پذیر؛ دولتها و قدرتهایی با تكیه به دانش، با تكیه به سلاح، با تكیه به فریبگری، توانستند كشورهای دیگری را زیر سلطه بگیرند؛ آنها شدند سلطه گر، این ملتها و این كشورها ـ خواه و ناخواه ـ شدند سلطه پذیر. دنیا عادت كرد به تقسیم میان سلطه گر و سلطه پذیر؛ به طور سنتی، جمعی از ملتها باید زیر فرمان و یوغ استثمار و استكبار دولتها و ملتهای دیگری قرار میگرفتند. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی آمد و این خط كشی باطل و این نظام غلط را در هم شكست. جمهوری اسلامی اعلام كرد با سلطه گری مخالف است و خود هم اگر بتواند و قدرت داشته باشد، هرگز سلطه گری نخواهد كرد؛ نه ملت دیگری را و نه مسئولان كشور، ملت خود را زیر سلطه ی ناخواسته ی خود نخواهند كشید. با سلطه گری مخالف است؛ اما با سلطه پذیری بیشتر مخالف است.

 

سلطه پذیری به معنای تسلیم شدن و تشویق كردن سلطه گران است. آن ملتی كه مینشیند تا بیایند و منابع او را غارت كنند و بر سرنوشت او مسلط بشوند، دارد سلطه گران را تشویق میكند و به دست خود گور خود را میكند. از لحاظ اخلاقی، سلطه گری و استثمار یك كشور و تسلط ظالمانه ی بر یك كشور، تحقیر ملتها و سلب هویت آنهاست. ملتها وقتی زیر سلطه قرار گرفتند، فرهنگ خود و هویت خود و شخصیت خود را بتدریج از دست میدهند و آن عزت ملی و غیرت عمومی و مردمی و ملی از آنها گرفته میشود. از لحاظ سیاسی، سلطه گری یعنی سرنوشت یك ملت را در دست گرفتن. همچنانی كه در دوران طاغوت، امریكائیها و رژیم امریكا بر كشور ما سلطه داشتند و ملت هم هیچكاره بود؛ یك مستبدی را بر سر كار گذاشته بودند و با فرمان او و پشت سر او این ملت را تحت سلطه قرار داده بودند و در امور داخلی این ملت دخالت میكردند: نصب میكردند، عزل میكردند، خط مشی برای دولت تنظیم و تعیین میكردند، نخست وزیر میآوردند، نخست وزیر میبردند، حتی در تعیین وزراء و در تعیین فرماندهان ارتش دخالت میكردند. از لحاظ اقتصادی هم سلطهگری یعنی غارت منابع یك كشور یا معطل گذاشتن منابع یك كشور. این نتائج سلطه گری است.

 

انقلاب اسلامی آمد و خط بطلانی بر همه ی اینها كشید. تقریباً سی سال است جمهوری اسلامی با این موضعگیری شاخصِ تاریخیِ خود، در مقابل سلطه گرانی كه همهی دنیا را در واقع متعلق به خود میدانند ایستاد. رژیم امریكا در این منطقه سلطنت میكرد و خاورمیانه پااندازِ مستكبرین و دولتمردان امریكایی بود؛ ایران ـ كه نگین خاورمیانه و مركز جغرافیائی این منطقه است ـ زیر نفوذ آنها بود. انقلاب آمد و همه ی این اوضاع را بر هم زد؛ نظام جمهوری اسلامی با رشادت در قلب این معركه ایستاد و مسئله عوض شد.

 

امروز شما نگاه كنید، خاورمیانه نمایشگاه ناكامی امریكا و شكستهای امریكاست. در این سالها، برای جلوگیری از رشد و قدرت یافتن نظام اسلامی، هر كاری كه توانستند كردند. اگر شما تصور كنید ضربهای میتوانستند بزنند و نزدند، خطاست؛ هر كار میتوانستند كردند؛ هر كار نكردند، چون نمیتوانستند. در مقابل جنگ تحمیلی شان، تهاجم دزدانه شان، تحریم اقتصادی شان، جنگ روانیشان، تبلیغات شان، هیاهو و جنجال و قرشمال بازیهایی كه علیه جمهوری اسلامی در دنیا به راه انداختند، در مقابل همه، جمهوری اسلامی به پشتیبانی این ملت بزرگ و رشید، محكم ایستاد. ایستاد، نه فقط به معنای اینكه توانست خود را نگه دارد و نابود نشود، بلكه به معنای اینكه روز به روز بر قدرت خود افزود.

 

امروز پیام انقلاب اسلامی در سطح، گسترده و در عمق، ریشه گرفته است. امروز ملتهایی كه به شما ملت ایران با چشم اعجاب و تحسین نگاه میكنند، فقط به ملتهای همسایه منحصر نمیشوند؛ ملتهایی كه بزرگان نظام جمهوری اسلامی و مسئولان و رؤسای ما را مورد عشق و محبت خود قرار میدهند، فقط به همین اطراف ما منحصر نمیشوند؛ آوازه ی انقلاب اسلامی و ایستادگی ملت ایران و پایبندی این ملت به اصول و ارزشهای خود، مناطق بسیاری از دنیا را فراگرفته است؛ این گسترش در سطح. در عمق هم جمهوری اسلامی توانسته است كشور را از لحاظ علمی، از لحاظ فناوری، از لحاظ اجتماعی، از لحاظ خدمات عظیم و انبوه به آحاد مردم، پیش ببرد. حجم خدماتی كه دولتها در طول این بیست و نه، سی سال انجام دادهاند، قابل مقایسه با مدتهای مشابه در دوران طاغوت نیست؛ یك خیزش عظیم در حركت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در ایران انجام گرفته است. عزت ملی كشور ما و ملت ما امروز زبانزد است؛ در پیشرفتهای علمی، این كشوری كه در ردههای آخر دنیا قرار داشت، در بسیاری از رشته ها در ردههای اول است. می بینید جمهوری اسلامی از هشت كشور جهان، نه كشور جهان، ده كشور اول جهان، در مواردی جلو افتاده است یا به آنها رسیده است؛ راهی را كه آنها در طول سالهای طولانی طی كردهاند، ملت ایران با همت جوانانش و با استعدادش، توانسته است در بخشی از مسائل طی كند. افق هم روشن، و آینده در چشم مردم ایران آینده ی امید بخشی است؛ این پیشرفت ملت ایران است.

 

خب، ما میخواهیم وارد دهه ی چهارم بشویم؛ برای دهه ی چهارم جمهوری اسلامی، ما باید نگاه كنیم به عرصه ی زندگی خود و ببینیم كمبودهای ما كجاست؛ ما كمبودهای زیادی داریم. من در پیام، امروز به ملت ایران عرض كردم؛ در زمینه های زیادی ما وارث عقب ماندگیهای صد ساله ی دوران طاغوتیم و در بخشهای زیادی عقب مانده ایم. ما گفتهایم میخواهیم برویم و به صفوف جلوی بشریت برسیم؛ باید بدانیم ما كه به سمت جلو حركت میكنیم؛ بقیه ی ملتها كه نایستادهاند. آنها هم دارند حركت میكنند. باید شتابمان و نوع حركتمان را جوری تنظیم بكنیم كه بتوانیم به صفوف مقدم برسیم؛ والا اگر بخواهیم با همان سرعت و با همان شتابی كه به طور متعارف ملتها پیش میروند، پیش برویم، باز در این مراحل عقب میمانیم.

 

وقتی نگاه میكنیم، برای دهه ی چهارم ـ برای این ده سالی كه پیش روی ماست ـ دو شاخص عمده وجود دارد كه باید این دو را حتماً بدست بیاوریم: یكی پیشرفت است، یكی عدالت. ما مثل بعضی از كشورها و نظامهای دنیا فقط به پیشرفت فكر نمیكنیم؛ ما پیشرفت را همراه با عدالت میخواهیم. خیلی از كشورها هستند كه از لحاظ علمی پیشرفت كردهاند و به آمارها و شاخصهای اقتصادی آنها كه نگاه میكنیم، ملاحظه میكنیم كه مثلاً درآمد سرانه ی آنها خیلی هم بالاست؛ اما مسئله ی مهم این است كه این درآمد سرانه در میان ملت چه جور تقسیم میشود؛ این آن نكتهای است كه نظامهای غیر الهی و نظامهای رونوشت كرده ی از نسخه های استكباری، دیگر به آن توجه نمیكنند. ما نمیتوانیم توجه نكنیم؛ ما میخواهیم كشورمان از همه ی جهات ـ از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فناوری، از لحاظ سیاسی ـ به پیشرفت برسد، مردم به رفاه دست پیدا كنند؛ اما در كنار پیشرفت، میخواهیم كشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ این مهم است. نه عدالتِ بدون پیشرفت مطلوب است، نه پیشرفتِ بدون عدالت. عدالت بدون پیشرفت یعنی برابری در عقب ماندگی، برابری در فقر؛ این را نمیخواهیم. پیشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمیكنیم؛ پیشرفت، همراه با عدالت. باید فواصل طبقاتی كم بشود. باید آن كسانی كه برای تحرك استعداد دارند، فرصتهای برابر دریافت كنند؛ اگر كسی تنبلی كرد، تنبلی اش به گردن خودش. نباید اینجور باشد كه در برخی از مناطقِ كشور مجال برای تلاش علمی یا تلاش اقتصادی نباشد، اما بعضیها از منابع و از امكانات كشور به طور بینهایت بتوانند استفاده كنند؛ نه، هنر این است. مطالبه ی ملت از دولتها، از مجالس پی درپی شورای اسلامی، از قوه ی قضائیه و از همه ی مسئولان باید این باشد. كشور باید پیشرفت كند؛ پیشرفتِ در همه ی بخشها: پیشرفت در تولید ثروت، پیشرفت در افزایش بهره وری، پیشرفت در عزم و ارادهی ملی، پیشرفت در اتحاد ملی و نزدیكی قشرهای مختلف به یكدیگر، پیشرفت در دستاوردهای علم و فناوری، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در كم كردن فاصله ی طبقاتی، در رفاه عمومی، در انضباط اجتماعی، در بوجود آمدن وجدان كاری در یكایك آحاد ما مردم، پیشرفت در امنیت اخلاقی، پیشرفت در آگاهی و رشد سیاسی، پیشرفت در اعتمادبه نفس ملی ـ كه من چند ماه قبل مسئله ی اعتمادبه نفس ملی را اعلام كردم؛ ملت باید به خود اعتماد داشته باشند و بدانند كه میتوانند؛ درست نقطه ی مقابل آن چیزی كه دشمنان این ملت در طول سالهای متمادی خواستند به ما تلقین كنند و بگویند و ثابت كنند كه نمیتوانید ـ پیشرفت در همه ی این زمینه ها لازم است؛ اما همه ی این پیشرفتها باید در سایه ی عدالت و در كنار تأمین عدالت باشد.

 

ممكن است بعضی از صاحب نظران و به اصطلاح تئوریسینهای اقتصادی بگویند: آقا نمیشود؛ اگر بخواهید به پیشرفت اقتصادی دست پیدا كنید، ناچار باید فاصلهی طبقاتی را قبول كنید و بپذیرید! اینجاست كه ما عرض میكنیم «نوآوری». نباید خیال كنیم كه نسخه های اقتصادی غرب، آخرین حد دستاورد بشری است؛ نه، این هم یك نسخهای است، دوره ای دارد؛ آن دوره طی میشود و فكر تازه و فكر نویی به میدان وارد میشود؛ بگردید آن فكر نو را پیدا كنید؛ شاخص باید این باشد. ما میخواهیم كشور ثروتمند بشود؛ ما میخواهیم سرمایه گذاری در بخشهای تولیدی در كشور عمومیت پیدا كند. امروز ثروتمندان زیادی در كشور ما هستند كه برخوردار از ثروتند؛ این ثروت را میتوانند در سرمایه گذاریهای سودمند و افتخارآفرین به كار بزنند؛ هم برای خودشان سود دارد، هم برای مردم سود دارد و هم مایهی رضای خدا میشود؛ سرمایه گذاری ثروتمندان در كارهایی كه به تولید كشور و به افزایش محصول در درون كشور ـ با بهره دهی بالا ـ منتهی میشود، یك عبادت و یك ثواب است. این راه باز است؛ میتوانند سرمایهگذاری كنند، تولید ثروت كنند؛ مدیریت كشور هم مراقبت كند كه همه ی طبقات برخوردار بشوند و طبقات ضعیف هم بتوانند از فرصتها استفاده كنند تا از ضعف خارج بشوند؛ همه توانایی پیدا بكنند. ما در این سی سال خیلی جلو رفتیم. تا اینجا دشمن ما مغلوب شده است؛ تا این ساعت و این روز دشمنان ملت ایران ـ یعنی شبكهی شیطانی صهیونیسم و رژیم مستكبر امریكا ـ از ملت ایران شكست خوردهاند.

 

امروز امریكا در میان افكار عمومی مردم دنیا منفور و منزوی است؛ شعارهاشان هم دیگر در چشم مردم رنگ و رویی ندارد و كسی باور نمیكند. كی باور میكند كه رژیم امریكا طرفدار حقوق بشر و طرفدار دموكراسی است؟ حقوق بشر امریكایی! از شهریور سال 1380 كه حادثهی برجهای نیویورك اتفاق افتاد، دولت امریكا سی و دو میلیون نفر را در داخل امریكا بازجویی كرده! سی و دو میلیون نفر! اینها آمارهای خودشان است. مكالمات مردم را كنترل كردند و در زندانهایشان شكنجه كردند؛ در كنگره قانون ضدشكنجه تصویب كردند، اما رئیس جمهور كنونی امریكا این قانون را وتو كرد، رد كرد، یعنی شكنجه ممنوع نیست! اینها میفهمند حقوق بشر یعنی چه؟ امریكا در حدود دویست بازداشتگاه مخفی در سراسر دنیا دارد كه تعدادی از این بازداشتگاهها در اروپاست؛ اروپاییهایی كه حقوق بشر لقلقه ی زبانشان است و از هر طرف حركت میكنند، اسم حقوق بشر را میآورند كه ما پایبند حقوق بشریم! این حقوق بشر است؟ در مقابل آن كسی كه هولوكاست را مورد سؤال قرار بدهد، همه بسیج میشوند ـ دادگاههاشان، دولتهاشان، روزنامههاشان ـ اما در مقابل اهانت به نبی مكرم اسلام، نه فقط اعتراض نمیكنند، بلكه هم صدایی هم میكنند! این حقوق بشر است؟ این احترام به انسانیت است؟ این احترام به انسانهاست؟ میگویند ما طرفدار دموكراسی هستیم، اما هر جایی كه آراء مردم بر خلاف منافع آنها باشد، با مشت آهنین با دموكراسی و با دولت منتخب مردم برخورد میكنند! یك نمونه اش دولت حماس است در فلسطین. مگر منتخب مردم نیست؟ یك نمونه هم تهدیدهای چرند و بی محتوایی است كه علیه جمهوری اسلامی بكار میبرند؛ جمهوری اسلامی با این مردم سالاری وسیع، كه در همه ی منطقه و در بسیاری از نقاط عالم نظیر این مردمسالاری رائج در كشور ما وجود ندارد كه در طول كمتر از سی سال حدود سی انتخابات در این كشور انجام گرفته است. علیه جمهوری اسلامی حرف میزنند، مهمل بافی میكنند، تهدید میكنند، تهدید به تحریم، تهدید به حملهی نظامی؛ مگر حمله ی نظامی نكردید؟ مگر تحریم نكردید؟ مگر با ملت ایران تا حالا خوشرفتاری كردید؟ این ملت هر چه دارد بر اثر استقامت و شجاعت و ایستادگی خود دارد و قدرت خود را از درون خود و از ذات خود به دست آورده است. ادعای حقوق بشر میكنند، آنوقت از رژیم غدار و خونریز صهیونیستی ـ كه این همه جنایت انجام میدهد ـ دفاع میكنند. من تعجب میكنم چرا بعضی از دولتهای اروپایی، از سرنوشت رژیم امریكا عبرت نمیگیرند؛ با اینكه میبینند چقدر در دنیا منفور است. بعضی از اینها برای خوشامدگویی سرمایه داران صهیونیست، به كشور فلسطین غصب شده میروند و در پارلمان دولت جعلی صهیونیستی علیه ایران حرف میزنند و از ایران مذمت میكنند؛ برای این كه دل آنها را به دست بیاورند! چرا عبرت نمیگیرند؟ امروز رژیم صهیونیستی منفور است؛ امریكا ـ كه پشتیبان اوست ـ منفور ملتهاست؛ و امروز حقوق بشر به همه ی دولتها و ملتها حكم میكند كه صف واحدی را در مقابل زورگوییهای امریكا و صهیونیستهای مسلط بر امریكا و دولت امریكا تشكیل بدهند. ملت ایران در این میانه، از همهی ملتها صریحتر و شجاعتر ایستاده است.

 

ما با این نیت و عزم راسخی كه در ملتمان وجود دارد، با این آمادگی ای كه امروز بحمدالله در دولتمان و در مسئولینمان و با مجلس تازه نفسی كه بر سر كار است و نمایندگانی كه امروز در مجلسند ـ كه بحمدالله همه در جهت ارزشهای اسلامی حركت میكنند ـ و با امید پشتیبانی این ملت، میتوانیم این كشور را باز هم پیش ببریم، مشروط بر اینكه مسئولان نوآوری را، ابتكار را، خلاقیت را ـ در روشهای گوناگون ـ برای خوشان یك وظیفه بدانند و سعی كنند آنچه را كه در طول این سی سال شروع شده است ـ انجام گرفته است یا نیمه كاره مانده است ـ به شكوفایی برسانند. من به دولت هم توصیه میكنم، به مجلس شورای اسلامی هم توصیه میكنم همت را بگذارند بر تمام كردن كارها و طرحهایی كه مدتها پیش شروع شده است، بعضی نیمه كاره مانده است و بعضی هنوز به نتایج خود نرسیده است؛ منابع ملی را با اولویت ـ با رعایت كمال دقت و مراقبت ـ بكار ببرند. انشاءالله ملت ایران، جوانان ما، مسئولان ما، روز به روز شاهد شكوفایی بیشتر این كشور خواهند بود. امیدوارم آخر سال 87، به توفیق الهی و با دعای حضرت بقیه الله، ملت ایران روزهای بسیار بهتری را از امروز كه اول این سال است داشته باشد.

 

پروردگارا ! قلب مقدس ولی عصر را از ما راضی كن. ما را در خدمتگذاری به اسلام و مسلمین و خدمتگذاری به كشور و به این ملت موفق بدار. پروردگارا ! امام عزیز ما و شهدای عالیقدر ما را درجاتشان را عالی بگردان. ملت ایران را روز به روز عزیزتر و سرافرازتر بفرما.

والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته

 

********

بيانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى 1-1-86

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

ربّنا عليك توكّلنا و اليك انبنا و اليك المصير.

 

عيد امسال دو تبريك دارد؛ هم تبريك عيد نوروز است، هم تبريك ورود ماه ربيع المولود است؛ كه ولادت نير اعظم و نبى مكرم، حضرت محمدبن عبداللَّه (صلّى اللَّه عليه واله وسلّم) در آن وارد است. خود عيد نوروز هم جزو اعياد بابركت براى ما ايرانى هاست.

 

مردم سال را با ياد خدا شروع مىكنند و از خداوند متعال تحول به احسن الحال را مسئلت مىكنند. امسال علاوه ى بر اينها، ذخيره ى معنوى توسلات و توجهات ماه محرم و صفر هم بر بركات اين عيد افزوده است. شما جمع حاضر در اين صحن هم كه مشرّف به زيارت بارگاه حضرت على بن موسى الرضا (عليه السّلام) هستيد، بركات بيشترى داريد. براى من هم فرصتى است تا برخى از مسائلى را كه در آغاز سال براى ما انشاءاللَّه مفيد خواهد بود، مطرح كنم.

 

اول سال فرصت خوبى است براى تقويت عزم ملى، براى بركت بخشيدن به عمر خود در اين سال. اگر همه ى آحاد ما مردم ايران از اول سال عزم خود را بر اين متمركز كنيم كه با تلاش خود، با حركت خود، سال پُربارى براى خود فراهم كنيم، خداى متعال هم يقيناً كمك خواهد كرد. البته جان مايه ى اين عزم ملى و بزرگ، نيت پاك و تصميم بر جلب رضاى الهى است؛ تصميم بر پيمودن صراط مستقيم؛ و آنگاه شناختن موقعيت خود و وضع خود، جايگاه خود در شرايط كنونى عالم و چالشهايى كه پيش روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى مواجهه ى با چالشها. اين، شرط موفقيت يك ملت زنده است؛ وضع خود را، جايگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و براى اين شرائط برنامه ريزى داشته باشد و عزم و تصميم قاطع بر مواجهه ى با آنچه كه در اين راه براى انسان به طور طبيعى پيش بيايد. من از اين فرصت استفاده مىكنم؛ در اين ساعتى كه در خدمت شما هستم، در اين باره ها قدرى صحبت مىكنم.

 

آنچه كه اساس مطلب براى ما ايرانى هاست - كه هميشه بايد اين را در مد نظر داشته باشيم - اين است كه ملت ما و مجموعه ى ما مردم ايران هدف بزرگى براى خودمان ترسيم كرديم و در طول دهه هاى پس از انقلاب، اين هدف را دنبال كرديم. هرچه نگاه مى كنيم، احساس مىكنيم كه ما براى رسيدن به اين دو هدف، توانايى هاى لازم را داريم. اين هدف بزرگ عبارت است از سربلندى ايران اسلامى، الگوشدن در ميان ملتهاى مسلمان، هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى اين حرف اين است كه ملت ما، هم از لحاظ مادى و هم از جنبه هاى معنوى ارتقاء پيدا كند؛ استقلال ملى داشته باشد؛ عزت ملى داشته باشد؛ توان و ظرفيت ملى داشته باشد؛ بتواند از همه ى ظرفيتهاى خود استفاده كند؛ از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى و اجتماعى بر زندگى او حاكم باشد. اين ملت در آن صورت مىشود الگو براى همهى جوامع مسلمان و حتّى غير مسلمان. ملت ايران مىخواهد ملتى باشد آزاد، مرفه، باايمان، و كشورى داشته باشد آباد و پيشرفته؛ اين هدف ملت ايران است.

 

در اين هدف، اختلافى هم وجود ندارد؛ دعواهاى جناحى و اختلافات سياسى در اينجا همه برطرف مىشود؛ اين هدفِ مورد قبول همه ى آحاد ملت ايران است. كشورى آباد داشته باشيم، ملتى آزاد و سربلند داشته باشيم، از ظرفيتهاى ملىِ خودمان بخوبى استفاده كنيم، بتوانيم پيشرو باشيم، پرچم عدالت اجتماعى را در دست داشته باشيم، پرچم ايمان اسلامى را در پيشاپيش همه ى ملتهاى مسلمان به دوش بگيريم؛ اين چيزى است كه همه ى ملت ايران طالب و عاشق آن هستند. و مىتوانيم به اين هدف دست پيدا كنيم؛ هم شناخت ظرفيتهاى ملى به ما اين اميد را مىدهد، هم تجربه ها اين را تأييد مىكند.

 

ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد، به ميهن خود عشق مىورزد؛ اينها چيزهايى است كه به ما اين اميدوارى و اين اعتماد را مىبخشد كه ملت ما قادر است به اين هدف دست پيدا كند و برسد؛ دور از دسترس نيست. تجربه هم همين را به ما نشان مىدهد.

 

ببينيد؛ ما بر اثر سلطه ى حكومتهاى فاسد و وابسته، در طول سالهاى متمادى از ميدان رقابتهاى جهانى بيرون مانده بوديم. ملت ايران كه يك روز پيشاهنگ دانش و فرهنگ بود، بر اثر سلطه ى پادشاهان جبار و قدرتهاى منقطع از مردم وضعش به جايى رسيد كه از حدود دويست سال قبل به اين طرف كه مسابقه ى علمى و سياسى در دنيا آغاز شد، بيرون از ميدان مسابقه قرار گرفت. وقتى ملتى در مسابقه ى ملتها وارد نيست، به طور طبيعى توانايى هاى او تحليل مىرود و موفقيتهاى او ناچيز مىشود. شما يك تيم ورزشى را در نظر بگيريد، كه قدرت دارد، نشاط دارد، ميل به كار دارد، او را نمى گذارند وارد ميدان رقابتهاى ورزشى بشود؛ به طور طبيعى توانايى هاى او كم مىشود و تحليل مىرود. با ملت ما اين كار را كردند.

 

درعين حال كه سالهاى متمادى قدرتهاى وابسته، قدرتهاى فاسد، قدرتهاى بىكفايت و پادشاهان ظالم چنين وضعى را براى ملت ما به وجود آوردند، بمجرد اينكه به وسيله ى انقلاب اسلامى دروازه ى ورود به اين جاده براى ملت ما باز شد و ملت ما وارد ميدان رقابتهاى جهانى و مسابقات جهانى شد، پيشرفتهاى بزرگى به دست آورد. ملت ما، هم در زمينه هاى علمى، هم در زمينه هاى سياسى، امروز در جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در ميان ملتها. در زمينه هاى علمى، ما به نسبت اين زمان پيشرفته هستيم. البته عقب ماندگى هاى دويست ساله را در ظرف بيست سال و سى سال نمىشود جبران كرد؛ اما در اين بيست و چند سال، ما با سرعت بسيار بيشترى نسبت به همين مدت زمانى جلو رفته ايم. امروز شما نگاه كنيد؛ جوانان ما در زمينه ى انرژى هسته اى، در زمينه ى سلولهاى بنيادى، در زمينه ى ضايعات نخاعى و در ده ها زمينه ى ديگر - كه اگر ملت ما از آنها بروشنى آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پيشرفت داشته اند. برجستگان علمى كشور ما امروز توانستهاند در دنيا بدرخشند و تحسين جهانيان را جلب كنند.

 

در ميدان رقابتهاى سياسى هم همينطور. امروز دولت جمهورى اسلامى ايران در زمينه هاى سياسى - چه در سطح منطقه، چه در سطح بين المللى - سخن او جزو سخنهاى پُرطرفدار است؛ سخن او يك سخن شنيدنى است. مسئولين كشور ما، هم در مجامع جهانى، هم در مسافرتهايى كه به كشورهاى ديگر مىكنند، هم در موضعگيرى هايى كه مىكنند، برجسته و شاخصند. اين چنين وضعى براى ملت ما نشان دهنده ى استعداد اين ملت در پيشروى و در ورود به اين ميدانهاست.

 

ملت ما توانسته است در فرهنگ سياست بين المللى مفاهيم جديدى را وارد كند. دنيا مردم سالارى دينى را نمىشناخت؛ امروز مردم سالارى دينى يك عنوان و شعار مطلوب در ميان همه ى ملتهاى اسلامى است. دنيا تعريف نظام سلطه را نمىشناخت؛ اين را ملت ما تعريف كرد و در فرهنگ سياست بين المللى وارد شد. مسئله ى دين محورى سياست، قانون، مديريت كشور؛ اينها همه مفاهيم جديدى است كه ملت ما توانسته است اينها را وارد كند. پس ما در مسابقات جهانى - مسابقه ى علمى، مسابقه ى سياسى، مسابقه ى صنعتى، مسابقه ى اقتصادى و مسابقه ى فرهنگى - مىتوانيم وارد شويم و در كوتاهمدت اميد به موفقيت داشته باشيم، و در بلندمدت اميد به سرآمد شدن داشته باشيم. اين، وضع ملت ماست.

 

و اما اين راهى كه ملت ايران مىخواهد برود، يك راه اسفالته ى بى مانع نيست؛ ما در اين راه چالش هم داريم. ما دو دشمن بزرگ داريم. من اين دو دشمن را امروز به اختصار براى شما معرفى و چهره نمايى كنم تا ببينيم من و شما در مقابل اين دو دشمن چه بايد بكنيم. يك ملت بايد دشمن را بشناسد، نقشه ى دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهز كند. ما دو دشمن داريم: يك دشمن، دشمن درونى است؛ يك دشمن، دشمن بيرونى است. دشمن درونى خطرناكتر است. دشمن درونى چيست؟ دشمن درونى خصلتهاى بدى است كه ممكن است ما در خودمان داشته باشيم. تنبلى، نشاط كار نداشتن، نااميدى، خودخواهى هاى افراطى، بدبين بودن به ديگران، بدبين بودن به آينده، نداشتن اعتماد به خود - نه به شخص خود و نه به ملت خود - اينها بيمارى است. اگر اين دشمنهاى درونى در ما وجود داشته باشد، كار ما مشكل مىشود. هميشه دشمنان بيرونى ملت ايران سعى كرده اند اين ميكروبها را در درون جامعه ى ايرانى رسوخ دهند: «شما نمىتوانيد»، «شما قادر نيستيد»، «آيندهتان تاريك است»، «افقتان تيره است»، «بيچاره شديد»، «پدرتان درآمد». سعى اين بوده است كه ملت ما را نااميد، كسل، بىاعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بيگانه بار بياورند؛ اينها دشمنان درونى است. در طول سالهاى قبل از بروز حركت اسلامى در كشور ما، بلاى عمده ى ملت ما اينها بود. اگر ملتى اين بيمارىها را داشته باشد، اين ملت پيشرفتش ممكن نيست؛ اگر ملتى مردمش تنبل باشند، نااميد باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همديگر پيوند نداشته باشند، به همديگر بدبين باشند، از آينده نااميد باشند، چنين ملتى پيش نخواهد رفت؛ اينها مثل موريانه اى كه در درون پايه ى بنا بيفتد، بنا را ويران مىكند؛ مثل كرمى است كه داخل ميوه قرار بگيرد، ميوه را فاسد مىكند. بايد با اين صفات مبارزه كرد. ملت ما بايد اميدوار، داراى اعتماد به نفس، خوشبين به آينده، علاقه مند به پيشرفت، و معتقد و مؤمن به معنوياتى باشد كه او را در اين راه كمك مىكند. بحمداللَّه امروز ملت ما چنين اعتماد به نفس و چنين اميدى دارد؛ بايد اينها را تكميل كرد. اگر ما بتوانيم اين دشمنها را در درون خود، در جان خود، در فرهنگ عمومى جامعه ى خود از كار بيندازيم، دشمن بيرونى هم نمى تواند به ما صدمه و لطمه اى برساند.

 

و اما دشمن بيرونى. دشمن بيرونىِ اين هدف ما عبارت است از نظام سلطه ى بين المللى؛ يعنى همان چيزى كه به او مىگوييم استكبار جهانى. استكبار جهانى و نظام سلطه، دنيا را به سلطه گران و سلطه پذيران تقسيم مىكند. اگر ملتى بخواهد در مقابل سلطه گران از منافع خود دفاع كند، سلطه گران با آن ملت دشمنى مىكنند؛ روى او فشار مىآورند و سعى مىكنند مقاومت او را در هم بشكنند. اين، دشمنِ يك ملتى است كه مىخواهد مستقل و عزتمند و آبرومند و پيشرفته بشود و زير بار سلطه گران نرود؛ اين دشمنِ بيرونى است. امروز مظهر اين دشمنى عبارت است از شبكهى صهيونيسم جهانى و دولت كنونى ايالات متحده ى امريكا. البته اين دشمنى مال امروز نيست؛ روشها تغيير مىكند، اما سياست دشمنى با ملت ايران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانسته اند، فشار وارد آوردهاند، اما عبث؛ فشارهاى آنها نتوانسته است ملت ايران را ضعيف كند يا به عقب نشينى وادار كند؛ نه تحريم اقتصادىشان، نه تهديد نظامىشان، نه فشار سياسىشان، نه جنگ روانى شان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بيست سال قبل، از بيست و هفت سال قبل بسيار قوىتر هستيم؛ اين نشان دهنده ى اين است كه دشمن در دشمنى با ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ناكام مانده است؛ اما اين دشمنى هست.

 

امروز در دنيا تناقضى وجود دارد. ملت ايران از نظر ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسيا، ملتهاى آفريقا، ملتهاى امريكاى لاتين، ملتهاى منطقهى خاورميانه - يك ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و ايستادهى در مقابل زورگويى هاست؛ ملت ايران را اينطور شناخته اند. آنها ملت ايران را تحسين و ستايش مىكنند. اما همين ملت ايران و همين نظام جمهورى اسلامى كه اينقدر مورد ستايش ملتهاست، از نظر قدرتهاى زورگو، متهم به نقض حقوق بشر است، متهم به سلب امنيت جهانى است، متهم به حمايت از تروريسم است! اين تناقض است؛ تناقض بين نگاه ملتها و خواسته ى قدرتها. اين تناقض، تهديدكننده ى نظام سلطه ى جهانى است. روزبه روز اينها دارند از ملتها دور مىشوند؛ اين يك رخنه ى فرسايشى را در بناى ليبرال دموكراسى غرب به وجود آورده است و روزبه روز اين رخنه بيشتر خواهد شد. بالاخره تبليغات استكبار تا مدتى مىتواند حقايق را پنهان كند؛ هميشه كه نمىتوانند حقايق را پنهان كنند؛ ملتها روزبه روز بيدارتر مىشوند. شما نگاه كنيد؛ رئيس جمهور ملت ايران به كشورهاى آسيا، به كشورهاى آفريقا، به كشورهاى امريكاى جنوبى مسافرت مىكند، ملتها براى او شعار مىدهند، به نفع او تظاهرات مىكنند، اظهار حمايت مىكنند؛ رئيس جمهور امريكا هم به كشورهاى امريكاى جنوبى - يعنى حياط خلوت امريكا - مسافرت مىكند، ملتها پرچم امريكا را به مناسبت آمدن او آتش مىزنند؛ اين معنايش تزلزل پايه هاى ليبرال دموكراسى اى است كه امروز غرب و جلوتر از همه امريكا، مدعى پرچمدارى آن هستند. تناقض در خواست آنها و تمايلات مردم و مشاهدات مردم روزبه روز بيشتر مىشود. دم از دموكراسى مىزنند، دم از حقوق بشر مىزنند، دم از امنيت جهانى مى زنند، دم از مبارزهى با تروريسم مىزنند، اما باطن شرير آنها حكايت از جنگ طلبى آنها مىكند؛ حكايت از پايمال كردن حقوق ملتها مىكند؛ حكايت از ميل وافر و اشتهاى سيرىناپذير آنها بر منابع انرژى جهانى مىكند؛ اين را ملتها مىبينند. روزبه روز آبروى ليبرال دموكراسى و آبروى امريكا - كه پيشقراول ليبرال دموكراسى است - در دنيا در نظر ملتها دارد كم و كمتر مىشود. در مقابل، آبروى ايران اسلامى دارد بيشتر مىشود. ملتها مىفهمند كه امريكايى ها در ادعاى دفاع از حقوق بشر دروغ مىگويند؛ يك نمونه ى آن، رفتار آنها با كشور خود ماست. ايران در زمان طاغوت - زمان رژيم پهلوى - يكسره در مشت امريكايى ها بود؛ امريكايىها بر سراسر ايران مسلط بودند؛ پايگاه نظامى در ايران به وجود مىآوردند، براى تسلط بر تحرك كشورهاى عرب منطقه؛ مىخواستند اينها را از پايگاه ايران زير نظر داشته باشند. ايران همپيمان اسرائيل بود؛ بدترين ديكتاتورىها بر اين كشور حاكم بود؛ مبارزان را در زندان شكنجه مىكردند؛ در سرتاسر كشور - در همين شهر مشهد، در تهران و در همه ى شهرهاى كشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژيم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج مىكردند؛ اموال عمومى و ثروتهاى ملى را به نفع حكام و به نفع بيگانگان به تاراج مىدادند؛ ملت ايران را از حضور در مسابقه ى علمى و صنعتى دنيا مانع مىشدند؛ ملت را تحقير مىكردند. آن ايران، متحد درجه ى يك امريكا در اين منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امريكا بودند؛ هيچ اعتراضى هم به نقض حقوق بشر و نقض دموكراسى بر آن حكومت طاغوتى وارد نبود. امروز ايران يك كشور آزاد است؛ با اين مردمسالارى واضح - كه مردمسالارى ما در دنيا بسيار كم نظير است - با اين ارتباط مستحكم بين مردم و مسئولان كشور؛ اين ايران از نظر امريكايى ها، از نظر دولت امريكا و سياستمداران امريكا يك كشور نامطلوب به حساب مىآيد؛ اين نشان دهنده ى جهت گيرى استكبار جهانى در مقابل حقايق موجود عالم است. البته امريكايى ها از اين دشمنى سودى نبرده اند و باز هم نخواهند برد. ملت ايران روزبه روز قوىتر مىشود و ارزشهاى انقلاب روزبه روز برجسته تر و تازهتر مىشود.

 

ما در مقابل اين دو دشمن وظائفى داريم. اول دشمن را بايد شناخت، بعد بايد نقشه ى او را دانست. امروز دشمنان بيرونى ما هم براى ملت ايران نقشه دارند. ما سياستهاى پن جساله ى خودمان را تعريف مىكنيم؛ افق چشم انداز بيست ساله را تعريف مىكنيم؛ براى اينكه راه خودمان را مشخص كنيم. دشمن ما هم همينطور؛ او هم براى ما برنامه دارد؛ او هم سياستى دارد. بايد سياست او را بشناسيم.

 

من برنامه هاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در سه جمله خلاصه مىكنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پيشرفت و اقتدار علمى. دشمنى هاى استكبار با ملت ما در اين سه قلم عمده خلاصه مىشود. البته اينها را بايد دستگاههاى تبليغاتى و رسانه ها و شخصيتهاى سياسى بيشتر براى مردم توضيح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصهاى از مطالب را به شما عرض مىكنم.

 

جنگ روانى يعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب كردن است. كىرا مىخواهند مرعوب كنند؟ ملت كه مرعوب نمىشود؛ تودهى عظيم مردم كه مرعوب نمىشوند. چه كسى را مىخواهند مرعوب كنند؟ مسئولان را، شخصيتهاى سياسى را، به قول معروف خود ما نخبگان را؛ اينها را مىخواهند مرعوب كنند. كسانى كه قابل تطميعند، آنها را مىخواهند تطميع كنند؛ ارادهى عمومى را مىخواهند تضعيف كنند؛ درك مردم از واقعيتهاى جامعه ى خودشان را مىخواهند تغيير دهند؛ هدف جنگ روانى اين است. يك نفر كه بيمار نيست، صد بار به او بگويند آقا! شما كسالت داريد، شما مريضيد، يك مقدار احساس بيمارى مىكند. بعكس، اگر كسى دچار بيمارى هم باشد، صد بار به او بگويند شما حالتان خوب است، احساس صحت مىكند. با تلقين مىخواهند واقعيتهاى كشور ما را در نظر ملت ما دگرگون كنند. ملت ما ملتى است بااستعداد، داراى قابليت، داراى ظرفيت، داراى ثروتهاى عظيم طبيعى؛ چنين ملتى مىتواند پيشرو باشد. دليلى ندارد كه اين ملت، نااميد باشد؛ اما آنها مىخواهند واقعيتها را تغيير دهند و ملت را نااميد كنند؛ مىخواهند اعتماد ملت را به مسئولان ضعيف كنند. اينكه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، براى يك كشور خيلى نعمت بزرگى است؛ مىخواهند اين نعمت را بگيرند و مردم را بىاعتماد كنند، هم به خودشان، هم به مسئولينشان؛ مردم را با شايعه، به تحريم و خشونت تهديد كنند؛ در تبليغات، جاى مدعى و متهم را عوض كنند. امروز امريكا متهم است و ملتها مدعى امريكايند. ما امروز مدعى امريكا هستيم. امريكا متهم است به دست اندازى به استكبار، به مستعمره پرورى، به جنگ طلبى، به اشغال نظامى، به فتنه انگيزى. ما طلبگاريم، ما مدعى هستيم. آنها مىخواهند خودشان را در جايگاه مدعى بگذارند و ملت ايران را در جايگاه متهم قرار دهند. در خود امريكا وضع حقوق بشر اسفبار است و ناامنى وجود دارد. در يك سال - سال 2003 - سيزده ميليون بازداشت شهروندان امريكايى را خودشان گزارش كردند! مجوز شكنجه مىدهند، مجوز شنود تلفن مىدهند. بعد از حادثه ى بيست شهريورِ چند سال قبل، اينها چند ميليون نفر را بازجويى كردند. يك چنين فضاى ناامن در داخل امريكا؛ در خارج هم كه زندانهاى ابوغريب و شكنجه ها و زندان گوانتانامو و زندانهاى مخفى اى كه در اروپا و در نقاط ديگر دارند. آنها بايد جواب بدهند. آنها متهمند، آنها نقض حقوق بشر مىكنند؛ آن وقت مىشوند مدعى حقوق بشر، و ملت ايران را يا هر جا را كه ميلشان بكشد، مىخواهند به محاسبه بكشند كه شما نقض حقوق بشر كرده ايد! تروريسم را آنها دارند ترويج مىكنند. اين كارها جنگ روانى است كه آنها دارند انجام مىدهند.

 

يك بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل كشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شيعه و سنى - اختلافات جناحى، اختلافات صنفى و رقابتهاى صنفى را ترويج و تبليغ مىكنند. در داخل، مزدوران و ايادىاى هم دارند كه مقاصد آنها را در اينجا به شكلهاى گوناگون عمل مىكنند. اينها شايعه پراكنى مىكنند. در مسئله ى عراق، ايران را متهم مىكنند. كسانى كه آمده اند عراق را اشغال كرده اند، ملت عراق را تحقير كرده اند، زنان، مردان و جوانان عراقى را به انواع مختلف مورد اهانت قرار داده اند، همين حالا هم نظامى امريكايى و انگليسى در عراق با كمال بدرفتارى دارد عمل مىكند، اينها ايران را متهم مىكنند كه در امور عراق دخالت مىكند. آن روزى كه دولت امريكا و خيلى از دولتهاى غربى از صدام بعثىِ معدوم حمايت مىكردند، ملت ايران آغوشش را بر روى آزادگان عراقى باز كرد؛ آزادمردان عراقى به اينجا آمدند و ما آنها را از شر صدام حفظ كرديم؛ امروز همانها در عراق به قدرت و حكومت رسيدهاند. تروريسم در عراق با تحريك سرويسهاى جاسوسى امريكا و انگليس و اسرائيل است. اين برادركشىها در عراق ناشى از جنگ شيعه و سنى نيست؛ شيعه و سنى قرنها در عراق با هم زندگى كرده اند و جنگى هم نداشته اند. خانواده هاى عراقىِ بسيارى هستند كه بعضى شان شيعه اند، بعضىشان سنى؛ با هم ازدواج كردهاند، با هم زندگى مىكردند. اين ترورها را آنها به وجود آورده اند؛ آنها هستند كه از ناامنى ها سود مىبرند.

 

در مورد نفوذ شيعه و ترويج تشيع از سوى ايران و هلال شيعى و از اين حرفها، شايعه پراكنى مىكنند. يكى از شعبه هاى جنگ روانى اينها اين است: اولاً بين ملت ايران اختلاف بيندازند، ثانياً بين ملت ايران و ملتهاى ديگر مسلمان اختلاف بيندازند. سياست امريكا اين بوده است كه همسايه هاى ما را در خليج فارس از نظام جمهورى اسلامى بترساند. البته بعضى از آنها آگاهانه و هوشيارانه توطئه را فهميده اند، بعضى هم ممكن است اشتباه كنند و در دام اين توطئه ى امريكايى بيفتند. ما به سوى همسايه هاى خليج فارس - كه منطقه ى عمده ى نفتى دنيا متعلق به اين مجموعه است - هميشه دست دوستى دراز كرده ايم؛ الان هم با آنها دوستيم و دست دوستى دراز مىكنيم و اعتقاد ما اين است كه كشورهاى حوزهى خليج فارس بايد پيمان دفاعىِ مشترك داشته باشند و بايد با هم همكارى كنند. براى دفاع از اين منطقه ى مهم نبايد امريكا و انگليس و بيگانگان و ديگران و طمع ورزان بيايند؛ خود ما بايد امنيت اين منطقه را حفظ كنيم؛ و اين با همكارى كشورهاى خليج فارس ممكن است.

 

من به همين مناسبت به عناصر سياسى داخلى هم دوستانه نصيحت مىكنم؛ مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى موضعگيرى نكنند كه به مقاصد دشمن در اين جنگ روانى كمك شود؛ به دشمن كمك نكنند. امروز هر كس كه مردم را نااميد كند و به خود، به مسئولين و به آينده بىاعتماد كند، به دشمن كمك كرده. امروز هر كس كه به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به دشمن ملت ايران كمك كرده. كسانى كه قلم دارند، بيان دارند، تريبون دارند، جايگاهى دارند، بايد مراقب باشند؛ نبايد بگذارند دشمن از آنها استفاده كند. جنگ روانى دشمن، مهمترين بخش مبارزهى دشمن با ملت ايران است.

 

جنگ اقتصادى هم يكى ديگر است. مىخواهند ملت ايران را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. من عرض مىكنم ميدان براى تحرك اقتصادى ملت ايران باز است. با سياستهاى اصل 44 كه ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال اين است كه اينها را تحقق ببخشد و بايد هم دنبال كند، ميدان كار اقتصادى باز است؛ نه فقط براى افرادى كه ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. سال 86 و شايد تا يكى دو سال بعد رويكرد دولت و رويكرد فعالان كشور بايد رويكرد اقتصادى باشد. ما مىتوانيم اقتصاد خودمان را شكوفا كنيم. تهديد مىكنند كه تحريم مىكنيم. تحريم نمىتواند به ما ضربهاى بزند. مگر تا حالا تحريم نكرده اند؟ ما در حال تحريم به انرژى هسته اى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به پيشرفتهاى علمى رسيدهايم؛ ما در حال تحريم به اين سازندگىهاى وسيع در كشور رسيدهايم. تحريم در شرائطى حتّى ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند. رويكرد كشور در سالى كه امروز اول آن است، و حتّى يكى دو سال بعد، بايد رويكرد اقتصادى باشد. از سياستهاى اصل 44 همه بايد استفاده كنند. كسانى كه توانايى سرمايه گذارى دارند، حتّى افرادى كه مىتوانند سرمايه گذارى را با اجتماع و شركت انجام دهند، اينها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم مىتوانند سرمايه گذارى كنند؛ مىتوانند در اين راه با يكديگر شريك شوند و سهيم باشند. علاوه بر سهام عدالتى كه تقريباً ده ميليون نفر را شامل مىشود - كه مال دو دهك پائين جامعه است - بقيه ى آحاد مردم هم مىتوانند از اين سياستها استفاده كنند؛ راه دارد. مسئولين دولتى بايد راههاى مشاركت مردم را در فعاليتهاى اقتصادى به آنها بگويند. اين سياستها به معناى توليد ثروت عمومى براى جامعه است. توليد ثروت از نظر اسلامى بىمانع است. توليد ثروت با غارت ثروت ديگران فرق دارد. يك وقت كسى به اموال عمومى دستدرازى مىكند، يك وقت كسى بى قانون و بدون پيروى از قانون به دستاوردهاى مادى مىرسد؛ اينها ممنوع است؛ اما از طريق قانونى، توليد ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را توليد كنند، منتها در كنارش اسراف نباشد. اسلام به ما مىگويد ثروت توليد كنيد، اما اسراف نكنيد. مصرف گرايى افراطى مورد قبول اسلام نيست. آنچه كه از توليد ثروت به دست مىآوريد، باز همان را وسيله اى براى توليد ثروت ديگر بكنيد. مال را نه به صورت راكد و نازا دربياوريد - كه در اسلام اسمش كنز كردن است - نه به صورت ول خرجى و ولنگارى در مصرف مال، آن را صرف در چيزهاى غير لازم زندگى كنيد؛ اما با توجه به اينها، ثروت را براى خودتان توليد كنيد. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم كشور است؛ همه از آن سود مىبرند. روح اصل 44 و سياستهاى اصل 44 اين است. طورى بشود كه منابع درآمدى آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعيف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشايشى پيدا كنند؛ اين يك گام بلند در راه رفاه عمومى است.

 

در مورد مقابله ى با پيشرفت علمى هم يك نمونه ى مهمش همين مسئله ى انرژى هسته اى است. در گفته ها، در گفتگوهاى سياسى و غيره مىگويند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هسته اى در ايران موافق نيستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هستهاى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت ايران با اجازه ى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما موافق نيستيم؟ خب موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى هسته اى براى كشور ما يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسئولين كشور در به دست آوردن انرژى هسته اى كوتاهى كنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد. ملت ايران و كشور ايران به انرژى هسته اى و اين توانايى براى زندگى - نه براى سلاح - احتياج دارد. عدهاى مىنشينند همان حرف دشمن را تكرار مىكنند كه: آقا! چه لزومى دارد؟ چه لزومى دارد؟ آيندهى كشور را به خطر انداختن، نياز فرداهاى كشور را بكلى نديده گرفتن، اين اشكالى ندارد؟ آيا مسئولين كشور حق دارند به نسلهاى آينده خيانت كنند؟ امروز نفت را برداريم مصرف كنيم؛ يك روزى اين نفت تمام خواهد شد. آن روز ملت ايران براى برق خود، براى كارخانه ى خود، براى گرماى خود، براى روشنايى خود، براى حركت زندگى خود، دست نياز دراز كند به سوى كشورهاى ديگر تا به او انرژى بدهند؟ اين براى مسئولينِ امروز كشور جايز است؟ عده اى حرف دشمن را تكرار مىكنند. همانهايى كه ملى شدن نفت را كه به وسيله ى دكتر مصدق و مرحوم آية اللَّه كاشانى انجام گرفت، امروز تمجيد مىكنند - كه آن كار، نسبت به اين كار كوچك بود؛ اين از او بزرگتر است - همانها امروز نسبت به انرژى هستهاى همان حرفى را مىزنند كه مخالفين مصدق و كاشانى آن روز مىگفتند. اينها قابل قبول نيست. ما در اين راه پيش رفتيم، با ابتكار خودمان پيش رفتيم. مسئولين كشور ما هيچ بى قانونى هم نكردند. همه ى فعاليتهاى ما در مقابل چشم آژانس هسته اى است، ايرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداريم كه زير نظر آنها باشد. جنجال كردن و فشار وارد آوردن روى ملت ايران براى اين مسئله، استفادهى ابزارى كردن از شوراى امنيت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ايران زيان به بار خواهد آورد. اين را من بگويم؛ اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنيت استفاده ى ابزارى كنند، و بخواهند اين حق مسلّم را از اين راه نديده بگيرند، ما تا امروز آنچه را كه انجام داديم، برطبق قوانين بين المللى انجام داديم؛ اگر آنها بخواهند بى قانونى كنند، ما هم مىتوانيم بى قانونى كنيم و خواهيم كرد. اگر بخواهند با تهديد و اعمال زور و خشونت رفتار كنند، بدون ترديد بدانند ملت ايران و مسئولين ايران در مقابل دشمنانى كه به آنها تعرض كنند، از همه ى ظرفيت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند كرد.

 

من عرايضم را مىخواهم تمام كنم. اين توصيه هاى خادم ملت ايران است به ملت ايران. توصيه ى من اين است: اين شعارى كه ما امسال مطرح كرديم - يعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - اين را رعايت كنيد. اتحاد ملى، يعنى يكپارچگى ملت ايران. انسجام اسلامى، يعنى ملتهاى مسلمان با هم همراه باشند. ملت ايران رابطه ى خود را با ملتهاى اسلامى محكمتر كند. ما اگر بخواهيم اتحاد ملى و انسجام اسلامى تحقق پيدا كند، بايد بر اصولى كه بين ما مشترك است، تكيه كنيم. نبايد خودمان را سرگرم فروعى بكنيم كه مورد اختلاف است.

 

توصيه ى بعد اين است كه ملت عزيز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزيز! جوانان عزيز ملت ايران! شما مىتوانيد؛ مىتوانيد كارهاى بزرگ بكنيد، مىتوانيد كشور خود را به اوج اعتلاء و عزت برسانيد. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولين كشور، اعتماد به دولت، همان چيزى است كه دشمنان مى خواهند نباشد. دشمنان مىخواهند مردم به دولت - كه مسئوليت اداره ى امور كشور را دارد - بى اعتماد باشند؛ سعى كنيد اين نقشه ى دشمن را خنثى كنيد. من از دولت حمايت مىكنم. از همه ى دولتهاى بر سر كار و منتخب مردم حمايت كردم، بعد از اين هم همين خواهد بود؛ از اين دولت هم به طور خاص حمايت مىكنم. اين حمايت، بى دليل و بىحساب و كتاب نيست. اولاً جايگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سياسى كشور ما جايگاه بسيار مهمى است، ثانياً بيشترين مسئوليتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم اين جهتگيرى هاى دينى و اين ارزشگرايى انقلابى و اسلامى خيلى ارزش دارد. سختكوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهت گيرى عدالت و زىّ مردمى؛ اينها خيلى قيمت دارد و من قدر اين كارها را مىدانم. من به خاطر اين چيزها از دولت حمايت مىكنم. البته اين حمايت، حمايت بىحساب و كتاب نيست؛ توقعاتى هم در مقابلش از دولت دارم. اولين توقع من اين است كه به مسئولين دولتى مىگويم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد كنند و به اين مردم اعتماد كنند؛ زىّ مردمى خودشان را حفظ كنند؛ در دام تجمل گرايى هايى كه افرادى مىافتند، نيفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحى وارد نشوند؛ وقتشان را با دعواهاى سياسى تلف نكنند؛ با همه ى وجود و با همه ى توان براى اين مردم كار كنند؛ آنچه را كه با مردم در ميان مىگذارند، به تحقق برسانند و دنبال كنند.

 

ما بايد چشمهاى خودمان را باز كنيم. ما بايد به خدا متوسل باشيم، متذكر باشيم. ملت ايران ملت بزرگى است، ملت توانايى است، هدفهاى بزرگى دارد، راهى هم به سوى اين هدفها دارد كه مىتواند طى كند. من اميدوارم خداى متعال تفضلات خود را بر شما ملت ايران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و انشاء اللَّه امروز كه روز اول سال 86 است، سرآغاز يك سال پُربركت براى مردم باشد.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بیانات در دیدار كاروانهای راهیان نور در دهلاویه 5-1-85

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقية اللَّه فى الأرضين.

 

براى من مايه ى افتخار و سربلندى است كه در اين نقطه، در جمع شما راهيان نور و مجموعه ى عشاق دلباخته ى ياد شهيدان حضور داشته باشم. به همه ى برادران و خواهران عزيزى كه در اين منطقه سكونت دارند و همينطور به شما برادران و خواهران عزيزى كه از نقاط مختلف كشور براى تكريم شهيدان به اين نقطه آمده ايد، سلام عرض مىكنم.

اگر اين شهيدان عزيز نمىبودند و چنانچه اين مردم مؤمن در اين منطقه، سدِ راه دشمن نمىشدند، سرنوشت ايران عزيز و اسلامى چيز ديگرى مىشد. امروز و فردا و فرداها اين ملت و اين كشور، مرهون فداكارى شهيدان عزيزى است كه اين منطقه ى عظيم را با جسم و جان خود محافظت كردند، استقلال كشور را حفظ كردند و عزت اين ملت را حفظ كردند. من در اين منطقه، مردمى را ديدم كه عمر خود را در همين منطقه گذرانده بودند - برادران و خواهران عرب - و با شجاعت، با جانفشانى و وفادارى خود به اسلام و ايران عزيز، آنچنان ايستادگى اى كردند كه همه ى محاسبات دشمن بعثى و پشتيبانان خارجىِ او، غلط از آب درآمد. من در اين منطقه، جوانان غيور اين كشور را مشاهده كردم كه از اكناف اين كشور پهناور و بزرگ، از آغوش خانواده ها، از زندگى راحتِ در كنار پدر و مادر، دل بريده بودند تا به اينجا بيايند و از مرزهاى شرف و عزت ايران اسلامى دفاع كنند. خوزستان، نقطه اى است كه در آن توطئه ى دشمنان ناكام ماند؛ خوزستان منطقه اى است كه در آن محاسبات دشمنان اسلام غلط از آب درآمد. طاغوتِ عراق طور ديگرى محاسبه كرده بود و پشتيبانان صدام - يعنى امريكا و ديگر عناصر اردوگاه استكبار جهانى - محاسبات ديگرى كرده بودند. همت شما مردم، غيرت جوانان مسلمان از سراسر كشور و حميّت و ايمان مرد و زنِ اين سرزمين، محاسبات آنها را از ريشه باطل كرد. جانهايى در اينجا قربان اهداف بلند اسلامى شدند؛ كه اين شهيد عزيز ما - شهيد چمران - يكى از نمونه هاى برجسته ى آن است. ياد شهدا گرامى باد! ياد سرداران شهيد و مجاهدان راه خدا گرامى باد! ياد شهيدان خوزستان و جوانان مخلص عرب - از اهواز و سوسنگرد و شادگان و حميديه و هويزه و ديگر مناطق اين استان و شهيدان آبادان و خرمشهر - گرامى باد! اينها اين كشور را بيمه كردند.

يك پيام به استكبار جهانى: استكبار جهانى بداند كه اين ملت فولاد آبديده است. زن و مردِ اين كشور و اين مرز و بوم، جوان و پيرِ اين ميهن بزرگ اسلامى و نسلهاى پى درپى از اين ملت بزرگ، كه در كوره هاى حوادث آبديده شده اند، براى خودشان يك رسالت قائلند؛ رسالت پاسدارى از اسلام و پرچم برافراشته ى اسلام در اين سرزمين؛ كه امروز يكونيم ميليارد مسلمان در مناطق مختلف دنيا به اين پرچم چشم دوخته اند؛ اين عمق راهبردىِ ملت و انقلاب ما در كشورهاى اسلامىِ منطقه است؛ در فلسطين است، در شمال آفريقاست، در خاورميانه است، در آسياى ميانه است و در شبه قاره است؛ اينها عمق راهبردى ملت ايران است.

پيام دوم خطاب به مسئولين عزيز خودمان است؛ مسئولين كشور، قدر اين ملت را بدانند؛ اين پيوند ميان ملت و مسئولين يك چيز ارزشمندى است. با همه ى وجود براى اين مردم و همه ى مناطق كشور كار كنند؛ به خصوص منطقه اى مثل منطقه ى پراستعداد خوزستان؛ كه هم از لحاظ طبيعى و هم از لحاظ نيروى انسانى، منطقه ى بسيار بااستعدادى است.

خدا را شكر مىكنيم كه اين دولتى كه اكنون سركار است، دولت كار است؛ دولت كار، دولت خدمت. ملت هم همين را مىخواهد؛ مردانى كه آستينها را بالا بزنند و كمر خدمت به اين مردم را ببندند. من در سال هفتادوپنج كه به خوزستان آمدم، در تمام اين منطقه ى وسيع حركت كردم؛ خيلى جاها را خودم از نزديك ديدم، خيلى جاها هم هيأتهايى فرستاديم، ديدند؛ اگر آن برنامه هايى كه در نُه سال قبل براى خوزستان طراحى شد، خوب اجرا مىشد، حالا ما خيلى جلوتر بوديم. حالا هم دير نشده است. بايد براى خوزستان و همه ى استانهاى كشور، تلاشهاى مجدانه، دلسوزانه و مدبرانه انجام بگيرد.

* * *

و الان اريد ان احچى و اياكم ايها الاخوة و الاخوات العرب! باللغة العربية الحبيبة. مرّة اخرى يعاودنى الشعور بالفخر و السعادة و تثور فى نفسى ذكريات مهيّجة عزيزة و انا اجد نفسى فى هذه المنطقة و بين الاعزة من اخوانى و اخواتى العرب الكرام.

هنا بالذات و بينكم انتم ايها المواطنون العرب شاهدت بأمّ عينى خلال سنوات الدفاع المقدس عظمة جهادكم و جسامة تضحياتكم هنا فى هذه الارض الطاهرة رأيت رجالاً و نساء مفعمين بالايمان و اليقظة و الشجاعة قد بلغوا من القوّة فى احباط مكائد العدو المهاجم و دسائسه بقدر قوّتهم فى التغلب على دبّاباته و مدافعه و اعوانه البعثيين السفلة. هنا بالذات عشت مع قلوب طافحة بالولاء لآل بيت رسول اللَّه (صلى اللَّه عليه واله وسلّم) و بالوفاء للوطن الاسلامى قد صيّروا من شبابهم زبر الحديد و من رجالهم حصوناً منيعة للدفاع عن ثغور الوطن. لقد قضيت هنا اياماً و ليالى مع مواطنين مخلصين ودودين ذوى حميّة دينية و شهامة حسينية و مفاخر عظيمة سطّروها فى جهادهم ضد الانگليز و عملائه المأجورين و على طريق الثورة الاسلامية و استقلال الوطن و كرامته. لقد استجدّت فى نفسى هذه الذكريات فى اهواز قبل تسع سنين حين التقيت باخوة اعزّة كرام قدموا من الحميدية و سوسنگرد و شادگان و هويزة و سائر مناطق خوزستان. وانعكست فى ما القاه الشعراء و الخطباء العرب من ابناء هذه المنطقة و بلغت اسماع جميع الشعوب العربية.

ان السرور ليغمرنى ان ازور اليوم مرة اخرى جمعاً منكم ايها المواطنون العرب. و ان ارى امامى و بعد مرور على ما مضى، مستقبلاً زاهراً لهذه المنطقة الحساسة من وطننا الاسلامى. ايها الاخوة و الاخوات الاعزّة! مما لا شك فيه انّ هذه المحافظة بامكانياتها الهائلة و بهمّة أهاليها و المسؤولين فيها قادرة ان تتحول الى نموذج لتطوّر البلاد. لو انّ ما وضعناه من خطط لهذه المحافظة فى زيارتى السابقة قد نفّذ بشكل كامل لكنّا اليوم اقرب بكثير من الوضع الذى نتوخّاه و نطلبه. ولكنّى أعلم و كلّى ثقة انّ هذه الحكومة الجديدة - الّتى هى حكومة العمل و الخدمة - قادرة بحول اللَّه و قوّته ان تقطع خطوات رحبة على هذا الطريق و ان تقرّبنا كثيراً ممّا نريده لأهلنا فى خوزستان. و اغتنم الفرصة لأطلب من كل اهالى هذه المحافظة - عرباً و غير عرب - ان يساعدوا الحكومة فى اعمار خوزستان و ايصالها الى الوضع المطلوب. ان الشعب الايرانى - كما تعلمون - له اعداء؛ لا يريدون أن يحقق هذا البلد تقدماً يتناسب مع عظمته و هؤلاء يعمدون الى الوان المؤامرات و من تلك، الاخلال بالأمن و الاستقرار ليصدّوا عمليات الاعمار و الازدهار و يدفعوا بالحكومة الى الانشغال فى المشاكل اليومية. انّ مجاورة المحتلّين الانگليز فى محافظتى البصرة و العمارة فى العراق؛ الذين جاهروا بعدائهم و خبثهم خلال قرنين تجاه الشعب الايرانى يمهّد لتآمر المعتدين. لكنّ حكومة ايران و شعبها و خاصة غيارى خوزستان سيتغلّبون على هذا التآمر، على جميع هذه التآمرات، و سيردّون كيد الاعداء الى نحورهم باذن اللَّه تعالى.

نسأل اللَّه سبحانه و تعالى ان يبعد عن الشعب العراقى المظلوم، شرّ المحتلّين و ان يمنّ على الشعبين الايرانى و العراقى بالرفعة و العزّة و التقدم فى ظلال راية الاسلام و حبّ رسول اللَّه و آل بيته الكرام (صلواة اللَّه عليهم اجمعين). امين يا ربّ العالمين.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته(1)

ترجمه0000000

1) اكنون مىخواهم با شما برادران و خواهران عرب، با زبان دوستداشتنى عربى سخن بگويم. باز هم از اينكه در اين منطقه و در ميان برادران و خواهران گرامى عرب هستم، احساس افتخار و خوشوقتى نموده و خاطرات شورانگيز و ارزشمندى در دلم غليان مىكند.

درست در همينجا، در ميان شما شهروندان عرب بود كه طى سالهاى دفاع مقدس، با چشم خود عظمت جهاد و فداكارىهاى سترگ شما را مشاهده كردم. اينجا، در همين سرزمين پاك، مردان و زنانِ سرشار از ايمان و آگاهى و دلاورى را ديدم كه به همان گونه كه بر تانكها و توپها و مزدوران پست بعثى پيروز شدند، توانستند ترفندها و دسايس دشمن را نيز درهم شكسته و خنثى كنند.

در همينجا بود كه من دلهايى لبريز از عشق و وفا به خاندان پيامبر خدا (صلى اللَّه عليه واله وسلّم) و سرشار از وفادارى به ميهن اسلامى را مىديدم، كه از جوانان خود پاره هايى آهن، و از مردانشان دژهايى تسخيرناپذير براى دفاع از مرزهاى ميهن ساخته بودند. من در اينجا، روزها و شبهايى را با هم ميهنانى پُراخلاص و محبت و داراى غيرت دينى و شهامت حسينى به سر بردم. آنان در جهاد خود عليه انگليسيها و عمّال مزدورشان، و در راه انقلاب اسلامى و استقلال و شرف و عزت ميهن، افتخارات عظيمى را براى خود به ثبت رسانده اند.

نُه سال پيش، وقتى در اهواز با برادران عزيز و ارجمندى كه از حميديه، سوسنگرد، شادگان، هويزه و ساير مناطق خوزستان آمده بودند، ديدار كردم، همين خاطرات در ذهنم تازه شد و در سخنان شعرا و خطباى عرب اين منطقه، كه به گوش همه ى ملل عرب رسيد، انعكاس يافت.

خوشحالم كه امروز نيز، بار ديگر به ديدار جمعى از شما هم ميهنان عرب مىآيم و با مرورى بر گذشته، آينده ى درخشان اين منطقه ى حساس ميهن اسلامى را در برابر خود مىبينم.

خواهران و برادران گرامى! بدون شك اين استان با امكانات عظيمى كه دارد و با همت مردم و مسئولان آن، مىتواند به الگويى براى تحول و پيشرفت كشور تبديل شود. اگر برنامه ها و طرحهايى را كه طى ديدار سابقم براى اين استان ترسيم كرده بوديم، به طور كامل اجرا مىشد، امروز به آن وضع مطلوب و مورد نظر خيلى نزديكتر شده بوديم. ولى من مىدانم و كاملاً يقين دارم كه اين دولت جديد - كه دولت كار و خدمت است - به يارى خدا مىتواند گامهاى بلندى در اين راه بردارد و ما را به آنچه براى هم ميهنان خوزستانى مان در نظر داريم، خيلى نزديكتر سازد. از اين فرصت استفاده مىكنم و از همه ى اهالى اين استان - اعم از عرب و غير عرب - مىخواهم تا دولت را در امر عمران و سازندگى خوزستان و رساندن آن به وضع مطلوب يارى دهند. چنانكه مىدانيد، ملت ايران دشمنانى دارد كه نمى خواهند اين كشور به پيشرفتى متناسب با عظمت خود نايل شود. آنها به توطئه هاى گوناگون - از جمله، اخلال در امنيت و ثبات كشور - دست مىزنند تا جلو كارهاى عمرانى و پيشرفت و شكوفايى را بگيرند و دولت را با مشكلات روزمره سرگرم كنند.

همسايگى با اشغالگران انگليسى در استانهاى بصره و عماره ى عراق، با توجه به اينكه طى دو قرن، دشمنى و خباثت خود را نسبت به ملت ايران نشان دادهاند، زمينه را براى توطئه تجاوزگران فراهم مىسازد. ولى دولت و ملت ايران - به ويژه مردم غيور خوزستان - بر همه ى اين توطئه ها غلبه خواهند كرد و به يارى خدا، كيد و مكر دشمنان را به خودشان باز خواهند گرداند.

از خداوند سبحانه و تعالى مسئلت داريم شرّ اشغالگران را از سر مردم عراق برطرف سازد و به دو ملت ايران و عراق - در سايه ى پرچم اسلام و عشق به پيامبر خدا و خاندان گرامى اش (صلوات اللَّه عليهم اجمعين) - سربلندى و عزت و پيشرفت عطا فرمايد. آمين يا ربّ العالمين.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-85

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقية اللَّه فى الأرضين.

 

از خداوند متعال سپاسگزارم كه عمر و مهلت داد تا يك بار ديگر در جوار مرقد مطهر حضرت اباالحسن على بن موسى الرضا، آغاز سال نو هجرى شمسى را در كنار شما برادران و خواهرانى باشم كه از سراسر كشور در مشهد مقدس گرد آمده ايد. توجه كنيد - برادران و خواهران - كه مايلم در آغاز عرايض خودم، دربارهى اربعين چند جمله عرض كنم.

 

امسال با تقارن عيد نوروز با اربعين حسينى، عيد و آغاز سال نو ما، رنگ حسينى گرفت و با نام حسين بن على (عليه السّلام) سرور آزادگان جهان و سيد شهيدان، رونق يافت. چه آمدن خاندان پيغمبر در روز اربعين به كربلا - كه بعضى روايت كرده اند - درست باشد يا درست نباشد، ظاهراً در اين ترديدى نيست كه جابربن عبداللَّه انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى عطيه گفته اند، بعضى عطاء گفته اند و احتمال دارد عطية بن حارث كوفى حمدانى باشد؛ به هرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبه ى مغناطيس حسينى، در روز اربعين است. جابربن عبداللَّه را از مدينه بلند مىكند و به كربلا مىكشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهلبيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور شهيدان - سيدالشهداء - .

 

جابربن عبداللَّه جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از ولادت امام حسين، جابربن عبداللَّه، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسين بن على (عليه السّلام) را به چشم خود ديده است. جابربن عبداللَّه به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم، حسين بن على را در آغوش مىگرفت، چشمهاى او را مىبوسيد، صورت او را مىبوسيد، پيغمبر به دست خود در دهان حسين بن على غذا مىگذاشت و به او آب مىداد؛ اينها را به احتمال زياد جابربن عبداللَّه به چشم خود ديده بود. جابربن عبداللَّه به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربن عبداللَّه انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسين بن على را به شهادت رسانده اند. جگرگوشه ى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كردهاند. از مدينه راه افتاده است؛ از كوفه، عطيّه با او همراه شده است. عطيه روايت مىكند كه: «جابربن عبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه ى سفيد و تميز پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليه السّلام) روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اينطور است، مىگويد: وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ يعنى وقتى كه مىبيند كه چطور آن جگرگوشه ى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغيان گران، اينطور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مىگويد. بعد مىگويد: از كثرت اندوه، جابربن عبداللَّه روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمىدانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مىگويد، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السّلام عليكم يا آل اللَّه، السّلام عليكم يا صفوة اللَّه».

 

اى حسين مظلوم! اين حسين شهيد! ما هم امروز در اول اين سال نو، از اعماق وجودمان عرض مىكنيم: «السّلام عليك يا اباعبداللَّه، السّلام على الحسين الشهيد». شهادت تو، جهاد تو و ايستادگى تو، اسلام را رونق داد و دين پيامبر را جان تازه بخشيد. اگر آن شهادت نبود، از دين پيغمبر چيزى باقى نمىماند. امروز دلهاى ما هم مشتاق حسين بن على (عليه السّلام) و آن ضريح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوريم، ولى به ياد حسين بن على و به عشق او سخن مىگوييم. ما با خودمان عهد كرده ايم و عهد مىكنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همه ى ملت ما، همه ى كشور ما، همه ى شيعيان عالم و بلكه همه ى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسين بن على (عليه السّلام) دارند.

 

امسال نام پيامبر اعظم اسلام، سال ما را مزين كرد. درباره ى پيامبر اعظم چه عرض بكنيم؟ جز اينكه بگوييم: پيامبر اعظم اسلام، مجموعه ى فضائل همه ى انبياء و اولياء است؛ نسخه ى كامل و تكامل يافته ى همه ى فضائلى است كه در سلسلهى پيامبران و اولياء الهى در تاريخ وجود داشته است.

نام احمد نام جمله انبياست - چون كه صد آمد نود هم پيش ماست

 

وقتى نام پيامبر اعظم را مىآوريم، كأنه شخصيت ابراهيم، شخصيت نوح، شخصيت موسى، شخصيت عيسى، شخصيت لقمان، شخصيت همه ى بندگان صالح و برجسته و شخصيت امير مؤمنان و ائمه ى هدى (عليهم السّلام) در اين وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پيامبر اعظم را مىتوان به درخشانترين ستاره در كائنات عالم وجود تشبيه كرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با اين عنوان تعبير كرد. چرا مىگوييم ستارهى درخشان، نمىگوييم خورشيد؟ چون خورشيد يك جسم و جرم مشخص و معين است، نورانى است و با عظمت است؛ اما يك جرم و يك كره ى آسمانى است. لكن در اين ستاره هايى كه شما مىبينيد، ستاره هايى هستند كه يك كهكشانند و از اين كهكشانى كه ما در شبهاى تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مىبينيم، هزاران برابر بزرگترند. كهكشان يعنى: آن مجموعه اى كه هزاران منظومه و هزاران خورشيد در آن هست. پيامبر اعظم يك وجود كهكشانوار است و در او هزاران نقطه ى درخشنده ى فضيلت وجود دارد. در پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. او نمونه ى كاملى است كه خداوند در عالم وجود، موجودى كاملتر از او نيافريده است؛ او مبشر است، بشارت دهنده است؛ منذر است، بيم دهنده است؛ بر همه ى بشريت و بر همه ى تاريخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده ى همه ى بشريت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا و داعيا الى اللَّه بأذنه و سراجا منيرا».

 

سال پيامبر اعظم، سال اين وجود كهكشان وار براى دولت و ملت ماست. علاوه ى بر اين، وجود پيامبر اعظم در عرصهى بين المللى، نقطه ى التقاى عقايد و عواطف همه ى ملتهاى مسلمان است. از همه ى اقوام، با همه ى مذاهب گوناگون، نقطهى  التقاى همه ى امت اسلامى در عقيده و عاطفه، وجود مبارك پيامبر اعظم است. اينكه ما در يك چنين سالى با اين نام قرار داريم، تكليف بزرگى را بر گردن ما مىگذارد. ملت و دولت ما در اين سال، بايد طورى عمل كنند كه با حكمت نبوى، با علم نبوى، با حكومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و كرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد. اينها البته كار يك سال نيست؛ كمااينكه پيغمبر اعظم، پيغمبر يك سال نيست، همه ى سالها سال اوست؛ همه ى تاريخ، متعلق به اوست. ولى اين به معناى اين است كه ما در راه ساختن آنچنان جامعه اى، آنچنان دنيايى و آنچنان تمدنى كه هدف پيامبر اعظم بود، امسال بايد يك خيزش، يك حركت بزرگ و يك گام بلند داشته باشيم. سال پيامبر اعظم، سال نگاههاى بلند، سال اميد، سال كار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحيهاى هوشمندانه براى آيندهى كشور است؛ سال حركت به پيش است.

 

يك نگاهى به اوضاع عمومى كشور مىاندازيم. ما در حالى سال جديد را آغاز مىكنيم كه يك دولت جديد، تازه بر سر كار آمده است. هر دولتى، دوره ى تازهاى را براى خود تعريف مىكند و با مشخصاتى كه اين دوره دارد، سال را آغاز مىكند. اين به معناى تغيير مسير نيست؛ اين به معناى اين نيست كه ملت با تغيير دولتها، راهِ هدفهاى اصولى و بلند خود را عوض مىكند؛ نه، بلكه اين به معناى بهره بردنِ از پيشرفتهاى دوره هاى ديگر است، همراه با ابتكارهاى جديد، همراه با تسريع در كارها و احياناً همراه با تصحيح؛ البته اگر خطا و اشتباهى صورت گرفته باشد. ملت با تغيير دولتهايى كه خود انتخاب مىكند، مثل مسافرى است كه در يك راهى دارد حركت مىكند، به يك نقطهاى كه مىرسد، وسيلهاى را كه از نفس افتاده يا خسته شده است، به يك وسيله ى تازه نفس و آمادهى به كار و متناسب با شرايط تبديل مىكند تا همان راه را ادامه دهد. اگر احياناً در مرحله ى قبل، از مسير اصلى انحرافى پيش آمده باشد، آن را برمىگرداند و راه را ادامه مىدهد و به سمت اهداف والا پيش مىرود. اين مردماند كه تعيين مىكنند، اين مردماند كه اشخاص را كه هر كدام شعارى دارند و هر كدام بروز و شخصيتى دارند، زير نظر قرار مىدهند و در ميان آنها يك نفر را مىپسندند و اكثريت جامعه به آن رأى مىدهند.

 

دولت در هر دوره اى، دولت مردم است؛ نشان دهنده ى خواست مردم و جهت گيرى مردم است. اين دولتى كه تقريباً شش ماه است مشغول به كار شده، دولت جديد، شاخصه اش عبارت است از: تصميم قاطع بر خدمت خستگىناپذير به مردم، به ميدان آوردن همه ى توان خود و پُررنگ كردن هدفهاى بلند انقلاب. اينها مشخصه هاى اين دولت است. اين دولت با تكيه بر شعارهاى انقلاب و شعارهاى امام بزرگوار، بر آن است كه همه ى توان خود را به ميدان بياورد؛ با همه ى وجود كار كند؛ گره هاى زندگى مردم را باز كند؛ زيرساختهاى كشور را هرچه زودتر و هرچه بهتر و جامعتر به وضعيت مطلوب براى پيشرفتهاى آينده بسازد و در عرصهى بين المللى بر استقلال ملى و عزت ملت ايران تكيه كند. در عرصه ى بين المللى، بازيگران سياسى، يكى از ابزار عمدهشان، مكر است و يكى تهديد. اگر دولتى در مقابل مكارى و تهديد آنها خود را نبازد و به ملت خود تكيه كند، موفقيتهاى بسيارى خواهد داشت. مىبينيم و حس مىكنيم كه اين دولت بنا دارد عزت و استقلال ملى را آنچنان كه در شأن ملت ايران است، حفظ كند.

 

آنچه كه به طور خلاصه از شعارهاى دولت و رئيس جمهور جديد و فعاليتهايشان مىتوان گفت، اين است كه، تصميم دارند يك گام بلند در خدمت، در علم و در تأمين نيازهاى كشور به پيش بردارند. عزيزان من! كشور ما امكانات يك كشور پيشرفته را دارد؛ ما از لحاظ نيروى انسانى و استعدادهاى طبيعى و بشرى مىتوانيم يكى از پيشرفته ترين كشورهاى عالم بشويم. بعد از انقلاب، حضور در اين ميدان پيشرفت، آغاز شده است؛ البته در منطق جمهورى اسلامى، توسعه و پيشرفت بدون عدالت معنى ندارد؛ آن وقت پيشرفت همراه با عدالت، كار خستگى ناپذير، اراده ى مستحكم، برنامهريزى دقيق و بالاتر از همه ى آنها، همراهى و كمك بى دريغى از مردم را طلب مىكند، تا بتوانند در كشور پيشرفت شايسته ى اين ملت را، همراه با عدالت به وجود آورند. اگر بخواهيم اين پيشرفت، همراه با عدالت نصيب كشور و ملت ما شود، بايد با بهره مندى از همه ى تلاشهايى كه دولتهاى گذشته كرده اند و فرآوردههايى كه بر اثر تلاشهاى مسئولان گذشته براى ملت پديد آمده است، بر خلاقيت و توليد همت بگماريم؛ خلاقيت و توليد، ما اينها را لازم داريم.

 

توليد يعنى چه؟ مقصودم فقط توليد كالا نيست؛ توليد در يك گستره ى وسيع بايد شعار ملت باشد. توليد كار، توليد علم، توليد فناورى، توليد ثروت، توليد معرفت، توليد فرصت، توليد عزت و منزلت، توليد كالا و توليد انسانهاى كارآمد؛ اينها همه توليد است. رمز سعادت ملت ما در اين است كه در اين گستره ى وسيع، هم دولت و هم ملت، بر اين توليد همت بگماريم. اين تأمين كنندهى امنيت ملى و اقتدار و پيشرفت كشور است؛ اين يك جهاد است. من امروز به شما عرض مىكنم، هم به مسئولين و مأموران دولتى و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ اين يك جهاد است. امروز توليد علم، توليد كار، توليد ابتكار، توليد كالا، كالاى مورد نياز مردم، توليد انسان كارآمد، توليد فرصت و توليد عزت، هر كدام از اينها يك جهاد است. مجاهد فى سبيل اللَّه توليد كننده است؛ بايد هم علم را بياموزيم و هم علم را توليد كنيم. ما بايد يك كشور عالم بشويم. در يك روايتى از اميرالمؤمنين نقل شده است كه فرمود: «العلم سلطان، من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»(1)؛ يعنى علم اقتدار است، علم مساوى است با قدرت؛ هر كسى كه علم را پيدا كند، مىتواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه عالم باشد، مىتواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه دستش از علم تهى باشد، بايد خود را آماده كند كه ديگران بر او فرمانروايى كنند. ما بايد علم را با همه ى معناى كامل آن به عنوان يك جهاد دنبال كنيم؛ اين را من به جوانها، استادان و دانشگاهها مىگويم. علاوه بر اين، علم مجرد و به تنهايى هم كافى نيست؛ علم را بايد وصل كنيم به فناورى، فناورى را بايد وصل كنيد به صنعت، و صنعت را بايد وصل كنيم به توسعه ى كشور. صنعتى كه مايهى توسعه و پيشرفت كشور نباشد، براى ما مفيد نيست؛ علمى كه به فناورى توليد نشود، فايده اى ندارد و نافع نيست. وظيفه ى دانشگاهها سنگين است؛ وظيفه ى آموزش و پرورش سنگين است؛ وظيفه ى مراكز تحقيقاتى و مراكز پژوهشى سنگين است.

 

پيشرفت همراه با عدالت، يك نهضت است؛ يك نهضت فراگير. اين نهضت يك ساله نيست. ما اين نهضت را تازه هم شروع نكرده ايم و نمى خواهيم آن را تازه شروع كنيم. از اول انقلاب اين نهضت به قدر توان و قدرت دولتها و مسئولان آغاز شده است. مردم و دولتها تلاشهايى كردند و آثار تلاش آنها را هم امروز داريم در صحنه ى زندگى خودمان مى بينيم. زحمات گذشتگان، به آيندگان اين فرصت را مىدهد كه قدمهاى بلندترى بردارند. بنابراين، اين نهضت از امروز شروع نمىشود، از قبل شروع شده است؛ يك ساله هم تمام نمىشود. اما وقتى مىگوييم امسال سال پيغمبر اعظم است؛ يعنى امسال بايد يك خيزش همگانى - هم دولتى و هم مردمى - در اين كار انجام بگيرد. هر كس در هر نقطه اى كه هست، بايد يك گام بلند به جلو بردارد. به گفته ى آن عالم روشن ضمير كه در مسجدى مى خواست به وعظ مشغول شود، جمعيت در مسجد جمع شده بودند، مسجد پُر شده بود و عده اى بيرون در، مانده بودند. براى اينكه آن كسانى كه بيرون در هستند بتوانند به داخل بيايند، يك نفر بلند شد و گفت: «خدا رحمت كند هر كسى را كه هرجا هست، بلند شود و يك قدم به جلو بيايد»؛ براى اينكه مردم را بلند كند و آنهايى كه بيرون مانده اند، به داخل بيايند. اين مرد عالمِ روشن ضمير به مردم رو كرد و گفت: من ديگر حرفى براى گفتن ندارم. همين چيزى كه اين مرد گفت، همه ى حرف من همين بود.

 

من مىخواهم بگويم: ايها الناس! هر كدام هر جا هستيد، بلند شويد، يك قدم به جلو بياييد؛ اگر در عالم عبادتيد، يك قدم به جلو بياييد؛ در عالم تحصيل، يك قدم به جلو بياييد؛ در توليد يك قدم به جلو بياييد؛ كارگر، يك قدم جلو؛ كارفرما، يك قدم جلو؛ استاد، يك قدم جلو؛ دانشجو، يك مقدم جلو؛ مأمور دولتى، يك قدم جلو؛ محقق حوزه و دانشگاه، يك قدم جلو. در آيين و فرهنگ پيامبر اعظم توقف نيست، ايستادن نيست، وامانده شدن نيست، تحجر نيست و نوميدى وجود ندارد؛ پيامبر ما با نوميدى جنگيد. مسلمان سرشار از اميد است.

 

البته ما دشمنانى داريم و آنها اين حركت به جلو را براى ملت ما نمىپسندند. جلودار اين دشمنان هم رژيم ايالات متحده ى امريكاست. حرف سردمداران سياست امريكا با ملت ايران چيست؟ توجه كنيد من حرف دل گردانندگان سياسى امريكا را براى شما بيان كنم؛ حالا حرفهاى گوناگونى مىزنند؛ اما حرف دل آنها يك كلمه است؛ آنها مىگويند: اى ملت ايران! آن چيزى را كه انقلاب شما از ما گرفته است، آن را به ما برگردانيد. آنها مىگويند قبل از انقلاب ما بر كشور شما سيطره ى اقتصادى، سياسى و فرهنگى داشتيم؛ رئيس كشور شما براى تصميم هاى بين المللىاش از سفير ما اجازه مىگرفت. اين واقعيتى است. در قضيه ى نفت، معاملات بين المللى، روابط گوناگون سياسىِ ديپلماسى و حتى در نوع برخورد با مردم، شاه پهلوىِ ملعون براى اقدامات خود با سفير امريكا و سفير انگليس مذاكره مىكرد. آنچه را آنها مىخواستند و مى پسنديدند، اينها اجرا مىكردند. مىگويند ما بر كشور شما اين سلطه را داشتيم، انقلاب آمد و ما را بيرون كرد؛ اين را به ما برگردانيد تا ما دوباره بر كشور شما سلطه پيدا كنيم. حرف امريكاييها اين است. حالا اسم حقوق بشر را مىآورند، اسم انرژى اتمى را مىآورند، اسم دموكراسى را مىآورند و تهمت تروريست مىزنند؛ اينها حرف است. حرف واقعى همان است؛ مىگويند اجازه بدهيد بار ديگر دولتهاى شما را ما تعيين كنيم، بر اقتصاد شما ما حكومت كنيم و ما باشيم كه تعيين كنيم شما در قطب بنديهاى جهانى كجا باشيد؛ همچنان كه نسبت به بعضى از دولتهاى ديگر اينطورند. از ملت ايران اين توقع را دارند. بيستوهفت سال است امريكاييها با ملت ايران در اين چالش اند. امروز با گذشته تفاوتى نكرده است. آنچه كه امروز امريكاييها از خود بروز مىدهند، همان چيزى است كه در طول بيست وهفت سال نسبت به ملت ايران، هميشه در ذهنشان بوده است. ابزارشان هم عبارت است از تهديد، ارعاب، تبليغات جنگ روانى، دلسرد كردن مردم، نوميد كردن مردم، ايجاد دودستگى و تحريك عصبيتها؛ اگر بتوانند، ابزار دشمنان ملت شما اينهاست. فشار بياورند - فشارهاى فرسايشى - و با تبليغات اينها را برجسته، بزرگ و درشت كنند؛ براى اينكه در مردم احساس عدم امنيت به وجود آورند، براى اينكه مردم در موفقيت شان، آينده شان و كفايت مسئولانشان ترديد و شك و شبهه پيدا كنند؛ كار دشمن اينهاست. فشار بياورند، شايد بتوانند مسئولين را دچار دودستگى كنند؛ شايد بتوانند تصميم گيران كشور را در تصميم گيريهاى بزرگ خودشان دچار تزلزل كنند؛ كار دشمن اينهاست؛ ابزار دشمن اينهاست؛ دشمن ابزار ديگرى ندارد. تهديد مىكنند كه ما ملت ايران را تحريم خواهيم كرد؛ مگر تا حالا تحريم نكرديد؟! مگر تا حالا ملت ايران دچار تحريم شما قدرتهاى زورگو نبوده است؟! اگر ما امروز پيشرفتى پيدا كردهايم و در علم، صنعت و برخى از صنايع، در منطقه حرف اول را مىزنيم، اينها در همين شرايط تحريم براى ما پيش آمده است. ما پيشرفت نظامى پيدا كرده ايم؛ پيشرفت علمى پيدا كرده ايم؛ در زمينه هاى پزشكى پيشرفت هاى شگفت آور پيدا كردهايم؛ در زمينهى صنعت، در برخى از صنايع بسيار پيچيده كه دنيا تصور نمىكرد، ما پيشرفت پيدا كردهايم. ما در زمينه ى علوم زيستى پيشرفت پيدا كرده ايم؛ علوم دانشهايى را كه دارندگان آنها، هرگز اجازه نمىدهند غير از يك مجموعه ى كوچك خودشان، كسى به آنها دست پيدا كند؛ ما به اين دانشها دست پيدا كردهايم. همه ى اينها در شرايط تحريم به وجود آمده است. اگر تحريم نمىكردند، شايد به اينجا نمىرسيديم؛ اگر پول ما را مىگرفتند، سلاحهاى دسته چندم خودشان را به ما مىدادند، ما به فكر نمىافتاديم كه از ابتكار و استعداد جوانانمان استفاده كنيم؛ امروز هواپيما هم توليد كنيم، تانك هم توليد كنيم، موشك هم توليد كنيم و از بسيارى از كشورهاى منطقه در اين توليدات جلوتر باشيم. اگر بازارها را باز مىكردند، هرچه مىخواستيم به ما مىدادند، پول ما را مىگرفتند، توى جيبشان مىريختند و امروز هم ما به اين پيشرفتها نرسيده بوديم. ما را از تحريم مىترسانيد؟!

 

 

به ما مىگويند شما در جامعه ى جهانى منزوى هستيد؛ ما به آنها مى گوييم، منزوى شماييد، نه ما. امروز دنيا از روشهاى امريكا متنفّر است؛ امروز دنياى اسلام از اندونزى تا مغرب، هرجا شما برويد و از مردم سؤال كنيد، نفرت از سردمداران كاخ سفيد، در اعماق دلهاى مردم وجود دارد. اگر مىخواهند بدانند چه كسى منزوى است، بنده پيشنهاد مىكنم يك رفراندومى در دنياى اسلام براى سنجيدن ميزان محبوبيت رئيس جمهورى ما و رئيس جمهور امريكا برگزار كنند. اگر سردمداران رژيم امريكا از نتايج خفت بار چنين رفراندوم، نظرسنجى و نظرخواهى اى نمىترسند، اين گوى و اين ميدان، بيايند راه بيندازند. امروز ملتها از امريكا متنفّرند؛ بسيارى از دولتها هم متنفّرند؛ منتها مصالحشان اجازه نمىدهد كه اين نفرت را بر زبان بياورند؛ اما نفرت آنها گاهى كمتر از ما هم نيست.

 

به جمهورى اسلامى اتهام نقض حقوق بشر مىزنند. اين ديگر از آن لطيفه هاى خنده آورِ دوران است! امريكا شده است پرچمدار حقوق بشر! كدام امريكا؟ امريكاى هيروشيما، امريكاى گوانتانامو، امريكاى ابوغريب، امريكاى راه اندازنده ى جنگ و ناامنى در بسيارى از نقاط عالم، امريكاى سانسور در داخل خود كشور امريكا؛ ماجراى سانسور فكر و نوشته و بيان در امريكا، يكى از آن ماجراهاى بسيار مهم و جالب است كه مجالى نيست كه من الان به آن اشاره كنم. اينها به ما مىگويند نقض حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترين ناقض حقوق بشرند! اگر امروز در دنيا - نمىگويم دنياى اسلام، در سطح دنيا - يك همهپرسى انجام بگيرد، شك نكنيد كه رئيس جمهور فعلى امريكا، در رديف شارون و صدام و ميلوسويچ به عنوان مجسمه هاى شرارت شناخته خواهند شد. امروز امريكا تهديدى براى صلح و امنيت جهانى است؛ لذا شعار «مرگ بر امريكا» ديگر امروز مخصوص ملت ما نيست. امروز در اكناف عالم شما مىبينيد كه مجسمه ى رئيس جمهور امريكا را آتش مىزنند و شعار مرگ بر امريكا مىدهند. علت هم زياده خواهى رژيم امريكا، استكبار رژيم امريكا، تكبر آنها، سلطه طلبى آنها و بازيچه ى صهيونيستها بودنِ آنهاست؛ حقيقتاً بازيچه ى صهيونيستهايند.

 

من اينجا راجع به يك مطلبى كه اين روزها در رسانههاى گوناگون جهانى مطرح شد، يك جمله بگويم، بعد وارد مسئله ى هسته اى بشوم. مسئله ى مذاكرهى با امريكا كه سوژه ى تبليغاتى مستكبران و اقتدارطلبان شد، ما از اول اعلان كرديم و الان هم اعلان مىكنيم، در هيچ يك از مسائل مورد اختلاف خودمان با امريكا، ما با امريكا مذاكره نمىكنيم. دليل آن هم يك امر واضحى است؛ دليل اين است كه مذاكره براى امريكاييها يك ابزارى است براى تحميل خواسته هاى خودشان به طرف مذاكره. مذاكره مفهوم واقعى خودش را در مذاكرات امريكا با طرفهاى خودش ندارد و از دست داده است. مذاكره براى چيست؟ وقتى دو دوست در يك مسئله ى مورد اختلاف با هم مذاكره مىكنند، اين براى اين است كه هر كدام از نقطه اى كه قرار دارند، حركت كنند و به يك نقطه ى مورد توافق برسند. امريكا مذاكره را به اين معنا نمىداند. آنها مذاكره را وسيله اى براى تحميل خواسته هاى خودشان قرار مىدهند؛ براى وارد آوردن فشار. بنابراين مذاكره با امريكا در همه ى مسائل معنا ندارد.

 

آن چيزى كه اين روزها مطرح شده، دربارهى مسئله ى امنيت عراق است. مسئولين امريكايى - چه در عراق، چه در بيرون عراق - از مسئولين ما درخواستهاى پى در پى و مكررى كردند و اينها هم اول اعتنايى نكردند؛ بعد براى اينكه شايد براى جلوگيرى از ناامنى هاى فاجعه بارِ ملت مظلوم عراق اين كار لازم باشد، گفتند در اين مسئله ما حرفى نداريم كه نظرات خودمان را به طرف امريكايى منتقل كنيم. آن نظرات چيست؟ آن نظرات تفهيم اين نكته به امريكاييهاست كه آنها بايد دست از سر عراق بردارند تا ملت عراق خودشان كشورشان را اداره كنند؛ دست از تحريك قوميتها بايد بردارند تا عراق روى امنيت را ببيند. ملت عراق مىتواند كشورش را اداره كند؛ امنيت را هم مىتواند تأمين كند. پشت سر ناامنى هاى موجود عراق، قرائن فراوانى وجود دارد كه دست سرويسهاى جاسوسى قرار دارد؛ يا سرويسهاى جاسوسى انگليس يا امريكا يا اسرائيل. اين تأمين امنيت براى مردم عراق، براى ما يك انگيزه اى شد.

 

امريكاييها در همين قضيه هم روح سلطه جويى و زياده طلبى و دروغگويى خودشان را نشان دادند. اينطور وانمود كردند كه گويا ايران مىخواهد در مسائل گوناگون خود با امريكا مذاكره كند. تعبيرات بسيار نامناسب و زشتى را هم به كار بردند؛ بعضى از مسئولين امريكايى بر اثر همان خوى تكبر و دروغگويى، حتى گفتند اين به منزله ى احضار مسئول ايرانى است. من عرض مىكنم، دولت امريكا غلط مىكند كه مسئول ايرانى را احضار كند. مسئولين ذىربط كشور ما اگر مىتوانند با هدف تفهيم و حالى كردن به امريكاييها در قضيه ى عراق، مطلبى را به آنها منتقل كنند، مانعى ندارد؛ اما اگر مذاكره به معناى اين است كه يك عرصه اى باز شود براى اينكه طرف زورگو و پُررو و مكّار با اتكاى به زور بخواهد حرفهاى خودش را به طرف تحميل كند، اين مثل بقيه ى موارد، همچنان كه اعلام كرديم، ممنوع خواهد بود. عزت، ايستادگى و مقاومت ملت ما مايه ى اقتدار و پيشرفت كشور ماست؛ اين را نمىشود با توهمات مخدوش كرد.

 

درباره ى مسئله ى هسته اى من يك جمله عرض بكنم. خلاصه ى حرف دشمن اين است كه به ملت ايران مىگويد شما فناورى هسته اى را نداشته باشيد. چرا؟ براى اينكه فناورى هسته اى، شما را در عرصه هاى مختلف نيرومند مىكند؛ شما اين فناورى را نداشته باشيد تا ضعيف بمانيد، تا بتوان راحت تر به شما زورگويى كرد. مردم بايد توجه كنند كه اعماق حرف دشمن چيست. مسئله اين است، انرژى هسته اى و توانايى توليد سوخت هسته اى، در طول سالهاى نه چندان دورِ آينده، يك نياز مبرم و قطعى براى ملت ايران است. اگر ملت ايران امروز براى كشور خود فناورى هسته اى را تحصيل نكند، چند سال بعد، آن روزى كه اين جوانها وارد بازار كار و فعاليت مىشوند، آن روزى كه جمعيت ملت ايران ميليونها نفر از حالا بيشتر است؛ آن روز، ملت در يكى از اساسى ترين نيازهاى خود مجبور است دستش را به طرف بيگانگان و احياناً دشمنان دراز كند. مثل اينكه امروز ما نفت نداشته باشيم؛ نفت يك منبع تمام شدنى و تجديدناپذير است. نفت تا ابد كه باقى نمى ماند؛ اگر اينطور كه امروز مصرف مىشود، مصرف شود، تا بيست سال، بيست وپنج سال ديگر نفت ملت ايران تمام خواهد شد. دنيا به جاى نفت به سراغ انرژى هاى جايگزين رفته است كه از همه مهمتر و قابل اطمينان تر، انرژى هسته اى است. اگر كشور ما بيست سال ديگر انرژى هسته اى نداشته باشد، براى راه اندازى يك كارخانه، دستش به سمت كسانى دراز است كه پيشرفت ملت ايران را به هيچ قيمتى نمى پسندند. آبرو و عزت ملت را مىگيرند تا يك مختصرى از آنچه كه در اختيار دارند، به اين ملت بدهند.

 

من يك وقتى در همين مشهد در حضور جمعيت عظيم مردم گفتم، اگر اين نفتى كه امروز در اختيار ماست، در اختيار اروپا و امريكا بود، ما براى هر بشكهاش بايد در مقابل آنها سجده مىكرديم تا يك بشكه نفت به ما بدهند؛ مگر مىدادند؟! اينها مىخواهند پانزده سال، بيست سال آينده ملت ايران براى نياز صنعتى و كشاورزى خود و براى جريان حيات در كشور خود، محتاج آنها باشد؛ برود درِ خانه ى آنها؛ اهميت انرژى هسته اى اين است. حالا مىگويند انرژى هستهاى براى درمان و مصارف پزشكى هم به كار مىرود؛ بله، اينها هم است؛ اما اينها درجه ى چندم است. در درجه ى اول اين يك نياز اساسى و اصلى براى كشور ماست. اگر امروز مسئولين و دست اندركاران ما اين را تأمين نكنند، بيست سال بعد همه ى مردم حق خواهند داشت اينها را لعنت كنند. آن روز هم نمىشود به دست آورد. وقتى يك ملت احتياج به چيزى دارد، به او گرانفروشى مىكنند، به او نمىدهند، او را تحقير مىكنند و به او بى اعتنايى مىكنند. آن چيزى كه امريكا به ما مىگويد، اين است كه شما اين فناورىاى را كه خودتان هم به دست آورده ايد، اين را بگذاريد كنار، ما به شما سوخت هسته اى مىدهيم. يعنى چه؟ يعنى شما نيروگاه بسازيد، بعد براى سوخت اين نيروگاه بياييد سراغ ما تا ما با هر شرايط و هر قيمتى كه دلمان خواست، آن را به شما بدهيم. مثل اين مىماند كه امروز نفت در اختيار امريكا باشد، بخواهد به ما نفت بدهد. شما فرض كنيد اگر در اين شرايط ما براى توليد انرژى در داخل كشور احتياج به نفت يا گازوئيل داشتيم و مىخواستيم آن را از امريكاييها بگيريم، با ما چه رفتارى مىكردند! ملت ايران را چقدر تحقير مىكردند! اينكه مىگويم انرژى هسته اى يا به تعبير درست تر فناورى هسته اى، چرخه ى سوخت و امكان غنى سازى هسته اى حق مسلم ملت ماست، اين به معناى اين است كه اگر اين را امروز براى اين ملت تأمين نكنيم، فردا اين ملت دست گدايى به سوى دشمنان و مخالفين خودش دراز كند. ملت ما زير بار اين حرف نخواهد رفت.

 

به ما مىگويند شما نفت داريد، انرژى اتمى مى خواهيد چه كار كنيد؛ مگر امريكا نفت ندارد؛ امريكا كه نفت دارد، چرا انرژى هسته اى دارد؟ همين اخيراً رئيس جمهور امريكا گفت، ما بايد براى توليد هسته اى سرمايه گذارى بيشترى كنيم. همه ى دنياى پيشرفته دارند مىروند به سمت سرمايه گذارى براى توليد هسته اى، آن وقت به ملت ما مى گويند شما نداشته باشيد! اين حرف زور را ما قبول نكرده ايم و شما ملت ايران بدانيد مسئولين كشور قبول نخواهند كرد. بنده به هيچ قيمتى زير بار اين حرف زور نخواهم رفت.

 

انرژى هسته اى و فناورى هسته اى حق مسلم شما ملت ايران است و هيچ كس حق ندارد از اين حق مسلّم صرف نظر كند و كوتاه بيايد. دشمن شبهه پراكنى مىكند و يك عده اى هم نادانسته، شايد بعضى هم دانسته، همين حرفهاى دشمن را در داخل پر و بال مىدهند. حقيقت قضيه اين چيزى است كه من به شما عرض كردم. امروز اگر شما اين حق را به چنگ نياوريد، دهها سال ملت ايران به عقب خواهد رفت و عقب مانده خواهد ماند. هيچ فرد مسئولى، هيچ پيروِ پيامبر اعظم راضى نخواهد شد. دنيا هم اين حق را قبول دارد. حالا تهديد شوراى امنيت كردند، انگار شوراى امنيت آخر دنياست. ما هم شوراى امنيت چشيده هستيم. در جنگ تحميلى، آن روزى كه عراقىها چند هزار كيلومتر خاك ما را زير پا داشتند، همين شوراى امنيت قطعنامه صادر كرد كه بايستى جنگ را تمام كنيد، دفاع و مقاومت نكنيد؛ ما هم چون برخلاف مصالح كشورمان بود، قبول نكرديم. هر وقت برخلاف مصالح كشور باشد، قبول نمىكنيم. ملت ما ايستاده است. جوانان ما ايستادهاند، خوشبختانه مسئولين ما با نشاط ايستادهاند، خدا پشتيبان ماست و اقتدار آينده ى كشورِ ما امروز در گرو تصميم و همت مسئولان و مردم ماست. به توفيق الهى، به كمك همت و اراده و عزم بلند مردم و به تأييد ولى عصر (ارواحنافداه) بر اين حق پافشارى خواهيم كرد و آن را با همه ى وجود به چنگ خواهيم آورد.

 

اجازه بدهيد از اين نفسهاى پُرشور و دلهاى گرم شما استفاده كنم و چند تا دعا كنم:

 

پروردگارا ! به عزت و جلالت و به حق پيامبر اعظم، رحمت و بركت و تفضل خود را بر اين ملت مؤمن و پايدار نازل كن. پروردگارا ! اين ملت قدرشناس اسلام را بر دشمنان اسلام پيروز كن. پروردگارا ! راه اين ملت و راه جوانان ما را به سوى آينده اى كه شايسته ى اين ملت است، هموار بگردان. پروردگارا ! مسئولين كشور را در خدمتگزارى به اين مردم روزبه روز موفقتر بگردان. پروردگارا ! بركات على بن موسى الرضا (سلام اللَّه عليه) را بر مردم اين مرز و بوم و كشور روزبه روز افزايش بده؛ ما را مشمول دعاى ولى عصر (ارواحنافداه) قرار بده. پروردگارا ! درجات امام عزيز و شهيدان عالى مقامِ ما را در نزد خود روزبه روز برتر و رفيعتر بگردان؛ ما را بندگان صالح خود قرار بده؛ ما را خدمتگزاران اين مردم قرار بده.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) شرح نهج البلاغه، جلد 20، صفحه 319

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-84

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقية اللَّه فى الأرضين.

 

خداوند متعال را سپاسگزارم كه توفيق داد در روز اول سال با جمع شما برادران و خواهران مؤمن و خداجوى و محبان صادق اهلبيت (عليهم السّلام) در حضور مرقد مطهر حضرت اباالحسن الرّضا (عليه الاف التّحية والثّناء) باشم. اولين سخن ما عرض اخلاص و ارادت به ساحت اين امام بزرگوار است. ان شاءاللَّه دلهاى پُرمحبت و پُرشوق شما با عرض نياز در مقابل اين بارگاه مقدس و در محضر روح مطهر اين امام همام، مهبط نور و فيض الهى باشد.

 

در ديدارى كه با شما مردم عزيز مشهد و زوار عزيزى كه از ديگر شهرها آمده اند، در آغاز سال داريم، درباره ى مطالب قابل توجهى كه براى ملت و كشور ما حائز اهميت است، دقايقى را مى گذرانيم و بحث مى كنيم؛هم درباره ى مضمون و محتواى پيامى كه در آغاز سال به ملت ايران عرض شد، و هم درباره ى دو مطلب قابل توجه ملت ايران كه يكى عبارت است از مسأله ى انتخابات رياست جمهورى كه در پيش داريم، و ديگرى خنثى سازى توطئه ها و تهديدهاى دشمنان كه براى ملت ما يك مطلب كاملاً قابل توجه است.

 

درباره ى محتواى پيام، سخن اصلى ما اين است كه ملت ايران براى اين كه رشد و پيشرفت لازم را در همه ى صحنه ها - كه شايسته ى آن است - به دست بياورد، احتياج دارد به تقويت همبستگى ملى و مشاركت عمومى در همه ى ميدانهاى طلب كننده ى حضور ملت. كشور متعلق به ملت ايران است؛ آينده هم متعلق به اين ملت است؛ امروز و فردا را هم ملت ايران ساخته اند و مى سازند؛ لذا نامگذارى امسال به «همبستگى ملى و مشاركت عمومى» اشاره به نياز بزرگ ملت در همه ى مسائل است؛ همكارى، همدلى، بازو به بازو دادن و دلها را به يكديگر مرتبط كردن و به سمت هدفهاى والاى اين ملت - كه براى بهروزى و پيشرفت او و كشورش لازم است - پيش رفتن.

 

اين كه ما هر سالى را به نامى و با شعارى موسوم مى كنيم و سال را با اين نام و با اين شعار آغاز مى كنيم، صرفاً يك عمل تشريفاتى نيست. البته اسم ها مهم نيست؛ مهم مسماست؛ ليكن اين نامگذارى ها به ما و ملت و مسؤولان نشان مى دهد كه چه مى خواهيم و دنبال چه هستيم يا بايد به دنبال چه باشيم. سال رفتار علوى، هدف والاى ملت ايران و تكليف بزرگ مسؤولان و دولتمردان را مشخص مى كند. سال خدمت رسانى يا سال پاسخگويى، همه ى خطوطى را كه مسؤولان كشور و همه ى ما بايد دنبال كنيم، به ما نشان مى دهد. اين شعارها در واقع مطالبات ملت از ما مسؤولان است. اگر نهضت عدالتخواهى مطرح مى شود، يا اگر نهضت نرم افزارى و توليد علم به عنوان يك جنبش عمومى مطرح مى شود، يا اگر نهضت آزادانديشى مطرح مى شود، براى اين است كه همه ى مسؤولان و همه ى آحاد ملت احساس كنند كه در اين جهت مسؤوليت دارند. كشور به اين شعارها نياز دارد. البته مى دانيم كه بسيارى از اين شعارها در سالهاى خود به طور كامل تحقق پيدا نكرده است؛ ليكن كارهاى زيادى هم صورت گرفته است. هر سال بايد با تجربه هاى سالهاى پيش، هم ملت و هم دولت راه خود را به سمت هدفهاى والاى اين ملت و اين كشور طى كنند و گامها را محكم تر و استوارتر بردارند.

 

هميشه نگاه اين كشور و اين ملت به عدالت و رفتار عادلانه ى علوى است و بايد باشد؛ اين را ما نبايد فراموش كنيم. هميشه اين ملت نياز دارد به مسابقه ى خدمت رسانى ميان مسؤولان؛ هميشه اين ملت نياز دارد به اين كه مسؤولان او پاسخگوى مسؤوليتهاى بزرگ خودشان در مقابل ملت باشند و روح پرسشگرى در مردم وجود داشته باشد و هميشه زنده بماند. اينها شعارهاى گذرا نيست؛ ابعاد و جوانب گوناگون وظايف ما مسؤولان و همچنين مطالبات ملت را براى ما روشن مى كند.

 

بايد مسابقه ى در خدمت و مسابقه ى در كار و تلاش، به جاى مسابقه ى در تخريب، سوءظن، هتاكى و يأس آفرينى وجود داشته باشد. عده يى براى تلاش و وظيفه ى خود در مقابل اين ملت، توجه به نيازها و آرمانها را ملاك عمل قرار نمى دهند. اين ملت بزرگ و شجاع و مؤمن و با قابليت وقتى مى تواند به هدفهاى والاى خود دسترسى پيدا كند كه به جاى تزريق يأس و نوميدى، اميد و آفاق روشن را در مقابل چشم نسل جوان اين كشور بگشايد و به جاى ايجاد سوءظن و بدبينى، روح برادرى، وحدت، يگانگى و همدلى در ميان مسؤولان، و از قِبل مسؤولان، در ميان مردم توسعه پيدا كند.

 

وقتى اين ملت به هدفهاى خود دست پيدا خواهد كرد و مشكلات گوناگون را از سر راه خود برخواهد داشت كه ايمان و جهاد در ميان مسؤولان به عنوان يك ارزش شناخته شود. اين جهاد، جهاد علمى، جهاد عدالتخواهى و جهاد مديريتى و اقتصادى است. مديران كشور، مسؤولان، و پشت سر آنها مردم وقتى اين شعارها را مد نظر قرار دهند، حركت كشور به سمت هدفها و آرمانهاى خود پُرشتاب و موفق خواهد شد.

 

امسال بخصوص همبستگى ملى اهميت ويژه يى دارد؛ اولاً به خاطر مسأله ى بسيار مهم انتخابات رياست جمهورى كه در پيش است؛ ثانياً به خاطر اين كه يك بار ديگر ملت ايران با همبستگى و مشاركت خود توطئه هاى دشمنان ايران اسلامى را خنثى كنند. كمتر از سه ماه به انتخابات رياست جمهورى باقى است. حرفهاى فراوانى در اين زمينه وجود دارد كه در طول اين مدت به ملت عزيز عرض خواهد شد.

 

آنچه امروز درباره ى اين مسأله عرض مى كنم، چند نكته است: يكى اين كه حضور آگاهانه در انتخابات رياست جمهورى و انتخاب هوشمندانه از سوى آحاد مردم، يك مشاركت در سرنوشت كشور است. كشور ما متكى به آراء مردم است. علت اين كه دشمنان ملت و طمع ورزان به اين آب و خاك نتوانسته اند در طول بيست وشش سال گذشته گزندى وارد كنند، حضور و اراده و مشاركت مردم در صحنه هاى مختلف بوده است. راهپيمايى هاى شما در بيست ودوم بهمن يا در روز قدس و شركت شما در انتخابات هاى گوناگونِ سالهاى گذشته، اين كشور را بيمه كرده است. مشاركت در سرنوشت كشور علاوه بر اين كه در اداره و تعيين مديريت كشور نقش دارد، در خنثى كردن دشمنىِ دشمنان هم بزرگترين نقش را ايفا مى كند.

 

نكته ى بعد اين است كه انتخابات، هم حق ملت است، هم يك وظيفه ى ملى است. نظام جمهورى اسلامى نظامهاى انتصابىِ قدرتها را نسخ كرد و انتخاب مردم را در مديريت كشور داراى نقش كرد. اين حق آحاد ملت است كه بتوانند انتخاب كنند و در تعيين مدير كشور داراى نقش باشند. از سوى ديگر وظيفه هم هست؛ به اين خاطر كه اين شركت مى تواند روح نشاط و احساس مسؤوليت را هميشه در جامعه زنده نگه دارد و حضور مردم در صحنه را به رخ دشمنان اين ملت بكشد. انتخابات فقط يك وظيفه نيست، فقط يك حق هم نيست؛ هم حق شماست، هم وظيفه ى عمومى است.

 

نكته ى بعدى اين است كه انتخابات رياست جمهورىِ امسال نسبت به ساير انتخابات ها اهميت بيشترى هم دارد؛ و آن به خاطر اين است كه در سال 1384 برنامه ى چهارم توسعه و پيشرفت كشور آغاز مى شود. اين اولين برنامه در طول مدت اجراى سند چشم انداز بيست ساله است. امروز كشور ما به حول و قوه ى الهى به اين توانايى و قدرت رسيده است كه بتواند آينده ى بيست ساله ى ايران را طراحى كند و چشم انداز روشنى براى اين مدت در جهت اهداف والا و حقوق طبيعى و شايسته ى اين ملت ترسيم كند. اين مدت بيست ساله، يعنى چهار برنامه ى پنج ساله. اولين برنامه، امسال آغاز خواهد شد. در آغاز برنامه، يك مديريت كارآمد، با كفايت و پُرنشاط بايد سر كار باشد تا بتواند سازه هاى اين برنامه را مستحكم و استوار كند و پايه هاى اين برنامه را به طور عميق و محكم پى ريزى كند. اهميت اين انتخابات در اين است كه ملت ايران مى خواهد مديرى را انتخاب كند كه بتواند موانع اجراى برنامه را از سر راه ملت ايران بردارد؛ مثل بولدوزرى كه موانع را برمى دارد تا جاده يى را صاف كند.

 

يك انسان قوى، با كفايت، داراى نشاط و شادابى و شوق به كار و احساس مسؤوليت خواهد توانست حركت بيست ساله به سمت چشم انداز را - كه امسال اين شروع انجام مى گيرد - با قوت و قدرت آغاز كند. مديرى كه ملت ايران در انتخابات برخواهد گزيد، شروع كننده است؛ در واقع وارد كننده ى كشور در يك دوره ى جديد و در يك حركت تازه به سمت همان چيزهايى است كه ملت ايران به آن احتياج دارد. در طول سالهاى گذشته، از بعد از جنگ تا امروز، كارهاى فراوانى در اين كشور انجام شده؛ هر كس انكار كند، بى انصافى كرده است. ساخت زيربناهاى كشور، كارهاى عمرانى فراوان، پيشرفت هاى علمى و فناورى؛ بنابراين در همه ى زمينه ها كار شده است.

 

آنچه امروز مهم است، اين است كه همه ى بناهاى رفيعى كه در طول اين مدت به وجود آمده و ساخته شده است، تأثير خود را در واقعِ زندگى مردم نشان دهد؛ آب عظيمى كه پشت اين سد متراكم شده و به وجود آمده است، به مزرعه ى زندگى مردم راه پيدا كند و نتايج اين تلاش ها سر سفره ى مردم و در زندگى آنها ديده شود؛ اين كار بزرگى است؛ اين برداشتن موانع از سر راه را مى طلبد. تعيين مديريت قدرتمند و توانايى به اين ترتيب، جزو كارهاى امسال ملت ايران است.

 

نكته ى بعدى در اين زمينه اين است كه رئيس جمهور جايگاه بسيار والايى دارد؛ توانايى و اختيارات فراوانى از لحاظ قانونى متوجه رئيس جمهورى است؛ بودجه ى كشور در اختيار رئيس جمهور است؛ مديران كشور در سطوح مختلف در اختيار رئيس جمهور هستند؛ بنابراين تعيين رئيس جمهور، يعنى تعيين مديرى كه بتواند ثروت عظيم مردم را كه در بودجه و امكانات و مديريت هاى كشور متبلور است، به نحوى در سرتاسر آفاق اين ملت گسترش دهد تا نيازهاى مردم با اين ثروت عظيم برآورده شود. ملت و كشور ما بر اثر تلاش دولتهاى چند سال گذشته، ثروت متراكمى از امكانات به دست آورده است. مديريت هاى آينده بايد بتوانند اين ثروت را افزايش دهند و آن را در زندگى مردم بگسترانند و با فساد به معناى واقعى كلمه مبارزه كنند. اگر ما ملت ايران اين توفيق را پيدا كنيم كه رخنه هاى فساد را در اين مجموعه ى عظيم ببنديم، آن وقت معلوم خواهد شد كه دستاوردهاى انقلاب براى اين مردم چقدر شيرين و گواراست و چگونه مى تواند پاسخگوى نيازهاى مردم باشد. انتخابات آينده به اين دلايلى كه گفتم، بسيار مهم است.

 

مردم بايستى هوشمندانه و آگاهانه انتخاب كنند و در ميان نامزدهاى گوناگون، كسى را كه احساس مى كنند به اين معيارها نزديك است، برگزينند؛ اين يك كار بزرگ است و كار شما مردم است. مردم بايد با چشم باز در اين صحنه ى مهم حاضر شوند و ان شاءاللَّه خداى متعال كمك كند و دلهاى مردم را هدايت كند تا فرد با كفايت، شجاع، با اخلاص، داراى روح مردمى، شاداب و با نشاط، مؤمن به هدفها و ارزشهاى انقلاب، مؤمن به مردم، مؤمن به نيروى مردم و معتقد به حق مردم را انتخاب كنند؛ اين مهمترين بخش مشاركت عمومى مردم در امسال است. در همه چيز مشاركت عمومى مهم است، و اين از جمله ى كليدى ترين است.

 

از همين حالا به فكر روز بيست وهفتم خرداد - كه روز انتخابات است - باشيد و از الان جستجو و تفحص خودتان را آغاز كنيد. البته نامزدها هنوز به طور رسمى به ملت معرفى نشده اند، ولى در زمان قانونىِ خود معرفى خواهند شد. هر كس در اقصى نقاط كشور اين حق را دارد كه به سهم خود در اين انتخابات بزرگ شركت كند. كسى كه در اقصى نقاط اين كشور زندگى مى كند، حق او با كسى كه در مركز كشور زندگى مى كند، يكى است؛ لذا هر كسى حق دارد. از اجتماع اين اشخاص و افراد، رأى سهمگين و اراده ى مستحكم و عزم راسخ اين ملت بروز خواهد كرد و شكل خواهد گرفت؛ و اين همان چيزى است كه براى ايجاد زمينه ى مساعد براى آبادى كشور و براى دفع دشمنان مى تواند مؤثر باشد.

 

و اما مسأله ى خنثى سازى تهديد دشمنان. اين هم يكى ديگر از آثار و بركات مشاركت عمومى و همبستگى ملى است؛ در اين باره هم نكاتى را عرض كنم.

 

تهديد دشمن، يك چيز قهرى و طبيعى است. هر ملتى بخواهد مستقل زندگى كند و تحت سيطره ى قدرتهاى بين المللى نباشد، با اخم و تهديد و زبان خشن و تيز آنها روبه رو خواهد شد. ملت ما به اين تهديدها عادت كرده است. بيست وشش سال است كه جهانخواران و جهانگشايان بين المللى و در رأس آنها دولت امريكا با زبان تهديد با ملت ايران صحبت مى كنند و روبه رو مى شوند. گوش ملت ايران به شنيدن اين تهديدها عادت كرده است. ملت ايران با بى اعتنايى به تهديد دشمن، راه خود را ادامه داده است. امروز نظام جمهورى اسلامى و دولت برخاسته ى از انقلاب، توانايى هايش با آن روزى كه اين راه را آغاز كرد، زمين تا آسمان تفاوت كرده. امروز ملت ايران قوى تر است و توانايى هاى او در زمينه هاى علمى، اقتصادى، تسليحاتى و غيره بمراتب بالاتر است. اين تهديدها هم وجود دارد.

 

اولين توصيه ى من به مسؤولان كشور اين است كه با تهديد دشمن، خود را از وظايفشان منصرف نكنند؛ كار خودشان را بكنند. هميشه بايد يك ملت و يك دولت آماده باشد؛ هيچ وقت و در هيچ شرايطى نبايد از خطرات بيرونى غفلت كرد؛ اما نبايد هم سر و صداى تهديدآميز دشمنان، مسؤولان كشور را از ادامه ى راه و انجام وظايفشان باز بدارد. ملت و دولت بايد تلاش خود را در همان وظايفى كه بر عهده دارند، انجام دهند.

 

امروز تهديدها و جنجالهايى كه دولتمردان امريكا پى درپى مى كنند، بيشتر ناظر به مسأله ى انرژى هسته يى و بدروغ تهمتِ ساختن سلاح هسته يى است. هم رئيس جمهور امريكا و هم دولتمردان اين كشور بارها و بارها از خطر سلاح هسته يى كه به وسيله ى ايران توليد شود، حرف زده اند. خود آنها بخوبى مى دانند كه ماجراى ساخت سلاح هسته يى يك افسانه است و هيچ واقعيتى ندارد. مسأله ى آنها اين نيست؛ مسأله ى آنها اين است كه از شكل گرفتن يك ايران قدرتمند و پيشرفته نگرانند. آنها با پيشرفت ملت ايران مخالفند؛ والّا مى دانند كه ما دنبال سلاح هسته يى نيستيم. آنها نمى خواهند در اين منطقه ى حساس كه بيشترين نفت دنيا را دارد و يكى از حساس ترين مناطق دنياست - يعنى خاورميانه - كشورى كه مستقل است و زير پرچم اسلام زندگى مى كند، پيشرفته باشد و از دانش و پيشرفت علمى و فناورى مدرن برخوردار باشد. حقيقت قضيه اين است كه غربى ها ترجيح مى دهند ملتهاى اين منطقه - از جمله ملت ايران - هميشه محتاج آنها باشند؛ لذا به ما مى گويند شما نيروگاه هسته يى هم داشته باشيد، مانعى ندارد؛ اما بياييد سوخت اين نيروگاه را از ما بخريد!

 

من چند سال پيش در يكى از سخنرانى هاى اول سال در مشهد گفتم اگر نفتى كه امروز توليد كشور ما و منطقه ى خاورميانه است، اروپايى ها و غربى ها مى داشتند و بنا بود ما از آنها نفت بخريم، هر بشكه نفت را از قيمتى كه امروز از اين منطقه مى خرند، گرانتر مى فروختند و حاضر نبودند به ما نفت بدهند. آنها از هر چيزى كه ملتهاى اين منطقه را مستغنى و مستقل كند و آنها را روى پاى خودشان نگه دارد، نگرانند. آنها مى خواهند اين منطقه ى پُرجمعيت و پُرنعمت و داراى منابع زيرزمينى هميشه محتاج آنها باشد؛ لذا با فناورى ما هم مخالفند، با دانشمند شدن جوانان ما هم مخالفند، با داشتن انرژى هسته يى هم مخالفند و اگر بتوانند، با داشتن نفت ما هم مخالفند؛ كما اين كه يك روز از بى كفايتى و خيانت زمامداران اين كشورها استفاده مى كردند و نفت را به يغما مى بردند. سالهاى متمادى نفت ايران در اختيار انگليسى ها بود؛ حتّى مختصرى به دولت وابسته ى بى كفايت آن روز مى دادند و نفت را براى خودشان مى بردند؛ بعد هم امريكايى ها و ديگران وارد شدند و اختيارها را در دست گرفتند. اينها اين را مى خواهند. اينها از اين كه كشورى مثل ايران بتواند نيروگاه هسته يى داشته باشد و خودش هم سوخت اين نيروگاه را توليد كند و دستش پيش كشورهاى اروپايى و غيره دراز نباشد، ناراحتند؛ مسأله اين است.

 

انرژى هسته يى يك فناورى باارزش و محصول يك دانش پيشرفته است و براى زندگى مردم لازم است. بسيارى از نيروگاه هاى دنيا در كشورهاى پيشرفته، نيروگاه هاى هسته يى است. توليد برق، يكى از كارهاى دانش و فناورى هسته يى است و براى يك كشور امتياز است؛ اينها مى خواهند ملت ايران اين امتياز را نداشته باشد؛ دعوا سر اين است؛ منتها بدروغ مى گويند ما مى ترسيم ايران بمب اتمى درست كند. آنها مى دانند كه ساخت بمب اتمى در برنامه ى ما نيست؛ ملت ايران اين را بدانند؛ جوانهاى ما توجه داشته باشند.

 

آنچه امروز در تبليغات غربى ها - بخصوص امريكايى ها - در مورد انرژى هسته يى گفته مى شود، هدفش اين است كه ملت ايران را از يك پيشرفت علمى و فناورى محروم كند. اين حق ماست؛ چرا محروم شويم؟ بله، اين حق مسلّم ملت ايران است؛ هم علم است، هم فناورى است، هم سلامت محيط زيست است، هم داراى مصارف پزشكى است، هم اميد و چشم انداز پيشرفت براى جوانان كشور است، و بديهى است كه ملت ما اين را از دست نمى دهد.

 

سياستمداران دروغگو و منافق امريكايى براى اين كه هدف پليد خود را پنهان كنند، ايران را متهم مى كنند به اين كه مى خواهد كلاهك هسته يى درست كند؛ سر موشكهاى بالستيك بگذارد و پرتاب كند! كجا پرتاب كند؟! ما با دشمنانِ خود اين طورى رفتار نمى كنيم. كاربرد بمب اتمى براى نابود كردن ملتها كار خود امريكايى هاست. آنها تنها دولتى هستند كه اين جنايت بزرگ را تا امروز انجام داده اند. غربى ها هستند كه سلاح شيميايى ساختند و آن را به كار بردند و در جنگ هشت ساله ى عراق با ايران آن را در اختيار صدامى ها و بعثى ها گذاشتند و در مقابل فجايعى كه از اين راه پيش آمد، سكوت كردند و به صدام از پشت كمك كردند. اسلام به ما اين اجازه ها را نداده است. ما از علم براى پيشرفت استفاده مى كنيم؛ اين بهانه ى امريكايى هاست.

 

البته اين را هم به شما عرض كنم؛ ملت ايران بدانند؛ كسانى كه در گوشه و كنار نق مى زنند و مى گويند چرا به انرژى هسته يى چسبيده ايد، غافلانه به نفع دشمنان ملت حرف مى زنند؛ آنها هم بدانند امروز مسأله ى انرژى هسته يى بهانه ى تهديدهاى امريكاست. ابرقدرت، شأن خود را در تهديد كردن مى داند. قدرت سلطه گر و زورگو كارش با تهديد پيش مى رود و ملتهاى دنيا و خيلى از دولتها متأسفانه در مقابل تهديدهاى اينها كوتاه مى آيند و اينها را بيشتر بر امورِ خودشان مسلط مى كنند. كار آنها تهديد است، و امروز بهانه ى تهديد آنها انرژى هسته يى است. اين هم كه نباشد، بهانه ى ديگرى مطرح مى كنند. خودشان تروريست پرورترينِ دولتهايند، اما ايران اسلامى و مسلمانها را متهم به تروريسم مى كنند! سربازان و نيروهاى امنيتى امريكا بدترين جنايتها را در نقاط اشغالى عراق و در زندان ابوغريب مرتكب مى شوند - كه يك نمونه از اين همه، جنايت زندان ابوغريب است؛ والّا نظاير آن زياد است - به انسانها اهانت مى كنند، حقوق انسانها را لگدمال مى كنند؛ چه در اين جا، چه در افغانستان، چه در زندانهاى خودشان، چه در گوانتانامو؛ آنگاه ديگران را به نقض حقوق بشر متهم مى كنند! تا آن جايى كه بنده اطلاع دارم، هيچ دولتى را نمى شناسم كه به قدر دولت امريكا ناقض حقوق بشر باشد. بنده با ملاحظه ى آمار و ارقام و حوادثى كه در اين چند سال پيش آمده - چيزى كه جلوى چشم خود ما بوده است - به اين نتيجه مى رسم كه شايد در دنيا دولتى نباشد كه به قدر دولت امريكا نقض حقوق بشر كرده باشد. علاوه بر جنايات اينها در اطراف دنيا، در خود امريكا هم اينها جنايت و نقض حقوق بشر مى كنند. امروز مثل سالهاى گذشته سياهان امريكا همچنان تحت فشار و مورد ظلم و ستم و تبعيض اند. در سال 71 يا 72 در زمان رياست جمهورىِ پدر همين بوش بر اثر ظلم واضحى كه عليه سياه پوست ها به وقوع پيوسته بود، شورش عظيمى در بعضى از ايالت هاى امريكا به وجود آمد و چون پليس نتوانست مقابله كند، ارتش را وارد صحنه كردند. در زمان رئيس جمهور بعدى، بيش از هشتاد نفر از فرقه ى داووديان را - يك فرقه ى مسيحىِ مخالف سياستهاى دولت امريكا - كه در يك خانه اجتماع كرده بودند و با اخطار پليس بيرون نمى آمدند، جلوى چشمان مرد و زن و كودك، زنده زنده در آتش سوزاندند؛ اما اينها خم به ابرويشان نيامد! رعايت حقوق بشر آنها اين است! در زمان رئيس جمهور فعلى امريكا در شمال افغانستان - آن وقتى كه افغانستان را اشغال مى كردند - غير از بمب هايى كه بر سر مردم ريختند و فجايعى كه در شهرها ايجاد كردند، در يك زندان جمع كثيرى زندانى را به رگبار بستند و قتل عام كردند؛ خبرش هم در دنيا پيچيد، منتها امپراتورى هاى خبرى نمى گذارند اين خبرها بماند و در ذهن مردم جايگزين شود؛ فوراً خبر را جمع مى كنند. آن وقت مى گويند در فلان كشور يا در ايران اسلامى به فلان زندانى اهانت شده؛ مثلاً فرض كنيد به او دمپايىِ درستى نداده اند! نقض حقوق بشر در امريكا و به وسيله ى امريكايى ها در دنيا از همه ى كشورها بيشتر است؛ اما مردم دنيا و همچنين ملت ايران و دولت ايران و نظام اسلامى را به نقض حقوق بشر متهم مى كنند! پرچم حقوق بشر را كسانى به دست گرفته اند كه خودشان بزرگترين ناقض حقوق بشرند!

 

تهديد اينها منحصر به مسأله ى انرژى هسته يى نيست. توصيه ى من به مسؤولان و ملت اين است كه به تهديدهاى دشمنان اعتنا نكنند؛ راه خودشان را ادامه دهند و كار خودشان را بكنند. البته مسؤولان ذى ربط بايستى هشيار باشند؛ نبايد غافل باشند.

 

اين را هم عرض بكنيم؛ ما مثل دولتمردان امريكا جنگ طلب نيستيم - آنها جنگ طلبند و دنبال جنگند - اما آن جايى كه پاى عزت اين ملت و منافع اين كشور به ميان بيايد، ما اهل فداكارى هستيم. ما فداكارى را مخصوص آحاد ملت نمى دانيم. بعد از قضيه ى يازده سپتامبر كه به دو برج نيويورك حمله شد، تا دو سه روز از رئيس جمهور امريكا و معاونش و دولتمردان درجه ى يك خبرى نبود؛ گم و گور بودند! ما اين گونه نيستيم. اگر خداى نخواسته براى اين ملت تجربه ى تلخ و امتحانى پيش بيايد، خود ما پيشاپيش ملت لباس رزم مى پوشيم و آماده ى فداكارى مى شويم.

 

مهمترين سلاح ملت ايران براى خنثى كردن تهديدها، همبستگى ملى و همدلى است. ملت ايران براى خنثى كردن تهديدهاى دشمن احتياج به بمب اتمى و سلاح هسته يى ندارد. همدلى و همبستگى شما مردم و چنگ زدن شما به ريسمان الهى و ايمان دينى، مهمترين سلاح ملت ايران است؛ اين سلاحى است كه در طول بيست و شش سال بعد از پيروزى انقلاب تا امروز كارايى خود را نشان داده و بعد از اين هم نشان خواهد داد.

 

همبستگى و اتحادتان را حفظ كنيد. دشمن، اتحاد مردم را هدف گرفته است. دشمن، ساده لوحانه به نفوذى ها و مزدوران خود در ميان مردم دل بسته؛ اين يك خيال خام و واهى است. امروز امريكايى ها هدفهاى خود را آشكار بيان مى كنند؛ اين هم يكى از نكبت هاى خدا براى مستكبران است. مى گويند ما در ايران به كسانى كه به اهداف امريكايى ها كمك كنند، كمك مالى مى كنيم. اينها ملت ما را نشناخته اند؛ لذا صريحاً سخن از اين مى گويند كه ما مى خواهيم در داخل ايران با پول، معارض و - به قول خودشان - اپوزيسيون درست كنيم. همه بايد بدانند؛ كسى كه با پول امريكا و با حمايت دولتمردان امريكا بخواهد براى منافع امريكا كار كند و قيافه ى اپوزيسيون به خودش بگيرد، در چشم ملت ايران منفورترين انسان است. همه ى ملت ايران، بخصوص نخبگان، جوانان، دانشجويان و كسانى كه حوزه ى تأثيرى فراتر از حول و حوش خودشان دارند، بدانند امروز علاج همه ى مشكلات اين كشور، همبستگى و مشاركت عمومى است.

 

دلها را به هم نزديك كنيد؛ از خداوند متعال كمك بخواهيد و نشاط و نيرو و استعداد فراوانى را كه خدا در اين ملت به وديعه نهاده است، به كار بيندازيد؛ خداى متعال هم كمك خواهد كرد. مطمئناً آينده ى ملت ايران بمراتب از گذشته ى او بهتر خواهد بود و ان شاءاللَّه ادعيه ى زاكيه ى حضرت بقية اللَّه شامل حال ملت ايران خواهد بود. از خداوند متعال براى ارواح طيبه ى شهداى عزيزمان و براى روح مطهر امام بزرگوارمان تمناى رحمت و مغفرت و لطف و فيض مى كنيم و همه ى شما عزيزان را به خدا مى سپاريم.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 2-1-83

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

 

خداوند متعال را شاكر و سپاسگزارم كه به اين بنده ى ضعيف و حقير فرصت و مهلت داد تا بتوانم يكبار ديگر در جوار مرقد مطهر و منور حضرت على بن موسى الرضا (عليه الاف التّحية والثّناء) با شما برادران و خواهران زائر و مجاور ملاقات كنم و ضمن عرض تبريك حلول سال نو، عرايضى را به شما برادران و خواهران عزيزى كه در اينجا حضور داريد، و به همه ى ملت ايران، عرض كنم.

 

البته فرصت الهى و مهلتى كه خداوند متعال در دنيا به ما بندگان عنايت مىكند اگرچه يك نعمت بزرگ است، اما به همين نسبت مسؤوليت انسان را سنگين تر و بازخواست الهى را بيشتر مىكند. هر سالى كه از عمر ما مى گذرد و هر روزى كه در اين زندگى و در اين دنيا بيشتر مىمانيم، به همين نسبت بار مسؤوليت ما در مقابل پروردگار سنگين تر مىشود. البته اين نعمت است، اما مثل همهى نعمتهاى ديگر همراه با مسؤوليت است.

 

ورود در هر سالى، ورود در هر ماهى، ورود در هر روزى از روزهاى زندگى، ما را به شناخت مسؤوليت خود فرامى خواند و به اداى مسؤوليت تحريك مى كند.

 

با شروع سال نو و اينگونه مقاطع تاريخى و تقويمى، همه بايد به اين نكته توجه كنيم كه ورود در هر سالى، ورود در هر ماهى، ورود در هر روزى از روزهاى زندگى، ما را به شناخت مسؤوليت خود فرامى خواند و به اداى مسؤوليت تحريك مى كند. در پيام نوروزى به ملت ايران عرض كرديم كه امسال از نظر ما سال پاسخگويى مسؤولان نظام به مردم است. اين در واقع پاسخگويى به خدا هم هست؛ همچنانكه پاسخگويى به خود هم هست. پاسخگويى، در واقع يك نوع كارنامه خوانى است؛ مثل دانش آموزى كه در پايان سال تحصيلى كارنامه ى خود را مى خواند - هم خود او مى خواند، هم اولياء او مى خوانند - نقاط قوّت خود را مى شناسد، نقاط ضعف خود را هم مى شناسد؛ نمره يى كه مايه ى خرسندى اوست، او را به ادامه ى اين كار تشويق مى كند و نمره يى كه مايه ى سرشكستگى اوست، او را به جبران اين سرشكستگى وادار مى نمايد. مجموع نمره هاى خوب و بد، معدل يك دانش آموز است و مجموع معدلهاى دانش آموزان يك كلاس، معدل اين كلاس است و نشاندهنده ى اينكه آيا اداره كنندگان اين كلاس از عهده ى پيشبرد دانش آموزان برآمده اند يا نه. البته مجموع معدل كلاسها هم معدل مدرسه را تشكيل مى دهد؛ معلوم مى كند كه اين مدرسه، مدرسه ى كارآمدى هست يا نه؛ سهامداران مدرسه را به فكر وادار مى كند؛ مى فهمند؛ تشخيص مى دهند كه اداره كنندگان اين مدرسه، خوب از عهده برآمده اند يا نه؛ و تصميم مى گيرند.

 

سهامداران نظام، ملت ايرانند؛ شما ملت ايران صاحب نظام جمهورى اسلامى هستيد. شما با شناخت معدل دستگاهها و بر اساس آن، و با شناخت اينكه چقدر مديران كشور از عهده ى كار خود برآمده اند، درباره ى مديران كشور تصميم گيرى مى كنيد. اين، يك نظام سالم است.

 

در يك نظام اجتماعى و سياسى و در نظام جمهورى اسلامى، كارنامه ى دستگاهها معدل آن دستگاهها را مشخص مى كند. معدل دستگاههاى مختلف، معدل هر قوه از قواى سه گانه و دستگاههاى عمده ى كشور را مشخص مى كند و مجموع معدل قواى سه گانه، معدل نظام را معين مى كند. سهامداران نظام، ملت ايرانند؛ شما ملت ايران صاحب نظام جمهورى اسلامى هستيد. شما با شناخت معدل دستگاهها و بر اساس آن، و با شناخت اينكه چقدر مديران كشور از عهده ى كار خود برآمده اند، دربارهى مديران كشور تصميم گيرى مى كنيد. اين، يك نظام سالم است. ساخت قانون اساسى هم ما را به اين سمت هدايت و به ما كمك مى كند.

 

زندگىِ گوارا وقتى است كه رفاه مادى با عدالت، معنويت و اخلاق همراه شود. و اين را فقط اديان الهى مى توانند براى بشر تأمين كنند.

 

نظام اسلامى به وعدهى قرآن كريم، مردم را به سمت حيات طيبه حركت مىدهد. آيه ى قرآن مى فرمايد: «من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيّبة». حيات طيبه يعنى زندگى گوارا. يك ملت آن وقتى زندگى گوارا دارد كه احساس كند و ببيند كه دنيا و آخرت او بر طبق مصلحت او به پيش مىرود و به سمت هدفهاى او حركت مىكند؛ اين زندگىِ گواراست؛ فقط «دنيا» نيست، فقط هم «آخرت» نيست. آن ملتهايى كه به زندگى دنيا چسبيده اند و موفق شده اند كه زندگى دنيوى را به مراتب پيشرفته يى از كمال برسانند، لزوماً زندگى گوارا ندارند. زندگىِ گوارا وقتى است كه رفاه مادى با عدالت، معنويت و اخلاق همراه شود. و اين را فقط اديان الهى مىتوانند براى بشر تأمين كنند. از طرف ديگر، حيات طيبه و زندگى گوارا فقط آخرت هم نيست. اسلام نمىگويد من مىخواهم زندگى اخروىِ بعد از مرگ مردم را آباد كنم، دنياى آنها هرجور شد، شد؛ اين منطق اسلام نيست. منطق اسلام اين است كه زندگى جامعه ى اسلامى بايد از مواهب الهى سرشار شود و بشر با بهره مندى هاى مادى در زندگى خود، راه معنويت را گم نكند و درست حركت كند. اگر آن زندگى به وجود آمد، آن وقت در جامعه ظلم و بىعدالتى و تبعيض ريشه كن مىشود؛ تجاوز به حقوق انسانها ريشه كن مىشود؛ جنگها و برادركشىها از بين مىرود؛ ناامنىها در زندگى بشر به صفر مىرسد. انبياء براى اين كار و مجاهدت كردند؛ بزرگان برگزيده ى خداوند در تاريخ بشر، براى اين جان دادند.

 

خاصيت ايمان در وجود يك انسان مسؤول اين است كه راه او را هموار و دشوارىها را در نظرش كوچك مىكند؛ همت او را بالا مىبرد؛ او را از آلوده شدن به خواسته هاى حقير اهل دنيا باز مىدارد؛ او را عاشق، خادم و دوستدار مردم قرار مىدهد و در مقابل تهديد دشمنان آسيب ناپذير و در مقابل مشكلاتِ كار و مسؤوليت مقاوم مىسازد.

 

ما قله ى بلند و رفيعى را در نظر گرفته ايم كه عبارت است از همين زندگى مطلوب انبياء و اولياى الهى. همه ى تلاش و همت و همه ى فكر و ذكر ما اين است كه خودمان را به اين قله نزديك كنيم. البته فاصله زياد است و راه دشوار، اما رسيدن به دامنه هاى بالا و والاتر مغتنم و لذت بخش است؛ ما دنبال اين هدف هستيم. كليد موفقيت اين كار در نظام اسلامى چيست؟ كليد موفقيت اين است كه مسؤولان نظام اسلامى - همچنانكه در آيه ى قرآن ذكر شده است - از ايمان و عمل صالح برخوردار باشند. ايمان و عمل صالح فقط اعتقاد به خدا و خواندن نماز و گرفتن روزه نيست، بلكه ايمان يعنى ايمان به خدا؛ ايمان به وعده ى الهى؛ ايمان به آنچه كه خداى متعال براى بشر در دستورات تشريعى خود به وسيله ى انبياء فرستاده است؛ ايمان به درستى راه خود. «امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه والمؤمنون»؛ خود پيغمبر به راه خود ايمان داشت، مؤمنين هم به دنبال سر پيغمبر به راه خودشان ايمان داشتند. خداى متعال به ما وعده هايى داده است؛ بايد به اين وعده ها ايمان داشته باشيم. خداى متعال به ما به طور قاطع فرموده است كه: «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»؛ به عهد من وفا كنيد، تا من هم به عهد خود وفا كنم؛ معاهده يى كه با خدا بسته ايد، به آن معاهده عمل كنيد تا خدا هم به وعده يى كه به شما داده است عمل كند. خاصيت ايمان در وجود يك انسان مسؤول اين است كه راه او را هموار و دشوارىها را در نظرش كوچك مىكند؛ همت او را بالا مىبرد؛ او را از آلوده شدن به خواسته هاى حقير اهل دنيا باز مىدارد؛ او را عاشق، خادم و دوستدار مردم قرار مىدهد و در مقابل تهديد دشمنان آسيب ناپذير و در مقابل مشكلاتِ كار و مسؤوليت مقاوم مىسازد. عمل صالحى كه در اسلام از يك مسؤول نظام سياسى خواسته شده است، رفتار دينى است. رفتار دينى يعنى گسترش عدالت در جامعه و خدمت به آحاد مردم. در اسلام خدمت به انسانها، حتّى انسانهاى غيرمؤمن هم موردنظر است؛ افق ديد اسلام خيلى وسيع است.

 

خدمت كردن، اجتناب از تبعيض، اجتناب از تضييع بيت المال و اجتناب از تضييع حقوق مردم، اجتناب از سوءاستفاده از شغل و مسؤوليت - كسى كه مسؤوليتى دارد، وجاهتى از اين طريق به دست آورده، كه اين وجاهت متعلق به مردم است؛ مثل بيت المال. همچنان كه يك مسؤول به اين دليل كه كليد صندوق بيت المال در دستش است، نمىتواند از بيت المال در مصارف شخصى خرج كند،به همين دليل حق ندارد كه از وجاهت و قدرت و امكان و فرصتهايى كه در اختيارش است، به سود شخص خود و منافع شخصى اش استفاده كند - تلاش مجاهدت آميز و تلاش سخت؛ يعنى به كارگيرى عقل، علم، تخصص و تجربه و به كار بردن همه ى ظرفيت دستگاه تحت مديريت براى رسيدن به آرمانهاى نظام اسلامى، رفتار دينى است. اگر يك مسؤول خيلى هم مقدس مآب باشد، اما از ظرفيت خود براى كار و تلاش استفاده نكند، رفتار دينى او ناقص است؛ اگر از فرصتها استفاده نكند و عقل و تدبير و هوش و علم و تخصص و تجربه را به كار نگيرد، رفتار دينى اش ناقص است. معارف اسلامى ما پُر است از اين مفاهيم عالى و متعالى و قرآن و احاديث ما هم سرشار از اين معارف است. البته مسؤول متدين كسى است كه اين ضوابط را در زندگى خود به عنوان اصول حتمى و غيرقابل تخلف در نظر داشته باشد. اگر مسؤولان نظام جمهورى اسلامى مقيد به اين ضوابط باشند، نظام اسلامى روزبه روز و قدم به قدم به پيش مىرود.

 

اعتقاد شخصى من اين است كه امروز نظام جمهورى اسلامى با تجربه ى بيست وپنج ساله ى خود مىتواند اين راه را با قوّت و شدت ادامه دهد، مشروط بر اينكه مسؤولان دستگاههاى مختلف در درجه ى اول كارنامه ى كاركردشان را براى خودشان تنظيم كنند؛ نمره هاى مثبت و منفى را ببينند و در درجه ى بعد، مردم را... در جريان قرار دهند.

 

اعتقاد شخصى من اين است كه امروز نظام جمهورى اسلامى با تجربه ى بيست وپنج ساله ى خود مىتواند اين راه را با قوّت و شدت ادامه دهد، مشروط بر اينكه مسؤولان دستگاههاى مختلف در درجه ى اول كارنامه ى كاركردشان را براى خودشان تنظيم كنند؛ نمره هاى مثبت و منفى را ببينند و در درجه ى بعد، مردم را - كه صاحبان اين انقلابند؛ سهامداران اين مجموعه و بنگاه عظيمى هستند كه اسمش جمهورى اسلامى است - در جريان قرار دهند. قوه ى مجريه - كه دستگاههاى مختلفى در قوه ى مجريه هستند - كارنامه ى خود را جزءبه جزء براى مردم مشخص كند. البته اعتقاد من اين است كه در اين صورت يقيناً مردم خوشحال خواهند شد؛ چون اين كارنامه نمره هاى بسيار خوب و درخشانى دارد. قوه ى قضاييه هم كارنامه ى خود را به مردم ارائه كند، كه يقيناً در آن هم نمره هاى خوب و درخشانى هست. قوه ى مقننه هم كارنامه ى خود را به مردم نشان دهد كه در آن هم نمره هاى خوشحال كننده يى وجود دارد؛ اما در همه ى اين دستگاهها نمره هاى منفى و ناراحت كننده براى خود دستگاهها و مردم هم هست. خودِ مسؤولان دستگاهها ببينند كه نقاط منفى آنها كدام است، در نابود كردن عوامل نقاط منفى سعى و تلاش كنند. البته پشتوانه و ضامن اين كار، آگاهى، مطالبه و خواست مردم است. اگر اين كارها انجام بگيرد، اين همان اصلاح انقلابى است كه من در دو سه سال قبل در نمازجمعه ى تهران به ملت ايران عرض كردم.

 

دولت، مجلس، قوه ى قضاييه و ساير دستگاههايى كه در كشور هستند و مسؤوليتهاى مهمى بر دوش آنهاست، همه مشمول اين قاعده ى كلى هستند؛ نقد، اصلاح و پاسخگويى.

 

اصلاحات براى هر نظامى لازم است؛ اصلاحات براى هر جامعه يى جزو ضرورىترين نيازهاست؛ ما هم به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات يعنى اينكه نقاط مثبت و منفى را فهرست كنيم و نقاط منفى را به نقاط مثبت تبديل كنيم. اين همان چيزى است كه انقلاب قدم بلند آغازين آن را برداشت و موفق شد و عوامل بااخلاص انقلاب در طول اين بيست وپنج سال در دستگاههاى مختلف همه ى تلاش خودشان را براى اين كار كرده اند و موفقيتهاى بزرگى هم داشته اند. اين، اصلاحاتِ انقلابى است؛ اصلاحات اسلامى است. البته دشمنان اين نظام و انقلاب، تغيير ساختار اصل نظام را هدف گرفته اند و اصلاحات از نظر آنها، يعنى تغيير نظام و تبديل نظام جمهورى اسلامى به يك نظام وابسته و سرسپرده ى دشمنهاى مستكبر. اصلاحات به معناى حقيقى كلمه، شامل همه ى دستگاههاى كشور مىشود. هيچ دستگاهى نبايد خود را از انتقاد و نقد مصون و از عيب خالى بداند؛ همه ى دستگاههاى كشور بايد مورد نقد منصفانه قرار بگيرند و همه در جهت اهداف نظام و در چهارچوب آن، رفتار خود را اصلاح كنند. دولت، مجلس، قوه ى قضاييه و ساير دستگاههايى كه در كشور هستند و مسؤوليتهاى مهمى بر دوش آنهاست، همه مشمول اين قاعده ى كلى هستند؛ نقد، اصلاح و پاسخگويى. اين، معناى حقيقى اصلاح نظام مورد نظر اسلام است، كه «ان اريد الاّ الاصلاح ما استطعت»؛ پيغمبران اين را مىفرمودند. همه ى كار پيغمبران عبارت بود از اين كه تا مىتوانند اصلاح كنند؛ يعنى فساد را در كشور از بين ببرند؛ اين معناى اصلاح واقعى است.

 

پاسخگويى بايد به معناى صحيح كلمه وجود داشته باشد. بايد دستگاههاى فرهنگى كشور - چه آنچه مربوط به دولت است، چه آنچه زيرمجموعه دولت نيست، مثل صدا و سيما - روشن كنند كه در مقابل تهاجم گسترده ى فرهنگى دشمنان چه تدابيرى را براى اعتلا و بارور كردن فرهنگ اسلامى و انقلابى و عموميت بخشيدن به نقاط برجسته ى آن به كار بسته اند. دستگاههاى اقتصادى هم بيان كنند كه براى بارور كردن اقتصاد كشور، پُر كردن شكاف طبقاتى، برطرف كردن فقر و محروميت از طبقات محروم كشور و آباد كردن اين كشور پُربركت و قابل آبادى در همه ى مناطق وسيع آن، چه تلاشى انجام داده اند. دستگاههاى علمى كشور - كه مديران آن در دانشگاهها و حوزه هاى علميه ى كشورند - مشخص كنند كه براى توليد علم، آزادانديشى علمى و تضارب افكار - كه ما از دانشگاه و حوزه اين مسائل را مطالبه كرديم - چه تلاش و كار بزرگى را انجام دادهاند؛ چقدر پيش رفته اند و چه كارهاى ديگرى را بايستى انجام دهند. دستگاه هاى صنعتى و دستگاه كشاورزى كشور هم توضيح دهند. قوه ى قضاييه ى كشور توضيح دهد كه براى احقاق حق مظلومان و براى اين كه مظلومان كشور حقيقتاً قوه ى قضاييه را ملجأ و مأواى خود بدانند و به آن پناه ببرند، چه تلاشها و كارهايى را انجام داده است. قوه ى مقننه كه دو وظيفه ى عمده ى قانونگذارى و نظارت را برعهده دارد، مشخص كند كه در امر قانونگذارى چه تلاشهايى را انجام داده تا قوانينى را بگذارنند كه براى تسهيل اصلاح حقيقى كشور لازم است؛ همچنين اين قوه مشخص كند كه در امر نظارت بر دستگاهها و مراقبت از صحت عمل آنها چه تلاشى را به انجام رسانده است.

 

نمايندگان مردم در مجلس شوراى اسلامى كه مىخواهند به مجلس بروند، بايد بدانند كه مردم، بخصوص با اين محبت و هوشمندى و احساس مسؤوليتى كه از آنها در انتخابات اخير مشاهده شد، با نمايندگان عقد اخوت نبسته اند. مردم از نماينده، كار، ابتكار و مشاركت در طرحهاى مهم و لوايح را توقع دارند. توقع مردم از نمايندگان خود در مجلس و دولت و در هر نقطه يى كه نمايندهيى دارند، اين است كه همه ى ظرفيت و تلاش خود را به كار بگيرند تا بتوانند آنچه را كه مورد انتظارشان است و برطبق اهداف اسلامى هم است، در اختيار مردم بگذارند و آن را انجام دهند.

 

ثبات كشور و ثبات نظام اسلامى، بزرگترين فرصتى است كه امروز در اختيار ملت ايران و مسؤولان قرار دارد. دشمنان مىخواهند كشور ثبات خود را از دست بدهد.

 

آنچه را كه مىخواهم در پايان عرايضم بگويم، به نظر من وظيفه يى است كه در درجه ى اول قرار دارد؛ هم براى مسؤولان، هم براى مردم. به اعتقاد من، هوشيارى و هوشمندى و احساس روزافزون، مسؤوليت است. بايد خصومتهاى خانه برانداز را كنار بگذارند و رقابتهاى منفى را به رقابتهاى مثبت تبديل كنند و ثبات نظام اسلامى را يك فرصت بزرگ بشمارند. عزيزان من! ثبات كشور و ثبات نظام اسلامى، بزرگترين فرصتى است كه امروز در اختيار ملت ايران و مسؤولان قرار دارد. دشمنان مىخواهند كشور ثبات خود را از دست بدهد. در يك كشور بىثبات، نه كار علمى مىشود كرد و نه كار اقتصادى؛ نه كار فرهنگى مىشود كرد و نه مىتوان از حقوق ملت دفاع كرد؛ همچنانكه نمىشود عزت ملت را در دنيا حفظ كرد. اين ثباتى كه امروز در اين كشور وجود دارد، به بركت ابراز اقتدار ملت ايران در مراحل گوناگون است. همينكه شما در راهپيمايى ها آنطور حضور پيدا مىكنيد؛ در پاى صندوق انتخابات على رغم تلاش دشمنان و بوقهاى تبليغاتى بيگانه آنطور با اخلاص وارد مىشويد، نشاندهنده ى اقتدار ملى است و اين اقتدار ملى پشتوانه ى ثبات كشور و نظام اسلامى است. البته مراكز استكبارى عالم دوست ندارند كشور ما با ثبات باشد؛ مىخواهند تلاطم در كشور ايجاد كنند. بدانيد، و مىدانيد، كه همه ى تلاش خود را مىكنند براى بحران آفرينى؛ ايجاد تلاطم و ايجاد آشوب؛ همچنانكه كردند. در تابستان سال 82 همه ى دستگاههاى جاسوسى وابسته به صهيونيسم و امريكا بسيج شدند براى اينكه كشور را به آشوب بكشند؛ اما آگاهى و هوشيارى مردم و تلاش مجاهدت آميز خدمتگزاران آنها، دست رد به سينه ى همه ى اين توطئه ها زد و نگذاشت. من بارها عرض كرده ام كه دشمن از دشمنى خود دست نمىكشد، مگر وقتى كه احساس كند دشمنى بى فايده است. امروز شما ملت ايران در نظر مستكبران عالم ملتى هستيد كه بهوقت، بجا و به هنگام، آنچه را كه نشانهى اقتدار ملى است، به ظهور مىرسانيد و نشان مىدهيد؛ اين را شناخته اند. همين آگاهى و هوشيارى و آمادگى شما، توطئه هاى چندساله ى فرهنگى و سياسى دشمن را باطل كرد و از بين برد. خوابها ديده بودند؛ توطئه ها كرده بودند؛ ولى آگاهى شما، توطئه هاى دشمن را نقش برآب كرد. امروز دشمنان ملت ايران كه هدفشان اين بود كه كشور را به تلاطم و آشوب دچار كنند و برادركشى به راه بيندازند؛ هدفشان اين بود كه در بين مسؤولان جنگ و اختلاف ايجاد كنند، به بنبست رسيده اند. آنها در عراق و در فلسطين هم به بن بست رسيده اند؛ چون مجاهدت و فداكارى ملت فلسطين آنها را به بن بست رسانده است. اينها سال گذشته در همين روزها خيال مىكردند كه با تصرف و تسلط بر عراق، يكسره طعمه ى كاملاً آماده يى را مىتوانند بربايند و از بين ببرند؛ ولى امروز مشكلات عراق آنها را پا در گل كرده است و به بنبست رسيده اند. البته دشمن با اين بن بستهايى كه با آن مواجه است، ممكن است تصميمهاى ديوانه وار بگيرد، اما هر تصميمى هم كه بگيرند، عليه ملت آزاده يى مثل ملت ايران نقش بر آب خواهد شد؛ ملت ما بيدار است.

 

من بيش از اين نمىخواهم شما برادران و خواهران عزيز را در اين هواى سرد معطل كنم.

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد زندگى ما و مرگ ما را مشمول لطف و رحمت و عنايت خود قرار بده؛ حيات طيبه را براى ملت ايران مقدر بفرما. پروردگارا! روزبهروز موفقيت ملت ايران را در پيشرفت به سمت هدفهاى والا تسريع بفرما؛ مسؤولان دلسوز نظام اسلامى را مشمول دستگيرى و هدايت و لطف خودت قرار بده. پروردگارا! دلهاى ما را با معارف الهى و اسلامى روزبه روز آشناتر كن. پروردگارا! دشمنان ملت ايران و دشمنىهاى آنها را ناكام بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد قلب مقدس ولى عصر را از ما راضى و خشنود كن؛ همه ى ما را مشمول ادعيه ى زاكيه ى آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! شهيدان عزيز ما را مشمول رحمت و لطف روزافزون خود قرار بده؛ امام شهيدان را با اوليائش محشور كن و گذشتگان ما را بيامرز.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-82

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين.

 

با سلام و درود به ساحت مقدس سلطان سرير ارتضاء، حضرت على بن موسى الرضا (عليه آلاف التّحيّة والثّناء)، به شما برادران و خواهران عزيز فرا رسيدن سال جديد را تبريك عرض مى كنم و از همه ملت ايران از آن جهت كه حرمت ماه محرم حسينى را در ايام سال جديد نگه داشته اند، تشكر مى كنم. احترام عاشوراى حسينى و محرم براى مردم ما يك فريضه و امر بزرگ و مهم به شمار مىرود و مردم عزيز ما اين موضوع را امسال و سال گذشته ثابت كردند.

 

من امروز در اين اجتماع عظيم كه در خانه على بن موسى الرضا (عليه السّلام) و در محضر آن بزرگوار تشكيل شده است، سه محور عمده را مورد بحث و گفتگو قرار مى دهم.

 

يك محور درباره دو مطلب مهم است كه در پيام نوروزى به آن دو اشاره كردم. محور دوم هم درباره موضوع بسيار حساس و خطير حمله امريكا به عراق است، و محور سوم اشاره اى كوتاه به وظايفى ست كه در اين شرايط بر عهده مردم، مسئولين، دستگاههاى مختلف و من و شماست. از اين رهگذر كشور مىتواند راه عزت و استقلال و منافع خود را با استحكام و قدرت طى كند.

 

همانطور كه گفتم محور اول، در مورد دو مطلب است كه در پيام نوروزى نيز به آنها اشاره كردم. يكى اينكه اشتغال - يعنى مبارزه با بيكارى - و مبارزه با فساد اقتصادى و مالى، امسال هم بايد از طرف مسئولين با جديت و قدرت دنبال شود. ديگر اين كه همه سعى و همّت مسئولين كشور و مديران بخشهاى مختلف، خدمت محسوس و ملموس به مردم باشد. جوانهاى عزيز و آحاد مردم كشورمان بايد طعم شيرين خدمات دولتى را در كام خود حس كنند.

 

در سالى كه گذشت، در ادامه مبارزه با بيكارى و فساد مالى كارهاى جدى و مهمّى انجام گرفت؛ من اين موضوع را از نزديك در عملكرد قوه مجريه و قضاييه شاهد بودم. طرحهاى اشتغال با جديت دنبال شد و حتّى خود من به درخواست رئيس جمهور محترم در جلساتى از شوراى اشتغال و همچنين در جمع مسئولين مربوط به اشتغال شركت كردم. اين امر نشان مى دهد كه دولت و مسئولين نسبت به اين موضوع جدّى هستند و همّ و غم بيشترى دارند و انشاءاللَّه كارها به نحو مطلوبى پيش مى رود.

 

گزارشى كه آقاى رئيس جمهور محترم به من ارائه داد حاكى از آن است كه تعداد مشاغل ايجاد شده در كشور در سال 81، صدهزار مورد بيش از متقاضيان شغل و بازار كار است. اين آمار خوبى است و جديت مسئولين در اين كار را نشان مى دهد. اگر اين كار با همين جديت دنبال شود، اميد آن مى رود كه مسئله مهم اشتغال در كشور، به دست مديران آن حل شود. اين امر، مسئلهاى بسيار اساسى و كليدى است. بيكارى منشأ مفاسد بزرگ ديگرى ست. بعلاوه اينكه بيكارى جوانها و خانواده هاى ما با توسعه و پيشرفت عمومى كشور تضاد جدى خواهد داشت؛ لذا فعاليت براى ايجاد شغل و اشتغال بايد بهطور جدّى دنبال شود. در اين رابطه مسئولين اجرايى به من قول داده اند كه مشكلات را برطرف كنند و من هم موضوع را تعقيب و از آنها مطالبه خواهم كرد.

 

در مورد مبارزه با فساد مالى و اقتصادى هم گزارشهاى خوبى از طرف رئيس جمهور محترم و رئيس محترم قوه قضاييه به من ارائه شد. مبارزه با فساد، موضوعى اصلى و اساسى است. فساد اقتصادى در دستگاههاى دولتى موجب مىشود كه سود همه تلاشهاى انجام شده در راستاى پيشرفت و توليد ثروت عمومى براى رفاه مردم، به جيب عده اى مفت خور و سوءاستفاده چى سرازير شود؛ لذا مبارزه با فساد، جدىست. متأسفانه بعضى از عناصر سياسى و غيرسياسى نه تنها با اين حركت همراهى نكردند بلكه بر آن برچسب يك تسويه حساب سياسى و خصوصى زدند. اين غلط، خلاف واقع و دروغ است. مبارزه با فساد مالى و اقتصادى جدىست و ادامه دارد. البته من به مسئولين قوه قضاييه و مجريه سفارش كردم كه جنجال به راه نيندازند؛ جنجال موجب گم شدن اصل مسئله مى شود. بايد با آن مبارزه كرد. اين مبارزه در قوه مجريه به معناى پيشگيرى و جلوگيرى از رشد فساد مالى از طريق دهانه ها و دروازه هاى آن است در قوه قضاييه مبارزه به نحوى ديگر است و تعقيب مجرمين و فسادانگيزان و مجازات آنها را شامل مى شود.

 

اين مبارزه براى مردم نقطه اميد، اعتماد و اتكاست. اطلاعاتى كه بنده از سراسر كشور دارم، نشان مى دهد كه مردم به اين مبارزه دل بسته اند و ادامه آن را خواهاناند؛ حق هم دارند. اين امر بايد در همه دستگاهها جدى گرفته شود. ما به فضل پروردگار در دستگاههاى دولتى و حكومتى فسادِ لانه كرده نداريم. بين دستگاهى كه ممكن است كسانى در اجزاء آن سوءاستفاده كنند و فاسد باشند، و دستگاههايى مثل رژيم طاغوت كه بنيان آن بر فساد است، تفاوت است. در دستگاه طاغوت، فساد، سوءاستفاده، دنياطلبى و حيف و ميل اموال عمومى از ريشه و رأس يك سنت و رويه قطعى و عادت هميشگى بوده است.

 

در نظام جمهورى اسلامى تعاليم و روش اسلام و امام راحل، جامعه را از چنين چيزى باز داشته است. عناصرى سوءاستفاده چى هميشه در گوشه و كنار وجود داشتهاند. كسانى هم در بيرون از دستگاههاى دولتى، از امكانات آنها براى پُركردن كيسه هاى خود سوءاستفاده مى كنند. بايد به طور جدى با آنها مبارزه شود. البته مبارزه با آنها كار دشوارىست؛ چون پول دارند و به تبليغات مىپردازند و شايعه پراكنى مى كنند. دشمنان داخل و خارج كشور هم سعى مىكنند از حركتهاى اصلاحى در كشور جلوگيرى كنند. اراده و همت و عزم جازم مسئولان مى تواند همه اين موانع را از سر راه بردارد و انشاءاللَّه اينطور خواهد شد. البته اين كارها بلند مدت است.

 

به مردم عزيز عرض مى كنم براى مبارزه با فساد، نبايد منتظر جنجال بود و پيش داورى كرد. بايستى منتظر عمل و كار واقعى بود. اميدواريم مسئولان به توفيق و كمك الهى، با ادعيه حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) و با همت و عزم جازم خود با جديت اين راه را دنبال كنند.

 

درباره مطلب دوم عرض كردم كه همه مسئولين بايد در خدمت به مردم از يكديگر سبقت بگيرند و يك نهضت خدمت به مردم راه بيندازند. البته در اصل كار و وظيفه آنها خدمت به مردم است؛ اما گاهى انگيزه هاى گوناگون آنها را از كار اصلى باز مىدارد و در ملاحظات و مسائل گوناگون مى افتند. روحيه، افكار، ايمان، صفا، صداقت، آمادگى هاى اين مردم مؤمن و استعداد فراوان و جوشان جوانهاى ما انسان را تحت تأثير قرار مى دهد. مسئولين تا نفس دارند بايد به اين مردم خدمت كنند. بايستى در بين مسئولين مسابقه خدمتگزارى و خدمت رسانى به مردم برقرار باشد. اين مسابقه و رقابت درست است. رقابتهاى سياسى و جناحى و رقابت بر سر قدرت و تكالب در امر دنيا و امور دنيوى مردود است. رقابت، مسابقه و مبارزه اى درست است كه در خدمت گذارى به مردم باشد. قرآن مى فرمايد: «سابقوا الى مغفرة من ربّكم»؛ اين مسابقه به سمت مغفرت و رحمت الهى است. «واستبقوا الخيرات» براى كارهاى نيك، مسابقه بگذاريد.

 

آنچه امروز درباره محور دوم يعنى موضوع حمله امريكا به عراق - كه بسيار موضوع مهمى است - عرض مىكنم اين است كه ملت عزيز ما بدانند اين حمله ابعادى دارد و وسيعتر از عراق است. موضوع فقط حمله به عراق نيست. حمله به يك كشور - چه عراق و چه غيرعراق - از سوى قدرتى از راه دور و با بهانه هاى مصنوعى و ساختگى، به هر صورت غلط است. مردم و افكار عمومى دنيا هم اين كار را محكوم كردند. الان در تلويزيونها، اجتماعات عظيم مردم را در شرق و غرب دنيا حتّى در خود امريكا مشاهده مى كنيد. اما موضوع براى دنياى اسلام، خطرناكتر است و ابعاد وسيعترى دارد. نبايد به موضوع فقط اينطور نگاه كرد كه دولت و قدرتى با انگيزه هاى مختلف به كشورى حمله كرده است. البته امريكايى ها سعى مى كنند مطلب را جور ديگرى جلوه بدهند. آنها وانمود مىكنند كه هدفشان ساقط كردن صدام است. علت هم اين است كه صدام حسين سلاح كشتار جمعى دارد يا تروريسم را ترويج و تأييد مى كند. آنها از ملت عراق مى خواهند امريكايى ها را حمايت كنند. امريكايى ها اينطور در دنيا وانمود مى كنند؛ ليكن اين فريب است؛ امروز خيلى ها در دنيا به اين موضع واقف اند. مطلب اساسى اين است كه يك هيتلريسم جديد و بسيار خطرناك و وقيح در تاريخ ظهور كرده است. آنها درست مثل هيتلر در مقدمات جنگ جهانى دوم عمل مى كنند. وقتى در آن زمان هيتلر حملات خود را به كشورهاى همسايه خود در اروپا شروع كرد، كار خود را براى افكار عمومى جهان اينطور توجيه كرد كه آلمان به فضاى حياتى احتياج دارد؛ به اين معنا كه كشور آلمان براى ملت و رژيم آلمان كوچك است. آنها فضاى وسيعترى احتياج دارند تا بتواند تنفس كنند و زنده بمانند. هيتلر مردم خود و همچنين افكار عمومى را اينطور توجيه مىكرد؛ يك توجيه مسخره و غلط.

 

اكنون هم هم توجيه امريكايى هابراى حمله به عراق و قبل از آن به افغانستان اين است كه مى خواهيم منافع ملى خود را تأمين و حفظ كنيم و تهديد را از خود برطرف نماييم. اين هم توجيهى باب امروز است. حالا كشور عراق كجا، امريكا كجا؟! چه تهديدى مى تواند براى آنها داشته باشد؟! يا منافع امريكا چه چيزى است كه لازمه حفظ آنها مجوّز رژيم امريكا براى حمله عليه يك كشور و ملّت است؟ اين سؤالها، بى پاسخ است. تعريف امريكا يى ها از منافع ملى خود شبيه تعريف خانها و گردن كلفتهاى قديم است كه در بعضى از محلات و روستاها وجود داشتند. اگر دخترى روستايى قاليچه اى قشنگ مى بافت و چشم خان به آن مى افتاد و از آن خوشش مى آمد، پدر دختر بايد قاليچه را تقديمش مى كرد. توجيه هم اين بود كه خان اين قاليچه را لازم دارد. اگر در جايى يك شىء قيمتى ديده مى شد و وجود داشت، مىبايد به خان تقديمش مى كردند. اين فرهنگ خانى و قلدرمآبى است. شخص مى گويد: چون من از چيزىكه شما دارى خوشم آمده و آن را مى خواهم، بايد مرده يا زنده، آن را به من بدهى. تعريف منافع امريكا به وسيله خود امريكايى ها چنين چيزىست. آنها منافعى را براى خود تعريف مى كنند. اگر اين منافع در اختيار ملت و كشور ديگرى باشد، از آنجا كه امريكا زور و سلاح دارد، هرجور شده بايد اين منافع را براى خود تأمين كند. مهم نيست كه ملت آن كشور و منطقه تا چه حد دچار مشكل و دردسر شوند، چقدر عقب ماندگى بر آنها تحميل و چقدر زندگى آنها لگدمال شود. اين مسائل براى امريكايى ها اهميتى ندارد. اين تعريف امريكا از منافع ملى است.

 

اين منطقه، يعنى منطقه عربى و بعد هم منطقه وسيعتر اسلامى، منطقه اىست كه امروز و فردا از لحاظ ماده ارزشمند نفت غنى ست. امريكايى ها به اين نفت احتياج دارند. فقط هم نفت نيست؛ منابع زيرزمينى بسيارى وجود دارد، منابع دريايى هم وجود دارد. در اين منطقه براى كسى كه مسلط به آن باشد، راه دسترسى به همه دنيا وجود دارد. و اين منابع، چيزهايىست كه امريكا به آنها احتياج دارد؛ مثل همان قاليچه زيبا و قيمتى كه خان به آن احتياج داشت. پس امريكا درنظر دارد كه اين منافع را تأمين كند.

 

ديگر خواسته امريكا در اين منطقه ، آن است كه بازار مصرف آن را در اختيار گيرد. به هرحال بايد توليدات آنها به فروش برسد. اين منطقه هم پُرجمعيت است و مردم آن بايد توليدات امريكا را مصرف كنند تا سرمايه داران امريكايى و صهيونيستى بتوانند جيبهاى خود را پُر كنند و سود به دست بياورند. اين موضوع هم از اهداف مهم امريكايى ها در اين منطقه به شمار مىرود.

 

براى دسترسى به اين اهداف و حفظ آنها لازم است تا رژيمهايى در اين منطقه بهوجود بيايد كه به طور كامل مطيع آنها باشند و سياستهاى آنها را قبول كنند. اگر گفتند نفت توليد كنيد، اين مقدار توليد كنيد، به اين قيمت بفروشيد، اين كالا را مصرف كنيد، روابط سياسى تان را با فلان رقيب امريكا قطع كنيد و يا با فلان دوست امريكا رابطه برقرار كنيد، اين رژيمها مطيع باشند و هرچه كه امريكايى ها گفتند بشنوند و بپذيرند. بنابراين امريكايى ها براى اينكه سلطه خود را در اين منطقه حفظ كنند، به رژيمهاى كاملاً مطيع و دست نشانده و بدون مقاومت نياز دارند.

 

الآن در منطقه رژيمهايى كه مطيع امريكا باشند، وجود دارند؛ اما امروز يك پديده ى ديگر هم در دنيا به وجود آمده است كه نمى توان آن را ناديده گرفت. امروز ديگر رژيمهاى مرتجع، موروثى و استبدادى حتّى اگر منافع امريكا را هم تأمين كنند به درد اين كشور نمىخورند. آنها به رژيمهاى سرسپردهاى احتياج دارند كه ظاهر دموكراسى هم داشته باشند. خطر امريكا مخصوص عراق نيست. بسيارى از رژيمهاى منطقه كه با امريكا روابط خوبى دارند، از آن جايى كه رژيمهايى مردم پسند و متكى به آراء مردم نيستند، در آينده مورد چالش امريكا قرار خواهند گرفت. امريكايى ها به رژيمى احتياج دارند كه مثل رژيم طاغوت پهلوى نباشند و مردم در مقابل آن قيام نكنند. رژيم پهلوى از رژيمهاى مرتجع و دست نشانده امريكا بود كه امريكايى ها به فكر اصلاحش نيفتادند و مردم قيام كرده و آن را سرنگون كردند و نظام اسلامى مورد علاقه خود را سر كار آوردند. اينها مىترسند همين مطلب در كشورهاى عربى و اسلامى ديگر هم تكرار شود. اين مطلب را تصريح كرده اند. يكى از سياستمداران و استراتژيستهاى مؤثر امريكايى به تازگى گفته است كه امروزه اگر در كشورهاى عربى، دمكراسى زود هنگام برقرار شود و قدرت و اختيار رأى به مردم داده شود، رژيمهاى اسلامى برسر كار مى آيند. اين مطلب را خود وى در مقابل مجلس سناى امريكا شهادت داد. با توجه به اين مطلب، امريكايى ها بايد رژيمهايى را بر سر كار بياورند كه ظاهر مردمى هم داشته و با آراء مردم سركار آمده باشند.

 

وقتى اين هدف محقق شد براى اينكه مردم افرادى را انتخاب كنند و سركار بياورند كه منافع امريكا را تأمين كند، به طرفند ديگرى هم احتياج دارند. اين طرفند چيست؟ ترويج فرهنگ بى بندوبارى و بى مبالاتى نسبت به ارزشها در ميان مردم. آنها تلاش مى كنند كه مردم را با فرهنگ امريكايى بار بياورند. در نتيجه مردم تحت تأثير اين فرهنگ به كسى رأى مى دهند كه رژيم امريكا مى پسندد.

 

مجموع اين اهداف تلاش و فعاليت گسترده سياسى، فرهنگى، تبليغاتى و در نهايت نظامى را در دستور كار امريكا قرار مى دهد. و اكنون اين تلاش و حركت در عراق صورت گرفته است.

 

صدام حسين با امريكا همكارى داشت. اگر امريكا و هم پيمانان وى در قضيه جنگ با ايران به صدام حسين كمك نمى كردند، او نمىتوانست هشت سال در مقابل ملت مبارز و مقاوم و جوانهاى ما تاب بياورد. امريكايى ها با او همكارى كردند. حالا ديگر صدام به درد آنها نمى خورد؛ چون مىدانند كه صدام ديكتاتور است و اگر سركار بماند امكان دارد با قيام مردمى زايل و ساقط شود و آن وقت ديگر دست امريكا به هيچ جا بند نخواهد بود. در ايران اين دگرگونى رخ داد و آنها منافع خود را از دست دادند.

 

آنها خود بايد صدام را از سركار بردارند تا بتوانند ديگرى را بر روى كار بگذارند. ماهيت حمله به عراق، در اينجا معلوم مى شود. جنگى كه اكنون در عراق آغاز شده و جريان دارد، هنوز شدت نگرفته است. بعد از اين، شدت بيشترى خواهد گرفت و اين هنوز اول كار است. اين جنگ يكى از كثيفترين جنگهاست؛ چراكه هدف آن به هيچوجه بويى از اهداف انسانى نبرده است. اگر امريكايى ها مىگويند براى دمكراسى مى جنگيم، دروغ مى گويند؛ آنها براى نفت و روى كار آوردن يك رژيم مطيع و تسليم خود مىجنگند. آنها به قصد تصرف عراق و به قبضه گرفتن اين كشور قديمى، ملت كهن، منطقه حساس و منابع سرشار و غنى آن مىجنگند و مى خواهند راحت و بى دردسر آن را ببلعند. امروز اقتصاد امريكا متزلزل است. اين موضوع مربوط به امروز نمى شود، بلكه چند سالى است كه اقتصاد امريكا رو به تزلزل مى رود. آنها به منابع حياتى عراق احتياج دارند و مى خواهند به هر قيمتى، با روشهايى كه به آنها اشاره شد، اين منابع را از چنگ ملت عراق دربياورند.

 

اين نقشه مخصوص عراق نيست. در درجه اول همه كشورهاى عربى، حتّى آنها كه امروز به امريكا كمك مىكنند و فرودگاهها و زمين و فضا و ديگر امكاناتشان در اختيار آنها گذاشته اند، در آينده نه چندان دور در معرض اين چالش امريكايى قرار خواهند گرفت. اين موضوع را به روشنى خود تحليلهاى امريكايى به ما مىفهماند. مسائلى را كه من عرض مى كنم، حرفهاى ما نيست؛ حرفهايى است كه از دهان خود امريكايى ها بيرون آمده است و اهداف و نيات شوم آنها را براى همه روشن كرده است.

 

بنابراين در اهداف امريكاييها در مرحله اوّل، كشورهاى عربى و در مرحله دوم كشورهاى اسلامى قرار دارند.

 

آيا در مقابل نقشه هاى آنان مانعى وجود دارد؟ بله؛ عمده همين است. مانع اساسى و عمده اى كه بر سرِ راه اهداف امريكا وجود دارد عبارت است از نهضت بيدارى دنياى اسلام. دنياى اسلام در حال بيدار شدن است. شما به تبليغات دروغين راديوهايى كه به دست خودِ استكبار و صهيونيستها امواج راديويى پخش مى كنند و دروغ به گوش مردم دنيا مى رسانند، توجّه نكنيد. واقعيتها اين نيست. ادبيّات و فرهنگ انقلاب اسلامى در فضاى عمومى زندگى ملتهاى مسلمان و عرب بهطور كامل رسوخ و نفوذ كرده و به خورد ذهنها و فكرها رفته است.

 

در شرق كشور ما، طالبان توسط خودِ امريكاييها سازماندهى شده بودند. آنها از لحاظ فكرى، اعتقادات سلفى داشتند و با شيعه، ايران، انقلاب اسلامى و امام هم سخت دشمن بودند. ما اين موضوع را مى دانستيم و مشهود بود و گزارشهاى فراوانى در مورد آن داشتيم. چند سال قبل در زمان رياست جمهورى من، آن زمانكه وضع در افغانستان طور ديگرى بود، يك شخصيت عربِ متّصل به محافل بالاى عربى، همينجا در آستان قدس به من گفت: «تهديد بعدى شما از طرف افغانستان است. كسانى را از طرف افغانستان عليه شما تحريك مى كنند». نتيجه آن شد كه طالبان را خودِ امريكاييها سازماندهى و تغذيه كردند؛ موشكهاى پيشرفته ضدّهوايى در اختيارشان گذاشتند و تا مدّتها به حمايت از آنها مىپرداختند. خود امريكاييها، «صدّام حسين» را تقويت و تجهيز كردند؛ اما اين توطئه ها به سمت طرّاحان توطئه كمانه كرد و متوجّه خودِ آنها شد.

 

علّت چه بود؟ علّت اين بود كه فرهنگ و ادبيّات انقلاب در دنياى اسلام مفاهيمى را زنده كرد. درست است كه سازماندهى و تأسيس از طرف خود امريكاييها و دستنشانده هاى آنها بود؛ اما فرهنگ ضدّ استكبارى، ضدّيت با تسلّط دنياى كفر بر اسلام، ضدّيت با وابستگى سياسى و اقتصادى بتدريج همه توطئه هاى آنها را عليه خودشان تربيت كرد. اين فرهنگها به وسيله انقلاب و با تعاليم امام راحل گسترش پيدا كرده است. كار به آنجا رسيد كه مجبور شدند افغانستان را اشغال كنند و هنوز هم نظاميهاى امريكايى در افغانستانند.

 

فرهنگ انقلاب اسلامى در دنياى اسلام بهطور كامل رسوخ و نفوذ كرده است. دشمنان مىدانند تا وقتى كه دنياى اسلام و امّت اسلامى معتقد به اسلامند و فرهنگ قرآنى بر ذهن آنها حاكم است و اسلام ناب محمّدى - به تعبير امام راحل - براى مردم هدف و آرمان است، نمى توانند كارى از پيش ببرند. لذا سعى كردهاند اسلام را در افكار عمومى دنيا خراب كنند.

 

شاهد بوديد كه بعد از حادثه بيستِ شهريورِ نيويورك و ويران شدن آن دو برج، رئيس جمهور امريكا در صفحه تلويزيون ظاهر شد و در اوّلين اظهارات، بدون هيچ تحقيقى مسلمانان و اسلام را متّهم كرد تا موج نفرت و خشم افكار عمومى را متوجّه آنها كند. البته بعد اظهار كردند كه اشتباه شده است. نه؛ اين موضوع برنامه اى از پيش تعيين شده بود. الان هم به همين شكل است. در حال حاضر تمام دستگاههاى تبليغاتىِ وابسته به صهيونيسم با تهيه مطلب، فيلم و توليد وسايل و ابزارهاى فرهنگى در همه دنيا سعى دارند كه اسلام را در چشم مردم دنيا مبغوض و مورد نفرت قرار دهند. هدف آنان اين است كه مردم دنيا از اسلام و مسلمانان تنفّر پيدا كنند. البته وقتى به كشور افغانستان يا عراق كه از جمله كشورهاى اسلامىاند حمله مىكنند، براى تحريك نشدن افكار عمومى مسلمانان عليه خودشان، در چند جمله از اسلام تعريف مى كنند؛ اما اين مصلحتى است. آنها مى دانند كه اسلام مانعى اساسى در راه پيشرفت استكبار به سمت هدفهاى نهايى خودش است. با ايران اسلامى هم به دليل حاكميت اسلام تا اين اندازه دشمنند. اسلام به مردم ما ياد داد كه مى توان مستقل و شجاع بود و بدون تكيه بر ابرقدرتهاى قوى زندگى كرد. اين به مذاق آنها خوش نيامده است. آنها عليه ايران اسلامى تا آنجا كه از دستشان برمى آيد تبليغات مى كنند.

 

يكى از تبليغات مخرّب آنها عليه ما در قضيه افغانستان و امروز در قضيه عراق، اين است كه مى گويند ايران با امريكا همكارى مى كند. آنها قصد دارند ايران را در چشم مردم افغانستان و عراق خراب كنند. در دنياى خارج از اسلام اينطور تبليغ مى كنند كه ايران از مردم افغانستان و عراق - و به عبارتى از تروريست - حمايت مى كند و مىخواهد بمب اتم بسازد. اين تبليغاتى دوگانه است و البته هر دو دروغ است. ما نه طرفدار تروريسم هستيم و نه از هيچ تروريستى حمايت مىكنيم. ملت ايران از تروريستها ضربه خورده و از آنها متنفّر است. اين اتّهام كه جمهورى اسلامى درپى سلاح شيميايى و بمب اتم است هم از پايه و اساس دروغ است.

 

ما خود فنآورى اتمى را به كورى چشم دشمنان به دست آورديم. ما عضو آژانس اتمى بوديم و قرارداد آژانس بين المللى اتمى را امضا كرده بوديم و قرار بود طبق مقرّرات، كمكهايى به ما بشود. متنفّذين صهيونيست و امريكا به همه دنيا اعلام كردند كه به ايران كمك نكنيد. جوانان، متفكّرين و استعدادهاى جوشان و درخشان ما خود توانستند بدون كمك در طول چند سال، آرام آرام اين فنآورى را به دست آورند. فن آورى اتمى و هسته اى غير از ساختن بمب اتم است. فنآورى هسته اى رشد علمى در رشتهاى محسوب مىشود كه داراى خواص بسيار است. كسانى كه خواستار ساختن بمب اتم باشند مى توانند شاخه مربوط به آن را دنبال كنند و به آن برسند. ما خواستار بمب اتم نيستيم و حتّى با داشتن سلاحهاى شيميايى هم مخالفيم. حتّى زمانى كه عراق ما را مورد حمله سلاحهاى شيميايى قرار مى داد، اقدام به توليد سلاحهاى شيميايى نكرديم. اين مسائل با اصول ما موافق نيست.

 

بنابراين امروز صهيونيسم و امريكا به شدّت از اسلامِ شما مردم وحشت دارند. دشمنى آنها با اسلام به خاطر نماز و روزه نيست، بلكه با اسلام از آن جهت دشمنند كه ملت خود را با عزّت، با قدرت و برخوردار از استقلال مىكند. اين موضع آنها را آزار مى دهد. آنها ملتها را تو سرىخور مىخواهند. آنها از استقلال ملتها مى ترسند و مىخواهند ملتها به استكبار وابسته باشند. آنها مىخواهند منافع ملتها را چپاول كنند. اسلام نمى گذارد؛ با اسلام به اين دليل دشمنند. در غير اين صورت اگر كسانى با نام اسلام در خدمت آنها باشند و منافع خود را در خطر نبينند، خيلى هم با اسلام دشمنى نمىكنند. آنها از اسلام مىترسند، چون اسلام مانع از سوءاستفاده هاى آنها مىشود و جلوِ چپاولشان را مى گيرد.

 

پس معلوم شد كه اين امر، برنامه و نقشه امريكاست. آنها هر وقت كه لازم باشد، با حمله نظامى به كشورى مثل عراق قضيه را دنبال مىكنند؛ اما قبل از حمله نظامى، تلاشهاى فرهنگى، تبليغاتى و حمله سياسى و اقتصادى خويش را انجام مى دهند.

 

حال به محور سوم بپردازيم: وظيفه ملت و دولت ايران در قبال اين مسائل چيست؟ اسلام ملت ايران را بيدار كرد، عزّت داد، قدرتمند كرد، از حالت گوسفندوار و مطيع و تسليم جلّادان استكبارى و صهيونيستى خلاص كرد و نجات داد. حالا بايد چه كار كنيم؟

 

ببينيد برادران و خواهران عزيز من! دشمن نسبت به ايران اسلامى گزينه جنگ را انتخاب نمىكند. جنگ براى او در كشورى مثل ايران با شرايطى كه كشور ما دارد، هيچ صرفه اى ندارد. چرا؟ چون وقتى يك ملت فقط با نيروى نظامى خود نجنگيد بلكه با همه ملت خود جنگيد، بزرگترين قدرتهاى دنيا را به زانو درمى آورد. ملت ما اينطور است. ملت ما ملتى پير، از كارافتاده، بى حال و بى جان نيست؛ ملتى جوان است. هفتاد درصد از ملت ما سنينى زير سىوپنج سال دارند و مردمى جوان و با نيرو و نشاط هستند. جنگ نظامى با چنين ملتى براى امريكا و غيرامريكا صرفهاى ندارد. ما را در ميدان جنگ آزمايش كرده اند و مىدانند كه چطور مبارزه مى كنيم. روح فداكارى، شهادت طلبى و نترسيدن از مرگ را در ما شاهد بوده اند. اين ويژگيها مخصوص قشرهايى خاص از مردم نيست بلكه مسؤولين، بزرگ، كوچك، پيرمرد هفتادساله و جوان نورس با اعتقاداتى اسلامى اينطورند. ويژگى نترسيدن از مرگ، در محاسبات امريكايى مثل انداختن يك قلوه سنگ در يك دستگاه است؛ يك قلوه سنگ بزرگ را در ماشينى بيندازيد و ببينيد چطور از كار مى افتد! صخرهاى در مقابل يك مشت است. با ملتى كه مردم آن از مرگ نمى ترسند و در مقابل آن شجاعت دارند، نمى توان درافتاد. پس گزينه جنگ نسبت به ايران گزينه بسيار دورى است.

 

آنها مى توانند دو كار انجام دهند - خواهش مى كنم مسؤولين كشور، مديران گوناگون بخشها و آحاد مردم به اين نكته توجّه كنند - دشمنان ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى فقط به دو موضوع مى توانند اميد داشته باشند. يكى اينكه ناكارآمدى نظام را به مردم القاء كنند؛ يعنى بگويند اين نظام نمى تواند خواستههاى مردم را برآورده كند و با القاى آن به مردم، ارتباط مستحكم مردم با نظام اسلامى را از بين ببرند. دوم دسته بندى و اختلاف ايجاد كنند. اين دو نقطه اميد براى صهيونيستها، امريكاييها، استكبار و دشمنان نظام اسلامى وجود دارد. همه متوجّه اين دو نقطه باشند.

 

القاء ناكارآمدى نظام، متوجّه مسؤولين كشور است. در قواى مجريّه، قضاييّه، مقنّنه، در نيروهاى مسلّح، نهادهاى انقلابى و همه مؤسساتى كه كارى از كشور را برعهده دارند، مديران بايد خود را براى مديريت كارآمد و لايق، آماده و مجهّز كرده و براى مردم كار كنند. وقتى از نهضت خدمت رسانى حرف مىزنم، به اين جهت است. وقتى مى گويم براى خدمت به مردم مسابقه بگذاريد، به اين دليل است. تأكيد من بر مبارزه با فساد هم به همين علّت است؛ زيرا اگر مديرى خداى نخواسته فاسد شد، ديگر نمى تواند به مردم خدمت كند و براى آنها مفيد باشد. پس اوّل بايد كارآمدى نظام را نشان داد.

 

منابع، امكانات و افراد لايق كشور كفايت لازم را براى اين كار دارند. كشور ما از لحاظ انسانهاى خدوم و كارآمد فقير نيست. ما افراد كارآمد بسيارى داريم. در بين مديرانى كه امروز در رأس كار هستند، آدمهاى كارآمد، لايق و خوبى خدمت مىكنند. در بين افراد ديگرى نيز كه جزو مديران نيستند، انسانهاى لايقى وجود دارند. آنها بايد كار، همّت و تلاش كنند و خدمت به مردم را به عنوان يكى از عواملى كه مىتواند امنيت كلّى كشور را تأمين كند، تلقّى نمايند؛ لذا بايد در خدمترسانى به مردم با هم رقابت كنند.

 

شهرداريها و شوراى شهر كه بعد از اين انتخابات بر سرِ كار آمدند، بايد جزو كسانى باشند كه خدمت به مردم را سرلوحه كار خود قرار دهند. از اينجا آغاز كنند. برنامه هاى زايد و منحرف كننده و حرفهاى غيرمرتبط به كار را كه عدّه اى به آنها مبتلا بودند و هستند، كنار بگذارند و فقط براى مردم كار كنند.

 

مسأله ديگر دسته بنديهاى سياسى، مبارزات و پنجه افكنيهاى جناحى و خطّى است. اين مسأله بسيار مضرّ است و دشمن آن را تقويت مى كند. اختلاف سليقه در كشور وجود دارد؛ اما تبديل آن به تضادّ بنيانى از كارهايى است كه دشمن به آن مىپردازد و در شكل دهى آن مؤثّر است. بايد مواظب باشيم. مسؤولين و جناحهاى سياسى مواظب باشند اختلاف سليقه را به تضادهاى بنيانى تبديل نكنند. چرا شعارهاى دشمن را تكرار مى كنيد؟! دشمن با هر دوجناح عداوت دارد. خيال نكنيد يك جناح را دوست دارد و از جناح ديگر بدش مى آيد. با هر دو جناح دشمن است. گاهى از جناحى حمايت مىكند تا ديگرى را تضعيف نمايد. بعد كه يك جناح ضعيف و يا از صحنه خارج و زايل شد، به تضعيف ديگرى مى پردازد.

 

مردم، مسؤولين، سياسيها و جوانان عزيز ما خيلى مواظب باشند. دشمن، خواهان دسته بنديهاى سياسى و جدايى بين صفوف مردم است. خطّ دشمن در كشور ما عبارت است از جدا كردن مردم از نظام و ايجاد فضاى هرج و مرج در جامعه. شاهد بوديد كه در سال هفتادوهشت اين مسائل را به جنجالهاى خيابانى هم كشاندند كه قدرت بسيج مردمى جلوِ تجاوزات آنها را گرفت. جوانان عزيز هوشيار باشند و بدانند كه نقشه هاى دشمن در اين كشور چيست و چه مى خواهد.

 

علاج و پيشگيرى از نفوذ دشمن از اين دو نقطه، خدمترسانى به مردم و وحدت كلمه مسؤولين و مردم است.

 

بايد به اين نكته توجّه كرد كه همه رجزخوانيهاى امريكا از سرِ قدرت نيست. البته آنها خود را بزرگترين قدرت دنيا تلقّى مىكنند. قطعاً تجهيزات نظامى شان هم پيشرفته است، پول بسيارى هم در اختيار دارند؛ اما اين موارد دليل قدرتمندىِ واقعى در ميدان عمل نيست. همين امريكا با اين همه قدرت، بعد از ده سال جنگ، از چريكهاى ويتنام شكست خورد. ويتنام، يك كشور دورافتاده و ضعيف بود. در آن زمان امريكا با تجهيزات فراوان، هواپيما، بمب، موشك و همه امكانات ارتباطاتى با مردمى جنگيد كه هيچ امكاناتى نداشتند. اكثر آنها حتّى سلاح گرم نيز نداشتند. امريكا از آن مردم شكست خورد و سرافكنده و زبون از ويتنام خارج شد. پول و سلاح مدرن داشتن دليل قدرت واقعى نيست. بعضى از رجزخوانيها نشانه ترس است. وقتى بعضى از آدمهاى ترسو در تاريكى قرار مىگيرند، از ترس سوت مىزنند! افرادى كه از بيرون به آنها مى نگرند، خيال مى كنند آنها سرخوش و بى خيال راه مى روند و براى خود سوت مىزنند؛ در حالى كه از ترس مبادرت به اين كار مى كنند! بعضى از اين رجزخوانيها مثل همان سوت زدن آدمِ ترسو در تاريكىِ شب است. ملت ما بايد به خداى متعال توكّل كند. توكّل به خدا به معناى كار نكردن و عمل نكردن نيست؛ توكّل به خدا به اين معناست كه انسان كارهاى لازم براى حفظ اقتدار، عزّت، استقلال و امنيت كشور را انجام دهد و پشت سر همه آنها هم خداى متعال و دست قدرت الهى را ببيند. امام راحل در سال شصت وپنج به من فرمودند كه من از اوّلِ انقلاب دست قدرت الهى را در همه جريانهاى اين كشور ديده ام. بنده هم بعد از رحلت امام تا به امروز دست قدرت پروردگار را در همه جريانهاى اين كشور مشاهده كرده ام.

 

ملت كار مى كند؛ انسانهاى تلاشگر به تلاش مى پردازند و همه به قدرت الهى متّكى هستند و به خدا توكّل مىكنند. به خداى متعال توكّل كنيد. در كارهاى مختلف از قبيل كارهاى علمى، فرهنگى، دينى، صنعتى و غيره تلاش كنيد. مديران در مديريّتهاى خود تلاش كنند. بدانيد كه عزّت و بقا، متعلّق به بندگان صالح و شايسته خداست. آن ملتى كه دل به اسلام سپرده است، با قرآن پيوند بسته است و هيچ قدرتى قادر نيست اين كشور و اين ملت را شكست دهد.

 

بار ديگر در پايان عرايضم به روح مطهّر ابى الحسن على بن موسى الرّضا ارواحنافداه و به ساحتِ مقدّس و عالى حضرت بقيةاللَّه ارواحنافداه سلام و درود خود را عرض مىكنم و از شما برادران و خواهران عزيز كه به اينجا تشريف آورديد و از همه ملت ايران به خاطر خوبيها و تلاشهاى مؤمنانه و صادقانه آنها تشكّر مى كنم و همه شما را به خدا مى سپارم.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بيانات ديدارنوروزي 81 درسايت ديده نشد

بيانات در پادگان دوكوهه 9-1-81

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم مصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

 

اجتماع عظيمى كه در اين نقطه برجسته تاريخى تشكيل شده است، نشانه بزرگى از قدرشناسى ملت ايران است. از اطراف كشور، مردان، زنان، پيران و جوانان به اين نقطه و ديگر نقاطى كه در تاريخِ جنگ تحميلى، نقاط برجسته و فراموش نشدنى بوده اند، شتافته اند و در حقيقت، ياد آن جوانان، رزمندگان، دلاوران و مؤمنانى را كه كشور و تاريخ و ملت ما همواره مديون آنهاست، گرامى داشتهاند. البته لازم است با قلب و زبان از مردم عزيزى كه امروز از شهرهاى دزفول، انديمشك و شوش در اين جلسه بزرگ شركت كرده اند و همچنين از بقيه هم ميهنان ايرانى مان كه از سرتاسر نقاط كشور به اينجا آمده اند، سپاسگزارى كنم.

 

هم زمان و هم مكان، بسيار حسّاس است. زمان، يادآور نهضت عظيم و فراموشنشدنى حسين بن على عليه السّلام است. امروز روز پنجم شهادت آن حضرت است؛ روزهاى داغِ تازه خاندان پيامبر است. در مثل چنين روزهايى تاريخ صدر اسلام شاهد يكى از بزرگترين حوادثِ دورانِ تاريخ بشر بود. اين روزها با آن روزهاى حسّاس و تاريخساز مصادف است. مكان هم پادگان دوكوهه است كه عاشوراييانِ زمان ما - جوانان از جان گذشته و دلاور ما - در طىّ سالهاى متمادىِ دفاع مقدّس، در همينجا اجتماع كردند و در همين حال و هوا، عزم و تصميم مردانه و مؤمنانه خود را بر دفاع از اين كشور به مرحله عمل درآوردند. اين پادگان و سرزمين، شاهد فداكاريها، اخلاصها، ايمانها و روحيه هاى مالامال از امواج صفا و طراوتى است كه از جوانان مؤمن بسيجى و فداكار بروز كرده است.

 

از طرفى آغاز سال جديد شمسى و فصل بهار نيز هست. امسال بهار طبيعت - كه آغاز سال ايرانى ماست - با بهار معنويت همراه شده است. بجاست اين روزها را از لحاظ تقارن زمانى از جمله پديده هاى كمياب دوران خودمان به حساب آوريم. بنده هم مثل قطرهاى در اين درياى خروشان، به قصد اظهار ارادت و اخلاص به آن دلها و جانها و روحهاى پاكى كه بعضى شهيد شدند و بعضى بحمداللَّه زنده اند و در اين فضا و منطقه، آزمايشهاى بزرگ صدر اسلام را دوباره تكرار كردند، به اينجا آمده ام.

 

بعضى از انسانها از حقايق غفلت مى كنند و بعضى از دلهاى ناپاك، از غفلت دلها سوء استفاده نموده و مقاصد شيطانى و اهداف پليد را در فضاى غفلت از حقايق، منتشر مىكنند. هر دلى كه براى حقيقتْ احترام قائل است، هر انسانى كه براى معنويت، صفا، اخلاص و انسانيت ارزش قائل است، بايد اينطور مكانها و خاطره ها را هميشه عزيز بدارد. اين وظيفه همه ماست و اميدوارم كه اين تجمّع شما برادران و خواهران در اين مكان - كه نمودارى از احساسات ملت ايران است - پاسخ ياوه گويان را بدهد و بدانديشان و كج رُوان را متنبّه كند.

 

امسال به عنوان سال «عزّت و افتخار حسينى» شناخته شد. اين عنوان و نامى است كه مى تواند به رفتار ما در طول سال جهت بدهد. اين عناوينى كه براى سالها در نظر گرفته مى شود و ملت ايران، هر سالى را به اين نامها مى نامد، شعارهاى هميشگى ملت ايران است و مخصوص يك سال نيست. همانطور كه در آغاز سال جديد به عرض ملت ايران رساندم، سال «رفتار علوى» كه عنوانِ سال گذشته بود، به اين معنا نيست كه با پايان سال، وظيفه رفتار علوى از دوش ما برداشته شد؛ نه. مسؤولان كشور براى هميشه وظيفه دارند رفتار علوى را سرلوحه همه كارها و برنامههاى خودشان قرار دهند. زمانى نظام اسلامى دچار اختلال واقعى خواهد شد كه فراموش كند نماد و سرمشق بزرگى مثل على بن ابى طالب عليه السّلام دارد. حكومت علوى بايد هميشه در مقابل چشم ما باشد و در آن جهت حركت كنيم و آن را بخواهيم و براى آن تلاش نماييم. آرزوهاى انسانهاى ستمديده تمام قرون در حكومتى برآورده خواهد شد كه با رفتار علوى اداره شود، و لاغير. بشر در طول قرونِ تاريخِ طولانى خود از چه دردهايى بيشتر رنج برده است؟ از بى عدالتى، تبعيض، زورگويى و تحكّم قدرتهاى غاصب. همچنين از بيرحمى و برادركُشى رنج برده است؛ بشر از جهالتهايى كه اختيار زندگى مردم را در قبضه قدرتهاى ظالمانه گرفتند، رنج برده است؛ بشر همواره از جهل، ستم و تبعيضِ ناروا ناليده است. عمده محروميتهاى انسان در طول تاريخ، ناشى از سلطه ظالمان و نااهلان، خوى وحشيگرى، بيرحميها و جنگ افروزيهاست؛ بشر از حقوق اصلى و طبيعى خود محروم مانده است.

 

حكومت علوى بشر را به عدالت، آرامش، ايمان به معنويت، صفا و برادرى، صلح و دوستىِ حقيقى مى رساند؛ نه مثل آن كسانى كه نام و شعار صلح را در دنيا مطرح مى كنند، اما خودشان آتش همه جنگها را روشن و همه فتنهها را هم در ميان انسانها برپا مى كنند. نظام و حكومت علوى به بركت عدل همگانى و فراگير، انسانها را در امنيت و آرامش واقعى نگه مىدارد. اگر به اميرالمؤمنين عليه السّلام فرصت داده مى شد، آن حضرت دنياى آبادى از جهت مادّى و معنوى و مالامال از عدالت، آرامش و صلحِ حقيقى كه بشر قبل از آن هرگز نديده بود، به وجود مى آورد. امروز هم جز در سايه چنين رفتارى، نمى شود به اين آرزوها رسيد. بنابراين رفتار علوى براى ما يك درس هميشگى است و مختص يك سال نيست؛ البته هدفهاى بزرگ، در زمانهاى متناسب و طولانى و با تلاش و مجاهدت، قابل حصول است. هدفهاى بزرگ را نمىتوان با راحت طلبى، مفت و مجّانى، بدون تلاش و مجاهدت به دست آورد؛ بايد تلاش و برنامه ريزى كرد.

 

همانطور كه عرض كردم، در سال گذشته دو حركت از سوى مسؤولان در جهت رفتار علوى شروع شده است: يكى مسأله اشتغال و ديگرى مسأله مبارزه با فساد است. اين شروع، مبارك است و بايد هردو ادامه پيدا كند. معناى اشتغال اين است كه جوانِ مستعدِّ آماده به كار، فرصت تلاش و فعاليت به دست آورد تا هم نياز شخصى خود را از اين راه برطرف كند و هم به پيشرفت و آبادانى كشور و رونق اقتصادى آن كمك نمايد. اين امر برنامه ريزى مى خواهد كه اين كار را مسؤولان دولتى ما شروع كردهاند و بايد با جدّيت ادامه پيدا كند؛ هيچ چيز نبايد مانع از اجراى آن شود. اگر تهديد امريكا است، اگر امواج سياسى است، اگر درگيريهاى جناحى است، اگر خودخواهيهاى اين و آن است، هيچ كدام از اينها نبايد مانعِ اين شود كه مسؤولان ذىربطِ دستگاههاى دولتى در اين قضيه اشتغال - كه يك قضيه بسيار اساسى است - كار خودشان را باجديّت دنبال نكنند. من در چند ماهِ قبل از اين، به مسؤولان بلندپايه اين بخش از دولت گفتم آن مجموعه اى كه براى ايجاد اشتغال در كشور كار مى كند، بايد مثل اتاق جنگِ دوران دفاع مقدّس كه شب و روز نمى شناخت، كار كند. در دوران جنگ و دفاع مقدّس براى آن مجموعه هايى كه مشغول طرّاحى جنگ بودند، شب و روز، تعطيل و غير تعطيل، اوّلِ هفته و آخرِ هفته معنا نداشت؛ مرتّب مشغول كار بودند. امروز بايد براى ايجاد اشتغال به همان نحو تلاش شود. جوان ما بايد بتواند از نيرويش، براى اداره زندگى خود و پيشرفت كشور به معناى حقيقى استفاده كند؛ كشور هم اين ظرفيت را دارد. خوشبختانه مسؤولان - تا آنجايى كه من ديدهام و مى شناسم - به اين امر معتقد و علاقه مندند و بايد همّت كنند.

 

همه بدانند تهديد دشمنان اين ملت و كشور - چه تهديد نظامى و چه تهديد سياسى - براى اين كشور چندان حائز اهميت نيست و براى اين ملت تهديد واقعى به حساب نمى آيد. اين ملت يك ملت شجاع است كه طعم عزّت و استقلال را چشيده است. اين جوانان - كه عمده نسل امروز ما را تشكيل مى دهند - هرگز بيگانه اى را بر كشور خودشان مسلّط نديده اند؛ ليكن زمان ما اينگونه نبود. نسل ما در دورانى چشم باز كرد كه براثر ضعف حكومتها در داخل كشور، نيروهاى اشغالگر خارجى همه كاره بودند. در مشهدِ ما نيروى بيگانهاى از يك دولت، در آذربايجان نيروى بيگانهاى از دولت ديگر؛ در خودِ تهران هم نيروهاى بيگانه ديگرى از دولتهاى مختلف حضور داشتند. بعد هم كه به ظاهر نيروهاى نظاميشان را خارج كردند، نفوذهاى سياسيشان را بجا گذاشتند. نسل گذشته شما فضاى كشور را اين چنين ديده بود؛ مسؤولان كشور، سرسپرده و مطيع بيگانگان بودند؛ ليكن نسل امروز اينطور نيست. نسل امروز، ملت، كشور، مسؤولان، حكومت و نظام خود را هميشه آزاد، سربلند، مستقل و عزيز مىبيند؛ همه نمادهاى كشور را داراى نشانه هاى استقلال ديده و به خود مىبالد؛ اين نسلى است كه از تهديد دشمن نمى هراسد. لذا اين تهديدها براى كشور خطر جدّى نيست. خطر جدّى براى كشور عبارت است از آن مسائلى كه ما به دست خودمان به وجود آوريم. ايجاد اختلاف، ايجاد بى ايمانى، ايجاد نااميدى نسبت به آينده، القاى وجود اختلاف و دوئيّت، القاى احساس ضعف در مقابل دشمن - كه بعضيها متأسّفانه از روى نادانى يا غرضورزى اين كارها را مى كنند - احساس ناتوانى در مسؤولان كشور - كه بعضى اين احساس را عملاً و بعضى قولاً ترويج مى كنند - براى كشور منشأ خطر است. مسؤولان بايد توجّه داشته باشند و مردم عزيز ما هم هوشيارانه متوجّه باشند و القائات دشمن را بشناسند.

 

مسأله بعدى، مبارزه با فساد است. در مورد برخورد با فساد دو گرايش افراطى و تفريطى هست. بعضيها وقتى صحبت از مبارزه با فساد مى شود، تصوّر مى كنند كه مبارزه با فساد، يك بهانه سياسى براى برخورد با اين و آن است؛ اين غلط است. مبارزه با فساد، مبارزه با فساد است! در هر جامعه اى اگر نقطه فاسد، شناسايى، كنترل و قلع و قمع شد، فساد متوقّف مىماند، والّا رشد پيدا مىكند. فرق نظام اسلامى و نظام صالح با نظامهاى فاسدى كه در مقابل گسترش فساد بى دفاعند، اين است كه در اينجا مسؤولان اصلى كشور و دلسوزانِ جامعه، برخوردار از صلاحند؛ برنامه و رفتار كشور، برنامه صلاح است. البته آدم فاسد هم پيدا مى شود، منتها بايد با او برخورد شود. بعضى تصوّر مى كنند كه مبارزه با فساد يك حركت سياسى است؛ اين تصوّر غلطى است. مبارزه با فساد حركت سياسى نيست؛ يك حركت حقيقى و كارىِ لازم است. بعضى هم در نقطه مقابل، از آن طرف افراط مىكنند؛ يعنى وقتى گفته مى شود «فساد» خيال مى كنند همهجا را فساد گرفته است؛ خير، اين چنين نيست. آنچه كه ما را برمى انگيزد، وجود فساد، ولو در يك بخش، در يك گوشه و به وسيله افراد معدودى است. ما مى دانيم اگر با اين پديده مبارزه نشود، فساد نهادينه و ريشهدار مىشود و در آن صورت قلع و قمعش مشكل مى گردد. اين مبارزه معنايش آن نيست كه عناصر فاسد و مفسد همه زمامهاى كار را در بخشهاى مختلف به دست گرفته اند. عناصر صالح، مؤمن و دلسوز، در دستگاههاى داخل كشور - چه قوّه مجريّه و چه قوّه قضاييّه - بسيار هستند كه اجرا هم دست آنهاست و با كمال صلاح، كار خودشان را انجام مىدهند و خوشبختانه اينها اكثريت و چهره غالبِ دستگاهند. منتها يك مفسد و فاسد، چهره ديگران را هم خراب مىكند. اين دو حركت، يعنى ايجاد اشتغال و مبارزه با فساد بايد ادامه پيدا كند.

 

اين سال، سال «عزّت و افتخار حسينى» است. اين عزّت، چگونه عزّتى است؟ اين افتخار، افتخار به چيست؟ آن كسى كه حركت حسين بن على عليه السّلام را بشناسد، مى داند كه اين عزّت، چگونه عزّتى است. از سه بُعد و با سه ديدگاه، اين نهضت عظيم حسينى را كه در تاريخ اينطور ماندگار شده است، مىشود نگاه كرد. در هر سه بُعد، آنچه كه بيش از همه چشم را خيره مى كند، احساس عزّت و سربلندى و افتخار است.

 

يك بُعد، مبارزه حق در مقابل باطلِ مقتدر است كه امام حسين عليه السّلام و حركت انقلابى و اصلاحىِ او چنين كرد. يك بُعد ديگر، تجسّم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن على است. در اين نهضت عرصه مبارزهاى وجود دارد كه غير از جنبه اجتماعى و سياسى و حركت انقلابى و مبارزه علنىِ حق و باطل است و آن، نفس و باطن انسانهاست. آنجايى كه ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاى نفسانى در وجود انسان، او را از برداشتن گامهاى بلند باز مى دارد، يك صحنه جنگ است؛ آن هم جنگى بسيار دشوارتر. آنجايى كه مردان و زنان مؤمن و فداكار پشت سر حسين بن على عليه السّلام راه مى افتند؛ دنيا و مافيها، لذّتها و زيباييهاى دنيا، در مقابلِ احساس وظيفه از چشم آنها مىذافتد؛ انسانهايى كه معنويتِ مجسّم و متبلور در باطنشان، بر جنود شيطانى - همان جنود عقل و جنود جهلى كه در روايات ما هست - غلبه پيدا كرد و به عنوان يك عدّه انسان نمونه، والا و بزرگ، در تاريخ ماندگار شدند. بُعد سوم كه بيشتر در بين مردم رايج است، فجايع، مصيبتها، غصّهها، غمها و خونِدلهاى عاشوراست؛ ليكن در همين صحنه سوم، باز هم عزّت و افتخار هست. كسانى كه اهل نظر و فكر و تأمّلند، بايد هر سه بُعد را دنبال كنند.

 

در آن بُعدِ اوّل كه امام حسين عليه السّلام يك حركت انقلابى به راه انداخت، مظهر عزّت و افتخار بود. نقطه مقابلِ حسين بن على چه كسى بود؟ آن حكومت ظالمِ فاسدِ بدكارهاى بود كه «يعمل فى عباداللَّه بالاثم و العدوان»(1). نمودار اصلى اين بود كه در جامعهاى كه زير قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تكبّر، خودخواهى و خودپرستى رفتار مىكرد؛ اين خصوصيت عمده آن حكومت بود. چيزى كه برايشان مطرح نبود، معنويت و رعايت حقوق انسانها بود. حكومت اسلامى را به همان حكومت طاغوتى كه قبل از اسلام و در دورانهاى مختلف در دنيا وجود داشته است، تبديل كرده بودند. در صورتى كه بارزترين خصيصه نظام اسلامى، حكومت است؛ برجسته ترين بخشهاى آن جامعه ايده آلى كه اسلام مىخواهد ترتيب دهد، شكل و نوع حكومت و رفتار حاكم است.

 

به تعبير بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبديل كرده بودند. امامت يعنى پيشوايىِ قافله دين و دنيا. در قافله اى كه همه به يك سمت و هدف والا در حركتند، يك نفر بقيه را راهنمايى مى كند و اگر كسى گم شود، دست او را مى گيرد و برمى گرداند؛ اگر كسى خسته شود، او را به ادامه راه تشويق مى كند؛ اگر كسى پايش مجروح شود، پاى او را مى بندد و كمك معنوى و مادّى به همه مى رساند. اين در اصطلاح اسلامى اسمش امام - امام هدايت - است و سلطنت نقطه مقابل اين است. سلطنتِ به معناى پادشاهىِ موروثى، فقط يك نوعِ از سلطنت است. لذا بعضى سلاطين در دنيا هستند كه اسمشان سلطان نيست، اما باطنشان تسلّط و زورگويى بر انسانهاست. هر كس و در هر دورهاى از تاريخ - اسم او هرچه مىخواهد باشد - وقتى به ملت خود يا به ملتهاى ديگر زور بگويد، اين سلطنت است. اينكه رئيس جمهور يك دولتى - كه در همه زمانها، دولتهاى مستكبر بوده اند و امروز مظهر آن، امريكاست - به خود حق بدهد كه بدون هيچ استحقاق اخلاقى، علمى و حقوقى، منافع خود و كمپانيهاى پشتيبان خود را بر منافع ميليونها انسان ترجيح دهد و براى ملتهاى دنيا تكليف معيّن كند، اين سلطنت است؛ حالا اسمش سلطان باشد يا نباشد!

 

در دوران امام حسين عليه السّلام امامت اسلامى را به چنين چيزى تبديل كرده بودند: «يعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان». امام حسين عليه السّلام در مقابل چنين وضعيتى مبارزه مىكرد. مبارزه او بيان كردن، روشنگرى، هدايت و مشخّص كردن مرز بين حقّ و باطل - چه در زمان يزيد و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان يزيد پيش آمد و اضافه شد، اين بود كه آن پيشواى ظلم و گمراهى و ضلالت، توقّع داشت كه اين امام هدايت پاى حكومت او را امضاء كند؛ «بيعت» يعنى اين. مى خواست امام حسين عليه السّلام را مجبور كند به جاى اينكه مردم را ارشاد و هدايت فرمايد و گمراهى آن حكومت ظالم را براى آنان تشريح نمايد، بيايد حكومت آن ظالم را امضا و تأييد هم بكند! قيام امام حسين عليه السّلام از اينجا شروع شد. اگر چنين توقّع بىجا و ابلهانه اى از سوى حكومت يزيد نمى شد، ممكن بود امام حسين همچون زمان معاويه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدايت را برمى افراشت؛ مردم را ارشاد و هدايت مى كرد و حقايق را مى گفت. منتها او بر اثر جهالت و تكبّر و دورى از همه فضايل و معنويات انسانى يك قدم بالاتر گذاشت و توقع كرد كه امام حسين عليه السّلام پاى اين سيه نامه تبديل امامت اسلامى به سلطنت طاغوتى را امضاء كند؛ يعنى بيعت كند. امام حسين فرمود «مثلى لا يبايع مثله»(2)؛ حسين چنين امضايى نمى كند. امام حسين عليه السّلام بايد تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى تواند در صف باطل قرار گيرد و رنگ باطل بپذيرد. اين بود كه امام حسين عليه السّلام فرمود: «هيهات منّا الذّلّة(3)». حركت امام حسين، حركت عزّت بود؛ يعنى عزّت حق، عزّت دين، عزّت امامت و عزّت آن راهى كه پيغمبر ارائه كرده بود. امام حسين عليه السّلام مظهر عزّت بود و چون ايستاد، پس مايه فخر و مباهات هم بود. اين عزّت و افتخار حسينى است. يك وقت كسى حرفى را مىزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پاى آن حرف نمى ايستد و عقب نشينى مى كند؛ اين ديگر نمىتواند افتخار كند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتى است كه پاى حرفشان بايستند و نگذارند پرچمى را كه آنها بلند كرده اند، توفانها از بين ببرد و بخواباند. امام حسين عليه السّلام اين پرچم را محكم نگه داشت و تا پاى شهادتِ عزيزان و اسارتِ حرم شريفش ايستاد. عزّت و افتخار در بُعد يك حركت انقلابى اين است.

 

در بُعد تبلور معنويت هم همين طور است. بارها اين را گفته ام كه خيليها به امام حسين عليه السّلام مراجعه و او را بر اين ايستادگى ملامت مى كردند. آنها مردمان بد و يا كوچكى هم نبودند؛ بعضى جزو بزرگان اسلام بودند؛ اما بد مى فهميدند و ضعفهاى بشرى بر آنها غالب شده بود. لذا مى خواستند حسينبنعلى را هم مغلوب همان ضعفها كنند؛ اما امام حسين عليه السّلام صبر كرد و مغلوب نشد و يكايك كسانى كه با امام حسين بودند، در اين مبارزه معنوى و درونى پيروز شدند. آن مادرى كه جوان خود را با افتخار و خشنودى به طرف اين ميدان فرستاد؛ آن جوانى كه از لذّات ظاهرى زندگى گذشت و خود را تسليم ميدان جهاد و مبارزه كرد؛ پيرمردانى مثل «حبيب بن مظاهر» و «مسلم بن عوسجه» كه از راحتى دوران پيرمردى و بستر گرم و نرم خانه خودشان گذشتند و سختى را تحمّل كردند؛ آن سردار شجاعى كه در ميان دشمنان جايگاهى داشت - «حُرّبن يزيد رياحى» - و از آن جايگاه صرفنظر كرد و به حسين بن على پيوست، همه در اين مبارزه باطنى و معنوى پيروز شدند.

 

آن روز كسانى كه در مبارزه معنوى بين فضايل و رذايل اخلاقى پيروز شدند و در صفآرايى ميان جنود عقل و جنود جهل توانستند جنود عقل را بر جنود جهل غلبه دهند، عدّه اندكى بيش نبودند؛ اما پايدارى و اصرار آنها بر استقامت در آن ميدان شرف، موجب شد كه در طول تاريخ، هزاران هزار انسان آن درس را فراگرفتند و همان راه را رفتند. اگر آنها در وجود خودشان فضيلت را بر رذيلت پيروز نمىكردند، درخت فضيلت در تاريخ خشك مىشد؛ اما آن درخت را آبيارى كردند و شما در زمان خودتان خيليها را ديديد كه در درون خود فضيلت را بر رذيلت پيروز و هواهاى نفسانى را مقهور احساسات و بينش و تفكّر صحيح دينى و عقلانى كردند. همين پادگان دوكوهه و پادگانهاى ديگر و ميدانهاى جنگ و سرتاسر كشور، شاهد دهها و صدها هزار نفر از آنها بوده است. امروز هم ديگران از شما ياد گرفته اند؛ امروز در سرتاسر دنياى اسلام آن كسانى كه حاضرند در درون خود و در صفآرايى حقّ و باطل، حق را بر باطل پيروز كنند و غلبه دهند، كم نيستند. پايدارى شما - چه در دوران دفاع مقدّس و چه در بقيه آزمايشهاى بزرگ اين كشور - اين فضيلتها را در زمانه ما ثبت كرد. زمانه ما زمانه ارتباطات نزديك است؛ اما اين ارتباطات نزديك هميشه به سود شيطان و شيطنتها نيست؛ به سود معنويتها و اصالتها هم هست. مردم دنيا خيلى چيزها را از شما ياد گرفته اند. همين مادرى كه در فلسطين جوان خودش را مىبوسد و به طرف ميدان جنگ مى فرستد، يك نمونه است. فلسطين سالهاى متمادى، زن و مرد و پير و جوان داشت؛ اما براثر ضعفها و به دليل آنكه در ميدان صفآرايى معنوى، جنود عقل نمى توانست بر جنود جهل پيروز شود، فلسطين دچار ذلّت شد و اين وضعيت برايش پيش آمد و دشمنان بر آن مسلّط شدند. اما امروز وضعيت فلسطين، به گونه ديگرى است؛ امروز فلسطين بهپا خاسته است؛ امروز ملت فلسطين - زن و مرد - در صف آرايى معنوى در درون خود توانسته است جانب معنويت را غلبه دهد و پيروز كند؛ و اين ملت پيروز خواهد شد.

 

در آن صحنه سوم هم كه صحنه فاجعه آفرينيهاى عاشوراست، آنجا هم باز نشانه هاى عزّت مشاهده مى شود؛ آنجا هم سربلندى و افتخار است. اگر چه مصيبت و شهادت است؛ اگرچه شهادت هر يك از جوانان بنى هاشم، كودكان، طفلان كوچك و اصحاب كهن سال در اطراف حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه السّلام يك مصيبت و داغ بزرگ است؛ اما هركدام حامل يك جوهره عزّت و افتخار هم هست.

 

اينجا جمعى كه شما اجتماع كردهايد، اغلب جوانيد. در اين پادگان دوكوهه هم دهها و صدها هزار جوان آمدند و رفتند. مظهر جوانِ فداكار در كربلا كيست؟ على اكبر، فرزند امام حسين عليه السّلام؛ جوانى كه در بين جوانان بنى هاشم برجسته و نمونه بود؛ جوانى كه زيباييهاى ظاهرى و باطنى را باهم داشت؛ جوانى كه معرفتِ به حقّ امامت و ولايت حسين بن على عليه السّلام را با شجاعت و فداكارى و آمادگى براى مقابله با شقاوت دشمن همراه داشت و نيرو و نشاط و جوانى خود را براى هدف و آرمان والاى خود صرف كرد. اين خيلى ارزش دارد. اين جوان فوق العاده و برجسته به ميدانِ دشمن رفت و در مقابل چشم پدر و چشمان زنانى كه نگران حال او بودند، جسد به خون آغشته اش به خيمه ها برگشت. اين چنين مصيبت و عزايى چيز كوچكى نيست؛ اما همين حركت او به سمت ميدان و آماده شدن براى مبارزه، براى يك مسلمان، تجسم عزّت، بزرگوارى، افتخار و مباهات است. اين است كه خداوند مىفرمايد: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين»(4). حسين بن على عليه السّلام نيز به نوبه خود با فرستادن اين جوان به ميدان جنگ، عزّت معنوى را نشان داد؛ يعنى پرچم سربلندى و حاكميت اسلام را كه روشن كننده مرز بين امامتِ اسلامى و سلطنتِ طاغوتى است محكم نگه مىدارد، ولو به قيمت جان جوان عزيزش باشد.

 

شنيده ايد - در اين روزها، بارها هم تكرار شده است - كه هر كدام از اصحاب و ياران امام حسين عليه السّلام براى رفتن به ميدان جنگ و مبارزه كردن اجازه مى خواستند، امام به سرعت اجازه نمى داد. بعضيها را ممانعت مىكرد؛ به بعضى مى گفت كه اصلاً از كربلا برگرديد و برويد. او با جوانان بنى هاشم و اصحاب خود، چنين رفتار مى كرد. اما على اكبر - جوان محبوب و فرزند عزيزش - كه اجازه ميدان خواست، امام يك لحظه هم درنگ نكرد و به او اجازه داد. اينجا مىشود معرفت پسر و عظمت مقام پدر را فهميد.

 

تا وقتى اصحاب بودند، مى گفتند جانمان را قربان شما مى كنيم و اجازه نمى دادند كسى از بنى هاشم - فرزندان اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام - به ميدان جنگ بروند. مى گفتند اوّل ما مى رويم و كشته مىشويم، اگر بعد از كشته شدن ما خواستيد، آن وقت به ميدان برويد. وقتى كه نوبت به جانبازى و شهادت بنى هاشم رسيد، اوّل كسى كه درخواست اجازه براى ميدان مىكند، همين جوان مسؤوليت شناس است؛ او على اكبر، پسر آقا و پسر امام و از همه به امام نزديكتر است، پس براى فداكارى از همه شايسته تر است. اين هم يك مظهر امامت اسلامى است؛ اينجا جايى نيست كه دنيا، منافع مادّى، سود اقتصادى و شهوات نفسانى تقسيم كنند؛ اينجا مجاهدت و سختى است؛ اوّل كسى كه داوطلب مىشود على بن الحسين، على اكبر است. اين، معرفتِ اين جوان را مى نماياند و امام حسين هم عظمت روحى اش را در مقابل اين كار نشان مى دهد و به مجرّد اينكه او درخواست مىكند، امام حسين عليه السّلام هم اجازه مى دهد كه به ميدان برود.

 

اينها براى ما درس است؛ همان درسهاى ماندگار تاريخ، همان چيزهايى كه امروز و فردا، بشريت به آنها نيازمند است. تا وقتى كه خودخواهيهاى انسان بر او حاكم است، هرچه قدرتِ اجراييش بالاتر باشد، خطرناكتر است؛ تا وقتى كه هواهاى نفسانى بر انسان غالب است و تا وقتى انسان همه چيز را براى خود مى خواهد، هرچه قدرتش بيشتر است، خطرناكتر و سبعتر و درندهتر است. نمونه هايش را در دنيا مى بينيد. هنر اسلام همين است كه به كسانى اجازه مىدهد از نردبان قدرت بالا روند كه توانسته باشند لااقل در بعضى از اين مراحل امتحان داده و قبول شده باشند. شرطى كه اسلام براى مسؤوليتها مى گذارد، خارج شدن از بسيارى از اين هواها و هوسهاست. ما مسؤولان بايستى بيش از همه مراقب خود باشيم؛ بيش از همه دست، زبان، فكر، چشم و عمل خود را كنترل كنيم؛ بيش از همه تقوا در ما لازم است. وقتى بى تقوايى بر انسانى حاكم شد، هرچه قدرت او بيشتر باشد، خطرش براى بشريت بيشتر است. وقتى اختيارِ فشردن تكمه بمب اتم در دست شخصى باشد كه نه جان انسانها و نه حقوق ملتها برايش مهم است و نه اجتناب از شهوات نفسانى براى او يك امتياز و ارزش محسوب مى شود، براى بشريت خطرناك است. اين كسانى كه امروز در دنيا از نيروى اتم و سلاحهاى مرگبار برخوردارند، بايد بر نفس و احساسات خود غلبه داشته و مسلّط باشند كه متأسفانه اينطور نيست. اسلام اين مسائل را تبليغ مى كند و علّت دشمنى قدرتمندان با اسلام هم همين است.

 

پروردگارا! در راه زنده نگهداشتن آرمانهاى اسلامى ما را روزبه روز ثابت قدمتر فرما. ما را در پيمودن اين صراط مستقيمِ الهى و اسلامى - كه در مقابل پاى ما قرار داده اى - روزبه روز عازم و جازمتر گردان. پروردگارا! ملت ايران را در رسيدن به هدفهاى بزرگ خود موفّق و پيروز فرما. مسؤولان را كه خدمتگزاران اين ملت هستند در خدمتگزارى به اين ملت موفّق گردان. پروردگارا! دشمنان اين ملت را مغلوب و منكوب فرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد قلب ولىّعصر را از ما شاد كن؛ روح شهداى عزيز را از ما خشنود كن. پروردگارا! آن جوانان نازنين، آن دلاورمردانى كه در سالهاى دفاع مقدّس و قبل و بعد از آن در اين جبهه هاى طولانىِ نبرد، در راه اهداف عاليه اسلام، جان خودشان را فدا كردند، با پيغمبر محشور كن؛ ملت ايران را روزبه روز بيشتر قدردان آنها گردان. پروردگارا! لطف و خير و رحمت و فيض خود را بر اين مردم نازل كن.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) بحارالانوار: ج، ص 382

2) بحارالانوار: ج، ص

3) بحارالانوار: ج 45، ص 83

4) منافقون: 8

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-80

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين. سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.

 

عيد نوروز و عيد غدير و توفيق تشرّف به زيارت حضرت اباالحسن الرضا عليه الصّلاة والسّلام را به همه برادران و خواهران عزيز - چه مردم عزيز و گرامى مشهد و چه زائران عزيزى كه در اين روزها از شهرهاى ديگر به اين آستان مقدّس تشرّف پيدا كرده اند - تبريك و تهنيت عرض مى كنم. اميد است كه اين سال نو و اين اعياد مبارك، براى همه ملت ايران منشأ بركات و بهروزى باشد و آغاز اين سال، آغاز حوادث و تحرّكاتى در جهت نفع و صلاح اين ملت و موجب آسايش عمومى و جلب كننده رضاى الهى باشد. بنده هم خداى متعال را شكرگزارم كه يك بار و يك سال ديگر اين توفيق را ارزانى فرمود كه در جوار اين آستان مقدّس و معلّى، توفيق زيارت شما برادران و خواهران عزيز را داشته باشم. از خداى متعال مىخواهيم كه اين مجلس و اين ديدارها و آنچه كه مى گوييم و مى شنويم، همه را براى خود و در جهت خير و صلاح اين ملت عظيم الشّأن قرار دهد.

 

آنچه كه من امروز به شما حضّار محترم عرض مى كنم، نكاتى است كه اساس آن، همان چيزى است كه در پيام نوروزى هم به آن اشاره كردم. از نظر ما سال 80 هم مانند سال 79، سال امام على بن ابى طالب عليه الصّلاة والسّلام است. سال علوى براى ملت علوى و مخلص على بن ابى طالب عليه الصّلاة والسّلام مى تواند حامل پيامهاى بسيار مهمّى باشد. سال گذشته هم به نام آن بزرگوار مزيّن شد؛ اما آرزوى قلبى اينجانب اين است كه امسال ما به شعار اكتفا نكنيم. شعار علوى، عزيز است؛ اما شعار بايد مقدّمه رفتار باشد. اگر سال گذشته شعار علوى داديم، امسال رفتار علوى پيشه كنيم. على بن ابى طالب عليه الصّلاة والسّلام، هم داراى شخصيت فردى به عنوان يك مسلمان و يك انسان است، هم به عنوان يك شهروند در جامعه اسلامى است، و هم به عنوان يك حاكم، يك سياستمدار، يك تدبيركننده امور و يك مجاهد فى سبيل اللَّه مطرح است. او از همه اين جهات قابل تأسّى است. ما به تأسّى و پيروى كردن از اميرالمؤمنين احتياج داريم.

 

اميرالمؤمنين در شخصيت خود، مظهر خصوصياتى است كه امروز اگر ما مردم و مسؤولان اين خصوصيات را در رفتار و گفتارِ خودمان منعكس كنيم، جامعه اسلامىمان اوج و اعتلاء پيدا خواهد كرد. راه تعالى و پيشرفت و اصلاح دنيا و آخرت يك ملت، يك راه پيمودنى است. در مقابل انسان مؤمن و معتقد به خدا و به رسالت انسان، بنبست وجود ندارد. يك ملت مى تواند همه مشكلات و همه سنگِ راهها و خارِ راهها در طريق كمال را از جلوِ پاى خود بردارد؛ به شرط آنكه خصوصياتى را كه براى اين حركت عظيم و همه جانبه لازم است، در خود به وجود آورد، و اميرالمؤمنين مظهر اين خصوصيات بود. اميرالمؤمنين، هم مظهر تقوا و امانت و هم داراى صدق و صراحت بود. آن بزرگوار با اينكه يك سياستمدار و رئيس دنياى اسلام بود و تدبير امور يك جمعيت عظيمِ چند ده ميليونى آن زمان، با نبود وسايل امروزى براى ارتباط، بر دوش او بود و جامعه و امّت اسلامى را اداره مىكرد، اما سياستمدارىِ على موجب اين نمى شد كه از جاده صداقت و صراحت كنار رود. على، صادق و صريح بود؛ آنچه مى گفت، به آن معتقد بود و براى او راهنماى عمل بود. براى اين است كه كلمه كلمه گفتار اميرالمؤمنين در طول تاريخ مثل نورافكنى براى زبدگان و نخبگان فكرى عالم درخشيده است.

 

كارى را كه سياستمداران دنيا - چه امروز و چه در طول قرنهاى گذشته - انجام مى دادند و حرفى را كه بر زبان مى آوردند و به آن اعتقاد قلبى نداشتند و چهره و قيافه اى را كه به خود مى گرفتند و با باطن آنها به كلّى متفاوت بود، در اميرالمؤمنين وجود نداشت. امروز شما نگاه كنيد؛ حرفه اى زيبا و قشنگ بر زبان سياستمداران عالم بسيار جارى مىشود - نام انسان، نام حقوق بشر، نام مردم سالارى، نام صلح، نام قداست - اما در دلها و در عملها، از اين حقايق هيچگونه خبرى وجود ندارد. اين وضعيت، قبل از دوران اميرالمؤمنين هم بود؛ امروز هم وجود دارد. اميرالمؤمنين - آن قلّه بلند انسانيت - در اين جهت برخلاف اغلب سياستمداران عمل كرده است. خصوصيت او اين بود كه اگر اسم مردم را مى آورد، براى آنها حقيقتاً ارزش قائل بود؛ نه مثل كسانى كه در سطح بين المللى از هرچه تروريست حرفهاى است - كه امروز حكّام صهيونيست در دنيا تروريستهاى حرفهاى هستند - از هرچه غارتگر بين المللى است - كه امروز پشت صحنه قدرتهاى استكبارى، زرسالاران و چپاولگران بين المللى هستند - از هرچه انسان نانجيب و متجاوز به حقوق انسان است، عملاً حمايت و پشتيبانى مىكنند و خجالت هم نمى كشند و بر زبان نام حقوق بشر و انسان و مردمسالارى را جارى مى كنند و طلبكار ملتها هم مى شوند! نظام جمهورى اسلامى را كه يقيناً يكى از مردمىترين نظامهاى عالم و متّكى به آراى قشرهاى عظيم مردم و گره خورده با عواطف و احساسات و ايمان آنهاست، به عنوان نظام مردم سالار قبول ندارند؛ اما نظامهاى حكومت مطلقه فردى و سلطنتهاى موروثى و نظامهاى كودتا و آنجايى كه بچه هاى دبستانىِ آن از آسيب نيروهاى امنيتى شان در امان نيستند و به دست آنها به قتل مى رسند، آنها را به عنوان نظامهاى معتقد به حقوق بشر مىشناسند! اين يك مضحكه سياسى و جهانى است. سياستمداران نظامهاى غيرالهى مايلند همه انسانهاى عالم، دستخوش چنين بازيچه هايى باشند.

 

اميرالمؤمنين نام مردم را مىآورد، اما به معناى حقيقى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا، قدرت و قاطعيت در مقابل زورگويان و ناحق طلبان و بهرهمندى كم از منابع اموال عمومى، خصوصيات ديگر اميرالمؤمنين است. هر كس كه بيت المال مسلمين را مِلك خود به حساب مى آوَرَد - يا به زبان بگويد، و يا اگر نمى گويد، در عمل اينطور وانمود كند كه ما اينقدرها حق داريم - و با بيت المال مثل اموال شخصى خود رفتار كند - يا بخورد يا ببخشد يا در راه اغراض شخصى از آن استفاده كند - نمى تواند دنباله روِ على به حساب آيد. رفتار علوى در همه اين ابعاد، وظيفه ماست؛ كارِ زياد، بهره مندىِ كم. اميرالمؤمنين، هم در آن زمانى كه وظيفه حكومت بر دوش او بود و هم در آن زمانى كه انزوا و كنار بودن از حكومت را بر او تحميل كرده بودند، وسط ميدان بود و كار مىكرد. هيچ وقت على نرفت در خانه بنشيند و با مردم و جامعه و كشور قهر كند. اين خصوصيتِ اميرالمؤمنين نيست.

 

خصوصيت ديگر آن بزرگوار، ارتباط با خداست. البته زبان انسانهاى كوچك و قاصرى مثل من بسيار نارساتر از اين است كه حتى بتواند تفوّه كند و كلياتى از عبادت آن بزرگوار را بيان نمايد. وقتى امام سجاد - كه زِين عابدين است - در مقابل عبادت اميرالمؤمنين به شگفتى وادار شود، امثال ما اصلاً بايد سخنى بر زبان نياوريم.

 

بسيج نيروها در راه حق و در برابر ناحق، خصوصيت ديگر اميرالمؤمنين است. نگويند چرا مردم را نسبت به استكبار و مظالم آن و عوامل و ايادى دشمنان خدا حسّاس و بسيج مىكنيد. اميرالمؤمنين هم اين خصوصيت را داشت. ما هم بايد مانند اميرالمؤمنين، همه نيروها و همه دلها و همه تنها و همه توانها را در مقابل ناحق و در راه حق بسيج كنيم. هم بايد خودمان آماده باشيم؛ هم بايد دلها و جانهاى آماده و جوانهاى نورانى را - كه امروز جامعه ما به وجود جوانانى كه دلهايشان پاك است، داراى نشاط و طراوت است - در راه خدا و در راه حقيقت و در راه تلاش مخلصانه - كه در اين دوران، ايران اسلامى به آن نيازمند است - بسيج كنيم.

 

مبارزه با مقدّس مآبي هاى متحجّرانه و بى مبنا هم يكى ديگر از خصوصيات اميرالمؤمنين است. همان اميرالمؤمنينِ عابدِ پارساى ذاكر خداوند - كه نخلستانهاى كوفه انعكاس فرياد دعا و تضرّع او را تا ابد در سينه خود حفظ كرده اند - با كسانى كه با تنسّك و تعبّدِ متحجّرانه و بىمبنا مىخواستند شخصيت فردىِ خودشان را به رخ مردم بكشند، و اگر اخلاص هم داشتند، ابعاد گوناگون شخصيت خود و ديگران را معطل گذاشته بودند، مقابله كرد. اميرالمؤمنين انسانى است كه مُرّ حقيقت را بيان مى كرد؛ چه به مذاق جناحهاى مختلف خوش بيايد يا نيايد؛ چه به مذاق كسانى كه مىخواهند به ظواهر بچسبند و باطن را رها كنند، خوش بيايد يا نيايد؛ چه به مذاق كسانى كه مىخواهند با سلايقِ شخصىِ خودشان دين خدا را تعبير و تفسير كنند، خوش بيايد يا نيايد. همه اينها در زمان اميرالمؤمنين بودند. اينها شخصيتهاى مشخصى هستند كه در تاريخ نمونه دارند؛ در زمان اميرالمؤمنين هم نمونه داشتند. اسلام اميرالمؤمنين، اسلامى است كه در آن، ذكر و شور و حال و طراوت و حركت و سازندگى و جهاد و فداكارى و ايثار هست. امروز كه ما نمونههايى از آن انسانهاى جورواجور را مى بينيم، وظيفه پيدا مى كنيم.

 

هيچ كس نمى تواند خودش را با على مقايسه كند؛ اما همه مىتوانند به سمت آن قلّه حركت كنند. اميرالمؤمنين شاخص است. در درجه اول، ما مسؤولان وظيفه و تكليف داريم كه خودمان را با رفتار اميرالمؤمنين تطبيق دهيم و جهت حركتِ خودمان را با او بسنجيم. آحاد مردم نيز همين تكليف را دارند. عرض كرديم، اميرالمؤمنين، هم يك سياستمدار و يك مدبّر امور است، هم يك شهروند معمولى است. همه ابعاد در زندگى اميرالمؤمنين وجود دارد. پير و جوان، زن و مرد و قشرهاى مختلف مىتوانند از اميرالمؤمنين درس بگيرند؛ ولى وظيفه مسؤولان سنگينتر است. من آن روز گفتم، امروز هم مىگويم؛ وظيفه مسؤولان سنگين است. بايد رفتار علوى در ميان ما مسؤولان نظام جمهورى اسلامى نهادينه شود. آن روز است كه هيچگونه آسيب و خطرى اين نظام را تهديد نخواهد كرد.

 

انقلاب اسلامى بر اساس الگو قرار دادن همين شخصيتِ همه جانبه كامل به وجود آمد. آنهايى كه خواستند از انقلابهاى گذشته و از بعضى حوادث كشورهاى ديگر براى انقلاب اسلامى شبيه سازى كنند، به اين نكته توجّه نكردند. انقلاب اسلامى الگو و نمونه خود را از اميرالمؤمنين گرفت و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد. امام بزرگوار ما كه يك شاگرد و رهرو مكتب اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام بودند، در رفتار و گفتار خود، همين توصيهها را مى كردند. اگر نگاه كنيد، در تعاليم امام بزرگوار، جابه جا شاخصهاى علوى را مشاهده مى كنيد. به خاطر همين بوده است كه دشمنان، نقطه مقابل راه امام را هدف فعاليت خودشان قرار داده اند. تبليغات دشمنان انقلاب و نظام جمهورى اسلامى - كه دشمنان ملت ايرانند - هدف خود را همين قرار داده اند كه نقطه مقابلِ راهى را كه امام بزرگوار با شاخصهاى معيّن ترسيم كرده بودند، در ميان مردم ترويج كنند.

 

البته متن ملت عزيز ما، تسليم فشار تبليغاتى دشمن نشده و نخواهد شد؛ اما كسانى كه خودشان اشتباه كردند، در بين ما هستند. اينها راه غلطى رفتند و بعضى از مجموعه ها را هم با خودشان به راه غلط كشاندند. امام به ملت ما ياد دادند كه بايد مسؤولان در فكر ضعفا و پابرهنه ها باشند و به نيازهاى مردم توجّه كنند. آنها در تبليغات و در تهاجم فرهنگى خود، توجّه به خواست قدرتهاى استكبارى را ملاك قرار دادند؛ ببينند امريكا از چه چيزى بدش مىآيد، از آن پرهيز كنند؛ ببينند قلدران و زورگويان عالم به چه چيزى تمايل دارند، به طرف آن حركت كنند. اين نقطه مقابل تعاليم جمهورى اسلامى است كه در گفتار امام بزرگوار ما تجلّى مى كرد. امام به ما ياد دادند كه هرچه فرياد داريد، بر سر امريكا بكشيد؛ اما عدّه اى فريادهاى خود را بر سر خوديها كشيدند؛ به ديگران هم ياد مى دهند كه بر سر همديگر فرياد بكشند! امام در وصيتنامه و در تعليمات دوران حيات بابركت خود تكرار مى كردند كه از غريبه ها و نامحرمها و نفوذيها برحذر باشيد. مراقب باشيد تا كسانى كه با اين انقلاب و اين نظام و اين اسلام و با منافع مردم هيچ ميانه خوبى ندارند، در اركان تصميم گيرى كشور نفوذ نكنند. مسأله غريبه ها و نااهلها و نامحرمها را، اوّل امام مطرح كردند. اينها در مقابلِ آن جهت و آن خطِّ روشن، مىگويند از دوستان و از خوديها برحذر باشيد و پرهيز كنيد. اينها را با نامهاى گوناگون و چپ و راست مطرح مى كنند. اگر شما هر كدام از اين راديوهاى بيگانه را باز كنيد، در هر يك از برنامه هايشان، حداقل چند بار اسم جناح محافظه كار و نوگرا را مطرح مى كنند؛ تعبيراتى كه ملت ايران و علاقه مندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومى اين ملت و اين كشور را به جبهه هاى مختلفى تقسيم مى كند. امام مى گفتند ايرانِ يكپارچه، ملتِ متّحد و همزبان؛ اما عدّه اى سعى مى كنند طبق خواست و ميل و صلاحديد دشمنان اين ملت، جهات غيرعمومى را - قوميتها و مذاهب و دسته دسته كردن مردم و بازى با الفاظى از قبيل حزب و امثال آن را - در ميان مردم رايج كنند و يكپارچگى مردم و آن وحدتى را كه مى تواند ايران اسلامى را از لابلاى توفانها عبور دهد، به هر شكلى دچار انشقاق و پراكندگى كنند.

 

جمهورى اسلامى، همان الگوى اميرالمؤمنين - الگوى ايمان، تقوا، پاكدامنى، توجّه به ضعفا و خواست طبقات محروم جامعه و توجه به مصالح عمومى ملت - را مورد توجّه قرار داد. بديهى است كه عدّه اى با چنين نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسليم دشمنِ مداخلهگر نمىشود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بيگانگان نمى سپارد و مىايستد و از حقِّ خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.

 

چرا بعضى افراد از آوردن اسم دشمن بدشان مى آيد؟! مى گويند نفهميد، ندانيد و به ياد نياوريد كه دشمن داريد! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه روشن را به ما نشان داد و اين خطِّ صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملت گذاشت. انقلاب احتياج به تجديدنظر ندارد؛ احتياج به عمل كردن دارد. عدّه اى دائماً دم از تجديدنظر مى زنند. در چه چيزى مى خواهيد تجديدنظر كنيد؟! انقلاب، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتىِ رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب، يك اصلاح بزرگ است. بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به قانون اساسى عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبنِ ذاتى و دلدادگىِ خود به امور مادّى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم. ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم؛ در حالى كه انقلاب، قوى و كارآمد است و نظام جمهورى اسلامى، همان قلّه بلندى است كه مى تواند ملت ايران و كشور عزيز ما را از همه گرفتاريهاى مادى و معنوى اش بيرون بياورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزيز بر دوش ما گذاشته، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم. لذا من امسال - كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است - دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم، كه بايد آن را در مقابل چشم داشته باشند: يكى اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولّد؛ و حتى اوّلى از دومى مهمتر است. با اينكه امروز مسأله اشتغال در كشور ما يك مسأله بسيار مهمّ و اساسى است و اگر برنامه ريزىِ خوب و كارآمد و عمل جدّى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، بهوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد - كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسؤولان كشور به طور جدّى وارد ميدان شوند - اما مسأله اقتدار ملى از اين مهمتر است. يك ملت مثل ملت ايران، با همه وجودش، با سابقه تاريخى اش، با ريشه هاى فرهنگى اش، با امكانات جغرافيايى و اقليمىاش و با تواناييهاى فراوان بشرى، اقتدار و عزّت و توانايى و آبروى خود را در چهره مسؤولان كشور مشاهده مى كند. مسؤولان كشور و قواى سه گانه مىتوانند مظهر اقتدار ملى باشند.

 

اقتدار ملى يعنى چه؟ اقتدار ملى دست قدرتمندى است كه مجموعه نيروهاى فعّالِ قواى سهگانه در تشكيل آن سهم دارند و بايد وظيفه خودشان را با شجاعت و اقتدار و اميد و بدون رودربايستى و با همكارىِ كامل انجام دهند. يك ملت اگر اقتدار ملى داشته باشد - اقتدار در زمينه اقتصاد، سياست، فرهنگ و سازماندهى دولتى - مشكلات مادّى و معنوىاش حل خواهد شد. اگر فرضاً مسؤولى در بخش امنيت، كار خود را خوب انجام دهد، مردم احساس عزّت و اقتدار مى كنند. اگر مسؤولى در بخش اقتصاد تلاش كند و كارآمدىِ خود را نشان دهد - پول ملى را تقويت كند، تورّم را مهار كند، در جامعه رونق اقتصادى به وجود آورد و طبقات محروم را از حقوقى كه متعلّق به آنهاست، برخوردار نمايد - مردم احساس اقتدار و توانايى مىكنند. خودشان را در آن مسؤول، مشاهده و ملاحظه مىكنند و او را مظهر خودشان به حساب مىآورند. وقتى در عرصه بين المللى، مسؤولان كشور، با عزّت و سربلندى و استغناء در مجامع جهانى شركت مىكنند و حرف حقِّ خودشان را با شجاعت بر زبان مى آورند و در معامله و مبادله با دولتها، منافع ملى را مدّ نظر مى گيرند و مصالح را ملاحظه و به نفع كشور كار مى كنند، ملت كه در جريان اين كارها قرار مى گيرد، احساس اقتدار مى كند.

 

اقتدار ملى به دو عنصر اصلى نياز دارد: يكى اينكه همه افراد وظايف خودشان را با قاطعيت انجام دهند. دوم اينكه قواى سه گانه با هم همكارى كنند. باز من ناچارم به تبليغات دشمنان اشاره كنم كه در راديوهاى مزدور، عليه انقلاب تجلّى پيدا كرده است. اگر شما هر كدام از اين راديوها را باز كنيد، مى بينيد كه يك قوّه را مى كوبند، يك قوّه را تا عرش بالا مىبرند؛ يك دسته را مورد حمايت و دسته ديگر را مورد اهانت قرار مى دهند. مى خواهند قوا در هم تنيده نشوند؛ مىخواهند دستها در هم گره نخورند؛ مى خواهند در بناى حاكميت ملىِ نظام جمهورى اسلامى شكاف به وجود آيد و دلهاى مسؤولان با هم مهربان نشود.

 

طبق قانون اساسى، رهبرى وظيفه هماهنگى قوا را برعهده دارد. ضدّ انقلاب به وسيله خيل و حشم تبليغاتى خود، نقطه مقابل اين وظيفه را برعهده دارد؛ وظيفه ى جدا كردن و دور كردن قوا از يكديگر. آن روز من در حرم امام گفتم، امروز هم در حرم على بن موسى الرضا عليه السّلام اين نكته را به ملت ايران عرض مى كنم: كسى فريب نخورد كه فلان مسؤولِ يك كشور بيگانه بگويد ما از فلان جناح، فلان گروه، و فلان شخصيتها حمايت مى كنيم. حمايت آنها ننگ است، افتخار نيست. اخيراً باز يك نفر از دولتمردان رژيم امريكا گفته كه ما از فلان جريان در داخل ايران حمايت مى كنيم! شما كه از شاه هم حمايت مى كرديد! حمايت شما فايده اى به حال كسى ندارد. امريكا بيشترين حمايت را از رژيم شاه كرد. مردم همين پيوستگى با امريكاى دشمنِ ملت ايران را ديدند كه واقعيتهاى آن رژيم فاسد برايشان آشكار شد. شما از هر كس حمايت كنيد، او منفور ملت مى شود.

 

من از اين پايگاه معنوى و روحانى به همه مسؤولان عالى رتبه كشور پيام مىدهم كه سال 80 را سال تفاهم، سال اُنس، سال همكارى و سال كمك به يكديگر قرار دهند. قوّه مجريّه و قضاييّه دو قوّه اى هستند كه بايد مثل بازوان فعّال در عرصه ى كشور كار كنند. وظايفى بر دوش قوّه مجريه است؛ وظايفى هم بر دوش قوّه قضاييّه است؛ قوّه مقنّنه هم بايد به عنوان پشتيبان و حامى اين دو قوّه، قوانين لازم را براى اجراى خوب و مشكل پيدا نكردن در راه عمل و اجرا، در اختيار اينها قرار دهد تا دچار كمبود قانون نشوند. در مجلس شوراى اسلامى قانون بايد طبق مصالح كشور، مصالح ملت و مطابق با اسلام باشد تا قوّه مجريّه و قوّه قضاييّه بتوانند با استفاده از قانون و مجراى صحيح قانونى، وظايف خودشان را انجام دهند. اين مىشود اقتدار ملى. اقتدار ملى به كار جدّى و قاطعانه از سوى همه مسؤولانِ بخشهاى مختلف كشور و هماهنگى دستگاههاى مختلف در راه مصالح ملت احتياج دارد. همديگر را تخريب نكنند، آنگونه كه دشمن مى خواهد.

 

و اما درباره مسأله اشتغال. عزيزان! كار در اسلام عبادت است. اسلام از تنبلى و تن پرورى و بيكارگى بيزار است. كار، فقط پشت ميزنشينى نيست؛ همه نوع كارى در وضع كنونى كشور مورد نياز است. كارهاى فكرى هم كار است، كارهاى جسمانى هم كار است، كارهاى ادارى هم كار است؛ كارهاى گوناگون در بخشهاى مختلف، كار است. دو طرف بايد به طور جدّى در اين قضيه هماهنگ باشند: يك طرف، طرف مردم است - جوانان كشور ما با تواناييها و استعدادهاى گوناگون - يك طرف هم مسؤولان و برنامه ريزان قرار دارند. ميدان براى كار در كشور زياد است. من به استانهايى كه مسافرت مى كنم و از نزديك بعضى از مسائل آنها را از مسؤولانى كه با اين مسائل، مماس و مجاور هستند، پرس و جو مى كنم، مى بينم خوشبختانه زمينه و ميدان كار و اشتغال مفيد در كشور زياد است. حتى براى جوان دانشجو يا دانش آموز در دوران تعطيلات تابستانى مى شود كارهاى موقّت به وجود آورد.

 

سال گذشته ما تجربه كوچكى كرديم. قبل از تابستان، من از سازمان بسيج سپاه پاسداران و از جهاد سازندگى مشتركاً خواستم براى تابستان جوانان يك برنامه ريزى فورى بكنند. خيلى هم نخواستيم به تبليغات بپردازيم و سر و صداى آن را مطرح كنيم. بعد از تابستان، گزارشى كه به من دادند، شگفت آور بود. نيروهاى بسيج با نيروهاى جهاد سازندگى - كه امسال با وزارت كشاورزى ادغام شدند و وزارت جهاد كشاورزى را به وجود آوردند - همكارى كردند و عنوان آن را «بسيج سازندگى» گذاشتند. از چندى پيش سفارش كردم و الان هم به اين دو سازمان - يعنى جهاد كشاورزى و بسيج - و نيز به آموزش و پرورش از همينجا توصيه مى كنم كه برنامه ريزى كنند. مىتوانند براى جوانها به ميزان زيادى كارهاى موقّت - حتى در دوره تابستان - پيدا كنند. زمينه اشتغال در اين كشور زياد است. همّت و تلاش پيگيرِ مسؤولان لازم است تا بتواند اين خيل عظيم جوانان را به كارهاى مولّد و پيشبرنده سرگرم و مشغول كند. زندگى مادّى و معنوىِ يك ملت به كار و عمل وابسته است. برنامه هاى خوبى در سال 79 - بخصوص در اين يكى دو ماه آخر سال - طرّاحى شده و نشستهاى خوبى داشته اند. بنده هم مؤكّداً توصيه كرده ام كه اين مسأله به طور جدّى دنبال شود. بحمداللَّه رئيس جمهور محترم و مسؤولان دولتى در اين قضيه به طور جدّى وارد شده اند. بنابراين امسال مى تواند سال اشتغال باشد.

 

توجّه كنيد كه ما در اوايل سال، انتخابات بسيار مهم رياست جمهورى را داريم. همه مراقب باشند - هم مردم، هم مسؤولان، هم عناصر سياسى - كه بهانه ها موجب چركين شدن دلهاى مردم از يكديگر نشود. انتخابات برگزار شود، رقابتهاى انتخاباتى در جاى خود صورت گيرد، مردم آزادانه رأى خود را در صندوقها بريزند؛ در حالى كه هيچگونه نقار و نفرت و جدايى هم وجود نداشته باشد. اين ممكن است. عدّه اى تصور مى كنند كه انتخابات بدون كدورت و نفرت و بدگويى به يكديگر امكان برگزارى ندارد! اينطور نيست؛ مى توان انتخابات سالم و پُرشورى برگزار كرد.

البته درباره انتخابات، در زمان خود، آنچه را كه وظيفه من باشد، به مردم عزيزمان عرض مى كنم؛ اما آنچه كه امروز عرض مى كنم اين است كه خودِ انتخابات، مظهر اقتدار ملى است. اگر ملت عزيز ايران بتواند در اين انتخابات، آراى فراوان خود را به ميدان آورد و حضور مردمى، حضور چشمگيرى باشد، اين بزرگترين مظهر اقتدار و عزّت ملى است. اميدوارم كه خداوند متعال اين توفيق را به مسؤولان بدهد تا انتخابات خوبى را برگزار كنند و ملت عزيزمان در اين انتخابات، با شور و هيجان و شعور كامل - كه بحمداللَّه از آن برخوردار هستند - شركت كنند و يك بار ديگر عزّت و رشادت خود را به دنيا نشان دهند.

 

پروردگارا ! قلب مقدّس ولىّ عصر را از اين ملت و از حركات عظيمى كه به وسيله او انجام گرفته است و مى گيرد، خشنود فرما. پروردگارا ! اين ملت و مسؤولان كشور را مشمول ادعيه زاكيّه حضرت بقية اللَّه قرار بده. خدايا ! ما را به وظايفمان آشنا و به آنها عامل فرما. پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، زندگى و مرگ ما را براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا ! شهيدان عزيز ما و امام شهيدان را در پيشگاه خود با اوليايت محشور فرما.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بيانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا(ع) 6-1-79

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. الحمدللَّه الّذى جعلنا من المتمسّكين بولاية اميرالمؤمنين والائمّة المعصومين عليهم السّلام. والصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الائمة الهداة المهديّين. سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً.(1)»

 

عيد سعيد غدير را - كه در روايات ما از آن به «عيداللَّه الاكبر» تعبير شده است(2) - به همه شيعيان جهان، به ملت شريف ايران، به شما حضّار محترم و به همه كسانى كه براى معارف اصيل الهى ارج و منزلتى قائل هستند، تبريك عرض مى كنم.

 

ايام اوّلِ سال و روزهاى شادمانىِ عمومى مردم است: عيد نوروز، قبل از آن عيد قربان، امروز هم عيد غدير. در اين فضاى با نشاط و شاد و در كنار مرقد نورانى حضرت ابى الحسن امام على بن موسى الرّضا عليه الصّلاة والسّلام اولين مطلبى كه مى خواهم در جمع شما برادران و خواهران گرامى و عزيز عرض كنم، راجع به خودِ مسأله غدير است.

 

غدير يك مسأله اسلامى است؛ يك مسأله فقط شيعى نيست. در تاريخ اسلام، پيامبر اكرم يك روز سخنى بر زبان رانده و عملى انجام داده است كه اين سخن و اين عمل، از ابعاد گوناگون داراى درس و معناست. نمى شود ما بگوييم كه از غدير و حديث آن، فقط شيعه استفاده كند؛ اما بقيه مسلمانان از محتواى بسيار غنى اى كه در اين كلام شريف نبوى وجود دارد و مخصوص يك دوره هم نيست، بهره نبرند. البته چون در قضيه غدير، نصب اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام به امامت و ولايت وجود دارد، شيعه دلبستگىِ بيشترى به اين روز و اين حديث دارد؛ ولى مضمون حديث غدير، فقط مسأله نصب آن حضرت به خلافت نيست؛ مضامين ديگرى هم دارد كه همه مسلمانان مى توانند از آن بهره ببرند.

 

در مورد اصل واقعه غدير، خوب است همه افرادى كه به مسائل تاريخ اسلام علاقه مندند، بدانند كه قضيه غدير، يك قضيه مسلّم است. مشكوك نيست؛ فقط شيعيان نيستند كه آن را نقل كردهاند؛ بلكه محدثّان سنّى - چه در دوره هاى گذشته و چه در دوره هاى ميانى و بعدى - اين ماجرا را نقل كرده اند؛ يعنى همين ماجرايى كه در سفر حجّةالوداع پيامبر اكرم در غدير خم اتفاق افتاد. از كاروان بزرگ مسلمانان كه در اين سفر با پيامبر حج گزارده بودند، بعضى جلو رفته بودند. پيامبر پيكهايى را فرستاد تا آنها را به عقب برگردانند و ايستاد تا آنهايى كه عقب مانده اند، برسند. اجتماع عظيمى در آنجا تشكيل شد. بعضى گفته اند نود هزار، بعضى گفته اند صدهزار و بعضى هم گفته اند صدوبيست هزار نفر در آن اجتماع حضور داشتند. در آن هواى گرم، مردم ساكن جزيرةالعرب - كه بسيارى از آنها هم اهل بيابانها و روستاها بودند و به گرما عادت داشتند - طاقت نمى آوردند روى زمين داغ بايستند. لذا عباهايشان را زير پاهايشان مى گذاشتند تا طاقت بياورند و بايستند. اين نكته در روايت مربوط به اهل سنّت هم آمده است. در چنين شرايطى، پيامبر اكرم از جاى برخاست، اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام را از زمين بلند كرد و جلوِ چشم خلايق نگه داشت و فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، الّلهم وال من والاه و عاد من عاداه».(3) البته اين جملات، قبل و بعد هم دارد؛ اما مهمترين قسمتش اين است كه پيامبر در اينجا مسأله ولايت - يعنى حاكميت اسلامى - را به طور رسمى و صريح مطرح مى كند و اميرالمؤمنين را به عنوان شخص، معيّن و مطرح مى نمايد. اين را همانطور كه لابد شنيده ايد و من هم عرض كردم، برادران اهل سنّت ما در كتابهاى معتبر - نه يكى، نه دوتا؛ در ده ها كتاب معتبر - نقل كرده اند. مرحوم علّامه امينى اينها را جمع كرده است، و غير از ايشان هم كتابهاى زيادى در اينخصوص نوشته اند. بنابراين، اين روز، اولاًّ روز ولايت است؛ ثانياً روز ولايت اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام است.

 

در اين جملهاى كه پيامبر بيان كردهاند، معناى ولايت چيست؟ بهطور خلاصه معنايش اين است كه اسلام در نماز و روزه و زكات و اعمال فردى و عبادات خلاصه نمى شود. اسلام داراى نظام سياسى است و در آن حكومتى بر مبانى مقرّرات اسلامى پيش بينى شده است. در اصطلاح و عرف اسلامى، نام حكومت، «ولايت» است. ولايت، چطور حكومتى است؟ ولايت، حكومتى است كه در آن، شخص حاكم با آحاد مردم داراى پيوندهاى محبّت آميز و عاطفى و فكرى و عقيدتى است. آن حكومتى كه زوركى باشد؛ آن حكومتى كه با كودتا همراه باشد؛ آن حكومتى كه حاكم، عقايد مردمش را قبول نداشته باشد و افكار و احساسات مردمش را مورد اعتناء قرار ندهد؛ آن حكومتى كه حاكم حتى در عرف خود مردم - مثل حكومتهاى امروز دنيا - از امكانات خاص و از برخورداريهاى ويژه بهرهمند باشد و براى او، منطقه ويژهاى براى تمتّعات دنيوى وجود داشته باشد، هيچكدام به معناى «ولايت» نيست و ولايت، يعنى حكومتى كه در آن، ارتباطات حاكم با مردم، ارتباطات فكرى، عقيدتى، عاطفى، انسانى و محبّت آميز است؛ مردم به او متصّل و پيوسته اند؛ به او علاقه مندند و او منشأ همه اين نظام سياسى و وظايف خود را از خدا مىداند و خود را عبد و بنده خدا مى انگارد. استكبار در ولايت وجود ندارد. حكومتى كه اسلام معرفى مى كند، از دمكراسيهاى رايج دنيا مردمى تر است؛ با دلها و افكار و احساسات و عقايد و نيازهاى فكرى مردم ارتباط دارد؛ حكومت در خدمت مردم است.

 

از جنبه مادّى، حكومت براى شخص حاكم و ولىّ و تشكيلات حكومتى، به عنوان يك طعمه نبايد محسوب شود؛ والّا ولايت نيست. اگر آن كسى كه در رأس حكومت اسلامى است، براى حكومت، براى خود، براى اين شأن و مقامى كه به او رسيده است يا مى خواهد به او برسد، كيسه مادّى اى دوخته باشد، آن شخص، ولىّ نيست؛ آن حكومت هم ولايت نيست. در حكومت اسلامى، كسى كه ولىّ امر است - يعنى كار اداره نظام سياسى به او سپرده شده است - از لحاظ قانون با ديگران يكسان است. او حق دارد بسيارى از كارهاى بزرگ را براى مردم و كشور و اسلام و مسلمين انجام دهد؛ اما خودش محكوم قانون است.

 

از روز اوّل تا امروز - بخصوص بعد از تشكيل نظام جمهورى اسلامى - در معناى ولايت تحريف كردند؛ به دروغ، ولايت را چيزى غير از آنچه كه هست، معرفى كردند. گفتند ولايت معنايش اين است كه مردم محجورند و به سرپرست و قيّم احتياج دارند. آدمهاى نام و نشاندار، اين را صريحاً در كتابها و مطبوعاتشان نوشتند! دروغ محض، تهمت به اسلام، تهمت به ولايت!

 

در غدير، مسأله ولايت، به عنوان يك امر رسمى از سوى پيامبر مطرح شد و اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام به عنوان مصداق آن تعيين گرديد؛ كه البته تفاصيل زيادى دارد و شما آن را مى دانيد. و اگر كسانى هم از تفاصيل آن اطّلاعى ندارند - بخصوص جوانان - بهتر اين است كه در نوشته ها و كتابهاى استدلالى و علمى آن را دنبال كنند. كتابهايى هم در اين زمينه نوشته شده و مفيد است.

 

بنده در آغاز سال جارى، شعار «وحدت ملى» و «امنيت ملى» را مطرح كردم. امروز مايلم درباره اين دو شعار، به شما عزيزانى كه در اين جا تشريف داريد و نيز به همه ملت ايران، چند مطلب كوتاه را عرض كنم. همين مسأله غدير هم مىتواند مايه وحدت باشد؛ همچنان كه مرحوم آيةاللَّه شهيد مطهرى مقاله اى با عنوان «الغدير و وحدت اسلامى» دارد. او كتاب الغدير را - كه درباره مسائل مربوط به غدير است - يكى از محورهاى وحدت اسلامى مى داند كه درست هم هست. ممكن است به نظر عجيب بيايد، اما واقعيت مطلب همين است. خودِ مسأله غدير، غير از جنبه اى كه شيعه آن را به عنوان اعتقاد قبول كرده است - يعنى حكومت منصوب اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام از طرف پيامبر كه در حديث غدير آشكار است - اصل مسأله ولايت هم مطرح شده است. اين ديگر شيعه و سنّى ندارد. اگر امروز مسلمانان جهان و ملتهاى كشورهاى اسلامى، شعار ولايت اسلامى سر دهند، بسيارى از راههاى نرفته و گره هاى ناگشوده امت اسلامى باز خواهد شد و مشكلات كشورهاى اسلامى به حل نزديك خواهد گشت.

 

مسأله حكومت و نظام سياسى و حاكميت سياسى، يكى از دشوارترين مسائل براى كشورهاست. بعضى كشورها دچار استبداد و ديكتاتورىاند؛ بعضى دچار حكومتهاى فاسدند؛ بعضى دچار حكومتهاى ضعيفند؛ بعضى دچار حكومتهاى دست نشانده اند. اگر حكومت اسلامىِ به معناى حقيقى - يعنى همان ولايت - به عنوان شعار براى مسلمانان مطرح شود، علاج ضعف را هم مىكند؛ علاج اقتصاد را هم مىكند؛ علاج دست نشاندگى را هم مى كند؛ علاج ديكتاتورى را هم مى كند. بنابراين، پرچم ولايت، يك پرچم اسلامى است.

 

من از همه برادران شيعه و سنّى در كشور خودمان دعوت مىكنم - فعلاً آن محدوده جغرافيايى خودمان را مطرح مى كنم - كه به مسأله غدير با اين چشم نگاه كنند و اين بخش از حديث غدير و مسأله غدير را مورد توجه قرار دهند. برادران سنّى ما هم مثل ما روز غدير را عيد بگيرند؛ عيد ولايت. براى اين كه اصل تولّد مسأله ولايت، اهميتش بسيار زياد است؛ مثل اهميت ولايت اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام كه اين ديگر بين ما و برادران سنّى مشترك است.

 

هم در دوران بعد از پيروزى انقلاب و هم پيش از پيروزى انقلاب، هميشه عقيده من بر اين بود كه امروز شيعه و سنّى بايد اختلافات ديرين خود را در تعامل روزمرّه خودشان كنار بگذارند. جنگ و دعوا را كنار بگذارند و مشتركات خود را بچسبند؛ كه اين يكى از مشتركات مىتواند باشد. امروز هم عقيده ام همين است.

 

امروز در دنيا بسيار تلاش مى شود كه بين شيعه و سنّى اختلاف بيفتد. البته كسانى كه اهل فكر و تحليلند، مى دانند كه استكبار از اين كار چه فوايد و منافعى مى برد. هدفشان اين است كه ايران را از مجموعه كشورهاى اسلامى جدا كنند؛ انقلاب اسلامى را مخصوص مرزهاى ايران كنند؛ فشار روى ايران را از سوى كشورهاى اسلامىِ ديگر زمينه سازى كنند و از درس آموزىِ ملتهاى ديگر از درسهاى ملت ايران جلوگيرى نمايند. ما بايد درست نقطه مقابل عمل كنيم. هركس - چه در محيط سنّى و چه در محيط شيعه - به همدلى و ارتباطات حسنه و دوستانه بين شيعه و سنّى كمك كند، او به نفع انقلاب و اسلام و هدفهاى امت اسلامى كار كرده است. هر كس هم سعى در جدايى كند، درست نقطه مقابل آن حركت كرده است.

 

بنده اطّلاعِ نزديك دارم كه امروز در بعضى از كشورهاى اسلامى - كه نمى خواهم از آنها اسم بياورم - از صندوقهايى كه مرتبط با اهداف و اميال بيگانگان است، پولهايى را مى گذارند و صرف مى كنند؛ مخصوص اين كه عليه شيعه، عليه عقايد شيعه و عليه تاريخ شيعه كتاب بنويسند و در دنياى اسلام پخش كنند! آيا آنها به تسنّن علاقه مندند؟ نه؛ آنها مى خواهند نه شيعه باشد، نه سنّى. نه با شيعه دوستند، نه با سنى؛ منتها چون امروز در ايران حكومت اسلامى و پرچم اسلام را يك مجموعه شيعى در دست گرفته است و همه پايبندى ملت ايران را به تشيّع مى دانند، لذا اينها هرچه دشمنى با انقلاب هم دارند، بر سر شيعه خالى مى كنند! با شيعه مبارزه مى كنند، براى اين كه نگذارند حاكميت سياسى اسلام و اين پرچم افتخار و عزّت به جاهاى ديگر سرايت كند و مورد جذب جوانانِ كشورهاى ديگر شود. هيچكس نبايد به اين خيانتِ دشمنان كمك كند. نه در كشور ما، نه در محافل اسلامى، نه در مجموعه هاى شيعى، نه در كشور خودمان در بين برادران سنّى، هيچكس نبايد كارى كند كه به خواست استكبار - كه ايجاد نقار و دشمنى است - كمك شود.

 

البته ما با اين بيانمان، نه مىخواهيم بگوييم كه شيعه، سنّى شود؛ يا سنّى، شيعه شود و نه مى خواهيم بگوييم كه شيعه و سنّى به قدر توان و مقدورات خودشان، براى تحكيم عقايد خودشان كار علمى نكنند. اتّفاقاً كار علمى، بسيار خوب است و هيچ اشكالى ندارد. كتابهاى علمى بنويسند؛ در محيطهاى علمى، نه در محيطهاى غيرعلمى، آن هم با لحنهاى بد و غلط. بنابراين، اگر كسى مىتواند منطق خود را ثابت كند، ما جلوِ كار او را نبايد بگيريم. اما اگر كسى مىخواهد با حرف، با عمل و با شيوه هاى گوناگون، اختلاف ايجاد كند، اين را ما فكر مى كنيم كه در خدمت دشمن است. هم سنّيها بايد مراقب باشند و هم شيعه ها. «وحدت ملى» را كه ما گفتيم، شامل اين هم مىشود.

 

البته من همين جا عرض كنم كه امروز كسانى وحدت ملى را نه به عنوان شعارهاى مذهبى، بلكه با شعارهاى سياسى خدشه دار مى كنند. ما قبلاً به اينها نصيحت كرديم؛ امروز هم نصيحت مى كنيم كه نگذارند وحدت اين ملت بزرگ و متّحد خدشهدار شود. جدا كردن بدنه هاى اين ملت بزرگ از يكديگر، خدمت به دشمنان اين ملت است. اگر اين ملت بزرگ و رشيد، وحدت ملى را در اين كشور حفظ كند، آن وقت اين وحدت، براى وحدت ملتهاى ديگر زمينه سازى مىشود. اگر يك امت اسلامى با حدود يكونيم ميليارد نفر جمعيت، در مسائل اساسىِ خودشان متحد باشند، شما ببينيد چه قدرت عظيمى در دنيا به وجود مى آيد. اما اگر وحدت ملى خدشه دار شد، ديگر حرف زدن از وحدت جهان اسلام يك سخن افسانه گون است و همه مىخندند. عدّه اى مى خواهند اين را به وجود بياورند.

 

وحدت ملى چگونه تأمين مى شود؟ يكى از عواملى كه وحدت ملى را تأمين مى كند، اين است كه آن كسانى كه سخنشان در ميان مردم، حوزه تأثيرى دارد - يا مسؤولند، يا چهره موجّه دينى اند؛ چهره روحانى اند، چهره سياسى اند - در اظهارات خودشان كارى نكنند كه يك گروه و جناح از مردم، دلهايشان نسبت به ديگران چركين شود. فتنه انگيزى نكنند. البته فتنه انگيختن و بد دل كردن مردم نسبت به يكديگر، يكى از مواد برنامه اى است كه دشمنان نسبت به اين ملت در نظر دارند. همين راديوهاى بيگانه و همين مراكز خبرى، شايد بشود گفت نصف حرفهايشان طراحى شده است، براى اين كه بتوانند دلهاى گروهى از مردم را نسبت به گروه ديگرى بدبين و مكدّر كنند. اصلاً مى نشينند طرّاحى مى كنند كه اين طور بگوييم كه اين اثر را بكند. كسانى كه زبان و قلمشان كار مى كند، در درجه اوّل بايد اين را رعايت كنند كه آنچه مى گويند، ايجاد بدبينى نكند. مردم نسبت به يكديگر بدبين شوند، يا مردم نسبت به مسؤولان بدبين شوند؛ اين باز يك نوع فتنه سازى و گناه ديگرى است. بعضى افراد همه همّتشان اين است كه با شايعه پردازى، با جعل خبر و با پرداختهاى تقلّب آميزِ خبر - ممكن است يك خبر اصلش هم راست باشد، اما به نوعى آن را پردازش كنند تا مطلب دروغ و خلاف واقعى را در ذهن مخاطب القاء كند - دلهاى مردم، جوانان و خوانندگان و شنوندگان خودشان را نسبت به مسؤولان نظام بدبين و آنها را دچار ترديد كنند. اين كار چه فايده اى دارد؟ جز كُند كردن حركتِ پيشرفت ملت و كشور، هيچ فايده ديگرى ندارد. جز اين كه مسؤولان را در اين كار مردّد كند، مردم را نسبت به آينده نااميد سازد و نيروى عظيم اميد را از مردم بگيرد، هيچ فايده اى ندارد. بعضى كسان سعى مىكنند افرادى را به همه نظام و يا به برخى از مسؤولان نظام بدبين كنند؛ در حالى كه اگر حقيقتاً سخن حقّى وجود داشته باشد، آن سخن حق ممكن است از طريقى به گوش مسؤول يا مسؤول مافوق او منتقل شود كه آثار بسيار بهترى هم داشته باشد. حادثه اى اتّفاق مى افتد، ترورى مى شود، جنايتى در جايى انجام مى گيرد؛ آن قدر حرف خلاف، توهّم آميز و حيرتآور براى خواننده از زبان كسانى كه هيچ احساس مسؤوليتى نمى كنند، شنيده مىشود! آن كسانى كه از واقعيتها خبر دارند، مى بينند كه چقدر اينها يا دورند، يا خودشان را عمداً از واقعيت دور نگه مىدارند. اينها مسائلى است كه وحدت ملى را خدشه دار مى كند. بنابراين، وحدت ملى يكى از اساسى ترين خواسته هاى يك ملت است.

 

اگر ملتى با اتّحاد كلمه در ميدان اقتصاد وارد شود، پيشرفت مىكند. جنگى برايش پيش آيد و وارد شود، پيشرفت مى كند. با وحدت ملى، آبروى ملت را بهتر مى شود حفظ كرد. يك ملت، تمام آرمانهاى بزرگ خودش را در سايه وحدت ملى مى تواند به دست آورد. اختلاف، تفرّق كلمه، جدايى دلها از يكديگر، رودررو قرار دادن جناحها و گروهها و اشخاص و شخصيتها با يكديگر، نمىتواند هيچ خدمتى بكند. بنابراين، اين يك اصل است كه اميدواريم همه رعايت كنند. اين خواست و مطالبه ما از مسؤولانى است كه با افكار عمومى مردم سروكار دارند.

 

مقوله دوم، مقوله «امنيت ملى» است. امنيت ملى بسيار مهم است. البته امنيت ملى، شامل امنيت داخلى و امنيت خارجى است. امنيت خارجى، يعنى آن جايى كه امنيت يك كشور از ناحيه نيروهاى خارج از اين مرز تهديد مىشود؛ يا نيروهاى نظامى - مثل جنگهايى كه اتّفاق مى افتد - به مرزهاى يك كشور حمله كنند؛ يا تهاجم سياسى و تبليغاتى عليه يك كشور صورت گيرد؛ كه گاهى موجب اختلال و اغتشاش مى شود؛ كه اين هم مكرّر در كشورها ديده شده و مشكلاتى را به وجود آورده است. امنيت داخلى، يك طيف وسيع از تلاشى است كه اگر همه مسؤولان ذىربط با همه توان كار كنند، خواهند توانست اين خواسته بزرگ را تأمين كنند. لذا امنيت چيز كمى نيست.

 

همانطور كه من اوّلِ سال عرض كردم، اگر امنيت نباشد، فعاليت اقتصادى هم ديگر نخواهد بود. اگر امنيت نباشد، عدالت اجتماعى هم نخواهد بود. اگر امنيت نباشد، دانش و پيشرفت علمى هم نخواهد بود. اگر امنيت نباشد، همه رشته هاى يك مملكت بتدريج از هم گسسته خواهد شد. لذا امنيت، پايه و اساس است.

 

البته امنيت، مثالهاى مهمتر و مثالهاى كم اهميت تر هم دارد. مثال ناامنى اى كه همه آحاد مردم ممكن است در زندگى روزمرّه خودشان، يا با آن برخورد كرده باشند، يا از ديگران شنيده باشند، چيزهايى است كه اگرچه حائز اهميت است، اما آن چنان تهديد كننده نيست - مثل سرقتها - كه البته دستگاهها بايد جلوِ اينها را هم بگيرند. سرقت، مقولهاى است كه دستگاههاى انتظامى بايد با جدّيت مقابل آن بايستند. عدّه اى براى اهداف پَست و حقير خودشان امنيت خانواده ها را به هم مى زنند. اين يك مثال براى ناامنى است؛ اما يك مثال درجه اوّل نيست. ناامنىِ از قِبَل انسانهاى لاابالى و شرور و اوباش و اراذل كه طبعاً شرارت دارند و محيط زندگى را ناامن مىكنند؛ اين هم ناامنى است. ما در گوشه و كنار گزارشهايى داريم كه حتماً هم بعضى از شما در جاهايى ديده يا شنيده ايد؛ آدمهايى كه پايبند به هيچ قانون و ضابطه اى نيستند؛ انسانهاى شريرى كه در كوچه ها و محله ها براى ملت و نواميس و آبروى مردم ناامنى درست مى كنند. اين هم به عهده دستگاههاى انتظامى و قضايى است كه با اين اراذل و اوباش و ناامنسازانِ محيط زندگى و كار مردم برخورد كنند، تا كسانى كه به صرف اين كه يك وسيله بُرنده و يك حربه به دست مى آورند، خيال نكنند كه حق دارند هر غلطى و هر عمل نادرستى را انجام دهند. اينها بدانند كه ناامن كردن محيط زندگى مردم، سزا و مجازاتش فقط اين نيست كه چهار صباح بروند در فلان زندان بخوابند. اسلام براى كسانى كه محيط زندگى را ناامن مى كنند و مردم را مىترسانند و اخافه مى كنند، مجازاتهاى سنگين ترى گذاشته است. اگر، هم در مورد اينها، و هم در مورد سارقان، حكم الهى جارى شود - بخصوص كسانى كه حرفه شان را اين قرار دادهاند - مطمئناً به ميزان زيادى تأثير خواهد گذاشت. ملاحظه بعضى از رودربايستيهاى جهانى و امواج تبليغاتى را نكنند؛ ببينند حكم خدا چيست. حكم الهى، همه چيز را در جاى خود و با ميزان صحيح معيّن كرده است.

 

ناامنى اقتصادى، بخش ديگرى از ناامنى است. آن كسانى كه محيطهاى اقتصادى را ناامن مىكنند؛ اگر كسانى سرمايه هاى كوچكى دارند، اينها با كارهاى غيرقانونى، با زرنگى ها، اين سرمايه هاى كوچك و امكانات مردم را نابود مى كنند و به سود خودشان مصادره مىكنند. آنهايى كه بالاتر از اين، امكانات دولتى و عمومى را با زرنگيها، با تسلّط بر قوانين و مقررات و گريزگاههاى قانونى، به نفع خودشان مصادره مى كنند و هر جا كه بتوانند، از سوءاستفاده هاى شخصى نمىگذرند؛ اينها محيطهاى اقتصادى را ناامن مى كنند. شما ببينيد اگر در يك كشور وضع اقتصادى بيمار است، يكى از چند علت، وجود همين گريزگاههاى از قانون است كه كسانى مىتوانند با استفاده از اينها سوءاستفاده كنند و جيبهاى خودشان را پر كنند و امكانات مردم و دولت را به نفع و سمت خودشان بكشانند.

 

از همه اينها بالاتر، ناامنى اجتماعى است كه در حقيقت ناامنى ملى، بيشتر متوجه به اين نمونه است. محيطهاى كار را ناامن كنند؛ محيطهاى علمى را ناامن كنند؛ محيطهاى دانشجويى را ناامن كنند. اين كه من قبلاً هم اشاره كردم يك مقام امريكايى در يك ماه قبل از اين، خبر داد كه در ايران ناامنى وجود خواهد داشت، اين ناامنى است. اينها برنامه هايى دارند. بايستى، هم آحاد مردم هوشيار باشند، هم كسانى كه بيشتر آماج توطئه هاى اينها هستند. از اوّلِ انقلاب تا كنون، بارها دشمن تلاش كرده است محيطهاى كار را دچار تشنّج كند و با ايجاد اعتصاب، نيروى كار را از فعاليت سازنده در كشور باز دارد. تا امروز نتوانسته است؛ اما دارند طرّاحى مى كنند.

 

در دانشگاهها ناامنى ايجاد مىكنند. اين كار را در يكى، دو مورد تجربه كردند، اما خود دانشجويان توى دهن دشمن زدند و نگذاشتند؛ البته در جاهايى هم ممكن است دشمن توفيقاتى به دست آورده باشد. سعى شان اين است كه در محيط دانشجويى و در دانشگاهها، با ايجاد تشنّج، با ايجاد ناامنى، به اسم شعار، به اسم تظاهرات، به اسم فلان، كلاسها را از فعاليت و نشاط و تلاش بيندازند و استاد و دانشجو را بيكار كنند. همه مي بينند كه امروز دانشجويان ما استعدادهاى درخشانى را نشان مى دهند. ما در جاهايى در ميان كارهاى دانشجويى، چيزهايى را مشاهده مىكنيم كه حقيقتاً اميد بخش است و نشان دهنده آينده خوب و روشن است. يكى از كارهاى دشمن، ايجاد ناامنى در محيط دانشگاههاست؛ يعنى كارى كنند كه درس خواندن، كلاس رفتن، درس گفتن و آزمايشگاه، يك امر ناممكن و دشوار شود. يا ناامنى هاى شهرى به وجود آورند؛ مثل همان وضعيتى كه در 21 و 22 تيرماه سال 78 در تهران پيش آوردند؛ جان انسانها، جان جوانان و كودكان، جان زنان، جان ره گذران، جان آن كسى كه پشت پنجره اتاقش نشسته، در معرض تهديد قرار گيرد؛ چرا؟ چون عدّهاى با يك حركت خشن و عنيد، ترجيح دادند به خيابان بيايند و ايجاد اغتشاش كنند؛ ماشين آتش بزنند، يا شيشه بشكنند؛ بهانه اى هم بالاخره برايش جور مىكنند! كدام بهانه مجوّز اين است كه مجموعه اى در يك كشور، در خانه خودش - اين جا خانه بيگانه كه نيست - ناامنى و اغتشاش ايجاد كند؟ بديهى است وقتى چنين حادثه اى اتّفاق مىافتد، نيروهاى امنيتى، نيروهاى نظامى و نيروهاى بسيج، بيكار كه نمى مانند و ساكت نمى نشينند. كسى كه بايد در مقابل اينگونه ناامنيها هوشيار باشد، كيست؟ آن، خود مردمند؛ خودِ جوانانند؛ خود كارگرانند؛ خودِ دانشجويانند؛ خودِ آن محيطهايى هستند كه آماج چنين توطئه و سوءنيّتى قرار مى گيرند. بايد توجّه كنند، اگر ديدند يك نفر در تحريك، بسيار پيش مى رود، مچش را بگيرند؛ بدانند كه زبانِ دشمن است كه دارد حرف مىزند، صداى دشمن است كه از حنجره اين فرد دارد بيرون مى آيد؛ كمااينكه هر جا هم كاوش كردند، در هر موردى، همينطور چيزهايى را هم پيدا كردند. مسؤوليت ايجاد امنيت، پس از هوشيارى آحاد مردم، دستگاههاى ذى ربطند؛ وزارت اطلاعات، وزارت كشور، نيروى انتظامى، دستگاه قضايى و ... مهمترين مطالبه مردم از دستگاه حكومت اين است و اين مهمترين مطالبه بنده از دستگاههاى ذى ربط است. همه بايد توجّه كنند و مراقب باشند. همه بايد با قضايا هوشيارانه برخورد كنند. ما كه نبايد اجازه دهيم دشمن هركارى كه مى خواهد، انجام دهد.

 

اختلال در امنيت داخلى، گاهى به بيرون از مرزها وصل مى شود؛ مثل تحريكاتى كه دشمن مى كند. ببينيد؛ در همين چند روز قبل از اين، يك وزير امريكايى سخنرانى كرد. امريكاييها بعد از گذشت نزديك به نيم قرن، امروز اعتراف كردهاند كه كودتاى 28 مرداد را آنها راه انداخته اند! اعتراف كردهاند كه از حكومت سركوبگر و ديكتاتور و فاسد شاه پهلوى حمايت كرده اند! بعد از اين كه از كودتاى 28 مرداد، نزديك به چهل و هفت سال مىگذرد، اكنون اعتراف كردهاند كه آن كودتا را ما راه انداختهايم و بيست و پنج سال حكومت ديكتاتور و سركوبگر و فاسد و وابسته شاه را حمايت و پشتيبانى كرده ايم! اكنون اعتراف كرده اند كه ما صدّام حسين را در جنگ با ايران حمايت كردهايم! به نظر شما ملت مظلوم ايران در مقابل اين موضع و اين اعترافات، چه احساسى پيدا مىكند؟ هشت سال جنگ از طرف رژيم عراق عليه ما تحميل شد؛ شهرها بمباران شد؛ منابع حياتى از بين رفت؛ جوانان به شهادت رسيدند؛ هزارها ميليارد ثروت ملى نابود شد؛ فرصتها مشغول شد؛ يك جنايت عظيم تاريخى اتفاق افتاد. همان روزها ما هميشه تكرار مى كرديم كه امريكاييها به صدّام حسين كمك مى كنند. در سخنرانيهاى همان ايّامِ جنگ، بارها اين مطلب را مى گفتيم؛ اما خودشان منكر بودند و مى گفتند ما بى طرفيم! حال بعد از آن كه از پايان جنگ، دوازده سال مى گذرد، اين وزير امريكايى در يك سخنرانىِ واضح در يك مركز، به طور رسمى اعتراف مىكند كه ما به صدّام حسين كمك كرده ايم! حال سؤال اين است كه اين اعترافات شما به چه درد ما مىخورد؟ حال كه بيستوپنج سال محمّدرضا پهلوىِ ظالمِ سركوبگرِ فاسدِ دشمنِ ملت را بر اين ملت مسلط كرديد و آنها پدر اين ملت را درآوردند، شما اعتراف مى كنيد كه بله، ما آن وقت اين كار را كرديم! «آن وقت ما اين كار را كرديم»، به درد امروز چه مى خورد؟! كسى بزند فرزند و عزيز انسان را نابود كند، بعد هم بگويد ببخشيد! اينها ببخشيد هم نمى گويند! امروز نمى گويند ما معذرت مى خواهيم. فقط اعتراف مى كنند! شما كودتاى 28 مرداد را راه انداختيد؛ بعد از آن، سالهاى متمادى اين كشور را اسير ظلم و فساد كرديد؛ حال مى گوييد كه بله، ما كرديم! اين اعتراف شما نسبت به آن روز، به درد امروز ما چه مى خورد؟! من حالا مى گويم كه ممكن است بيست سال ديگر، بيستوپنج سال ديگر، يك وزير ديگر امريكايى بيايد و اعتراف كند كه بله، ما در فلان اوقات - يعنى همين سالهايى كه ما زندگى مى كنيم - عليه ايران اين توطئه را چيديم؛ اين حركت را كرديم؛ اين كار خلاف را انجام داديم؛ دشمنانشان را اينطور تجهيز كرديم؛ در داخل، مخالفانشان را اينطور سازماندهى كرديم و ... . بعد از آن كه سالها از جرم و جنايت گذشته است و امروز هم شما به جناياتِ شبيه آن سالها اشتغال داريد، اعتراف به چه درد ملت ايران مىخورد؟! شما در بياناتتان دو كلمه مى گوييد كه ايران داراى ملت بزرگ و فرهنگ كهنى است؛ آيا همين كافى است كه اين همه خيانت و دشمنى و حقكشى نسبت به اين ملت از ياد برود؟! بچه گول مىزنيد؟! اين ملت، ملت كهنى است. خودِ اين ملت بسيار بهتر از شما مىداند كه ملت كهنى است و مواريث فرهنگىِ با ارزشى دارد. ما خودمان قبل از شما اطّلاع داريم كه جايگاه جغرافيايى ما، جايگاه بسيار مهم و استراتژيك است؛ اما اينها را شما الان زحمت كشيدهايد و تازه فهميده ايد؟! اين وضعيتِ كسانى است كه با يك ملت، جز از موضع قلدرى و قدرت طلبى نمىخواهند برخورد كنند.

 

عيب بزرگ امريكا - كه بلاى بزرگ بشرّيت امروز است - اين است كه با ملتها و مردم دنيا مى خواهد از موضع قلدرى و ارباب و رعيتى برخورد كند! با اوپك از موضع قلدرى؛ با ملتها و با سياست خارجى فلان كشور از موضع قلدرى! قلدرى براى چه؟ آيا براى آرمانى؟ نه؛ قلدرى براى منافع خودشان! مى خواهند گردن كلفتى كنند كه منافع خودشان را تأمين كنند. ممكن است يك كشور و ملتى به هر دليلى زيربار اين قلدرى برود؛ اما اگر ملتى مثل ملت ايران، مسؤولانش وامدار شما نيستند؛ دستشان زير كارد شما نيست؛ نقطه ضعف پيش شماها ندارند؛ كارى نكرده اند كه بترسند شما عليهشان افشاگرى كنيد. با ملت ارتباط دارند؛ ملت ايران هم ملتى است كه عزّت و اسلام و ايستادگى براى عقيده و زندگىِ با اعتقاد راسخ و استقلال را آزمايش كرده است. اگر چنين ملتى نخواست زيربار قلدرى شما برود، آيا جرمى كرده و گناهى مرتكب شده است؟ اگر ملتى نخواست اين قلدرى را بپذيرد و گفت ما اساس قلدرى و زورگويى شما را رد مىكنيم؛ اگر ملتى در چنين موضع صريحى ايستاد، شما با كدام وسيله و ابزار مىخواهيد آن را از پاى درآوريد؟ چطور مى توانيد؟

 

اصرار ابرقدرتها اين است كه چنين وانمود كنند كه ما هر كارى بخواهيم در دنيا انجام دهيم، آن كار انجام مىگيرد. در جاهايى نيز همينطور اتفاق مى افتد؛ اما چرا؟ به خاطر اين كه سران آن كشورها دست نشانده و ضعيفند. ابرقدرتها به دروغ ادعا مى كنند كه هر كارى بخواهند، مى توانند انجام دهند. حكومت اسلامى و ملت ايران، با بيست سال ايستادگى و پيشرفتِ خود - با اين كه ابرقدرت امريكا با همه وجود با اين ملت و هدفهايش مخالف بود - ثابت كرد كه نه امريكا، نه هيچ ابرقدرت ديگرى و نه همه ابرقدرتها روى هم، در مقابل ملتى كه بيدار و شجاع است و حق خود را مىشناسد و از حقِّ خود دفاع مى كند، هيچ غلطى نمى توانند بكنند!

 

من مى گويم دولت امريكا، امروز هم كه اعتراف مى كند بيست وپنج سال از ديكتاتورى دفاع كرده است، باز از آن ديكتاتورى دفاع مىكند؛ منتها دفاع تبليغاتى و موذيانه! امروز آنها كه نيستند؛ آنها كه به جهنّم رفتند؛ اما تفاله ها و زباله هايشان در امريكا زير چتر حمايت دولت امريكا هستند. دست نشاندگان و مزدورانشان در هر نقطه از دنيا - اگر در گوشه و كنار كشور خودمان هم پيدا شوند - مورد حمايت امريكا هستند. امروز همين وزيره امريكايى(4) در همين سخنانش هم از رژيم شاه، تبليغ و تعريفِ دروغ كرده است. مىگويد رژيم شاه ديكتاتور و بد بود؛ منتها اقتصاد ايران را شكوفا كرد! اين بزرگترين و خنده آورترين دروغى است كه يك وزير خارجه مى تواند در شرايط فعلى بر زبان جارى كند! آيا اقتصاد ايران را آنها شكوفا كردند؟! اين نكته را مخصوصاً جوانان بدانند - كسانى كه در آن زمان بودهاند، وقايع را از نزديك لمس كردهاند - در ايران قبل از انقلاب، نه فقط از لحاظ اقتصاد زمان پهلوى، بلكه از لحاظ حتى پايه هاى اقتصادى - كه تا سالها بعد هم اثرش باقى ماند - بزرگترين خيانت را رژيم پهلوى به اقتصاد ايران كرده است! ايران را به انبار كالاهاى وارداتىِ كم ارزش و بىفايده غربى تبديل كردند؛ ابزارهاى بنجل و چيزهاى زيادى و غيرلازم را با پولهاى كلان خريدند! كشاورزى اين كشور را كه يك روز به كلّى خودكفا بود، به كلّى نابود كردند؛ به طورى كه بعد از گذشت سالها هنوز هم كه هنوز است، كشاورزى ما به حال اوّل برنگشته است، چون سيل مهاجرت هايى كه با تشويق آنها به سمت شهرها به راه افتاد، چيزى نبود كه به آسانى بشود جلوش را گرفت. ملت را از لحاظ كشاورزى، وابسته به بيگانه كردند. آن روز گندم ايران را از امريكا مىخريدند؛ سيلوى گندم را هم شورويها مى ساختند! يعنى هم از لحاظ گندم، هم از لحاظ جاى نگهدارى گندم، وابسته بودند. آن روز روستاها را تخريب كردند. صنعت كشور را - كه وقتِ پيشرفت آن بود - متوقّف نگه داشتند. آن پيشرفتى كه بايد در صنعت پيش مىآمد، براى اين كه بتواند جلوِ واردات را بگيرد، ايجاد نشد. جلوِ صنعت فعّال در اين كشور گرفته شد و آن صنعتى ترويج شد كه وابستگىاش به خارج، به قدر كالاهاى توليد شده - يا حتى بيشتر بود. علم را متوقّف كردند. آن همه دم از دانشگاه و دانشجو زدند، اما عملاً دانشگاههاى كشور از كمترين فعاليت علمى برخوردار بودند! هركس مغز فعّال و استعداد درخشانى بود، اگر مىخواست كار كند، اگر در داخل كشور سركوبش نمى كردند، مجبور بود برود بيرون كار كند؛ اينجا نمىشد. كمپانيهاى خارجى را بر بيشترين منابع اقتصادى كشور مسلّط كردند و بيشترين ذخاير نفتى را به صورت رايگان از دست دادند. البته امروز هم قيمت نفت ارزان است. امروز هم پولى كه توليد كنندگان نفت براى نفت مىگيرند، حقيقتاً شايد بشود گفت يك دهم پولى است كه بايد بگيرند. من اين را به شما عرض كنم، پولى كه امروز دولتهاى وارد كننده نفت به عنوان ماليات دريافت مىكنند، بيشتر از سودى است كه كشورهاى صادر كننده نفت از پولِ فروش نفت به دست مى آورند. امروز نيز همينطور است؛ اما آن روز با امروز قابل مقايسه نبود. سالهاى متمادى - تا اوايل دهه پنجاه - قيمت هر بشكه نفت زير يك دلار بود. بعد خودِ اروپاييها و امريكاييها براى اين كه بتوانند اجناس خودشان را به قيمت گران به اينها بفروشند، و چون اينها توان پولى نداشتند، به اراده خود آنها قيمت نفت تكانى خورد و به حدود هشت، نه دلار رسيد؛ تا اينها پولى پيدا كنند و بتوانند با آن، اجناس كارخانجات آنها را بخرند. همينطور هم شد. در ايرانِ زمان رژيم شاه، در صندوقهاى متعلّق به امريكاييها پولهايى بىحساب ريخته مى شد، تا در مقابل آنها قطعات يدكى هواپيما و چيزهايى كه لازم بود، باز بى حساب و كتاب به اينها بدهند و بفروشند و اصلاً مسأله ساخت مطرح نبود. اقتصادِ آن روز ايران، براى ملت ايران بدترين اقتصادها بود. البته براى غارتگران و امريكاييها چيز بسيار خوبى بود. اين جناب، امروز بعد از گذشت سالهاى متمادى كه هر تحليلگر و اقتصاددانى مى داند - آن روز هم مىدانستند و برافرادِ وارد پنهان نبود - كه رژيم شاه چه بلايى بر سر اقتصاد كشور درآورده است، مى گويد كه آن رژيم، اقتصاد كشور ايران را شكوفا كرده است! چرا اين حرف را مى زند؟ براى اين كه جوانى كه امروز در اين كشور است و احياناً از شرايط اقتصادى موجود رنج مىبرد، تصوّر كند كه در دوران رژيم گذشته، شرايط اقتصادى خوب بوده است! اين شيطنت را آن جناب سياسى، بسيار ساده با اين قصد بيان مى كند و نيّت اين است كه بگويد و شايع كند كه اقتصاد ايران در زمان گذشته، اقتصاد شكوفايى بود! بدترين دوران براى طبقات فقير، بدترين دوران از لحاظ غارتگرى و چپاولگرىِ منابع طبيعى توسط بيگانگان - بخصوص امريكا - در اين كشور، اين دوران بوده است؛ اما وى امروز مى گويد كه از لحاظ اقتصادى، شكوفا بوده است!

 

قصد اين دشمنان خارجى، ايجاد ناامنى و اختلاف و ايجاد ترديد و تزلزل است. اگر امروز ملت ايران و مسؤولان كشور به امريكا به چشم دشمن نگاه مىكنند، اين يك عملِ بى دليل نيست. گفتند بياييد ديوار بى اعتمادى را برداريم. آن جناب در آن جا گفت؛ در اين جا هم بعضى قلم بدستها فوراً از خدا خواستند! همينهايى كه به احتمال زياد بعضى شان وابسته به همان مراكز هم هستند و از آن جا پشتيبانى مى شوند؛ فوراً اين مسأله را دنبال كردند! مسأله اعتماد و عدم اعتماد نيست؛ مسأله اين است كه ملت ايران به گذشته خود كه نگاه مىكند، تا اوّلِ انقلاب، از دولت امريكا يكسره دشمنى نسبت به خودش مشاهده مى كند. بعد، از اوّلِ انقلاب هم تا امروز، يكسره دشمني هاى امريكا را نسبت به خودش، نسبت به مصالح ملى و نسبت به حكومت مورد علاقه خودش ملاحظه مى كند. البته بعضى از اين دشمنيها را هنوز هم انكار مىكنند؛ اما به بعضى ديگر معترفند. كمك به صدّام را اعتراف كردند و يقيناً در آينده نه چندان دورى اعتراف خواهند كرد كه بمبهاى شيميايى را با چه وسيله اى در اختيار دولت عراق گذاشتند! ما به خاطر اين حوادث، اين همه مجروح شيميايى داريم؛ اين همه افراد معلول داريم؛ اين همه ضرر ديديم. هرچه كه ملت ايران نگاه مىكند، از اين چيزها مى بيند. الان هم در زمان كنونى، وسايل تبليغاتى شان عليه ايران است؛ امكانات سياسى شان عليه ايران است؛ رسماً پول براى دشمنىِ امنيتى تصويب كردند، كه عليه ايران است؛ تلاش سياست خارجى شان دايماً عليه ايران است. ملت ايران نگاه مى كند، مى بيند كه يك دشمن آن طرف ايستاده است. بنابراين، تلقّى ملت ما از دولت امريكا اين نيست كه نسبت به او اعتماد ندارد؛ بلكه او را دشمن خود مى داند.

 

اين بحث هم كه مى گويند ما مايليم با دولت ايران مذاكره كنيم، نوعى كار مقدّماتى است، براى اين كه بتوانند دشمنيهاى بيشترى بكنند. اينها فريب است. اين طور نيست كه عدّه اى بگويند ما برويم با امريكا مذاكره كنيم تا اين دشمنيها برطرف شود؛ نه. دشمنى امريكا با مذاكره برطرف نمى شود. امريكا دنبال منافع خودش در ايران است. اگر در اين جا حكومت دست نشاندهاى مثل حكومت رژيم شاه بود، آنطور به ملت ايران ضربه مىزند كه آن روز زد. اگر حكومت مستقلى باشد، اين طور دشمنى مىكند كه امروز مىكند. اگر مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه باز ضرر اين كه انسان با استقلال در مقابل امريكا بايستد، به مراتب كمتر از اين است كه تسليم زورگوييهاى امريكا شود. ملت ايران با اين برداشت، با روحيه شهامت و شجاعت و فداكارىِ خود، در مقابل توطئه و فريب، در مقابل ايجاد ناامنى، در مقابل دشمنى، اتّكاء خودش به نيروى ذاتى خود، به عقل خود، به تدبير و خرد مسؤولان كشور و به شجاعت و ايستادگى خود است و مطمئن است كه خواهد توانست همه دشمنان خود را همچنان كه بعضى از دشمنان، ديروز دشمن بودند و بعد به ارتباط كننده عادى تبديل شدند، از جمله امريكا را، از دشمنىِ با خودش پشيمان كند.

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد عليهم السّلام تفضلات خود را دم به دم بر اين ملت نازل كن. اين ملت را در راه رسيدن به هدفهاى بزرگى كه براى خود ترسيم كرده است، موفّق و پيروز فرما. پروردگارا! دشمنان اين ملت را سركوب و منكوب كن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد عليهم السّلام، عليه كسانى كه عليه اين ملت توطئه و اقدام مىكنند، نيروهاى حقيقى و غيبى خود را به كار بينداز. پروردگارا! دفاع جانانه اين ملت را از حيثيت و استقلال و دين و شخصيت خود، يكى از انواع مجاهدات مقرّب راه خودت قرار بده. پروردگارا! جوانان ما را حفظ كن و دلهاى نورانى شان را بيشتر با خودت آشنا فرما. پروردگارا! گرفتاريهاى اين ملت را به زودىِ زود برطرف فرما. خدمتگزاران به اين ملت را كمك كن؛ خيانت كنندگان به اين ملت را به دست قهر و خشمِ خودت گرفتار كن. قلب مقدس ولىّ عصر را از ما شاد و خشنود كن. روح مطهّر امام را از ما شاد و خشنود فرما. ارواح طيّبه شهدا را از ما خشنود و راضى بگردان.

 

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

1) مائده: 3

2) بحارالانوار، ج 98، 303

3) كتاب سليم بن قيس، 644

4) مادلين آلبرايت (وزير وقت امور خارجه ايالات متحده)

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-78

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين المكرمين. سيّما بقية اللَّه فى الارضيين.

 

حلول سال جديد و عيد نوروز را بار ديگر به همه ملت عزيز ايران، بخصوص به شما برادران و خواهرانى كه در اين بارگاه ملكوتى و نورانى اجتماع كرده ايد، تبريك عرض مىكنم؛ چه مردم خونگرم و صميمى مشهد مقدّس و چه زوّارى كه از شهرهاى مختلف تشريف آورده ايد و اين صحن و صحنهاى اطراف و فضاهاى آستان قدس رضوى را از وجود صميمى و گرم و مؤمن و جمعيت فشرده خودتان پوشانده ايد.

 

در آينده نزديك، در همين يكى دو هفته، دو عيد بزرگ اسلامى هم در انتظار ماست - عيد قربان و عيد سعيد غدير - پيشاپيش اين دو مناسبت عظيم اسلامى را هم به شما و به همه مسلمانان جهان تبريك عرض مى كنم. سفارش مى كنم ايام دهه مباركه ذى الحجّه، مخصوصاً روز شريف «عرفه» را قدر بدانيد؛ بخصوص كسانى كه اين توفيق را خواهند داشت كه در روز مبارك عرفه، در اين آستان مقدّس باشند.

 

مناسبتهاى بزرگ، بهانه هاى پى درپى براى مستحكمتر كردنِ رابطه قلبى و معنوى خود با خداى مهربان و رؤف و عزيز و حكيم و مقتدر است؛ منشأ همه قدرتها در انسان در هر ذرّهاى از ذرّات وجود، اراده الهى است. با اين ارتباط معنوى، خود را به آن مركز عظيم قدرت و عزّت و حكمت، هرچه بيشتر مرتبط كنيم و بهره ببريم. من در اين روز اوّل سال، اوّلاً مى خواهم يك نكته در باب عيد نوروز عرض كنم؛ بعد هم كلمه اى دارم در باب آنچه كه امروز وظيفه ما به عنوان يك ملت بزرگ و پيشرو است.

 

آنچه در باب عيد نوروز عرض مىكنم، اين است كه عيد نوروز از نظر اسلام، مورد توجّه خاصّى قرار گرفته است. اگر چه اين عيد و اين روز از قبل از اسلام باقى مانده است؛ ولى برخورد اسلام با اين روز، يك برخورد سازنده و حكمت آميز است. بعضى از تبليغات چيهاى معروف دنيا كه با همه چيز ملت و كشور و جمهورى اسلامى ما دشمنى مىكنند و تهمت مىزنند، در اين قضيه هم سعى مى كنند برخورد غيرصادقانه اى با ملت ايران داشته باشند. آنها اينطور وانمود مى كنند كه اسلام و انقلاب، با عيد نوروز و سنّتهاى ايرانى، مخالف است. اين درست نيست.

 

من مايلم جوانان عزيز، بخصوص فرزانگان، به اين مطلب، درست توجّه كنند كه اسلام در برخورد با پديده هايى كه از كشورها و از ملتهاى ديگر، يا از دوره هاى قبل به آن رسيده است، يك برخورد حكمت آميز و همراه با دقّت و نگاهى همه جانبه دارد. هر چيزى كه قابل اين است تا محتواى صحيح پيدا كند، اسلام آن را مى گيرد، به آن جهت و محتواى صحيح مى دهد و در دسترس مردم مىگذارد. مثلاً بعضى از همين مراسم حج، مثل طواف، سعى و قربانى كردن، از قبل از اسلام بود. اسلام، اين مراسم را گرفت، محتواى شرك آلود، مادّى و غلط را از آن خارج كرد و محتواى توحيدى به آن داد؛ آن را درك كرد و به صورت يك درس، به مردم برگرداند. كار خيلى عجيب و مهمّى است. در باب عيد نوروز و مراسم سنّتى قديمى هم همين طور؛ اسلام، عيد نوروز را گرفت، محتواى انسانى و اسلامى و معنوى به آن داد و به مردم برگرداند. اوّلِ سال تحويل، شما به دستور اسلام با خدا رابطه برقرار مى كنيد و مى گوييد: «يا مقلّب القلوب و الابصار. يا مدبر الّليل والنهار. يا محوّل الحول و الاحوال»؛ اى كسى كه گردش زمين و آسمان، گردش دلها و چشمها و گردش روزگاران به دست توست، اين گردش قراردادى سال را هم براى ما با بركت و مبارك قرار بده؛ «حوّل حالنا الى احسن الحال».(1)

 

ببينيد، نوروز و تحويل سال - رفتن از يك سال به سال ديگر - يك محتواى معنوى پيدا كرد. مردم را توصيه مىكند: «اغتسل و البس و انظف ثيابك»(2)؛ غسل كنيد، خود را شستشو دهيد و تميزترين لباسها را - البته صحبتى از لباس نو نيست؛ صحبت از لباس تميز است - بپوشيد، به ديدن يكديگر برويد؛ صله رحم كنيد، دلهايتان را شاد كنيد، به خودتان اميد بدهيد و با رويش طبيعت، يك رويش معنوى در دل خودتان به وجود آوريد. برخورد با عيد نوروز اين است؛ لذا ما ايرانيها عيد نوروز را دوست مى داريم و آن را جشن مى گيريم. اما جشن ما يك جشن سالم است. اسلام با هر كدام از مراسم قديمى كه برخورد مىكند، اينطور برخورد مى كند. البته بعضى از مراسم هست كه قابل اصلاح نيست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافىِ از روى آتش پريدن، حرفى ندارد و تأييد نمىكند؛ اما هيچ اشكالى نمىبيند كه مردم - فرض بفرماييد - در مناسبتى از مناسبتهاى عيد، به فضاى باز بروند، با سبزه و طبيعت و صحرا، ديدارى تازه كنند، خود و طبيعت را با يكديگر نزديك كنند و لذّتِ صحيح و سالم ببرند. مانعى ندارد.

 

درست عكسِ روش جاهلى. در روشهاى جاهلى، اگر عمل خوبى هم در دست مردم باشد، آن را بى محتوا مى كنند! لذا شما مى بينيد كه راجع به تحويل سال در تبليغات راديوهاى بيگانه، صحبت زيادى نيست؛ اما راجع به چهارشنبه سورى در اين چند روز قبل از سال، تقريباً تمام راديوهاى بيگانه صحبت كردند! درست نقطه مقابلِ آن نظر اسلامى! البته بعضى از عوامل خودِ ما هم در وزارت كشور، اشتباهى كردند كه در واقع همان كار راديوهاى بيگانه را تأييد كرد! منتها دل سوزانِ وزارت كشور و وزير محترم - كه بحمداللَّه خود روحانى و از سادات محترم است - فوراً جلوِ آن را گرفت. شما ببينيد در ايّام تحويل، مردم چه مكانهايى اجتماع مى كنند! ديشب در اطراف آستان قدس رضوى، با اينكه نيمه شب بود، جاى سوزن انداختن نبود! تا بستِ شيخ بهايى و تمام اين اطراف، مردم براى توجّه، روى زمين نشسته بودند! يعنى عيد نوروز، همراه با معنويت. يا ديشب - نيمه شب - هزاران انسان علاقه مند، از خواب و خانه و زندگى و محيط خانواده بيرون آمدند و به مرقد امام بزرگوار رفتند. يعنى جنبه معنوى. خوب؛ حالا يك نفر هم پيدا مىشود كه از سرِ اشتباه و ندانم كارى، به جاى مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوى، تخت جمشيد را زنده مى كند! البته تخت جمشيد، يك اثر معمارى است؛ انسان، اثر معمارى را تحسين مىكند و چون متعلّق به ما و مال ايرانيهاست، به آن افتخار هم مىكند؛ اما اين غير از آن است كه ما دلها و ذهنها و جانهاى مردم را متوجّه به نقطه اى كنيم كه در آن خبرى از معنويت نيست، بلكه نشانه طاغوتي گرى است! در همان ساختمانها كه امروز بعد از گذشت يكى دو هزار سال، ويران است، زمانى به مناسبت همين روز نوروز، خدا مى داند كه چقدر بى گناه، در مقابل تخت طاغوتهاى زمان به قتل مى رسيدند و چقدر دلها ناكام مى شدند! اين افتخارى ندارد.

 

عيد نوروز خوب است، مراسم جشن و سرور و شاد بودنِ دلها خوب و مطلوب است؛ اما در جهت درست. اين كارى است كه اسلام كرده است؛ ما هم به فضل الهى به تبعيّتِ اسلام، همين سياستها را دنبال مى كنيم. مردم هم همين را مى خواهند و دلهاى مردم هم دنبال همين چيزهاست. مردم به آن چيزهايى كه جنبه مادّى دارد، مستقلاًّ توجّهى ندارند و اگر آن جنبه مادّى، با يك جنبه انحرافى همراه شد، مردم از آن رويگردانى هم دارند.

 

و اما مطلبى در باب مسائل كشور به نظر من مى رسد كه به شما عرض مىكنم. با توجّه به اوضاع كشور و اوضاع جهان و آشنايى با چَم و خَمهاى مسائل گوناگون كه امروز ملت ايران با آن مواجه است، من اگر بخواهم نياز كنونى ملت ايران را در يك كلمه، خلاصه كنم، خواهم گفت كه آن، وحدت كلمه و مهربانى آحاد ملت ايران با يكديگر است. وقتى در كشور فضاى صميميّت و مهربانى باشد و قشرهاى مردم با يكديگر به چشم برادرى نگاه كنند - معناى برادرى اين نيست كه در مسائل، صددرصد اينگونه فكر كنند؛ دو برادر هم ممكن است درباره فلان يا بهمان مسأله، دو نوع نگاه كنند، اما برادرند. برادرى، مهربانى و علقه، به جاى خود محفوظ است - آن وقت دولت كه برگزيده اين ملت است، اين فرصت را پيدا خواهد كرد كه مهمترين وظايفى را كه برعهده اوست، با قدرت انجام دهد و مشكلاتى را كه در كشور است، برطرف كند. چون وظيفه دولت است و دولت براى اينكه بتواند وظيفه خود را در يك فضاى آرام، بىدغدغه و بىتشنّج انجام دهد، احتياج دارد به اينكه فضاى جامعه، دور از تشنّج و فضا آرام، روشن و شفّاف باشد.

 

وظيفه بزرگِ امروزِ دولت چيست؟ وظيفه بزرگِ امروزِ دولت، برطرف كردن مشكلات زندگى مردم است؛ چه مشكلات اقتصادى كه در درجه اوّل است و چه مشكلات ديگر كه آنها هم مسائل مردم است. وظيفه اوّل و اساس تكليف ما به عنوان مسؤول، خدمت به مردم است. مسؤولين كشور براى اينكه مشكلات زندگى مردم را برطرف كنند، بر سرِ كار آمده اند. چگونه مى توانند اين كار را بكنند؟ وقتى كه فضا مناسب و محيط از تشنّج و غوغاگرى، دور باشد و دست به يقهشدن در بين مردم نباشد. وحدت كلمه كه باشد، فضا براى اقدام مسؤولين كشور، مناسب است. ببينيد عزيزان من! من قدرى اين مطلب را براى شما باز كنم. جمهورى اسلامى ايران به عنوان يك نظام انقلابى و به عنوان يك نظام اسلامى - هر كدام جداگانه - دشمنانى دارد؛ يعنى انقلاب، دشمنانى دارد، اسلام هم جداگانه، دشمنانى دارد! البته بعضيها، هم با اسلام و هم با انقلاب دشمنند! كشور ايران به خاطر موقعيّت حسّاس جغرافيايى خود هم دشمنانى دارد؛ بخصوص بعد از قضاياى انحلال امپراتورى شوروى و به وجود آمدن كشورهاى مسلمان در نزديكى ما، كه تنها راه آسان وصول به اين كشورها هم ايران است. خيلى از سرمايهداران و خيلى از دولتهاى مستكبر دنيا كه مايلند در آن كشورها سرمايه گذارى كنند - پول به دست بياورند و كارهاى خودشان را انجام دهند - با خود فكر مى كنند اگر ايران در اختيار ما بود، اگر ما در اين كشور جاى پايى داشتيم - مثل امريكا قبل از انقلاب - چقدر كارها مى توانستيم بكنيم! فعلاً نفوذ و جاى پايى ندارند، طبعاً دشمنند! پس ملت و كشور ايران به مناسبت موقعيت جغرافيايى خود هم دشمنانى دارد. كشور و ملت ايران به مناسبت سوابق تاريخى هم دشمنانى دارد، به مناسبت منافع اقتصادى و سياسى هم كه در دنيا براى خود تعريف كرده است، دشمنانى دارد! البته مخصوص ما هم نيست؛ خيلى از كشورهاى ديگر هم چنين دشمنانى دارند.

 

پس ما دشمنانى داريم؛ دشمنان ما چه كار مىكنند؟ اينها مسائلى است كه به نظر من نسل جوان ما بايد به اين مسائل خوب فكر كند. اينكه مى گويم نسل جوان، چون اكثريّت كشور ما جوانان و نوجوانانند. نسل جوان ما نمى تواند نسبت به اين مسائل، بى تفاوت بماند، چشمش را ببندد و هر كس از هر جا هر چيز گفت، گوش كند؛ نه، بايد اين چيزها را فكر كند، مسؤوليت مهمّى است. اين دشمنان، چه كار مى كنند؟ هدف اين دشمنان، عبارت از نفوذ پيدا كردن در جمهورى اسلامى است؛ همچنان كه در خيلى از كشورهاى همسايه ما نفوذ دارند. يك دولت را مىبَرند، يك دولت را برمى دارند، يك دولت را وادار به يك معامله سياسى، يا يك معامله اقتصادى مىكنند و پايگاه نظامى در آنجاها تشكيل مى دهند! از آنجا عِدّه و عُدّه جمع مى كنند و منافع آنجا را براى خودشان جذب مىكنند؛ در خيلى از كشورها اينگونه است! خوب؛ در كشورى به ثروتمندى ايران، با اين همه منابع طبيعى، با شصت ميليون جمعيت، با اين فضاى عظيم، خيلى كمپانيهاى بزرگ و قدرتهاى مستكبر سياسى و اقتصادى، از اينكه نتوانند در اين كشور نفوذ داشته باشند، بسيار ناراحتند. پس هدف اوّلشان چيست؟ پيدا كردن نفوذ در ايران! چهكار مى كنند؟ نقشه هاى آنها همان چيزهايى است كه اگر شما درست توجّه كنيد، در كارهاى تبليغاتي شان - چه به وسيله خودشان، چه به وسيله اياديشان - مى بينيد. امروز كارهاى تبليغاتى آنها در ايران انجام مى گيرد؛ منتها خوشبختانه دولت، مستحكم و ملت، مؤمن است و تا به حال نتوانسته اند كارى كنند. بايد هوشيار بود.

 

اجزاى نقشه دشمن چه چيزهايى است؟ اوّلاً تا آنجا كه بتوانند - زورشان برسد و تيغشان ببُرد - مشكلات اقتصادى براى كشور درست كنند و بتراشند؛ تحريم اقتصادى كنند و به مجازات شركتها بپردازند - همين هايى كه مىشنويد - جلوِ خطّ لوله اى را كه فلان كشور مى خواهد از اينجا بكشد، بگيرند! در امر تجارتِ كشور، اخلال ايجاد كنند؛ مثل دو سال قبل كه در دنيا به دروغ شايع كردند پسته ايران سرطان زاست! در باب صنايع غير نفتى هم هر طور كه مىتوانند، بازارها را اشباع كنند، با دولتها و با كمپانيها بسازند و به طور خلاصه، مشكلات اقتصادى براى كشور درست كنند. در كنار اين، در تبليغات خودشان، نسبت به مسائل اقتصادى كشور، بزرگنمايى هم بكنند. البته مشكلات اقتصادى هست؛ اما دولت ما هم كه بى كار نيست، كار ديپلماسى و كار تجارى مى كند. وزارت خارجه، وزارت بازرگانى، وزارت صنايع، وزارت راه و وزارت نفت، هر كدام از يك طرف، دائم مشغولند، دائم كار مى كنند. در اين دنياى بزرگ، بالاخره دشمن تلاش مى كند. ما هم كه دست و پايمان چلاق نيست! اقدام مى كنيم و اقدام ما بر اقدام دشمنان - در بسيارى از موارد - فائق هم مى آيد؛ اما در تبليغاتِ بيگانگان، اين بخش از فعّاليتهاى مسؤولان كشور، مسكوت گذاشته مى شود! آنها مرتّب در تبليغات، فقط بزرگنمايى مشكلات مى كنند و به دروغ مى گويند: ايران چنين است، ايران چنان است، تورّم چنان است، دولت ورشكسته است و ...! كارى مى كنند كه روحيه مردم را تضعيف نمايند و مردم احساس كنند كه اى داد، چه اتّفاقى مىخواهد بيفتد! در حالى كه اگر مردم بدانند دولت و مسؤولينشان چه تلاشهايى مىكنند، پشتشان گرم و دلگرم مى شوند. اينكه هم در زمان امام (رضوان اللَّه عليه) بارها ايشان به مسؤولين مى گفتند و ما هم بارها تأكيد كردهايم كارهايى را كه انجام مى دهيد، به مردم بگوييد - تا مردم بدانند شما چه قدر كار مىكنيد - براى همين است. پس بزرگنمايى در مورد مشكلات اقتصادى، بخش ديگرى از توطئه است! از طرفى به بهانه هاى مختلف، سعى مىكنند در فضاى سياسى كشور، تشنّج و جنجال به وجود آورند، تا خود اين هم در مردم، احساس ناامنى و احساس عدم انتظام كارها را به وجود آورد! آنها به هر بهانهاى، به مناسبت مسائل امنيتى، به مناسبت محاكمه يك نفر، به مناسبت كشته شدن دو سه نفر - كه دولت با كمال پيگيرى آن را دنبال مىكند - شروع مىكنند فضا را متشنّج كردن و جنجال مىآفرينند. اين سال هفتادوهفتى كه ما گذرانديم - تقريباً از اوّل تا آخر سال - بيشترين تلاش دشمنان ما و دشمنان اين ملت، صرف همين مىشد كه در فضاى سياسى كشور، تشنّج و جنجال ايجاد كنند! طبعاً وقتى جنجال مىشود، يك دسته از مردم، طرفدار يك حرف مىشوند، دسته ديگر هم طرفدار حرفى ديگر مى شوند و قهراً بين مردم، بگومگو به وجود مى آيد. دشمنان هم همين را مى خواهند!

 

يك جزءِ ديگرِ نقشه هم اين است كه به مردم اينطور وانمود كنند كه بين مسؤولان كشور در سطوح بالا، اختلاف است! حالا هر چه مسؤولين - بيچاره ها - به مردم بگويند كه ما با هم صميمى هستيم، ما با هم كار مى كنيم و مرتّب از هم تمجيد و همديگر را كمك كنند، فايده اى ندارد! آنها حرف خودشان را مى زنند. طورى وانمود مى كنند كه گويا فلان كس، داراى فلان مقام، اينطور فكر مىكند و فلان كس، داراى بهمان مقام، ضدّ او فكر مى كند! براى هر كدام هم اسمى مى گذارند! اينها كارهاى دشمن است. حالا شما نگاه نكنيد كه بعضى از نويسندگان داخلى هم فريب مى خورند و همان حرفها را تكرار مى كنند! حرف، مال آنها نيست؛ اصل حرف، جزو مجموعه توطئه دشمن و از اجزاى آن است. خوب؛ در واقع در چنين وضعى، هم مشكلات اقتصادى وجود دارد، هم دشمن آن را ده برابر بزرگ مىكند، هم از لحاظ سياسى به جنجال آفرينى مى پردازد و هم دلهاى مردم را نسبت به مسؤولين، بى اعتماد مى كند! در چنين فضايى مسؤولين كشور - دولت - آيا قدرت دارند و مى توانند راحت كارهاى خودشان را انجام دهند؟! طبيعى است كه كارها عقب مى افتد. اين يك امرِ قهرى است.

 

متأسّفانه بخش عظيم بار مشكلات اقتصادى هم بر دوش طبقات پايين جامعه - مستضعفين و محرومين - است. مشكلات اقتصادى، بر روى طبقات ضعيف - كارمندان دولت، كارگران، اجزاى نيروهاى مسلّح و طلّاب علوم دينيّه - فشار مى آورد! از همه هم بدتر، طلّاب عادّى حوزه هاى علميه اند كه مردم از وضع آنها خبر ندارند! فشار اقتصادى بر بعضى از كسبه ضعيف هم هست. خوب؛ اين مشكلاتى كه اينطور بر روى طبقات ضعيف فشار مىآورد، از كجاست؟ يك علّت ندارد؛ علل گوناگونى دارد: اوّلاً وضع اقتصادى دنيا مؤثّر است. الان شما ببينيد در بخشى از دنيا، يعنى همين آسياى شرقى، كشورهاى فعّال كه در سالهاى اخير، رونق اقتصادى پيدا كرده بودند، در اين يك سال ونيم قبل، بر اثر همين حوادث اقتصادى، يكباره به خاك سياه نشستند. بحمداللَّه كشور ما از اين آسيبها محفوظ و مصون بود؛ ولى كشورهايى مثل مالزى، اندونزى، كره جنوبى و امثال آنها آسيب جدّى ديدند. در بسيارى از كشورهاى دنيا، امروز مشكلات اقتصادى حتّى در بعضى از كشورهاى پيشرفته و صنعتى هم زياد است؛ منتها كمپانيهاى بزرگ جهانى خير اين مشكلات را مىبرند! خيلى از مشكلات هم از ناحيه آنهاست. اين يك علّت كه طبعاً اثر مى گذارد.

 

يك علّت ديگر، بعضى از مسامحه هايى است كه متأسّفانه بدون توجّه از طرف خود ما - بعضى مسؤولين اجرايى - در اجرائيّات كشور انجام مىگيرد! يك علّت ديگر، اغراض بخصوصى است كه نسبت به ايران اسلامى و ملت ايران اجرا مى كنند. عقيده من اين است كه اصلاً بخش عمدهاى از علل كاهش قيمت نفت، به اين قضيه برمى گشت؛ منتها كاهش قيمت نفت فقط به ما ضربه نمىزد، به بعضى از كشورهاى ديگر - دوستان خودشان - هم ضربه مى زد! بالاخره آنقدر هم فشار زياد شد كه مجبور شدند عكس العملى نشان دهند. البته مسؤولان جمهورى اسلامى ايران در اين قضيه ترقّىِ مختصرى كه اخيراً قيمت نفت كرد، نقش زيادى داشتند. اميدواريم انشاءاللَّه همين تلاشها دنبال شود و به جاهاى خوبى برسد. بى رحمى بعضى از كسانى هم كه در داخل كشور، برخوردارند، بى تأثير نيست. مجموع اينها مشكلاتى را به وجود مى آورد. خوب؛ اين مشكلات، قابل حلّ است يا نه؟ البته قابل حلّ است؛ ما سختتر از اين مشكلات را هم توانستيم از سر بگذرانيم. ما با تكيه بر منابع كشور، با تكيه بر قوانين خوب، با اجراى دلسوزانه و با بىنياز كردن خودمان از بيرون از اين مرزها مى توانيم خيلى از كارهاى خوب را بكنيم و خيلى از مشكلات را برطرف سازيم. به علاوه، بعضى از كارهاى دوران سازندگى بعد از جنگ، بتدريج آثار خود را نشان مى دهد. اگر بعضى از كارهايى كه در دوران سازندگى انجام گرفت و امروز هم بحمداللَّه دولت دنباله آن را انجام مى دهد، نبود، نياز ما به خارجِ كشور، خيلى بيشتر از اينها بود. همين روش را مى توانند دنبال كنند.

 

من از سه چهار سال پيش به اين طرف، بخصوص تأكيد كرده ام تا آنجايى كه مىتوانند، بايد وابستگى اقتصادى كشور را به نفت، كم كنند. نفت، كالايى است كه ما داريم. البته ارزشمند است و بايد از اين هم استفاده شود؛ منتها امروز سرنوشت اين كالا به دست صاحبانش - كه ما باشيم - نيست، به دست بيگانگان است! طبيعى است اقتصادى كه بر پايه كالايى است كه قيمت گذارى آن در دست ديگران است، همين مشكلات را هم دارد؛ يك روز مىشود بشكه اى هجده دلار و بيست دلار، يك روز هم ناگهان به هفت وني مدلار و هشت دلار تنزّل مى كند! ما احتياجى نداريم به اينكه اين كالا را اينطور مصرف كنيم. ما مى توانيم در داخل كشور، از منابع فراوان و عظيمى كه وجود دارد، استفاده كنيم و دولت، امروز در فكر اين مسائل است. البته چند سال است كه دنبال اين قضيه اند؛ منتها من اين را هم به شما عرض كنم: كيفيت بناى هندسه اقتصاد كشور، از دوران رژيم وابسته پهلوى، كيفيّت غلطى بوده كه تغيير دادن آن تا امروز، كار دشوارى بوده است. بخصوص در دوران جنگ كه فرصت سازندگى و توليد هم نبود، همان روش وابستگى به نفت، ادامه پيدا كرد؛ روزبه روز تشديد شد، يا لااقل همانطور ادامه يافت. مسؤولين كشور، دولت خدمتگزار و علاقهمندان به سرنوشت اين كشور مى توانند اين روش را عوض كنند و انشاءاللَّه عوض خواهند كرد. اين خواب خوشى است كه كمپانيهاى نفتى و وابستگان به آنها در دنيا ديده اند كه خيال مىكنند اين ملت، هميشه خودش را وابسته نگاه خواهد داشت! عزيزان من! البته اين تصميمها نياز به فضاى برادرانه دارد. نكته اى كه عرض مىكنم اين است: اگر مى خواهيد دولت بتواند آنچنانى كه وظيفه اوست، كارهاى بزرگ را در فضاى مناسبت، با فكر باز و بدون فشار انجام دهد، بايد فضاى كشور، فضاى مهر و محبّت باشد؛ نه فضاى دشمنى! بعضيها عكس اين عمل مىكنند؛ اينها به دولت، خدمت نمى كنند، به دولت ضرر مى زنند. دشمن هم به وسيله همين وسايل تبليغاتى خود و با سوء استفاده از كلمه آزادى، مرتّب مىخواهد همين فضا را تشديد كند.

 

ما سالها قبل جمله اى را شنيده بوديم - تكرار مى كردند - آن جمله اين بود كه «اى آزادى! به نام تو چه جنايتها كه انجام نمى گيرد!» امروز دشمنان ما مصداق همين جمله را تحقّق مى بخشند. حالا امريكا طرفدار آزادى ما شده است؛ آزادى بيان ما! مگر شما نبوديد كه در اين مملكت، سالهاى متمادى از رژيم وابسته و فاسد پهلوى حمايت كرديد؟! در حالى كه در آن رژيم، كسى جرأت نداشت يك كلمه بر زبان جارى كند! من سالهاى متمادى در همين شهر مشهد، در همين حوزه علميه، در همين كوچه و خيابان و با همين مردم، در مبارزات دوران طاغوت بودم. اجازه نمى دادند يك روحانى در آن روز به مناسبت مسائل دينى، كمترين اشارهاى به غصب سرزمينهاى فلسطين به وسيله صهيونيستها كند! اين كشور، اينگونه بود!(3) بله، هم مرگ بر اسرائيل، هم مرگ بر آن كسانى كه از اسرائيل حمايت مىكنند و هم كسانى كه سالهاى متمادى اجازه نمى دادند يك كلمه راجع به صهيونيستها گفته شود! امروز در كشورهاى غربى، روزنامه ها اجازه ندارند راجع به صهيونيستها بدگويى كنند! يك نفر در كتابى مى نويسد(4): «يهوديها در مورد كشتار خودشان به وسيله هيتلر در جنگ بين الملل دوم، بزرگنمايى كردند» آن وقت اين كتاب را كه توقيف مى كنند هيچ، نويسنده كتاب را هم به پاى ميز محاكمه مى كشانند! خودشان امروز نسبت به آزادى، اينطور عمل مى كنند! امروز در دنيا كشورهايى زير چتر حمايت امريكا و همين آقايان كه دم از آزادى مىزنند، هستند؛ در حالى كه در اين كشورها كسى اجازه ندارد يك سطر برخلاف نظر حكّام آن كشورها بنويسد! در مجامعشان و در نماز جمعه، از دستگاههاى اطّلاعاتى به خطيب جمعه نوشته مى دهند كه بالاى منبر برود و بخواند! اگر شماها طرفدار آزادى هستيد، چرا اينها را نمى گوييد؟ ملت ايران بيست سال است كه اين آزادى را به دست آورده است. انقلاب به ما آزادى، قدرت بيان و شجاعت داد. اسلام ما را آزاد كرد. حالا امريكاييها طرفدار شعار آزادى شده اند و به نام آزادى مى خواهند بين مردم اختلاف بيندازند! چرا اختلاف مى اندازند؟ براى اينكه مسؤولين كشور نتوانند كارشان را بكنند. اين كه مىگويم «وحدت كلمه»، به خاطر اين است.

 

عزيزان من! امروز همدلى شما مردم در هر نقطه كشور، يك امر تشريفاتى و تزئيناتى نيست؛ يك امر ضرورى است. چيزهاى مورد اختلاف را مطرح نكنند، به نقاط اختلاف فكرى تكيه نكنند، چيزهاى مورد اتّفاق را بگويند. همه اين مردم، مسلمانانند. همه اين مردم، طرفدار اسلام و قرآنند. تمام اين مردم، انقلابشان را دوست دارند، امام بزرگوار و رزمندگان مدافع شرف و حيثيت را دوست دارند؛ روى اينها تكيه كنيد. كسانى نيايند چيزى را بهانه قرار دهند. مثلاً يك وقت كسى يك كلمه حرفى زده، اين را بهانه براى جنجال كنند! يا دستگاه قضايى با يك نفر برخورد كرده، آن را بهانه براى جنجال كنند! يا يك نفر در فلان دستگاه امنيتى، يا اقتصادى، يا سياسى، حركتى انجام داده است، اين را بهانه براى جنجال كنند! اين جنجالها به ضرر كشور است. چرا؟ چون دلهاى مردم را از هم دور مىكند. همه اينها هم زيرِ نام آزادى است! آزادى هديه الهى و هديه انقلاب است. آزادى متعلّق به مردم و جزو فطرت مردم است. اما اين كارها ربطى به مسأله آزادى ندارد؛ اينها بخشى از نقشه دشمن است. من امروز براى مردم عزيز كشورمان هوشيارى، هوشمندى، تمسّك به اسلام، تمسّك به نام امام، تمسّك به راه و معنويت امام بزرگوار كه امسال سال آن بزرگوار است، تمسّك به وحدت كلمه و برافراشتن پرچم برادرى و مهربانى را از واجبترين واجبات مىدانم و اميدوارم همين خواسته بزرگ ملى و دينى، مورد ادعيّه زاكيّه حضرت بقيةاللَّه الاعظم ارواحنافداه قرار گيرد و آن بزرگوار براى رفع مشكلات و براى باز شدن راهها به سمت پيشرفت و براى گرم كردن دلهاى اين ملت دعا كنند. ما هم در اين آستان، دعا مى كنيم:

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، اين ملت را در همه ميدانها پيروز كن، دشمنانش را منكوب و سركوب كن، هوشيارى و ايمان و تعهّد و توكّلش را مضاعف كن، پيوندش با مسؤولان را روزبهروز مستحكمتر كن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، قلب ولىّ عصر را از ما شاد كن، توفيق خدمت به مسؤولان عنايت فرما، گرفتاريهاى اين كشور و اين ملت و طبقات مستضعف و ضعيف را به فضل و حكمت و قدرت خود برطرف فرما. تعجيل در ظهور ولى امر ارواحناله الفداه فرما.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) زادالمعاد، ص 531

2) بحارالانوار، ج 59، ص 101

3) در اين بخش از صحبت، حضّار شعار «مرگ بر اسرائيل» دادند كه معظمٌ له تأييد كردند و ادامه دادند.

4) روژه گارودى» نويسنده مسلمان فرانسوى در كتاب اخير خود چنين ادعايى كرد، او را به پاى ميز محاكمه كشاندند!

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-77

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهدييّن المعصومين. سيما بقية اللَّه فى الارضين.

 

خداوند متعال را سپاسگزارم كه توفيق عنايت فرمود امسال در زير انوار مرقد مطهّر حضرت ثامن الحُجج عليه آلاف التّحية والثناء، آغاز سال شمسى هجرى را در خدمت شما برادران و خواهران مشهدى و نيز زائران محترم اين آستان مبارك باشم. عيد سعيد نوروز را به همه شما تبريك عرض مى كنم و اميدوارم انشاءاللَّه با استضائه از اين انوار مقدّسه و مانند اوّلين روز سال كه بحمداللَّه با ياد خدا و اولياى خدا گذشت، همه سالتان به انوار توحيد و ولايت و انوار معنوى دين مطهّر و مقدّس اسلام و تعاليم ائمّه عليهم السّلام منوّر باشد.

 

در ابتدا مطلبى درباره عيد نوروز عرض كنم. به نظر من آنچه كه ملت ايران در باب عيد نوروز انجام داده است، يكى از زيباترين و شايسته ترين كارهايى است كه مى شود با يك مراسم تاريخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ايرانيها، - يعنى اوّل بهار - عيد نوروز است. اوّلاً ملت ايران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ يعنى همچنان كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبياء عليه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقيه ملتهاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال ميلادى استفاده مىكنند؛ ولى ما ايرانيها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار داديم، هم مبدأ سال شمسى.

 

اين، مطلبِ اوّل كه به نظر من نشانگر هنر و عشق و علاقه ايرانى به تعاليم مقدّس اسلام و به آثار مطهّر و مقدّس نبوى است. در ضمن، اوّلِ سال را اوّلِ فصل بهار انتخاب كردهايم، در حالى كه مسيحيان، اوّلِ زمستان را اوّلِ سال قرار مى دهند! البته فرق آنها با ما اين است كه ولادت حضرت مسيح، تاريخ مشخّصى ندارد و يك مطلب حدسى است؛ در حالى كه هجرت نبىّ مكرّم اسلام، از نظر تاريخى كاملاً دقيق و مشخّص است. به هر حال ما اوّلِ بهار را اوّلِ سال خودمان قرار دادهايم كه اين هم يك ذوق و سليقه ايرانى است. اوّلِ بهار، اوّلِ رويش طبيعت، اوّلِ بيدارى باغ و راغ و بوستان و اوّلِ بالندگى همه موجودات زنده است. اين بهتر از زمستان است كه وقت مردن و انجماد طبيعت و گياه و نباتات است.

 

در تعاليم اسلام نكتهاى وجود دارد كه خوب است برادران و خواهران به آن توجّه كنند. اسلام با سنّتهايى كه از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مىكند. اوّلاً بعضى سنّتهاى غلط را بهكلّى از بين مى برد و نابود مىكند؛ چون سنّتهاى درستى نيست. مثل اين كه عربها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمى داشتند، يا بيشترِ ملتهاى غيرمسلمان، جنس زن را تحقير و اهانت مىكردند! اسلام اين سنّت را به كلّى از بين برد؛ چون به كلّى غلط بود.

 

ثانياً اسلام بعضى از سنّتها را از بين نبرده است. كالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض كرده است؛ مثل بسيارى از اعمال و مراسم حج. اين طوافى را كه ملاحظه مى كنيد، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتواى طواف، محتواى شرك بود! اسلام آمد و اين عمل را از محتواى شرك آلود، خالى و از محتواى توحيد پُر كرد. طواف در آن زمان، مظهر گرايش انسان به آلهه و اربابِ ادّعايى و پندارى بود؛ آن را تغيير داد و مظهر ارادت انسان به مركز عالم وجود - يعنى حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض كرد.

 

اسلام در بسيارى از مواقع، با سنّتها اين كار را مى كند. مردم ما عينِ همين كار را با نوروز كردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتواى آن را عوض كردند. نوروز در ايران، جشنى در خدمت حكومتهاى استبدادىِ قبل از اسلام بود! به همين خاطر است كه «نوروز باستانى»، «نوروز باستانى» مىگويند! «نوروز» اش خوب است، ولى «باستانى» اش بد است! «باستانى» يعنى اين كه همه اين جشنهاى دوره سال - مثل جشن «نوروز»، يا جشن «مهرگان»، يا جشنهاى ديگرى نظير «خردادگان»، «مردادگان» و جشنهاى گوناگونى كه قبل از اسلام بوده است - در خدمت حكومتهاى استبدادى و سلطنتهاى پوسيده دوران جاهليت ايران بود! محتواى نوروز، محتواى مردمى و خدايى نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفى و انسانى و مردمى در نوروز نبود! ملت ايران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتواى آن را عوض كردند. اين محتواى امروز نوروز ايرانى، غير از محتواى باستانى است.

 

نوروز براى ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحويلِ سال كه مى شود، مردم دعا مىخوانند، «يا محوّل الحول والاحوال» مى گويند، آغاز سال را با ياد خدا شروع مى كنند، توجّه خود را به خدا زياد مى كنند. اين، ارزش است. ثانياً نوروز را بهانه اى براى ديد و بازديد و رفع كدورتها و كينه ها و محبّت به يكديگر قرار مى دهند. اين همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صله رحم اسلام است؛ بسيار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه اى براى زيارت اعتاب مقدّسه قرار مىدهند؛ به مشهد مسافرت مى كنند - كه هميشه يكى از پرجمعيت ترين اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عيد نوروز بوده است - اين بسيار خوب است.

 

پس مى بينيد كه نوروز را نگه داشتند، محتواى آن را كه غلط بود، به محتواى صحيح و درست تبديل كردند. اين هنر ملت ايران و ذوق و سليقه ايرانى مسلمان است. ما عيد نوروز را از ديدگاه كسانى كه با اسلام سر و كار دارند، تأييد مى كنيم. عيد نوروز، چيز خوبى است. وسيلهاى است كه با آن دلها شاد مى شود، انسانها با يكديگر ارتباط برقرار مى كنند، صله رحم و صله احباب مىكنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتياج به صله دارند. انسان بايد با ارحام صله كند، بايد با دوستان و رفقا هم صله كند؛ يعنى ارتباط برقرار كند. اين، ارتباط عيد نوروز است كه بسيار خوب است.

 

يك نكته اساسى در نوروز هست كه در روايات ما به آن توجّه شده است. من مايلم شما عزيزانى كه امروز در اين صحن و در صحنهاى ديگر و مراكز آستان قدس رضوى هستيد - اجتماع عظيم مردم - و اين سخن را مىشنويد، به آن توجّه كنيد. هر يك از آحاد ملت ايران هم كه مىشنود، به آن توجّه كند.

 

نوروز، يعنى روز نو. در روايات ما - بخصوص همان روايت معروفِ «معلّى بن خنيس(1)» - به اين نكته توجّه شده است. معلّىبنخنيس كه يكى از رُوات برجسته اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصيتهاى برجسته و صاحب راز خاندان پيغمبر محسوب مى شود. او در كنار امام صادق عليه الصّلاة والسّلام زندگى خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسيده است. معلّى بن خنيس - با اين خصوصيات - خدمت حضرت مىرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبيرات عربى، «نوروز» را تعريب مى كنند و «نيروز» مى گويند حضرت به او مى فرمايند : «أتدرى ماالنيروز؟» آيا مى دانى نوروز چيست؟

 

بعضى خيال مى كنند كه حضرت در اين روايت، تاريخ بيان كرده است! كه در اين روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضيه نوح اتّفاق افتاد، ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از اين روايت، اين نيست. من اين طور مى فهمم كه حضرت، «روز نو» را معنا مى كنند. منظور اين است: امروز را كه مردم، «نوروز» گذاشته اند، يعنى روزِ نو! روزِ نو يعنى چه؟ همه روزهاى خدا مثل هم است؛ كدام روز مىتواند «نو» باشد؟

 

شرط دارد. روزى كه در آن اتّفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. روزى كه شما در آن بتوانيد اتّفاق بزرگى را محقَّق كنيد، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال مىزنند و مى فرمايند: آن روزى كه جناب آدم و حوّا، پا بر روى زمين گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى آدم و نوع بشر، روز نويى بود. روزى كه حضرت نوح - بعد از توفان عالمگير - كشتى خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نويى است و داستان تازه اى در زندگى بشر آغاز شده است. روزى كه قرآن بر پيغمبر نازل شد، روز نويى براى بشريت است - حقيقت قضيه همين است؛ روزى كه قرآن براى بشر نازل مى شود، مقطعى در تاريخ است كه براى انسانها روز نو است - روزى هم كه اميرالمؤمنين عليه السّلام به ولايت انتخاب شد، روز نو است.

 

اينها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاريخ شمسى، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد يا نباشد. اين نيست كه حضرت بخواهند بفرمايند كه اين قضايا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردين - اتّفاق افتاده است؛ نخير. بحث اين است كه هر روزى كه اين طور خصوصياتى در آن اتّفاق بيفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردين، چه هر روز ديگرى از اوقات سال باشد.

 

خوب؛ من حالا به شما عرض مىكنم. روزى كه انقلاب پيروز شد «نوروز» است، روز نويى بود. روزى كه امام وارد اين كشور شد، براى ما نوروز بود. روز فتوحات عظيم اين جوانان مؤمن و اين ايثارگران ما در جبهه نبرد - عليه نظاميانى كه از «ناتو» و «ورشو» و امريكا و شوروى و خيلى از مراكز ديگرِ قدرت تغذيه مى شدند - روز پيروزى جوانان ما - با ايمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است.

 

حال اگر شما مى خواهيد روز اوّلِ فروردين را هم براى خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهيد، شرط دارد. شرطش اين است كه كارى كنيد و حركتى انجام دهيد؛ حادثه اى بيافرينيد. آن حادثه در كجاست؟ در درون خود شما! «يا مقلّب القلوب والابصار. يا مدبّرالليل والنّهار. يا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الى احسن الحال».(2) اگر حال خود را عوض كرديد، اگر توانستيد گوهر انسانى خود را درخشانتر كنيد، حقيقتاً براى شما «نوروز» است! اگر توانستيد پيام انقلاب، پيام پيامبران، پيام امام بزرگوار و پيام خونهاى مطهّرِ بهترين جوانان اين ملت را - كه در اين راه ريخته شده است - به دل خودتان منتقل كنيد، براى شما «نوروز» است.

 

عزيزان من! سعى كنيد روز اوّل فروردين را براى خودتان «نوروز» كنيد. بعضى كسان روز اوّلِ فروردينشان «نوروز» نيست. ممكن است اوّل فروردين براى آنها از هر روز نحسى هم نحستر باشد! اوّل فروردين - «نوروز» - براى آنهايى كه در درون خود، به فساد و انحطاط گرايش پيدا مىكنند، آنهايى كه خود را از خدا دور مىكنند، آنهايى كه خود را از هدفهاى بلند اين ملت و اين انقلاب جدا مىكنند، نوروز نيست، روز عيد نيست، روز جشن و روز شادى نيست؛ شوم است! اين، آن حقيقت مسأله در باب نوروز است.

 

پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجرى شمسى است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رويش و جوشش طبيعت و اوّلِ شروع زيباييها در عالم طبيعت است. اين را براى خودتان هم اوّلِ بالندگى و جوشش و اوّلِ بروز زيباييها قرار دهيد و براى خودتان «روز نو» كنيد.

 

من دو مطلب را در پيام عيد امسال، عرض كردم؛ مىخواهم مختصرى درباره اين دو مطلب صحبت كنم. اوّلاً اين پيامهاى عيد، تعارف و تشريفات نيست؛ حرف لازمى است كه در اين فرصت، به گوش ملت عزيز مىرسد. ثانياً امسال در اين فرصت، من چند مطلب لازم را عرض كردم كه يك مطلب، همين مسأله صرفه جويى بود.

 

ببينيد عزيزان من! دشمنان ما در خارج از كشور، براى اين كه بيشترين ضربه خود را بزنند و زهر خود را كاملاً به جسم اين ملت خالى كنند، چند كار را با هم انجام مى دهند! اوّل، تبليغ مى كنند كه وضع ايرانيها از لحاظ اقتصادى خراب است. حالا وضع، هيچ خرابى هم ندارد، اما وضع اقتصادى را طورى تصوير مى كنند كه اگر كسى اين ملت را نبيند، خيال مى كند كه مردم سرِ نان روى هم چاقو مى كشند! خيال مىكند اين جا قحطى است!

 

بعضى افراد كه از خارج به كشور ما مى آيند - در تهران، در مشهد، در اصفهان، در تبريز و در هر نقطه اين كشور - به كسانى كه با آنها هستند، مى گويند : «ما اصلاً خيال نمىكرديم كه ايران اينگونه باشد!» دشمنان ما، اوّل يك ترسيمِ خيلى بدِ اقتصادى مىكنند! اين براى نااميد كردن مردم و هر كسى است كه صدايشان را مى شنود. براى خراب كردن چهره انقلاب در چشم ملتهاى ديگر است كه انقلاب را بزرگ مى شمارند و به انقلاب ارادت دارند. مى خواهند به آنها بگويند كه اين انقلاب نتوانست «مشكل اقتصادى» را حل كند. اين يك كار كه مى كنند.

 

خوب؛ اگر واقعاً وضع اقتصادى ملتى آشفته است، بايد چه كار كند؟ بايستى به خودش سختى بدهد. آنها براى اين كه مبادا تبليغاتشان موجب شود كسانى به فكر بيفتند كه به خودشان سختى دهند و اگر مشكلى هم در كار اقتصادى هست، از بين برود، تبليغات مىكنند كه «در ايران، فلان كسان مىخواهند مردم را به رياضت اقتصادى دعوت كنند!» به قول معروف، پيش مىافتند كه پس نيفتند! يعنى حرفى مىزنند كه كسى در اين مملكت جرأت نداشته باشد مردم را به قناعت دعوت كند كه مبادا بگويند «رياضت اقتصادى»!

 

از طرف ديگر، هر كارى كه از دستشان برآيد، براى اين كه وضع اقتصاد مردم را نابسامان كنند، انجام مىدهند! همه تيرهاى زهرآگين را با هم پرتاب مىكنند؛ همه توطئه ها را با هم مىكنند! اگر مى بينيد اثر نمى كند، يا كم اثر مى كند، به خاطر عظمت اين ملت و عظمت انقلاب است. من نمى گويم در داخل، مسؤولين، كارگزاران و ماها هيچ گونه كوتاهى نداريم؛ نخير، بحث ما اين نيست. بحث، اين است كه علاوه بر آن كمبودها و نارساييهايى كه ممكن است در رفتار فلان مسؤول وجود داشته باشد، دشمن هم از بيرون توطئه مى كند!

 

يك عدّه مى خواهند وانمود كنند كه ما اصلاً دشمن نداريم! يك عدّه مى خواهند وانمود كنند كه اصلاً توطئه اى عليه ملت ايران نيست! مىنويسند ديگر؛ اينها هم رفيقهاى همانها هستند! در روزنامه ها مىنويسند و گاهى در سخنرانيها مى گويند كه اصلاً توطئه اى وجود ندارد؛ خيالات است كه شما مى كنيد، خيالات است!

 

نه؛ دشمن از همه طرف توطئه مىكند! قيمت نفتى كه متأسّفانه بيشترين منبع درآمد ملت و دولت ايران است، امسال تقريباً به دو سوم - بلكه شايد كمتر - رسيده است. من نمى گويم كه هدف از اين كار، فقط ايران است؛ نه. ايران و غيرايران، هدفند! نمى گويم كه اين كار را فقط دشمنان كردند. دشمنان هم كرده اند، متأسّفانه دوستان نادان و بى توجّه هم به آنها كمك كردند و اين كارِ بد انجام گرفت.

 

خوب؛ يك ملت زنده، بيدار، متوجّهِ كار و مسلّط بر امور خود، در مقابل چنين پديده هايى چه كار مىكند؟ فوراً مىگردد تا راه علاج را جستجو كند. سعى مىكند بَدَل فنِّ ضربه حريف را به او بزند. اين همان كارى است كه الان انجام مى گيرد؛ يعنى مسؤولين اقتصادى دولت، برنامه كشور را طورى تنظيم مى كنند كه هيچ گونه ضربهاى بر مسائل اساسى كشور وارد نيايد. اين كار را كرده اند و مىكنند؛ خيلى هم خوب است. قيمت نفت، در دوران جنگ از اين هم كمتر بود، ولى به خوبى گذرانديم. در زمان رياست جمهورى بنده، قيمت نفت كه امروز هر بشكه اى حدود دوازده دلار است - از هجده دلار به دوازده دلار رسيده است - به هشت دلار، به هفتونيم دلار رسيد و گذرانديم! وقتى مسؤولين بر كار خودشان مسلّط باشند و مردم را پشت سر خودشان داشته باشند، مىتوانند انجام دهند. ما آن روز، جنگ را هم داشتيم - كه خرج جنگ هم خرج خيلى عظيمى بود - پس اين كافى نيست. در كنار اين، مسأله صرفه جويى مطرح است.

 

عزيزان من! در كشور ما، اسراف زياد مىشود! ما از چند طرف ضربه اقتصادى مىخوريم؛ از جهت نفت هم ضربه ى اقتصادى مىخوريم! نفت، ثروت ملت ايران و ثروت دولت است - كه نماينده ملت است - اما درآمد دولت توليد كننده نفت، كمتر از درآمد دولتى است كه كمپانيهاى نفتى آن، نفت ما را مىخرند و آن دولت از آنها ماليات مى گيرد! شما ببينيد چه ظلم بزرگى در دنيا انجام مى گيرد و اتّفاق مى افتد! يعنى تجّار و كارخانه داران فلان كشور صنعتى كه نفت را از خليج فارس مىخرند و به آن جا مىبرند، دولت از آنها ماليات مى گيرد - به خاطر نفتى كه آنها مى خرند و وارد مىكنند - آن مالياتى كه او به خاطر اين نفت مى گيرد، بيشتر از آن قيمتى است كه دولت توليد كننده و صادر كننده نفت، به خاطر فروش نفتِ خودش مى گيرد! آيا اين ظلم نيست؟! اين ظلمى است كه كشورهاى صنعتى مىكنند؛ اِعمال نفوذى است كه مى كنند. اين يك ضرر!

 

بنده از چند سال قبل - دو، سه سال قبل - شعار تكيه بر «اقتصاد منهاى نفت» را با مسؤولين كشور در ميان گذاشتم؛ آنها هم انصافاً استقبال كردند. البته كار آسانى نيست. اين كار در طول يك سال و دو سال و پنج سال، انجام نمىگيرد؛ بايد به مرور و بتدريج انجام گيرد، كه ما براى اداره امور كشور، براى كارهاى گوناگون كشور، براى واردات و خدمات كشور، براى آموزش و پرورش و بودجه جارى كشور، مجبور نباشيم نفت را كه ذخيره ماست، بفروشيم و گندم، يا شير خشك وارد كنيم! اين غلط است.

 

چند سال است كه اين مطلب را به مسؤولين گفته ايم؛ مسؤولين هم - چه در دولت قبل، و چه در دولت فعلى - جدّاً اين قضيه را دنبال كردند و مىكنند كه شايد بتوانند؛ اما كار دشوار است. اين خشت كجى است كه در زمان رژيم پهلوى گذاشته شده است. آن جوانانى كه نمى دانند رژيم گذشته با اين كشور چه كرده است، بدانند يكى از دهها كار خيانت آميزى كه كردند، اين است! اقتصاد اين كشور را متّكى به نفت كردند كه به آسانى هم نمىشود آن را تغيير داد و دگرگون كرد! اين ملت اگر بتواند، بايد با صادرات گوناگون - صادرات ميوه، صادرات معادن گوناگونى كه در اين كشور هست، توليدات صنعتى، كشاورزى و خدمات - اين كشور را اداره كند.

 

نفت، ذخيره هميشگى اين ملت است و مىماند. اوّلاً از آن براى ساخت زيربناهاى ماندگار و ديگر سرمايه هاى اساسى كشور استفاده مىشود. ثانياً به وسيله قدرت نفت، ملت ايران مىتواند در صحنه سياست بين المللى، ابراز قدرت كند. يك وقت اعلان كند كه من مىخواهم نفتم را شش ماه نفروشم! همه دنيا را تحت تأثير قرار مى دهد؛ همه سياستها را تحت تأثير قرار مى دهد. يا بگويد مى خواهم اين قدر كم كنم، يا اين قدر زياد كنم! اين در طول زمان انجام مى گيرد. پس از اين طرف، ملت ايران ضرر مىكند، از آن طرف هم مسؤولين كشور، همين پول نفت را به خاطر نياز كشور مى دهند و گندم وارد مىكنند! بعد وقتى كه اين گندم وارد مى شود، وقتى كه آرد مى شود، نان مىشود و پا به سفره من و شما مىد گذارد، آن جا ضايع مىشود! امروز ما آن مقدارى كه از ضايعات نان ضرر مى بينيم از هيچ ضايعه مادّى اى ضرر نمى بينيم! يعنى همين نان خشكى كه از خانه من و شما خارج مىشود - كه به نظر ما هم هيچ نمى آيد - معادل بخش عظيمى از قيمت گندم وارداتى ماست! اين مطلب را دولتيها - مسؤولين - مىگويند؛ امناى من و شما مى گويند!

 

ببينيد اسراف چه كار مىكند! اسراف در نان، اسراف در آب، اسراف در برق، اسراف در مصالح ساختمانى، اسراف در انواع و اقسام كالاهاى گوناگون، اسراف در اسباب بازى بچه و در وسايل تجمّلاتى! عزيزان من! اين اسراف همان كارى را با كشور مى كند كه دشمن مىخواهد! او از آن طرف به وسيله نفت، به وسيله تحريم اقتصادى و انواع و اقسام ضربه ها بر ملت ايران ضربه وارد مى كند؛ از اين طرف هم خودِ ما با اسراف و صرفه جويى نكردن، ضربه او را تكميل مى كنيم! حرف من اين است.

 

من در پيام گفتم كه مردم را به رياضت اقتصادى دعوت نمىكنم؛ ابداً! چه رياضتى؟ بحمداللَّه ملت ما احتياج به رياضت ندارد. من آنها را به قناعت، به صرفه جويى و به اسراف نكردن دعوت مى كنم. اسراف، حرام است. اين هم نمى شود كه من و شما، مرتّب ديگران را نصيحت كنيم. همه بايد سعى كنند كه اسراف را از زندگى شخصى و از زندگى كارى خودشان دور كنند.

 

من در پيام عرض كردم كه مسؤولين دولتى بايد فهرستى درست كنند و موارد اسراف را به مردم ياد دهند. اين يك مطلب از مطالبى كه ما در پيام امسال عرض كرديم؛ حال هم تأكيد مى كنيم و توقّع داريم كه مردم، توجّه و دنبال كنند. انشاء اللَّه از آن، سود كشور حاصل شود.

 

مطلب دوم اين است كه يك ملت اگر در چشم ملتهاى ديگر از عزّت برخوردار نباشد، كارش زار است! كارش در سياست، در تجارت و در فرهنگ، زار است. اوّلين دشمنىِ بزرگى كه قدرتهاى استكبارى و استبدادى با يك ملت مىكنند، اين است كه او را ذليل مى كنند؛ عزّت او را از او مىگيرند. ملت ايران با اين سابقه تاريخى، با اين عظمت، با اين استعداد، با اين جوانان خوب، با اين همه زيبايى - زيبايى انسانى و طبيعى و تاريخى كه در ميان اين ملت هست - در دوران رژيم گذشته، در چشم بيگانگان به ملتى تبديل شده بود كه آنها از آن ملت، فقط فرش يا پسته را مى شناختند! مى گفتند اينها همان كسانى هستند كه براى ما فرش مى بافند و پسته توليد مى كنند! اهانت به يك كشور و يك ملت از اين بالاتر!

 

انقلاب آمد و به دنيا نشان داد كه ملت ايران، آن ملتى است كه در مقابل خواستِ قدرتهاى استكبارى مى ايستد و حرف خود را مى زند و اگر همه قدرتهاى استكبارى نيز همدست شوند، در هيچ زمينه اى نمى توانند اراده خود را بر او تحميل كنند! امروز، چه امريكاييها بخواهند، چه نخواهند؛ چه صهيونيستها بخواهند، چه نخواهند؛ چه دشمنان اين ملت بخواهند، يا نخواهند، ملت ايران در دنيا اين طور شناخته شده است: ملتى قوى، مصمّم، با اراده، نترس و شجاع كه خودش مىانديشد، تصميم مىگيرد و انتخاب مى كند! هيچ كس نمىتواند بگويد: اى دولت ايران، اى ملت ايران، رابطهات را با فلان كشور قطع كن، يا با فلان كشور، رابطه برقرار كن و يا فلان جا تجارت كن، فلان جا نكن! هيچ كس نمى تواند به ما دستور بدهد. اين امروز آبروى ملت ايران است.

 

در جنگ، اين مطلب فهميده شد. در اصلِ انقلاب، در مقابله با محاصره اقتصادى و در قضاياى گوناگون سياسى و ديپلماسى فهميده شد. در همين قضيه دادگاه ميكونوس هم فهميده شد! ما قضيه را بزرگوارانه، با سكوت برگزار كرديم و گذرانديم؛ اما حقيقتِ قضيه كه جايى نمىرود. همه اروپا با هم همدست شدند تا سرِ قضيه دادگاه ميكونوس كه بنده گفته بودم «چون در اين قضيه، آلمان اين گونه رفتار كرده است و سفرا رفتند، اگر سفراى ديگر مىخواهند بيايند، بيايند؛ ولى سفير آلمان، بايد بعداً بيايد. حق ندارد با آنها برگردد» اين حرف را از بين ببرند، كه سفير آلمان، اگر شده با يك نفر ديگر با هم بيايند. دولت و ملت ايران ايستادند.

 

از هر راهى كه مى توانستند فشار بياورند و اقدام كنند، اقدام كردند. هر كارى مىتوانستند بكنند، كردند. از اواسط سال هفتاد و پنج شروع شد؛ سال هفتاد و شش رسيد و انتخابات انجام گرفت و اجتماع عظيم مردم - آراى سى ميليونى و شركت سى ميليونى مردم در انتخابات كه مايه افتخار ملت ايران و نظام مقدّس جمهورى اسلامى بود - موجب شد كه مرتّب به آنها فشار مى آمد! آنها هم مرتب فشار آوردند، شايد بتوانند با دولت و با مسؤولين جديد، ارتباط برقرار كنند! كسى به آنها جواب نداد و بالاخره در نهايتِ كار، مجبور شدند همان را كه ما گفته بوديم قبول كنند! درست همان گونه كه گفته شده بود، عمل كردند.

 

خوب؛ اين عزّت ملت ايران است. تحليل گران سياسى كه كور نيستند! در اطراف دنيا مىبينند كه در ايران چه اتّفاق مى افتد؛ همه هم مىدانند كه اين به خاطر انقلاب و به خاطر اسلام است. سعى مى كنند انواع و اقسام تبليغات را هم عليه اين مواضع ملت ايران داشته باشند؛ از اطراف حمله مىكنند - البته حمله ديپلماسى و سياسى - كه ملت ايران چارهاى ندارد و مجبور است با امريكا رابطه برقرار كند، و الّا نمى شود! از صد طريق اين را به گوش ما مى رسانند؛ مربوط به امروز هم نيست!

 

آن سالى كه بنده براى اجلاس سازمان ملل به نيويورك رفتم، يكى از مسؤولين بلندپايه يكى از كشورهاى اروپايى پيش من آمد و گفت : «شما بالأخره بايد مسأله خود را با آمريكا حل كنيد!» فكر مى كردند ما كه به نيويورك رفته ايم و در كشور آمريكا هستيم، شايد بتوانند نان را به تنور گرم بزنند! گفتم نمى شود. قضيه سازمان ملل، قضيه ديگرى است. من به سازمان ملل آمده ام تا با مردم دنيا حرف بزنم و اين ربطى به آمريكا ندارد! مسأله آمريكا، مسأله ديگرى است.

 

يكى از وزراى خارجه كشورهاى معروف و بزرگ اروپايى - كه حالا نمى خواهم اسم ببرم - در زمان رياست جمهورى بنده، به ايران آمد و حرفهايى زد. من اين حرف را به او گفتم؛ حالا هم به شما عزيزان مى گويم - اين حرفهايى كه ما با اين ديپلماتها، در طول سالهاى متمادى زديم، در كاغذها ثبت است و هيچ وقت فرصتى پيش نيامده است كه به گوش مردم برسد. اگر يك روز اين حرفها پخش و فهميده شود - كه ما در طول هشت سال رياست جمهورى و بعد از آن، چه گفتيم، من گمان مى كنم كه ملت ايران، بيشتر احساس عزّت خواهد كرد. الحمدللَّه - من به آن وزير خارجهاى كه از طرف دولتش - شايد هم از طرف جامعه اروپا - به ايران آمده بود - در زمان حيات مبارك امام بود - گفتم ما به عنوان جمهورى اسلامى، نمى خواهيم با غرب، قطع رابطه باشيم. ما مىخواهيم رابطه مان برقرار باشد؛ اما منظور از غرب كه فقط امريكا نيست. آمريكاييها مى خواهند وانمود كنند كه غرب يعنى آمريكا! اگر شما با آمريكا رابطه برقرار كرديد، با غرب رابطه داريد، والّا منزوى هستيد! گفتم ما اين را قبول نداريم. البته آن اروپايى هم از اين حرف، خوشحال شد.

 

اروپاييها جزو مجموعه غربند، اما با امريكاييها خيلى اختلاف دارند. كسانى خيال نكنند كه اگر فلان مسؤول اروپايى در مقابل انقلاب، در مقابل ايران و ملتهاى مسلمان، در مقابل ملتهاى شرق يا خاور ميانه، از كلّيتِ غرب، يا از امريكا پشتيبانى مىكند، قضيه همين است؛ نه. اختلافات بين آنها خيلى زياد است! اختلاف بين آمريكا و اروپا - از لحاظ عمق - در مواردى، اصلاً كمتر از اختلاف اروپا با دنياى غيرغرب نيست! با هم خيلى اختلافات دارند كه حالا جاى بحث آن نيست.

 

ما بارها تكرار كرده ايم، ما ملتى هستيم كه خودمان تصميم مى گيريم. ما نمىتوانيم منتظر بمانيم تا فلان كشور، فلان دولت، فلان وزير خارجه يا رئيس جمهور، به ما توصيه كند كه شما چاره اى نداريد جز اين كه با آمريكا رابطه برقرار كنيد! نه آقا، چاره داريم؛ چاره اين است كه بر روى مواضع سرشار از عزّت، كه ناشى از اسلام، ناشى از ملت ايران و از قدرت اسلامى و ملى ماست، محكم بايستيم تا همه كسانى كه بيگانه از ما هستند، احساس كنند در مقابل اين ملت، نمىشود با قلدرى حرف زد!

 

من در پيام عيد نوروز، خواستم به ملتمان اين را عرض كنم كه اى ملت عزيز! آن عزّتى كه داريد، ناشى از مواضع ايمانى و انقلابى شماست. عزيزان من! در داخل مرزهاى ملت ما كسانى هستند كه متأسفانه همان حرفى را مىزنند كه سازمان سياى آمريكا به وسيله قلم بهمزدان خود در مجلّات و مطبوعات دنيا پخش مى كند! يعنى مىخواهند بگويند «ارتباط با آمريكا، كليدِ حلّ است؛ تا ارتباط با آمريكا پيدا نكنيد، نمى شود هيچ كار كرد!» عدّه اى هم در داخل كشور، اين پيام دشمن را در روزنامه هاى خودِ ما با استفاده از فضاى آزادى كه خوشبختانه نظام جمهورى اسلامى به وجود آورده است و همه مى توانند نظرات خودشان را بگويند، پخش مى كنند!

 

آنچه كه من بر آن تأكيد مى كنم، اين است كه عزّت ملت از استقرار او بر روى مواضع انقلابى و استحكام مواضع دينى و ملى اوست؛ نه از گرايش به اين و آن. نه از اتّكا به اين و آن. نه از التماس كردن و ايجاد رابطه پيش اين، يا آن دولت. متأسّفانه عدّه اى در داخل، اين طور حرف مى زنند، اين طور حركت مى كنند و اين گونه مى انديشند. البته من بعيد مىدانم كه اين، فكر آنها باشد. نمى تواند يك نفر در اين فضاى سالم و معنوى و انقلابى، اين قدر غلط و كج فكر كند! حالا مىنويسند، بنويسند؛ البته آن كسانى كه با پول بيت المال قلم مى زنند، بايد بفهمند كه چه مى نويسند. بعضى كسان حق ندارند پول اين ملت را بگيرند و با بودجه بيت المال - با پول بيت المال كه مال مردم است - عليه مصالح مردم حرف بزنند و خائنانه نظر بدهند!

 

بحمداللَّه امروز عزّت مردم در كشور ما، بر اثر همين روح استكبار ستيزى است. و استكبارستيزى موجب انزواى هيچ ملتى نمىشود. آمريكاييها خودشان مىخواهند اين طور وانمود كنند كه اگر ملت ايران با ما رابطه برقرار نكند، منزوى مى شود! ما با امريكا، رابطه هم برقرار نكرديم، رابطه را هم رد كرديم؛ نه كه منزوى نشديم، بلكه در قضيه اجلاس سازمان كنفرانس اسلامى در تهران و يك قضيه ديگر قبل از آن، همه دنيا گفتند كه آمريكا در مقابل ملت ايران منزوى شد! ايستادگى يك ملت، موجب انزواى او نمى شود، بلكه بيشتر موجب عزّت او مىگردد. همچنان كه رابطه با دولت آمريكا يا هر دولت ديگر هم هيچ گره اى را از كار ملتى كه خودش نتواند دردهاى خود را علاج كند، باز نمى كند.

 

شما به ملتهاى شرق آسيا نگاه كنيد! يكى از رؤساى معروف(3) همين چند كشور آسيايى كه در قضاياى بحران اقتصادى، چند ماه قبل دچار ضرر شدند، در قضيه كنفرانس اسلامى كه به تهران آمده بود، به من گفت : «ملت ما يك شَبِه تبديل به يك ملت فقير شد»! مى گفت عامل آن هم همين سرمايه داران صهيونيست و آمريكايى هستند! آن كشور، با آمريكا هم روابط صميمانه، يا رابطه دوستانه دارد. مگر رابطه مى تواند مشكلى را از كار يك ملت حل كند؟! مگر استكبار و ايادى دولت آمريكا و ديگران، آن وقتى كه منافعشان ايجاب كند، به ملتى رحم مى كنند؟! نه به اقتصاد رحم مى كنند، نه به فرهنگ، نه به مردم، نه به پول و نه به اقتصاد بين المللى. به كسى رحم نمى كنند!

 

حال فلان آقاى نويسنده، از فضاى بازى كه بحمداللَّه در كشور ما هست، سوء استفاده كند و ايستادگى ملت ايران را بگويد «انزوا»! آيا اين انزوا است؟! آيا ملتى كه همه دنيا از عزّت و عظمتش خبر مىدهند، منزوى است؟! اگر معناى منزوى اين است كه يك ملت مستقل باشد و تسليم اين و آن نشود، اين انزوا از هر چيز ديگرى بهتر است! اين انزوا نيست. خيال كردهايد كه اگر ملت ايران از اصول خود صرف نظر كند، از راه پرافتخار دوران حيات مبارك امام برگردد و دست دوستىِ التماس آميز و حقارت آميز به سوى قدرتها دراز كند، همه مشكلات اقتصادى اين كشور، يك شَبِه حل خواهد شد! ابداً!

 

آن كشورهايى كه دوستيشان با آمريكا خيلى شديدتر بود، آن ضربه را از ناحيه سرمايه داران خودِ آمريكا خوردند! مگر امريكاييها به صغير و كبير رحم مىكنند!؟ در فضاى فرهنگى و مطبوعاتى اى كه در اين چند ماه آخر، به شدّت ناسالم شده و ناسالم مى شود، متأسّفانه بعضى سم پاشى و زهرافشانى مى كنند! البته سياست ما اين نيست كه كسى را به خاطر نوشتن چيزى و پخش مطلبى، تا خلاف قانون نباشد، مورد ملامت قرار دهيم؛ اما به افشاگرى مى پردازيم و آنها را به مردم معرفى مى كنيم. اگر هم دست برندارند، مردم خودشان مى دانند كه با آنها چه كنند!

 

اين، آن دو مطلبِ اساسى بود كه من در پيام اوّلِ سال، به ملت عرض كردم؛ حالا هم خواستم با تفسير بيشترى در مورد آن صحبت كنم.

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، بركات و رحمت و خيرات و تفضّلات خود را بيش از پيش بر اين ملت، نازل كن.

 

پروردگارا! اين ملت بزرگ، اين ملت مؤمن، اين جوانان انقلابى و اين خانواده هاى عزيزِ ايثارگر را مشمول توجّهات و ادعيه حضرت بقية اللَّه الاعظم ارواحنا فداه قرار بده؛ در فرج و ظهور آن حضرت تعجيل فرما.

 

پروردگارا! دنيا و آخرت اين ملت را آبادان كن، ما را با قرآن زنده بدار، ما را با قرآن بميران، پرچم اسلام و قرآن را روز به روز سربلندتر فرما. همه ملتهاى اسلامى را از عزّت و استقلال و بقيه نِعم بزرگ ملى و انسانى برخوردار كن.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) بحارالانوار، ج 59، ص 92

2) زادالمعاد، ص 531

3) مقصود معظم له «ماهاتير محمّد» نخست وزير مالزى است كه در چند سخنرانى ديگر نيز اشاره مستقيم فرمودند.

 

********

بيانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی 4-1-75

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه رب العالمين. والصّلاة والسّلام على سيدنا و نبينا ابى القاسم محمد و على آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيما بقية اللَّه فى الارضين.

 

شروع سال جديد در زير سايه نورانى مرقد مطهّر حضرت ثامن الائمه عليه آلاف التحيّة والثّناء، توفيقى براى همه ماست. چه مردم عزيز مشهد كه در طول سال هم از اين نعمت بزرگ برخوردارند و چه زوّار مشتاق و علاقه مندى كه از شهرها و مناطق ديگر عاشقانه تشريف آورده اند. حضور در اين مرقد مطهّر و زير سايه اين پايگاه نورانى، معنوى و الهى، فرصتى است كه همه ما بتوانيم به وظايفى كه به طور معمول، مخصوص شروع سال است، توجّه كنيم. وظايفى كه مربوط به مقاطع است و از جمله مقاطع براى همه ملتها و كشورها، مقطع سال است كه شمارش تاريخ، زندگى و عمر خود را با حساب آن مقطع انجام مى دهند.

 

اين نكته را همين جا بگويم كه ما مردم ايران، تنها ملتى هستيم كه هم مبدأ تاريخ قمرى و هم مبدأ تاريخ شمسى را براساس هجرت نبىّ مكرّم اسلام قرار داده و محاسبه مى كنيم. آغاز سال قمرى، اوّل ماه محرم است كه بقيه ملتهاى مسلمان هم در محاسبه ماههاى قمرى، با ما شريكند؛ ولى براى حسابهايى كه لازم است سر راست و مضبوط باشد، بقيه ملتهاى مسلمان، از سال ميلادى مسيحى استفاده مى كنند و تنها ملت ماست كه از سال شمسى استفاده مى كند كه آغاز آن نيز هجرت پيغمبر است. يعنى در واقع عيد نوروز كه اوّل سال شمسى است، يك سال ديگر بر هجرت پيغمبر و هجرت بزرگ اسلامى و پيدايش حكومت اسلامى اضافه مى شود. سال شمسى ما هم هجرى شمسى است و اين افتخار ملت ايران است. البته اين مسأله از سابق هم بوده است و مربوط به سالهاى اخير نيست؛ كه اين خود علاقه مندى اين ملت بزرگ را به مسائل اسلامى، حتّى در امر تاريخ نشان مى دهد. يكى از وظايف اوّل سال اين است كه هر كسى به حالات و حساب خود - هم حساب شخصى، هم حساب عمومى، هم شخص، هم جماعت مثل يك ملت - رسيدگى كند. اين بهانه خوبى است كه انسان به پشت سر خود برگردد و غفلتهايى را كه انجام داده است، كوتاهيها و كارهاى ناشايستى كه از او سر زده است و همچنين كارهاى خوب خود را يك بار ديگر مشاهده كند. يعنى، برادران و خواهران عزيز من! همه ما بايد عادت كنيم كه هر سالى كه نو مى شود، به مناسب اوّل سال، به گذشته يك ساله خود يك نگاهى بكنيم. هر يك از نقاط مثبت و منفى، به ما پيامى مى دهند.

 

من در آغاز سال نو، در پيامى به ملت عزيز ايران و ديگران، مطالبى را عرض كردهام. در آن پيام رؤوس آنچه را كه راجع به سال گذشته به نظر مى رسيده است، به اجمال گفته ام. آنچه را هم كه من توقّع دارم ملت عزيزمان به آن توجّه كند، فى الجمله و به اختصار بيان كرده ام. امروز نيز چند مطلب را پيرامون مسائل اساسى كه در سال گذشته و در اين ايام و در سالى كه شروع شده است و براى ملت ما حائز اهميت است، عرض مى كنم:

 

مطلب اوّل مربوط به شما مشهدي هاى عزيز و مؤمن است كه لازم است بگويم تا همه بدانند. ما براى انتخاباتى كه گذشت، از همه ملت ايران تشكّر كرديم؛ چون اقبال به انتخابات خيلى خوب بود. اما بايد از مردم مشهد يك تشكّر ديگر هم به طور ويژه بكنيم، چون رشد شركت در انتخابات در مشهد، نسبت به دوره قبلِ آن - بر اساس گزارشى كه به من داده اند - در حدود پنجاه درصد است. خيلى رقم بالايى است كه خبر از چيزهاى خوبى مى دهد و تحليلگران را به مداقّه مى طلبد. البته نمونه هاى برجستهاى از اين قبيل، در همه جا هست و در مورد مشهد، اين برجستگى ويژه وجود داشت كه اشاره شد.

 

اگر كسى با گزارشهاى كشور به قدر ما آشنا باشد، خواهد ديد همان طور كه در آن پيام عرض شد، سال گذشته سال پركار و پربارى بوده است. حقيقتاً در سرتاسر كشور در طول سال 1374، هزاران شعله كار بزرگ و باارزش - در زمينه هاى علمى، اخلاقى و معنوى،در زمينه آباد كردن و ساختن كشور، احياى ارزشهاى انقلاب، رفع ويرانيهاى بازمانده از دوران جنگ يا رژيم ستمشاهى - انجام شده است، يا در حال انجام بوده است كه امسال يا سالهاى بعد به پايان خواهد رسيد. حقيقتاً حركت عظيمى در كشور - در زمينه كار، تلاش، پيشرفت، افزايش ثروت عمومى كشور و آبادانيهاى گوناگون - آغاز شده است.

 

حقيقتاً اگر كسى بخواهد اين كشور را با كشورهاى آباد ديگر مقايسه كند، خواهد ديد كه جمهورى اسلامى از اين جهت براى ملت بزرگ ايران، يك دوره پرافتخارى را به ارمغان آورده است. جهات معنوى، مسائل سياسى و استقلال و آزادى در جاى خود محفوظ؛ از جهت سازندگى كشور، آنچه كه براى اين ملت انجام شده و در حال انجام است، مايه افتخار است.

 

بعضى كسان در دنيا درس مى گيرند و از الگوى ايرانى پيروى مى كنند. بعضى كسان ملت ايران را تحسين مىكنند و بعضى كسان به ملت ايران حسد مى ورزند و دشمنى مى كنند. البته بعضى كسان هم از حقايق ايران خبرى ندارند؛ تقصيرى هم ندارند. تا وقتى كه قلم در دست دشمن باشد و هر چه به قلمشان مىآيد عليه ملت ايران بنويسند و هر چه به دهانشان مى آيد بگويند، نمىشود گله كرد فلان انسان كه اهل كشور عربى، آفريقايى يا اروپايى است، چرا از وضع ايران خبر ندارد؟ البته ما به قدر توسعه تبليغات خودمان و رسانه ها تبليغ مى كنيم؛ اما شمول تبليغات دشمن بيشتر است و ده ها راديو، صدها روزنامه و مطبوعات عليه جمهورى اسلامى مىنويسند.

 

خوب؛ بنويسند، اهميتى ندارد. آنچه اهميت دارد، اراده و توكّل اين ملت و تدبير مسؤولان كشور است؛ همان كسانى كه بايد براى اين ملت برنامه ريزى كنند، نقشه بكشند و ثروت ملت را حفظ نمايند. اينها مهمّ است. وقتى كه اين كارها انجام شد، دشمن هر چه مىخواهد بگويد، بنويسد، فحّاشى كند. اينها مانع پيشرفت ما نمىشود.

 

بر خلاف بعضى افراد كه به مجرد اينكه از گوشه دنيا، يك روزنامه، يك مقاله، يك نويسنده يا سياست مدارى عليه جمهورى اسلامى حرفى مى زند، دست پاچه، ناراحت، متوحّش و عصبانى مى شوند، من مى گويم هر چه كه مى خواهند بگويند، بگويند. وقتى كه يك ملت، خودش و راهش را مى شناسد، تصميمش را گرفته است و اراده قوى دارد، دشمنان هر چه مى خواهند بگويند. حتّى وقتى معلوم است آنچه كه دشمن مى گويد و مى كند، از روى دشمنى است، اراده اين ملت را قويتر، پايش را استوارتر، توكلّش را به خدا بيشتر، اميدش را درخشانتر و آينده اش را به فضل پروردگار بهتر از امروز خواهد كرد.

 

اين، ملت است با اين اراده و اين ايمان و اين تصميم. آن هم بحمداللَّه دولت است كه با خدمتگزارى و با دلسوزى خود، كارها را با جدّيت دنبال مى كند. توليد مىكند، تجارت مى كند. مىسازد، صادر و وارد مى كند. بحمداللَّه در همه زمينه ها - فرهنگ، اقتصاد و ... - مشغول كارند.

 

البته من يك نگرانى مختصرى دارم - كه مربوط به امروز هم نيست؛ سالهاست كه اين نگرانى را دارم - و آن اين است كه بايد اقتصاد و ملت ايران از نفت جدا شود. اين مسأله را اخيراً به دولت خدمتگزار ابلاغ كرده ايم كه برايش برنامه ريزى كند و در حال برنامه ريزى است و كارهايى هم انجام داده است. ما بايد كارى كنيم كه ملت و دولت ايران، وابسته به نفت خود نباشند. چون متاسّفانه، امروز در دنيا نفت به سياستهاى بين المللى، كمپانيها و غارتگران بزرگ و جهانخوران و مستكبران وابسته است. در حقيقت، نفت در مشت آنهاست. هر گاه بخواهند، قيمتش را پايين مى آورند، توليد را كم يا زياد دور مى كنند، يكى را از دور خارج يا وارد دورْ مى كنند! نفت مال ماست؛ اما سياستش در دست ديگران است! چنين سرمايهاى مايه دردسر است.

 

البته دولت ما امروز حدّاكثر استفاده را از نفت مى كند و بايد هم بكند. اما بايد كارى كند كه بتواند روزى به دنيا اعلام نمايد كه از امروز تا شش ماه ديگر، تا يك سال يا چهل روز ديگر، مى خواهيم درِ چاههاى نفت را ببندم. مى خواهم يك قطره نفت صادر نكنم. دولت بايد بتواند تصميم بگيرد. بايد به نفت احتياج نداشته باشد.

 

ما ثروت، منابع طبيعى و توليدات داخلى زياد داريم. امكانات توليد ثروت در داخل كشور، خيلى زياد است. روزى به خاطر جنگ، اين كارها عملى نبود، ولى بحمداللَّه امروز عملى است. بايد هم انجام گيرد و انجام دهند. دولت هم اين كار را مىكند، بايد هم بكند. ما هم اخيراً اعلام و ابلاغ كردهايم كه اين كار شروع شود و مقدّمات كار، در حال انجام است. ممكن است اين طرح در مدت يك سال، دو سال، سه سال يا پنج سال نتيجه بدهد. اگر به فضل پروردگار، چنين شود، بسيارى از مشكلات اين كشور كاهش پيدا خواهد كرد. البته به شرط اين كه همه ملت؛ همه كسانى كه بازوى توانا، فكر و قلم فعّال، زبان گويا و دل بيدار دارند، پشت در پشت، با همين وحدتى كه امروز در ميان اين ملت است، تلاش كنند و نگذارند مردم تقسيم شوند.

 

براى اين ملت، وحدت، از همه چيز واجبتر است. اتّحاد و اتّفاق، اين ملت را در بحرانهاى سخت نجات داده است. بحمداللَّه امروز ما بحرانى هم نداريم. مشكل بزرگ و فوق العاده اى نداريم. اما به اتّحاد هم، كمال نياز و احتياج را داريم. همه بايد در حرفها و تبليغات انتخاباتشان، قبل و بعد از آن، در مجلس و در جاهاى ديگر، حرفى نزنند كه مردم، مابين خودشان احساس دوگانگى كنند و بين مردم اختلاف به وجود آيد. خداى ناخواسته، اگر اختلافى به وجود آيد، اين ملت شُل خواهد شد. علّت اين كه ما توانسته ايم تا به حال محكم بايستيم، همين اتّحاد و اتفاق شماست. هر چه بيشتر و محكمتر باشد، ما نيز در مقابل دشمنان شما مى توانيم محكمتر بايستيم.

 

و اما در مورد دشمنان و مسائل خارجى، مطلبى را براى شما مردم عزيز، به طور كوتاه بيان مى كنم. در زمينه مسائل جهانى، جمهورى اسلامى به همكارى بين المللى معتقد است. ما معتقديم در دنيا هم اگر ميان انسانهاى خيرخواه وحدتى وجود داشته باشد، كار دنيا اصلاح خواهد شد. منتها اين كار در دنيا، خيلى مشكل است. لذا ما در عرصه بين الملل دو نوع كار داريم. يك كارِ اصلى، كه عبارت است از همكاريهاى بين المللى - همكارى با ملتها، با دولتها و تلاشهاى مشترك - و يك كار اضطرارى، كه همان مبارزه است.

 

بله؛ ما در صحنه بين المللى مجبوريم با دشمنان اين ملت مبارزه كنيم. اى كاش اين ملت هيچ دشمنى نداشت و ما هم مجبور نبوديم با او مبارزه كنيم؛ اما اين ملت، دشمنان لجوج، عنود، خبيث، رذل، فريبگر، دروغگو و خطرناكى دارد. بايد با آنها مبارزه كرد. در زمينه مبارزه بين المللى نيز، ما دو گونه دشمن داريم. يكى دشمنان اصلى، كه مبارزه ما با آنهاست و ديگرى دشمنان غير اصلى. ما با آنها مبارزه نمى كنيم، بلكه سعى مى كنيم با آنها تفاهم نماييم؛ آنها را از اشتباه خارج و از دشمنى منصرف كنيم. اين مربوط به دشمنان درجه دو است. حتّى در مواردى نمى شود به آنها دشمن گفت. عمده، دشمنان اصلى هستند.

 

دشمن اصلى براى جمهورى اسلامى كيست؟ امروز دشمن اصلى ما در دنيا، صهيونيست و استكبار است. اصل قضيه در دشمنى با اسلام و نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران، صهيونيست و استكبار است.

 

اگر بخواهيم استكبار را درست ترجمه كنيم، امروز با دولت متجاوز و مستكبر و ياغى و گردن كشِ آمريكا تطبيق مى كند. امروز عمده مستكبرين عالم آنها هستند. داستان استكبار براى همه ملتها، داستان تلخى است. استكبار، يعنى در دنيا قدرتى هست كه به منافع ملتها و به خواست انسانها، توجّهى نمى كند. به مفاهيم ارزشى انسانى هيچ اعتنايى نمى كند. براى او فقط يك چيز اهميت دارد و آن خود اوست؛ آن هم با روحيه تكبّر، افزون خواهى و زورگويى! آن هم با زبان زور، با خشونت، با شدّت، با بى رحمى و سفّاكى! امروز آمريكا چنين وضعى دارد.

 

البته پليدتر از آمريكا، دولت صهيونيست، در فلسطين اشغالى است. چرا؟ چون بالاخره دولت آمريكا، يك دولت و متّكى به يك ملت است. در صورتى كه اساساً دولت غاصب صهيونيستى، متّكى بر يك ملت نيست! ملت ساكن آن مناطق، ملتى است كه امروز آواره است! اسراييل، از اوّل با ظلم و آدم كشى، با دروغ و فريب به وجود آمده است. در آن روز يك عدّه افراد زورگو و متجاوز، با پشتيبانى دولت انگليس به منطقه فلسطين آمدند. اهالى آن منطقه را بيرون كردند و فرزندان و بازماندگان آنها - بيش از يك ميليون نفر - هنوز هم در زير چادرها و در شرايط اردوگاهى زندگى مىكنند! زير چادر، يا چيزى شبيه چادر، در كوخها زندگى مى كنند! مردم فلسطين، در خارج از فلسطين، با حال كوخ نشينى و اردوگاه نشينى زندگى مى كنند. خانه هاى آنها و وطن آنها در اختيار كسانى است كه از اروپا، از استراليا، از آمريكا، از آسيا و از آفريقا به آن جا رفته اند و يك ملت جعلى و دروغين به وجود آوردهاند و در آن جا به نام يك ملت، زندگى مىكنند و دولتى هم دارند! اساساً چنين ملتى، وجود و هويّتى ندارد.

 

گناه جمهورى اسلامى اين است كه اين حرف را مىزند! جمهورى اسلامى بر خلاف دولتهاى ديگر كه از ترس يا با تطميع امريكا همين حرف حق را كتمان كرده و پوشيده داشتند، اين حرف را به صراحت مى زند و مى گويد حق، حقّ است و باطل، باطل است. ما نمىتوانيم انكار كنيم كه ملت فلسطين وجود داشته، ولى امروز آواره است. نمى توانيم انكار كنيم كه سرزمين فلسطين، از مردم فلسطين غصب شده است؛ آن هم نه با يك روش ظاهرا با نزاكت، بلكه با كشتار و آدمكشى و فريب و دروغ و اعمال زور و سفّاكى و قتل عام. دولت اسراييل با قتل عام و غدر و فريب و سفّاكى و لگدزدن به ارزشهاى انسانى به وجود آمد. حقوق يك ملت در مقابل پاى مهاجرين صهيونيست كه وارد فلسطين اشغالى شدند، قربانى شد. در طول قريب پنجاه سالى كه از عمر اين دولت جعلى مىگذرد، دائماً سركوب و قتل نفس و دروغ و فريب و تجاوز و حمله به انسانها و بيگناهان، مايه حيات و تداوم زندگى آن بوده است.

 

اسراييل اين است؛ آن وقت رئيس جمهور امريكا - كه واقعا انسان تعجّب مى كند - خجالت نمى كشد و روز روشن در مقابل افكار عمومى دنيا مى ايستد و با صداى بلند مى گويد كه ما مى خواهيم براى جلوگيرى از تروريسم، با اسراييل همكارى كنيم! واقعا انسان تعجّب مى كند كه اسم اين موضعگيرى چيست؟ اين، اسمش غفلت و بى انصافى و استكبار و زورگويى است. معناى اين حرف چيست؟ الان هم خطرناكترين و پليدترين تروريستهاى عالم، همين كسانى هستند كه در رأس قدرت كشور فلسطين اشغال شده مظلوم قرار دارند. شما مى خواهيد در مقابل تروريسم و تروريستها با اينها همكارى كنيد؟! كدام تروريستها؟ آن كسانى كه از وطن خود آواره شده اند و بعد از سالهاى متمادى، در اثر فشارها به جان آمدهاند و دستى از آستين در مى آورند و مشتى گره مى كنند و فرياد مى كشند تروريستند؟!

 

ما اين حقايق را مى گوييم. ما اين حقايق را مكتوم نگه نمى داريم. ما گناه دانسته ايم كه اين روشنترين حقايق را در اين دنيا كتمان كنيم؛ براى اين كه امريكا خوشش بيايد. اشخاص بسيارى در سطح دنيا - كسانى كه با ما در ارتباط تجارى يا سياسى هستند- محرمانه به ماموران و كسان ما مى گويند: علت دشمنى امريكا با شما، عبارت از همين مسأله خاورميانه و قضيه اسراييل است. مىگويند چرا شما مخالفت مىكنيد؟ صريحاً مى گويند كه اين قضيه حقوق بشر و محاكمات آنچنانى و حقوق زن و از اين حرفهايى كه عليه جمهورى اسلامى، در رسانه هاى امريكايى و صهيونيستى گفته مىشود، همه اش حرف است. ما خودمان مى دانستيم كه اين حرف است؛ اما حالا آنها هم اين را اقرار مى كنند.

 

من هميشه به كسانى كه احساس ضعف مى كردند، مى گفتم: چرا شما فريب تبليغات را بخوريد؟ چرا بايد خيال كنيد كه وقتى امريكا از حقوق بشر مىگويد، واقعاً نگران ضايع شدن حقوق بشر در ايران است؟ آنها براى بشر دل نمى سوزانند. آنها خودشان بزرگترين نقض كنندگان حقوق بشرند. آنها كسانى هستند كه در روز روشن، هشتاد نفر آدم را در يكى از شهرهاى امريكا، زنده زنده، در يك خانه سوزاندند و خم به ابروشان نيامد. آنها به بشر و حقوق بشر چه كار دارند؟ حقوق بشر را چه مى شناسند؟

 

مسأله آنها در جاى ديگر است. دردشان از جاى ديگر است. آنها مىگويند شما چرا با اسراييل كنار نمى آييد و مثل ديگران، حكم قتل ملت فلسطين را امضاء نمى كنيد؟! حرفشان اين است. من هميشه اين موضوع را به همه مى گفتم. حالا خود آنها اعتراف مى كنند و به ما مىگويند كه فشارهاى امريكا و محاصره اقتصادى و تبليغات خصمانه و رذالت آميزِ عناصرى از دستگاه قانون گذارى و اجرايى امريكا عليه جمهورى اسلامى، همه و همه به قضيه اسراييل مربوط است. مى گويند شما چرا صلح خاورميانه را قبول نداريد؟ چرا مىگوييد اين صلح نيست و سازش گرگ و ميش است؟ چرا نمى آييد اين سازش را امضاء كنيد؟ آنها حكم قتل فلسطينيها را از ما مىخواهند! قضيه اين است.

 

پس، امروز در رأس دشمنان خارجى اين ملت - كه مبارزه اصلى سياسى خارجى ما در دنيا با اوست - رژيم فاسدِ غاصبِ خبيثِ صهيونيستِ حاكم بر فلسطين اشغالى و پشت سر او، رژيم ايالات متّحده امريكاست. ايالات متحده امريكا با آن عرض و طول و با آن پيشرفتهاى علمى و يك كشور و ملت بزرگ، بازيچه دست صهيونيستها شده است؛ مثل غولى كه افسارش دست يك سگ است و هر جا مىخواهد، او را مىبرد! امروز، دولت امريكا با آن حجمِ ثروت و سابقه و اهميتى كه از لحاظ سياسى و اقتصادى و نظامى براى خودش در دنيا قائل شده است، بازيچه دست صهيونيستها و دولت اسراييل شده است.وقتى رئيس جمهور امريكا، عليه جمهورى اسلامى، تصميمى اتّخاذ مىكند، به مجمع صهيونيستهاى امريكا مىرود و در آنجا گزارشش را مى دهد و در دنيا پخش مى شود. اين، براى ملت امريكا ننگ است.

 

اينها دشمنان اصلى ما هستند. البته در گوشه و كنار دنيا، باز هم عليه ما دشمنى و خباثت مى شود، اما اينها آن اهميت چندانى ندارد و مسأله اصلى نيست. همين قضاياى اخير دستگاه قضايى آلمان كه يك حركت بسيار زشت و نفرت انگيزى را به خاطر صهيونيستها انجام دادند، از اين نوع است. البته دولت آلمان خودش را كنار مى كشد و مىگويد به دستگاه قضايى كشورش مربوط است. هم ما مىدانيم و هم آنها مى دانند كه اينطور نيست كه دولت آلمان، تسلّطى بر دستگاه قضايى كشورش نداشته باشد. جاهايى را خود ما مطّلعيم كه اعمال نفوذ كرده اند. در حقيقت فشار صهيونيستها به دولت آلمان و دستگاه قضايى آن كشور است. اما اهميتى ندارد. اينها كارهايى است كه بايد دولت ما و وزارت امور خارجه خود ما حلّ و فصل كنند كه بحمداللَّه به خوبى مشغول خدمتند و كار مىكنند و حلّ و فصل هم خواهند كرد. اينها چيزى نيست كه به عنوان يك مسأله براى ملت محسوب شود. آنچه كه براى ملت مهم است، همان نكته اى است كه اشاره كردم؛ يعنى مسأله امريكا و اسراييل. اساس مسأله اين است. ملت عزيز ايران! حرفى كه من به عنوان جمع بندى هفده سال انقلاب پيروزمندِ سربلندِ نظام جمهورى اسلامى و به عنوان جمع بندى نظرات امام راحلمان و نظرات اين مردم، مى توانم مطرح كنم، يك كلمه است و آن اين است كه هر دولت و جمعيت و ملت و شخصى در دنيا خيال كند كه مى تواند با زور و تهديد، ملت ايران را تحت تاثير قرار دهد، سخت در اشتباه است. اين ملت، با هشت سال مقاومت جوانمردانه خود در جنگ تحميلى؛ با هفده سال ايستادگى در مقابل تهديدها و خباثتهاى استكبار و دشمنان، حداقل اين مسأله را به همه دنيا ثابت كرده است كه ملتى نيست كه با زور و تهديد بشود او را به راهى كشاند، يا از راهى برگرداند.اين مادران را ببينيد! اين شيرزنانى كه فرزندان خود را در راه خدا، به جبهه هاى جنگ فرستادند - مثل كسى كه به حجله عروسى مى فرستد - و خم به ابرو نياوردند. ببينيد اين ملت مبارز را! ببينيد ملت ايران، در طول اين هفده سال، از چه پيچهاى خطرناكى گذشته است! در اوّلِ انقلاب، تهديدهاى گوناگون دشمنان داخلى، ليبرالها، مخالفين با امام و ولايت، مخالفين با اسمِ اسلام براى اين جمهورى و مخالفين با اسمِ اسلام براى مجلس شوراى اسلامى را ديديد!؟ در دروه اوّل، امام بزرگوار ما، در نامهاى كه به مجلس شوراى اسلامى نوشتند، كلمه اسلام را در مجلس آوردند كه بسيار كار زيركانهاى بود. امام رحمة اللَّه عليه هم هوشمند و زيرك بود، و هم با تجربه. امام تجربه داشت و مىدانست كه اگر اسم اسلام، با نام مجلس شورا در اوّل مشروطيت هم، همراه مىشد - مشروطيتى كه با خون ملت و با نام اسلام و با رهبرى علماى دين به وجود آمده بود - شصت سال از اسلام دور نمى افتاد! امام اين موضوع را مىدانست. در نامه نوشت «مجلس شوراى اسلامى». لذا نمايندگان مجلس گفتند بايد اين موضوع، قانونى و رسمى شود. بايستى اسم مجلس شوراى اسلامى به صورت قانون در آيد. در همان مجلس كه نمايندگانش به وسيله همين مردم مؤمن و انقلابى انتخاب شده بودند، كسانى بودند كه مى گفتند اسم اسلامى چيست؟!

 

عجيب بود. ما باورمان نمى آمد كه ممكن است بعد از پيروزى انقلاب - در حالى كه هنوز يك سال و نيم يا دو سال از پيروزى انقلاب نگذشته است - كسانى پيدا شوند كه با اسم اسلام بر روى مجلس شورا، مخالفت كنند! اما كردند! اين كه ما مرتّب مىگوييم مواظب باشيد كه چه كسى را به مجلس شوراى اسلامى مى فرستيد، به خاطر اين است كه كسانى را بفرستيد كه فدايى اسلام باشند. بدانند كه فقط اسلام درد اين كشور و ملت را درمان خواهد كرد و بس. كسانى را بفرستيد كه تجربه داشته باشند و گول نخورند. با نام ليبرالى و تحت عنوان آزادى نخواهند پايه تفكّر اسلامى را در اين كشور بلرزانند و سست كنند. بايد اين نوع افراد به مجلس شوراى اسلامى بروند. اينها مى توانند در مقابل دشمنان سينه سپر كنند و از شما دفاع نمايند.

 

ملت ايران، به خاطر اين كه در طول هفده سال، اين همه رنجهاى گوناگون را ديده است، محكم ايستاده و تكان نخورده و راه خدا و اسلام را پيش رفته است. امروز هم به فضل پروردگار، از روز پيروزى انقلاب، نه كه هفده سال، بلكه دهها سال جلو هستيم. ما در طول اين هفده سال، راهى طولانى را طى كرده ايم. روزى كه اين ملت، به وسيله انقلاب شكوهمند شما مردم از چنگ مزدوران بيگانه - يعنى از چنگ خاندان پهلوى و نظاميها و مزدورانشان - خارج شد، در واقع يك ظاهر بىباطن و يك قالب و هيكل پوچ بود. ثروتهايش را نابود كرده بودند. زراعت آن را از بين برده بودند. صنعتش را صددرصد وابسته به وجود آورده بودند. كار سازنده را به ميزان نزديك به صفر رسانده بودند. معنويّات و اخلاق را هم به كلّى ضايع كرده بودند. آنچه كه مىبينيد، در طول اين هفده سال به همّت شما مردم و و باقدرت مسؤولان دلسوز و با وجود همه موانع و مشكلات به وجود آمده است و امروز دشمنان خارجى مىبينند و حسد مىبرند و ناراحت مىشوند. چارهاى هم ندارند!

 

علىرغم ميل دشمنان خارجى و على رغم ميل امريكا و اسراييل و آنهايى كه نمىتوانند پيشرفت اين ملت را ببينند و مىخواهند ايران منزوى باشد، ما - به فضل پروردگار - ارتباطمان را در سطح جهان گسترش خواهيم داد. اگر كسانى هم تحت تأثير امريكا قرار گيرند و بخواهند با جمهورى اسلامى دشمنى كنند، ما باكى نداريم.

 

اين ملت، بحمداللَّه مىتواند روى پاى خود بايستد. در طول اين هفده سال، بارها از طرف دولتهايى تهديد به قطع رابطه شده است. در قضاياى مختلفى، كشورهاى اروپايى سفراى خود را دست جمعى از ايران خارج كردند، به خيالى كه حالا زمين به زمان خواهد خورد و آسمان به زمين خواهد آمد و همه چيز به هم خواهد ريخت! اما ديدند كه آب از آب تكان نخورد. لابد دولتهاى اروپايى اين واقعه را يادشان است. اميدواريم كه يادشان باشد و اشتباه نكنند. يك روز، همه سفراى اروپايى از تهران خارج شدند و وانمود كردند كه ما با شما قهريم! جمهورى اسلامى گفت: برويد به سلامت! بعد از مدتى كه گذشت، ديدند كه جمهورى اسلامى، هيچ احتياجى به آنها ابراز نمى كند و هيچ نيازى به آنها ندارد. بحمداللَّه، آنها بنابر احتياج خودشان، شروع به برگشتن كردند!

 

هميشه همين طور است. مهم اين است كه اين ملت، قدر خود را بداند. مهم اين است كه مسؤولان اين كشور، قدر اين ملت را بدانند و مىدانند. هر كسى در هر بخشى فعّاليت مىكند، بايد بداند كه اين ملت، ملتى بزرگ و قدرتمند و با ايمان و شكست ناپذير است. مادامى كه در ميان خود، اتّحاد كلمه و توكّل به خدا را حفظ كنيد، دنيا نمى تواند بر شما فائق و پيروز شود.

 

پروردگارا! رحمت و فضل و لطف بىپايان خود را مثل بارانِ فرو ريزنده، بر اين ملت نازل كن. پروردگارا! امام بزرگوار را - كه اين راه را به ما نشان داد - در اعلىدرجات علّيّين، با اوليايت محشور كن. پروردگارا! درجات شهداى عزيز ما را كه با خون خود، اين راه را باز كردند و اين جاده را كوبيدند، روز به روز عاليتر كن. پروردگارا! جانبازان و ايثارگران و آزادگان و رزمندگان و نيروهاى مؤمن و حزب اللّهى و بسيجى را كه كمر بسته اين راه هستند، مشمول هدايت و فضل و لطف خود قرار بده. هر كس براى اين ملت كار و تلاش مىكند، لطف و رحمت خود را بر او نازل كن. پروردگارا! قلب مقدّس ولىّ عصر را از ما راضى و خشنود فرما.ما را در حضور و غيبتش، جزو سربازان آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! دوستىِ دوستان خدا و دشمنىِ دشمنان او را در دلهاى ما بيشتر كن. همه دستهايى را كه براى اين ملت كار و تلاش مى كنند، محكم و مستحكم و مشمول بركات خود قرار بده. پروردگارا! آنچه كه گفتيم و شنيديم، براى خودت و در راهت قرار بده و آن را از ما قبول فرما.

 

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-76

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المكرّمين. سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين. اللهم صلّ على على بن موسى الرّضا المرتضى، الامام التّقى النّقى و حجّتك على من فوق الارض و من تحت الثّرى. الصّديق الشّهيد صلاة كثيرة تامة زاكية متواصلة متواتره مترادفة. كافضل ما صليّت على احد من اوليائك(1). قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «يريدون ليطفؤا نور اللَّه بافواههم واللَّه متمّ نوره ولوكره الكافرون. هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدّين كلّه و لوكره المشركون.(2)»

 

اوّلاً ولادت با سعادت امام همام، حضرت على بن موسى الرّضا عليه الصّلاة والسّلام را كه امسال با عيد نوروز مقارن و مصادف شده است، براى سال جديد و ملت عزيز و ميهن عزيز و گرامي مان به فال نيك مى گيريم. ثانياً هم عيد نوروز و هم اين ولادت بزرگ را به همه شما عزيزانى كه در اين جا اين اجتماع متراكم و با شكوه را تشكيل داده ايد و همچنين به همه ملت بزرگ ايران و به همه مسلمانان و معتقدان به اهل بيت نبوّت و رسالت و نيز به همه ايرانيانى كه در سراسر جهان هستند، تبريك عرض مىكنم.

 

امروز فكر كردم كه از فرصت استفاده شود و ضمن اين كه مسائل مهمّى را كه مناسب مى دانم در آغاز اين سال جديد هجرى شمسى عرض شود، يك نكته قرآنى هم مطرح گردد. در واقع، آنچه به عنوان يك مسأله قرآنى و اسلامى عرض مىشود، به نظر من با آن مطلبى كه براى ملت عزيز ايران شنيدنش در اين ايام لازم است، منطبق است. آن نكته قرآنى اين است كه در آيات متعدّدى از قرآن كريم، خداى متعال وعده فرموده است كه دين خدا و دين حق را در مقابل كارشكنيها و دشمنيها و حسادتها و كينورزيهاى دشمنان در طول زمان، حفظ خواهد كرد. اين آيه شريفه اى كه مربوط به سوره «صف» است، يكى از آن آيات است: «يريدون ليطفؤا نوراللَّه بافواههم». اين آيه كريمه، راه خدا و دين خدا را به نور، آن هم نور خدا تشبيه فرموده است. نور خدا چون منتسب به حضرت باريتعالى است، طبعاً از همه انوارى كه در ذهن بشر مى گنجد - مثل نور خورشيد و نور ستارگان و انوار قويتر از آن - به مراتب و به قدر بى نهايت قويتر است. دشمنىِ دشمنان را هم به پُف كردن با دهان تشبيه كرده است. همانگونه كه كسى پُف مى كند و نور شمع يا چراغى را خاموش مى كند، دشمنان مى خواهند پُف كنند و نور خدا را خاموش كنند! نور خدا طبعاً از همه آنچه كه در ذهن بشر مى گنجد، قويتر است. اگر بگويند كسى نور خورشيد را با هواى ضعيفى كه از دهان خارج مى كند، مىخواهد خاموش كند، عقلا بر اين تصميم احمقانه و كودكانه، خنده تمسخر مىزنند؛ چه رسد به نور خداى متعال.

 

قرآن كريم، دين حق را به اين نور تشبيه مىكند و تلاش دشمنان را - چه تلاش نظامى، چه تلاش تبليغاتى، چه تلاش سياسى، چه تلاش اقتصادى و كلاًّ همه آنچه را كه دشمنان، ديروز و امروز و در آينده در مقابل دين خدا عمل كردهاند - به همان هواى ضعيف و پُفى كه از دهان كسى خارج مى شود، تشبيه مىكند. اين كيد دشمن، چقدر در مقابل اراده ذات مقدّس پروردگار ضعيف است. «واللَّه متمّ نوره و لوكره الكافرون». اين، وعده اى است كه خداى متعال فرموده است. يعنى اينطور مسلّم گردانيده است كه هر جا حركت و تلاش و نهادى مبتنى بر دين خدا پا گرفت، تلاش دشمنان خدا نمىتواند آن را از بين ببرد و نابود كند. البته شرايطى دارد كه آن شرايط، در مجموعه معارف دين ذكر شده است؛ اما اصل و حقيقت مطلب، همين است. ما به تاريخ هم كه نگاه مى كنيم، همين را مشاهده مى كنيم و درست هم همين است.

 

در دنباله اين آيه مى فرمايد: «هوالّذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدّين كله و لوكره المشركون». آن نكته اى كه مىخواهم عرض كنم، در ضمن اين آيه شريفه است. يعنى مى فرمايد كه خداى متعال تصميم گرفته است دين خود، دين حق، راه درست و صراط مستقيم الهى را بر همه اديان بشرى و همه آنچه كه در دست بشر وجود دارد - كه حق نيست و باطل است - غلبه دهد؛ چه آنچه كه از اصل باطل است و چه آنچه كه روزى حق بوده و بعد با تصرّف متصرّفان و تحريفگران، به صورت باطل درآمده است. دين خدا بر همه دينها غلبه خواهد كرد؛ يعنى همه فرهنگهاى بشرى، همه سيستمهاى اقتصادى، همهى روشهاى حكومتى و همه شيوه هاى زندگى غلط، بالأخره محكوم دين خدا خواهند شد. بگذار چند روز و چند صباحى، به قدر تلاش اصحاب خود و ضعف اصحاب حق جولانى كنند؛ اما در نهايت، دين خدا همه روى زمين را فرا خواهد گرفت و همه انسانها و افراد بشر، از دين خدا بهره مند خواهند شد. اين، مضمون اين آيه شريفه است.

 

سؤالى كه در اين جا مطرح مىشود، اين است كه دين خدا چگونه بر روى زمين مسلّط خواهد شد؟ آيا دين خدا، با زور و با قدرت سياسى و نظامى در سطح عالم گسترش پيدا خواهد كرد؟ يقيناً نمىتواند اينطور باشد. اين، هنرى نيست كه دين و عقيده اى را كسانى كه صاحب آن عقيده اند و شمشير در دستشان است و قدرت دارند، بر روى كشورها و نقاط متصرّف خود، اشاعه و گسترش دهند و مردم را مجبور كنند كه برطبق اين عقيده رفتار نمايند. دين باطل هم مىتواند همين خصوصيات را پيدا كند. يعنى يك نفر، عقيده غلطى را با شمشير بر زندگى بشر مسلّط كند؛ مثل اين كه تفكّر ماركسيستى و روش زندگى كمونيستى، در چند سالى از سالهاى اين قرن، به زور بر كشورها و ملتهايى مسلّط شد و مردم به شيوه كمونيستى زندگى مى كردند. دين خدا اين طور نمى خواهد كه بر روى زمين، بر كشورها و ملتها و اديان ديگر غلبه پيدا كند. دين خدا بر دلها مسلّط مى شود و با شمشير و زور نمىشود بر دل مسلّط شد. دل بايد بفهمد، بپذيرد و از روى طوع و رغبت، زير بار روش و عقيده و ايمانى برود. اين طور كه شد، آن وقت از منافع آن ايمان و عقيده دينى، بهرهمند خواهد شد. با زور و شمشير نمى شود. نه؛ اسلام چنين چيزى را نخواسته است.

 

البته دشمنان خدا و دشمنان اسلام در طول زمان، در اين زمينه حرفهاى نادرست زيادى زدهاند كه كار به حرف آنها نداريم. عدّه اى اينطور وانمود كردند كه اسلام با شمشير در دنيا منتشر شد. عدّه اى هم از آن طرف پشت بام افتادند و گفتند اصلاً اسلام شمشير ندارد! هر دو حرف، غلط بود و هر كدام بحثهايى طولانى دارد و من درباره آنها نمىخواهم صحبت كنم. سخن من درباره يك مطلب ديگر است كه براى امروزِ مردم و كشور و مسؤولان ما بسيار مهمّ است. پس، دين خدا و دين اسلام، اگر ادّعا مىكند كه بر همه روشهاى زندگى، بر همه شيوه هاى حكومتى و بر شيوه هاى اجتماعى و فرهنگهاى دستساز بشرى مسلّط خواهد شد، معنايش اين نيست كه با شمشير مسلّط مىشود. اگر با شمشير نيست، پس با چيست؟ پاسخ به اين سؤال، آن نكته اصلى است.

 

اسلام دو وسيله ديگر دارد كه با كمك اين دو وسيله مى تواند بر همه اديان عالم پيروز شود؛ همه دلها را جذب كند و همه منطقهاى پوشالى مقابل خود را شكست دهد. آن دو وسيله چيست؟ يكى، عبارت است از منطق قوى و استدلال محكم و دلايل متقن كه اسلام از آن برخوردار است. ديگرى، عبارت از عدالت به معناى حقيقىِ كلمه و به صورت مطلق است. اين، دو ابزار براى پيشرفت اسلام است.

 

منطق قوى و استدلال محكم در مقابل تصرّف افكار مردم دنيا مؤثّر است. يعنى شما نگاه مى كنيد، مى بينيد كه در طول زمان، فراوان عليه اسلام شبهه درست كردند، به اشكال تراشى پرداختند و استدلال سازى كردند تا بلكه بتوانند عقايد اسلامى را سست و موهوم كنند؛ اما عقايد اسلامى به خاطر استحكامى كه دارد و چون منطق دنبال تفكّر اسلامى است - نه فقط عقايد كه احكام اسلامى نيز همينطور است؛ چون متّكى به منطق و همراه استدلال است؛ چون هر ذهن صحيح و سالم و اهل و فهم و استدلالى، در مقابل منطق اسلام تسليم و خاضع مى شود - روز به روز گسترش پيدا كرده است.

 

شما امروز اسلام را با پنجاه سال قبل مقايسه كنيد. امروز در كشورهايى كه رژيمهاى آنها با همه ابزارهاى ممكن با اسلام مىجنگند، اسلام رو به گسترش است. به عنوان مثال رژيم ايالات متّحده امريكا با هر وسيله اى كه به دستش برسد و بتواند، با اسلام مبارزه مى كند - البته ظاهر مطلب را هم حفظ مىكند و مى گويد من با اسلام معارضه اى ندارم، يا با مسلمانان دشمنى ندارم؛ اما اين، يك ظاهر نفاق آلود است، بر اى اين كه مسلمين را از آنچه كه مى گذرد، غافل كند - اما در همين كشورى كه رژيم آن با اسلام مخالف است و اگر اسلام صحيح و ناب را جايى سراغ كند، با هر وسيله ممكن با آن مبارزه مى كند، آنگونه كه آمارها نشان مى دهد، اسلام دين دوم است. يعنى تعداد مسلمانان در اين كشور، بسيار زياد است و روزبهروز نه فقط سياهان امريكا، بلكه سفيدپوستان امريكا - امريكاييهاى نژاد بومى اصلى كه شايد چند نسل است كه در اين كشور هستند - به اسلام گرايش پيدا مىكنند. در اروپا همينطور است. در آفريقا همينطور است. در شرق دور همينطور است.

 

با وجود آن كه اين همه با اسلام مخالفت مى كنند، ولى رو به توسعه است. چرا؟ چون استدلال و منطق، با اسلام همراه است. اين استدلال، فقط استدلال دانشگاهى هم نيست كه بگوييم فقط دانشمندان اين استدلال را مى فهمند؛ نه. اسلام در بطن خود، عقايد و احكامى دارد كه هر انسان سليمالطبعى را در مقابل خود جذب و به خود معتقد مى كند. مسأله، مسأله استدلالهاى پيچيده و معضل فلسفى فقط نيست كه اسلام، از آن هم برخوردار است. استدلال اسلامى كه مى گوييم، يعنى استدلالى كه براى عامّه مردم، قابل فهم است. اين، يك ابزار است كه در اختيار اسلام قرار دارد.

 

البته در همين جا، من به همه علاقه مندان و عشّاق گسترش اسلام عرض كنم كه درست نقطه مقابل اين پيروزى، آن است كه كسانى خرافات را به نام اسلام بيان كنند. بزرگترين دشمنى در اين قسمت با اسلام، همين است كه كسانى به نام اسلام، به نام دين خدا و به نام محبّت اهل بيت عليهم السّلام، خرافاتى را اشاعه دهند كه وقتى كسانى از اين خرافات اطّلاع پيدا مىكنند، بگويند «اگر اسلام اين است، ما اين اسلام را نمى خواهيم!» اين، ضربه بزرگى است.

 

من در دو، سه سال قبل از اين، راجع به قمه زدن مطلبى را گفتم و مردم عزيز ما، آن مطلب را با همه وجود پذيرفتند و عمل كردند. اخيراً مطلبى را كسى به من گفت كه خيلى برايم جالب و عجيب بود. براى شما هم آن مطلب را نقل مى كنم. كسى كه با مسائل كشور شوروى سابق و اين بخشى كه شيعه نشين است - جمهورى آذربايجان - آشنا بود، مى گفت: آن زمان كه كمونيستها بر منطقه آذربايجان شوروى سابق مسلّط شدند، همه آثار اسلامى را از آنجا محو كردند. مثلاً مساجد را به انبار تبديل كردند، سالنهاى دينى و حسينيه ها را به چيزهاى ديگرى تبديل كردند و هيچ نشانهاى از اسلام و دين و تشيّع باقى نگذاشتند. فقط يك چيز را اجازه دادند و آن، قمه زدن بود! دستورالعمل رؤساى كمونيستى به زيردستان خودشان اين بود كه مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار كنند، قرآن بخوانند، عزادارى كنند، هيچ كار دينى نبايد بكنند؛ اما اجازه دارند قمه بزنند! چرا؟ چون قمه زدن، براى آنها يك وسيله تبليغ بر ضدّ دين و بر ضدّ تشيع بود. بنابراين، گاهى دشمن از بعضى چيزها، اين گونه عليه دين استفاده مى كند. هرجا خرافات به ميان آيد، دين خالص بدنام خواهد شد.

 

مبلّغان دينى، علماى دينى، متفكّران دينى، عشّاق گسترش اسلام، علاقهمندان به اسلام و اهلبيت عليهم السّلام بايد توجّه كنند كه اسلام و قرآن، با استدلال و منطق همراه است. مكتب اهل بيت، با منطق و استدلال همراه است. اگر استدلال را از آن جدا كردند و به جاى استدلال، خداى نكرده چيزى را وارد كردند كه از منطق دور است و جنبه خرافى دارد، اين درست ضدّ استدلال عمل خواهد كرد. پس، يك ابزار اسلام براى گسترش و غلبه بر همه اديان و جماعات و ملل و كشورها، عبارت از منطق است و ديگرى، عبارت از عدالت اجتماعى است.

 

فرق عدالت اجتماعى با منطق اين است كه منطق و استدلال را همه مسلمانانى كه حتّى در اقليّت هم باشند، مى توانند به كسانى كه درباره اسلام دچار ترديدند، ارائه دهند. مثلاً فرض بفرماييد، اگر يك دانشمند اسلامى در كشورى زندگى كند كه مسلمانان در آن كشور، در اقليّت قرار داشته باشند، مى تواند عقايد اسلامى و استدلال و منطق اسلام را ارائه كند. اما عدالت اجتماعى چه؟ عدالت اجتماعىِ اسلام، فقط در هنگامى قابل ارائه و عرضه كردن است كه يك حكومت اسلامى بر پا شود. عدل اسلام در هنگامى است كه حكومت اسلامى و نظام اسلامى در كشورى وجود داشته باشد؛ والّا عدالت اسلامى چگونه قابل اجراست؟

 

در قطعاتى از تاريخ كه حاكميت اسلام، حاكميت حقيقى بوده است - مثل دوران اميرالمؤمنين عليه السّلام، يا بعضى از دوران ديگر صدر اسلام - همان مقدار از عدالت اسلامى كه باقى مانده، دلها را به خود جذب كرده است. شما ببينيد چند نفر از نويسندگان و دانشمندان غيرمسلمان، درباره اميرالمؤمنين عليه السّلام كتاب نوشته اند و راجع به عدالت آن حضرت سخن گفته اند؛ به انگيزه عدالت، على عليه السّلام را شناخته اند و به او دل باخته اند. عدالت، اينگونه است. اگر جامعه اى كه براساس اسلام به وجود مى آيد، در ميان خود، عدالت اجتماعى و عدالت حقوقى و عدالت قضايى و عدالت اجرايى داشته باشد، عدالت به معناى مطلق كلمه در ميان مردم اجرا شود و تقسيم صحيح ثروت باشد، خود اين عدالت در اين جامعه، عاملى براى جذب دلهاى ملتها و مردم در همه جاى دنيا به اسلام است. چرا؟ چون انسانها از بى عدالتى رنج مىبرند.

 

امروز در كشورهايى هم كه داراى ثروت مادّى و علمىِ فراوان هستند، بىعدالتى هست و عدالت به معناى حقيقى كلمه نيست. لذا اكثريت انسانها در آن كشورها دچار رنجند. چرا؟ چون درباره آنها عدالت اجرا نمى شود. وقتى اينها ببينند كه در گوشه اى از دنيا حكومتى وجود دارد و نظامى هست كه براساس اسلام شكل گرفته و در اين نظام، عدالت مستقر است و مردم از عدالت بهره مندند و در آن، بى عدالتى و زورگويىِ افراد به يكديگر و تجاوز و تعرّض به حقوق ديگران نيست و در آن مظلومى وجود ندارد كه دستش به دادرسى و دادگسترى نرسد، نسبت به آن نظام، جذب مىشوند. خودِ اين، عامل گسترش اسلام است. پس، عامل دومِ گسترش اسلام، عدالت است. عدالت، مقوله اى است كه امروز جمهورى اسلامى، مخاطب به آن است.

 

البته عدالت كامل و مطلق، چيزى نيست كه در ظرف دو سال و پنج سال و ده سال، به وسيله انسانهاى ناقصى از قبيل ما قابل استقرار يابد. عدالت، مقوله بسيار دشوارى است. عدالت، بسيار صعب الوصول و مشكل است. جامعه بايد از لحاظ اخلاقى ساخته شود، تا بتوان عدالت كامل را در آن اجرا كرد.

 

نكته ديگر اين كه از اوّل تشكيل حكومت جمهورى اسلامى تا امروز، به فضل پروردگار تلاشهاى بسيارى براى استقرار عدالت شده است. آن ظلمها، آن زورگوييها، آن از بالا حقوق افراد جامعه را غصب كردنها، آن مالاندوزيهاى قدرتمندان - كه آن كسى كه در رأس قدرت قرار داشت، از همه مردمِ كشور ثروتمندتر بود - امرى عادّى نبود. سلاطين قاجار، سلاطين پهلوى - از قبليها ما درست خبر نداريم و كارى هم با آنها نداريم - آن كسانى كه در رأس حكومت بودند و آن كسى كه به عنوان پادشاه در اين كشور زندگى مى كرد و رئيس كشور بود، از همه افراد ملت ثروتمندتر بودند. اين، از كجاست؟ مگر جز با ظلم، چنين چيزى ممكن است؟ اموال مردم را مىگرفتند. رضاخان هرجا ملك خوبى بود، هرجا چيز چشمگيرى بود، هرجا عمارت زيبايى بود، دست مى گذاشت و ثروت انبوه عظيمى براى خودش درست مىكرد و چقدر از مناطق كشور را كه يكجا دست گذاشت و آن را متعلّق به خودش كرد! بازماندگان او هم همينطور بودند. در رأس قدرت، بى عدالتىِ مطلق بود. هرچه از رأس قدرت پايينتر مى آمديم، اين بى عدالتى هم پايينتر مىآمد و گسترش پيدا مىكرد. هر كس در آن نظام دستش مىرسيد كه به ديگرى ظلم كند، ظلم مىكرد. جلوگيرى هم نداشت.جلودارى هم نبود. آن نظامها، اينگونه بودند.

 

در نظام جمهورى اسلامى، بحمداللَّه مطلب به عكس است. اگر يك وقت هم گزارشى از برخى بى عدالتيها يا تعرّضها و تجاوزها مى رسد، مطلقاً مربوط به كسانى كه در رتبه هاى بالاى حكومت هستند، نيست. آن كسانى كه در رأس قدرتند؛ آن كسانى كه در رأس حكومتند، زندگيهايى مثل زندگيهاى مردم متوسّط - بعضاً پايين تر از متوسّط - دارند، طمعى به مال مردم ندارند، طمعى به مال دنيا ندارند. خدا را شكر مىكنيم كه پروردگار عالم، اين سنّت و سيره سجيّه پسنديده را در جمهورى اسلامى قرار داد كه كسى از مسؤولان نخواهد به ثروت تفاخر كند. آن روزها به ثروت تفاخر مىكردند، چون يك امتياز بود؛ ولى امروز ثروت داشتن مسؤولان، يك جنبه منفى است. اگر يكى از مسؤولان داراى ثروتى باشد، مال و منالى داشته باشد، خانه آن چنانى داشته باشد، وضعيت آن چنانى داشته باشد، اين يك امر منفى است. هم از نظر مردم بحمداللَّه منفى است، هم از نظر مسؤولان منفى است، هم آن كسانى كه دارند، مىدانند كه يك نقطه منفى است. اين، در نظام جمهورى اسلامى، مسأله خيلى مهمّى است. اين، همان حركت به سمت عدالت است كه از اوّل انقلاب بحمداللَّه شروع شد - امام بزرگوار ما مظهر پاكدامنى و پارسايى و بىاعتنايى به دنيا بود - و بحمداللَّه رواج داشت. در نظام حكومت امروز هم همين طور است.

 

بنابراين، هم كارهايى كه شده است و هم آنچه كه به معناى عدالت مطلق مورد نظر است، يك حركت بلندمدّت لازم دارد؛ ولى آنچيزى كه من مىخواهم به مسؤولان و به مردم عرض كنم، اين نكته است كه در دوران بازسازى، خطر دنياطلبى بيشتر از هميشه است. در دوران بازسازى، ثروتها انباشته مى شود؛ چون دوران بازسازى، دوران تراكم كارها، دوران انباشت ثروتها، دوران افزايش فعّاليتهاى اقتصادى و دورانى است كه اگر كسى مى تواند تلاشى بكند و حركتى اقتصادى بكند، راه براى او باز است. در چنين دورانى، آدمهايى كه اهل دنيا هستند، آدمهايى كه دلشان در بند زخارف دنيوى است، آدمهايى كه منافع شخصى خود را بر منافع كشور و ملت و مصالح انقلاب ترجيح مىدهند، دستشان باز است، براى اين كه بتوانند خداى نكرده به سمت اشرافيگرى و زراندوزى و جمع مال و منال و سوءاستفاده بروند. دوران بازسازى، دوران شكوفايى و پيشرفت ملت و دوران ساختن كشور است. اما در همين حال، اين دوران، دوران خطرِ گرايش آدمهاى ضعيف به سمت اشرافيگرى و تجمّل و انباشت ثروت و سوءاستفاده اقتصادى است. لذا همه بايد خيلى مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم.

 

خداى متعال براى جامعه، غنا و ثروت خواسته است. خداى متعال از جامعه فقير خشنود نيست و از جامعه مستمند و ملت فقيرى كه نمى تواند زندگى خود را تأمين كند، خوشش نمىآيد. خداى متعال، براى يك جامعه، غنا و ثروت و داشتن امكانات زندگى و استخراج ذخيره هاى زيرزمينى و امثال اينها را خواسته است. اسلام، اين را خواسته است. اسلام از ما خواسته است كه روى زمين را آباد كنيم و به ثروت جامعه بيفزاييم. اين درست؛ اما در عين حال اسلام خواسته است كه در جامعه، فاصله ميان دو قشر از جامعه - قشر فقير و قشر غنى - فاصله زياد و دره عميقى نباشد و شكاف به وجود نيايد. اين طور نباشد كه در جامعه، عدّه اى دچار فقر و تنگدستى و تيره روزى باشند، اوّليات زندگى به دست آنها نرسد؛ اما عدّه اى ثروتهاى افسانه اى درست كنند. اين را اسلام نمى خواهد. اين، خلافِ عدالت است. اين، همان چيزى است كه اگر در جامعه به وجود آمد و به آن ميدان داده شد، آن وقت ديگر تأمين عدالت اجتماعى در جامعه، شكل افسانه وارى به خود خواهد گرفت. ديگر نمى شود اميدوار بود كه جامعه به عدالت اجتماعى خواهد رسيد. بايد جلوِ اين را گرفت. آنچه كه من مىخواهم در روز اوّل سال 1376 هجرى شمسى و روز ولادت امام على بن موسى الرّضا عليه السّلام به همه شما، به همه ملت و به همه مسؤولان عرض كنم، همين نكته است.

 

من ديروز در پيام اوّلِ سال، به ملت ايران عرض كردم كه صرفه جويى را شعار خودتان قرار دهيد. صرفه جويى به معناى گدابازى نيست كه بعضى بگويند چرا نمى گذاريد مردم از نعمتهاى خدا استفاده كنند. نه؛ استفاده كنند، ولى اسراف و زياده روى نكنند. اسراف در جامعه، لازمه اشرافي گرى و تقسيم نابرابر ثروت و مايه تضييع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفه جويىِ صحيح - همان كه در اسلام به آن قناعت مى گويند - به معناى نخوردن نيست. به معناى زياده روى نكردن، مال خدا را حرام نكردن و نعمت الهى را ضايع نكردن است. اگر جامعه اى بخواهد قناعت و صرفه جويى را - كه يك دستور اسلامى است - عمل كند، بايد متوجّه باشد كه در شكل كلّى به عدالت اجتماعى و مسأله عدالت پرداخته شود. براى اين كه بشود اين راه را ادامه داد، همه و همه بايد كوشش كنند. حال كه بحمداللَّه كشور در راه سازندگى حركت مى كند، از عدالت غفلت نكنند و ميدان براى سوءاستفاده كنندگان باز نشود. مسؤولان قضايى، با استحكام دادگاهها و دستگاههاى قضايى؛ مسؤولان اجرايى، با دقّت در سپردن مسؤوليتها و كارها و طرحها و ثروتها به افراد امين؛ مسؤولان قوّه مقنّنه و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، با وضع قوانين مناسب، بايد اين زمينه را فراهم كنند.

 

اين كه من چندى پيش به مردم عزيز اهواز و خوزستان و در حقيقت به همه ملت ايران گفتم كه ما بايد گام چهارم انقلاب را كه گام نوسازى و تحوّل معنوى و اخلاقى است، برداريم و در جامعه، به يك معنا اين حركت از همه حركتها دشوارتر است و خيلى سخت است كه انسان از لحاظ اخلاقى، همه جامعه را نوسازى كند و تحوّل ببخشد و رذايل اخلاقى را كنار بريزد و معنويّات را بر جامعه مستقر كند، بهخاطر همين است كه ما بدون يك تحوّل اخلاقى عميق و گسترده، نخواهيم توانست عدالت اجتماعى را آنطورى كه مورد نظر اسلام است، انجام دهيم. عدالت، عدّه اى را زخمدار و ناراضى مىكند. عدالت، كسانى را كه درصدد سوءاستفاده از اموال عمومى اند، به اعتراض وامى دارد. آن كسانى هم كه در اين مواقع اعتراضى مىكنند، كسانى نيستند كه دستشان به جايى نرسد. كسى كه امكانات و ثروت دارد، مى تواند مسأله درست كند. دشمنان خارجى هم به اين طور آدمها كمك مى كنند.

 

نظام اسلامى، نظام عدالت است. لذا در آيه شريفه قرآن، فرستادن پيامبران و نازل شدن كتب آسمانى را به هدف اقامه قسط معيّن فرموده است: «ليقوم النّاس بالقسط»(3). جامعه، با قسط حركت مى كند. وقتى در جامعه عدالت بود؛ وقتى هر كس كه اهل تلاش و كار و فعّاليت است، ديد در جامعه مىتواند تلاش و كار و فعّاليت كند و وقتى همه ديدند كسانى كه فرصت طلبند، كسانى كه پُررويند، كسانى كه متجاوز و متعرّض به حقوق ديگرانند، توسّط قانون و پاسداران قانون جلويشان گرفته مىشود، به اسلام جذب مى شوند. نه فقط آنها، بلكه همه ملتها و كشورها و همه انسانها و همه تشنگان عدالت در دنيا، به سمت اسلام جذب مى شوند.

 

مردم در دنيا به شدّت تشنه عدالتند. امروز در كشورهايى كه دم از دمكراسى مىزنند، بى عدالتى از همه جا بيشتر است. در همين كشورِ امريكا، با اين كه سالهاى متمادى مى گذرد كه رسماً برابرى حقوقى سياه و سفيد را روى كاغذ اعلان كرده اند، هنوز كه هنوز است، ميان سياهان و سفيدان تبعيض حاكم است. در بعضى از كشورهاى اروپايى، تبعيض هست. مسأله نژادى هنوز در آن جاها مطرح است. هنوز كه هنوز است، قدرتمندان اين كشورها - از جمله در امريكا - اگر در داخل ملاحظه كنند كه كسى، چيزى و جماعتى، با اقتدار مطلقِ سرمايه دارى آنها معارضهاى دارد، بى رحمانه مى كوبندش!

 

كسانى كه اهل خبر و مطبوعاتند، به ياد دارند كه چند سال قبل در ايالات متّحده جماعتى را زنده زنده در آتش سوزاندند! هفتاد، هشتاد مرد و زن و كودك را در امريكا - در همان جايى كه به خيال خودشان سگها و حيوانات حقوق دارند و اگر كسى به گربه يا سگ خود در خانه ظلم كند، ادّعا مىكنند كه عليه اش اعلام جرم خواهد شد - در روز روشن و جلوِ چشم مردم دنيا در آتش سوزاندند! همين كشور، از تروريستترين كشورها و دولتهاى دنيا - يعنى صهيونيستها - صريحاً حمايت مىكند. امروز در دنيا، هيچ نظام و رژيمى از لحاظ گرايش به تبعيض و ظلم و فاشيزم و تروريزم، زشتعملتر و سياهروتر از رژيم صهيونيستى نيست. رژيم صهيونيستى، تروريست و غاصب و نژادپرست و ظالم و متقلّب و خدعه گر و حيله گر و اخلالگر در امور دولتها و كشورها و ملتهاست، كه اگر كسى اسناد افشا شده امنيتى آنها را ملاحظه كند، همه اينها را خواهد ديد. چنين كشورى، در مقابل چشم مردم دنيا، بزرگترين ظلمها را به اعراب مسلمانِ صاحب آن سرزمين - نه فقط ساكن آن سرزمين؛ مالك آن سرزمين - مىكند. از صد مورد ظلم آنها، يكى هم مورد تعرّض قدرتهاى جهانى قرار نمىگيرد و تازه اگر يك مورد از ظلمشان - مانند مورد اخير - در شوراى امنيت مورد تعرّض قرار گيرد و قطعنامه اى عليه رژيم صهيونيستى صادر شود، امريكا آن را وتو مىكند! شما ببينيد چقدر اينها بدكردارند؛ چقدر اينها طرفدار سياهى و ظلم و زشتىاند.

 

مردم، امروز تشنه عدالتند. وقتى در نظام جمهورى اسلامى عدالت باشد، از همه جاى دنيا مردم گردن خواهند كشيد؛ چشم به اين حقيقت درخشان خواهند دوخت، آن را تحسين خواهند كرد و به آن جذب خواهند شد. آن وقت اين آيه شريفه معنا خواهد شد: «هوالّذى ارسل رسوله بالهدىو دين الحق ليظهره علىالدّين كلّه». اين وظيفه است؛ هم وظيفه مردم و هم وظيفه دستگاه هاى مسؤول. همانطور كه عرض كردم، هم دستگاه هاى قضايى، هم دستگاه هاى اجرايى و هم قوّه مقنّنه، هر كدام بايد ببينند براى تكميل و گسترش و هوشمندانه اجرا كردن عدالت در سطح كشور و در همه كارها و فعاليتهاى اقتصادى - كه مقدارى بحمداللَّه وجود دارد، اما بايد تكميل شود - بخصوص در اين دوران، چه وظيفه اى متوجّه آنهاست؛ آن وظيفه را بايد انجام دهند.

 

مردم، به نظام جمهورى اسلامى با همه وجود علاقه مندند. مردم، مسؤولان و نظام و نمايندگان خود را دوست مىدارند. اين مردمِ علاقه مندِ بااخلاصِ صادقِ وفادارِ وارد در همه ميدانهاى لازم در جمهورى اسلامى را بايستى با اجرا و گسترش و اِعمال عدالت، باز هم به اين حقيقت روشن اميدوارتر كرد.

 

عزيزان من! به شما عرض كنم كه اين دو آيه با هم است. اين آيه مىگويد كه اسلام در سايه عوامل درونى خود - كه عرض كرديم منطق و استدلال از يك سو و عدالت اجتماعى از سوى ديگر است - بر دنيا سيطره خواهد يافت. نه از راه توطئهگرى، نه از راه شمشير، نه از راه كارهايى كه دشمنان خدا در جاهاى ديگر هميشه كرده اند و دشمنان جمهورى اسلامى همين حالا هم مى كنند؛ بلكه از راه منطق و از راه اجراى عدالت. اين، يك آيه. آيه قبلى هم اين است كه «يريدون ليطفئوا نوراللَّه بافواههم»؛ هرچه مىخواهند تهديد كنند. اين كه خداى متعال، كيد دشمن را در مقابل اسلام ضعيف مىشمارد، فقط كيد كفّار قريش در روزگار پيامبر نيست. اين، يعنى همه توطئه دشمن، يكجا عليه جمهورى اسلامى. يعنى محاصره اقتصادى. يعنى توطئه تبليغاتى گسترده در همه جا. يعنى فشارهاى سياسى. يعنى شب و روز نشستن صهيونيستهاى وسوسه گر با ديگر قدرتهاى ضدّ جمهورى اسلامى و عليه جمهورى اسلامى شب و روز تلاش كردن. همه اينها را شامل مى شود و قرآن مى گويد كه در مقابل پايبندى اين ملت به اسلام و راه خدا؛ در مقابل وحدت و همبستگى اين ملت؛ در مقابل عشقى كه اين ملت را از روز اوّل به راه خدا و قرآن به حركت واداشته است؛ در مقابل استقامت و صبر و حكمت و هوشيارى اين ملت، همه اين قدرتها، همه اين توطئه ها، همه اين خدعه گريها و همدستي ها و همه اين دشمني ها، يكجا محكوم به شكست است.

 

خدا را شكر مى كنيم كه دلهاى ما را از اميد به رحمت خودش انباشته كرده است. خدا را شكر مى كنيم كه در گوشهاى از گوشه هاى قلب و روح ما، ذرّهاى يأس و نوميدى از آينده حركت اين ملت بزرگ قرار نداده است. خدا را شكر مىكنيم كه ملت ما حركت مىكند. به شما عرض كنم برادران عزيز! اين حركت و اين تلاش و اين همبستگى و اين روشنبينى و اين هوشيارى - در هر جايى كه هوشيارى ملت لازم است - دشمن شما را شكست خواهد داد، شما را پيروز خواهد گرداند، قلب مقدس ولىّ عصر ارواحنافداه را از شما خشنود خواهد كرد و روح مقدّس امام راحل را از شما شاد خواهد نمود.

 

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دشمنان اين ملت را در هر جا و در هر لباسى كه هستند، منكوب و محكوم به شكست فرما. پروردگارا! اين ملت را به همه آرزوهاى بلند اسلامى اش برسان. پروردگارا! روزبه روز بر شوكت و عزّت و قدرت و عظمت اين ملت و جمهورى اسلامى بيفزا.

 

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه

 

1) بحارالانوار، ج 102، ص 50

2) صف: 8 - 9

3) حديد: 25

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 3-1-74

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربالعالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا، ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين، سيّما بقية اللَّه فىالارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه عليه فمنهم من قضا نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلّوا تبديلا.»(1)

 

قبل از آغاز صحبت، از همه برادران و خواهران خواهش مى كنم كه چون امروز برابر است با روز هفتم فرزند عزيز و يادگار گرامى امام بزرگوارمان، و اين جلسه و ديدار هر ساله ما و شما در چنين روزى تشكيل شده است، براى اينكه آن عزيز از دست رفته ما، از اين جلسه فيض بيشترى ببرد، همه حضار - چه كسانى كه در داخل صحن تشريف داريد و چه كسانى كه در بيرون صحن هستيد - هر كدام يك «حمد» و «قل هواللَّه» براى روح ايشان بخوانيد.

 

... اوّلاً به همه برادران و خواهران عزيز و مردم مؤمن، وفادار و بااخلاص شهر مقدّس مشهد و همچنين زوّار و مسافرانى كه در اين روزها اينجا تشريف داريد، اين عيد را تبريك عرض مىكنم. اين، فرصت خوبى است كه در زير سايه مرقد مطّهر على بن موسى الرّضا، عليه الصّلاة والسّلام سال جديد را شروع كنيم. مطلبى را كه من امروز در نظر گرفتهام عرض كنم، هم يك معرفت دينى است، هم با مسائل انقلاب و كشور و مسائل جارى جهان ارتباط دارد و هم زمينهاى براى كسانى است كه مايلند در زمينه هاى اسلامى كار و تحقيق كنند. آن مطلب، به طور خلاصه، مطلبى است كه عرض مى كنم:

 

در همه اديان و مذاهب، بلكه در همه تمدنها و فرهنگهاى عالم، امورى هست كه مردم بايد انجام دهند و صفتهايى هست كه بايد آن صفتها را براى خودشان به وجود آورند. اينها، ارزشهاست. كارها و صفتهايى هم هست كه مردم بايد از آنها دورى كنند. اينها، ضدّ ارزشهاست. هم در اديان و هم در فرهنگهاى دنيايى، امور و صفاتى داريم كه ضدّ ارزش است و اگر كسى بخواهد خود را به هدف دين برساند، بايد از آنها دورى كند. در تمدّنهاى بزرگ جهانى هم، چيزهايى را مشخّص مى كنند كه از نظر آنها ضدّ ارزش است.

 

مردم، گروهها و اجتماعات، بايد از ضدّ ارزشهااجتناب كنند. همه جا، چيزهايى هست كه از نظر دين، مكتب يا آن تمدّن يا فرهنگِ خاص، مطرود و منفى است كه بايد كنار گذاشته شود. در عرف شرعى و دينى، به اين ضدّارزشها، «محرّمات» يا امور مذموم و صفات زشت مىگويند. همچنين، در همه جا، ارزشهايى هست كه اگر مورد توجّه قرار نگيرند و رعايت نشوند، نمىتوان به هدفهايى كه دين، تمدّن و فرهنگ به آنها دعوت مى كنند، رسيد. اگر عدّه اى ارزشهاى فرهنگى يا دينى را دنبال كنند؛ مثلاً واجبات يا مستحّبات را انجام دهند، اما از محرّمات خوددارى نكنند، به آن هدفها نمى رسند. مثل اين است كه بيمارى، داروى معالج را مصرف كند، امّا از آنچه براى او مضّر است، پرهيز ننمايد. در اين صورت، دارو براى او اثر مثبت يا لااقل اثر چشمگيرى نخواهد داشت و به او بهبودى نمى بخشد. لذا وقتى ما با ديدگاه اسلام به مسأله نگاه مى كنيم، مى بينيم در شرع مقدّس اسلام، بايدها و نبايدها، هر دو در كنار هم ذكر شده است. اگر بخواهيم به هدفهاى اسلامى برسيم، لازم است هم بايدها را ملاحظه كنيم هم نبايدها را. در گذشته، كسانىكه مايل نبودند مردم به هدفهاى اسلامى برسند، گاهى بايدها را رعايت مى كردند، اما نبايدها را رعايت نمى كردند. مثلاً - فرض بفرماييد - رژيم جبّار ستمشاهى، گاهى براى تظاهر به مسلمانى، اسمى از خدا و پيغمبر و امام مى آورد. اينها، بايدها بود. يا گاهى تظاهر به نماز خواندن مى كردند. مثلاً شخصى در جايى تصادفاً نمازى خوانده بود؛ عكس او را پخش و تظاهر مى كردند كه «بله؛ گاهى اينها نماز هم مى خوانند.» يا قرآنى چاپ و منتشر مى كردند. كارهاى كوچكى از اين قبيل، از آنها سر مى زد. اما نبايدها را رعايت نمى كردند؛ يعنى علناً فسق مىكردند و محرّمات را انجام مى دادند. علناً با دشمنان خدا، دوستى مى كردند و دوستان خدا را زير فشار و شكنجه و قتل و حبس قرار مى دادند.

 

در روايتى از امام صادق و عليه الصّلاة والسّلام نقل شده است كه فرمود: «انّ بنى اميّة اطلقوا تعليم الايمان، و لم يطلقوا تعليم الكفر، لكى اذا حملوهم عليه لم يعرفوه»(2) يعنى بنى اميّه اجازه دادند كه مردم ايمان را ياد بگيرند و بفهمند ايمان چيست؛ اما اجازه ندادند كه مردم بفهمند كفر و فسق چيست! چرا نگذاشتند مردم اين را درست بفهمند؟ براى اينكه اگر خودشان رفتارى كردند كه مردم را به سمت كفر و فسق سوق دادند، مردم نفهمند اينها چه كار مى كنند، و مشتشان جلوِ مردم باز نشود. اين، رفتار بنى اميّه است؛ رفتار طاغوتهاست. گاهى براى خاطر دل مردم، يا تظاهر به هم ايمانى با مردم، اسمى از خدا مى آورند؛ اما نمى گذارند در زندگى آنها، نبايدها بر طبق نظر خدا و اسلام، اندكى محو و نابود شود. زندگىشان آلوده است. اين، رفتار طاغوتها و نقطه مقابل تعليمات ائمّه عليهم السّلام است.

 

دعاى «مكارم الاخلاق» كه حقيقتاً هر فقره و جمله از آن، يك معرفت بزرگ است، براى انسان مؤمن يك درس زندگى است. جا دارد كسانى كه اهل مطالعه و تدبّر يا اهل دعا و تضرّع هستند، با دعاى «مكارم الاخلاق» اُنس بگيرند و آشنا شوند. در اوايل اين دعا، چند جمله هست كه خوب و بد را در مقابل هم قرار مى دهد. مثلاً «و اجر للّناس على يدىّ الخير...» يعنى خدايا، كار خير را براى مردم، بر دستان من جارى كن. اين، كارِ خوب. بعد بلافاصله مىفرمايد: «...و لاتمحقه بالمنّ.» يعنى اين كار نيك را با منّت گذارى بر كسانى كه برايشان كار نيكى انجام گرفته است، ضايع مكن. «بايد» عبارت است از كار خير كردن براى مردم. «نبايد» همان منّت گذاشتن است. يا عرض مىكند كه «و هب لى معالى الاخلاق»؛ اخلاق برجسته و والا به من عنايت كن. اما «وَاعصمنى من الفخر»؛ مرا دچار افتخار مكن، كه مباهات و افتخار كنم و بگويم بله؛ من فلان اخلاق نيك را دارم. البته در جملهاى قبل از اين جملات مىگويد: «واعزّنى و لاتبتلينّى بالكبر»؛ مرا عزّت ببخش، اما تكبّر نبخش.

 

عزّت خوب است، امّا تكبّر بد است. رفتار و تعاليم ائمّه عليهم السّلام اينطور است. خوب؛ در باب معارف و فرهنگ اسلامى، قضيه اين گونه است. در همه فرهنگها و تمدّنها هم، چيزهايى «بايد» و چيزهايى «نبايد» است. هر ملتى بر حسب نياز خود، چيزى را انتخاب مى كند. كسى حق ندارد به يك ملت ديگر بگويد: آقا! شما چرا با فلان چيز موافقيد يا با فلان چيز مخالفيد؟ بحث علمى جداست؛ بحث اعتقادى جداست. اما آنجا كه ملتى با يك ملت ديگر حرف مى زند، اين غلط است كه بگويند: آقا! شما چرا - فرضاً - در حالت غذاخوردن، مثل ما عمل نمى كنيد؟ خوب؛ هر ملّتى، عادت و فرهنگى خاص و بايد و نبايدى دارد كه معمولاً برطبق نيازها شكل مى گيرد. امروز در دنيا، متأسّفانه اين عادت زشت وجود دارد كه سردمداران و قدرتمندان نظامى و مالى دنيا - يعنى همين قدرتهاى استكبارى عالم - همه ملتهاى دنيا را مورد اهانت قرار مى دهند كه «شما چرا مثل ما زندگى و رفتار نمىكنيد؟!» مسأله تهاجم فرهنگى كه بنده بارها بر آن تكيه كرده ام، يك بخش عمده اش مربوط به همين قضيه است.

 

فرهنگِ غربيها، درست يا نادرست، مالِ خودشان است. قانع نيستند به اين كه ملتهاى ديگر به آنها بگويند «فرهنگ شما مالِ خودتان باشد. ما به شما اعتراضى نمى كنيم كه اينگونه زندگى مى كنيد، لباس مى پوشيد، رفتار مى كنيد و چنين خُلقيّاتى داريد.» مىگويند: «ملتهاى ديگر بايد مثل ما رفتار كنند و لباس بپوشند.» اگر فردى در مجامع جهانى و رسمى شركت كند، فرضاً فلان چيز را به گردنش نبسته باشد، از نظر غربيها و سردمداران آنها و فرهنگ غربى، كار او مطرود است. «آقا؛ چرا شما اين را نمى بنديد؟» خوب؛ يك ملت ديگر، متقابلاً، از آنها سؤال مىكند: «شما چرا مى بنديد؟» همانطور كه شما آنگونه پسنديديد، آنگونه خواستيد، آنگونه لباس مى پوشيد، آنگونه مُد داريد؛ هر ملتى هم براى خودش - فارغ از درستى و نادرستى - فرهنگ، آداب، عادات، عقايد و رسومى دارد. اگر بخواهيم حساب درست و نادرست را پيش بكشيم، بديهى است كه فرهنگ اسلامى و فرهنگى كه از وحى الهى سرچشمه مىگيرد - يعنى فرهنگ ملتهاى اسلامى - درست و مُتقن است. به هرحال، با قطع نظر از اينكه كدام درست و كدام نادرست است، هر ملتى بايد روى پاى خود بايستد و فرهنگ، عقايد، آداب و عاداتش را خودش انتخاب كند. هيچ قدرتى حق ندارد به ملتها بگويد «شما چرا اينگونه رفتار مى كنيد، آنگونه رفتار نمى كنيد؟» اين غلط است.

 

البته چيزهايى هم در دنيا هست كه از نظر همه ملتها بد و زشت است. ظلم، از نظر همه بد است. تجاوز به بىگناهان، از نظر هر عقل سالمى، غلط و زشت است. متأسّفانه همان قدرتهايى كه امروز توقّع دارند همه ملتها و كشورها مثل آنها رفتار و از آنها تقليد كنند، اين چيزها را رعايت نمىكنند. آنها آدمكشى، تجاوز و تعرّض مى كنند و به غارت اموال ملتها مىپردازند. اين خلافها را خودشان انجام مى دهند؛ آنگاه، سخنان صحيح، راههاى درست و روشهاى متقن ملتها را هم حاضر نيستند تحمّل كنند.

 

خوب؛ اين يك مطلب كلّى در باب ارزشها و ضدّ ارزشها بود. «حرام» مىتواند دينى - ضدّ ارزشهاى دينى -، ملّى - هر ملتى چيزهايى در ميان خود دارد كه ضدّارزش است - يا انسانى و بشرى - همه انسانها و بشريت، چيزهايى را بد و ضدّارزش مى دانند - باشد. از نظر شرع مقدّس اسلام و فرهنگ قرآنى، مظهر همه ضدّ ارزشها و بديها، چيزى است كه قرآن اسمش را «شيطان» گذاشته است. در منطق اسلام و قرآن، شيطان مفهوم عامى است كه مظهر همه ضدّ ارزشها، بديها و زشتيهاست. هر چه در قرآن به شيطان نسبت داده شده است، بد است. فساد، كبر، تنبلى، فتنه گرى، ظلم، دشمنى با خوبان و خوبيها، مالِ شيطان است.

 

عزيزان من! آنچه كه در آغاز اين سال جديد، مايلم با شما در اين چارچوب در ميان بگذارم، اين است كه انقلاب بزرگ ما براى ايران و ايرانى و هركس كه اين انقلاب را بشناسد، حركتى نجات بخش بود. كما اين كه مى بينيد امروز ملتها همين را شناختند، فهميدند و به آن رو آوردند. در گرايش به انقلاب عظيم اسلامى و تجليل و ستايش از آنچه كه در ايران اتفّاق افتاد، در دنيا غوغاست. خوب؛ انقلاب اسلامى كه ايران و ايرانى، بلكه اسلام و مسلمانى را از چنگال قدرتهاى اهريمنى و شيطانى نجات داد، بايدها و نبايدهايى دارد. بايدها، چيزهايى است كه انقلاب به انسانِ انقلابى - كه زير سايه انقلاب زندگى مى كند - مى گويد: «بايد اين را انجام دهى.» نبايدها، چيزهايى است كه انقلاب مىگويد: «نبايد اين را انجام دهى، براى اينكه به هدفها برسيم.» تا ايران به بركت انقلاب، به آن هدفهاى عالى خود برسد و زشتيها، فسادها، فتنه ها و ويرانيهايى كه دشمنان ملت ايران در طول سالهاى متمادى در اين كشور از خودشان به جا گذاشتند، برطرف شود، بايد اينها را رعايت كرد.

 

من عرض مى كنم: اگر كسى از بنده - ما كه از اوّلِ انقلاب و پيش از انقلاب از نزديك تمام قضايا را در هر گوشه كشور زير چشم داشتيم و مشاهده كرديم - درباره ملت عظيم الشّأن ايران نسبت به بايدهاى انقلاب گواهى بخواهد، من گواهى مى دهم كه ملت ايران، حقّاً و انصافاً، بايدها و واجبات انقلاب را به بهترين وجه انجام داده است. كدام واجب انقلابى است كه ملت ما آن را انجام نداده باشد؟ بالاترين مجاهدتها را اين ملّت، براى انقلاب انجام داده است. هشت سال جنگ شوخى است؟! هشت سال جنگى كه يك طرفش همه قدرتهاى نظامى درجه يك دنيا بودند كه دست در دست هم قرار دادند و از يك نفر و يك جبهه و جناح حمايت كردند! شوروى سابق، امريكا، ناتو، كشورهاى مرتجع عربى و هر كس كه امكاناتى داشت، به نحوى كمك مى كرد. بعضى به سبب دشمنى با ايران، بعضى به خاطر تجارت اسلحه و دولتهاى منطقه خليج فارس هم به علت پول زيادى كه داشتند و همه بازارها به روى آنها باز بود، به متجاوز همه رقم كمك نظامى و تسليحاتى مى كردند. در يك طرف جنگ هم، اين ملّت، تنها با اتّكا به خدا و با اعتماد به نفس، بزرگترين مجاهدتها را انجام داد. ديگر از اين بالاتر؟!

 

حضور در صحنه هاى سياسى، يكى از «بايد»هاى انقلاب است. آحاد ملت ما - اعم از زن ومرد - از سال اوّلِ پيروزى انقلاب تا امروز، در همه صحنه هاى سياسى كه انقلاب از آنان توقّع داشت و هرجا لازم بود كه حضور ملت اثبات شود، حضور پيدا كردند. اما براى راديوهاى بيگانه، دروغ گفتن آسان است. دروغ كه مانند استخوان در گلوى گوينده آن گير نمى كند! رسانههاى صهيونيستى و استكبارى، دائم عليه جمهورى اسلامى تبليغات مى كنند. يكى از قلمهاى عمده تبليغات آنها، اين بود كه مى گفتند «ملت ايران، از اسلام و انقلاب سير شده است!» خوب؛ اين را چه كسى مى تواند تكذيب كند؟ فرضاً در راديوى ايران جواب بدهند «نه خير! سير نشده اند.» با اين ثابت مى شود؟! چطور ثابت مىشود كه ملت ايران به انقلاب، اسلام، ارزشها و هدفهاى عالى، همچنان متمسّك است و براى آنها همه هستى، ذهن و جان و تن خود را مايه مى گذارد، و در صحنه است؟ با حضور مردم. فقط حضور جسمهاى مردم در مقاطع خاص و صحنه هاى مورد نظر - در خيابانها و ميدانها - مىتواند آن تهمتها را خنثى كند.

 

اين مردم مؤمن، وفادار، هوشمند، آگاه و سياست فهم، آنجا كه لازم بود - در 22 بهمن، روز قدس، تشييع جنازه فرزند امام و مراجع بزرگ تقليد - حضور پيدا كردند. اين مردم، به مسؤولين كشورمان و به مردم سارايوو، فلسطين، لبنان و مناطق گوناگون عالم؛ به زلزلهزدگان، مهاجرين جنگى و پناهندگان كشورهاى ديگر، كمك مالى كردند. مردم ما، واجبات جانى، مالى و سياسى را خوب انجام دادند. هرجا كه انقلاب اين ملت را صدا زد، به آن جواب داد. در انتخابات بايد شركت كند؛ شركت كرد. از يك مسؤول دلسوز بايد حمايت كند؛ حمايت كرد.

 

اينها واجبات انقلاب است. من به شما برادران، خواهران و ملت عزيز ايران عرض كنم: همين پاسخگويى شماست كه تا امروز، اين انقلاب عظيم را با اين همه دشمن، بيمه كرده و دشمن را از صحنه خارج كرده است. دشمنان نمىتوانند كارى بكنند. با يك ملت، چهكار مى توانند بكنند؟! عليه حكومتى كه به مردم متّصل نباشد و ريشه نداشته باشد، هزار كار مى توانند بكنند و مىكنند. لذا، مى بينيد كه دولتها و رژيمهايى كه به مردم خودشان وصل نيستند و پشتوانه مردمى ندارند، راحت زير بارِ امريكا و ديگران مى روند و از ترس، حرفهاى آنها را قبول مى كنند. امّا با انبوه ميليونى يك ملت، آن هم ملت آگاه، مبارز، نترس، اهل خدا و متوكّل به خدا و آزموده و آزمايش داده، چه كار مى توانند بكنند؟! اين همان جايى است كه امام بزرگوار در مقابله با دشمنيهاى امريكا، مكرّر فرمود: «امريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند.» هيچ غلطى نمى تواند بكند؛ چون طرف مقابلش يك ملت عظيم است.

 

عمل ملت در زمينه واجبات انقلاب، خيلى خوب بوده است. انقلاب يك سلسله «نبايد»ها و محرّمات هم دارد. آن محرّمات را هم بايد در نظر داشت. من در اين دو، سه سال اخير، هر وقت كه فرصتى پيدا شده است، راجع به نبايدهاى انقلاب، با جوانان، گروههاى علاقه مند به پيگيرى هدفهاى انقلاب و با عموم مردم و جمعيتهاى ميليونى، صحبت كرده ام. الان هم اشارهاى مى كنم:

 

نبايدها را هم، مردم خيلى خوب رعايت مى كنند. اما گاهى در ميان مردم، چيزهايى مشاهده مى شود،كه خوب است مشاهده نشود. يكى از آنها، همين چيزى است كه من در پيام اوّل امسال به شما مردم عرض كردم: اين اسرافها و ريخت و پاشها، جزو نبايدهاست. البته من مى دانم عدّه كثيرى از مردم، بخصوص طبقات متوسط، رعايت مى كنند. بعضى هم رعايت نمى كنند. اسراف، يك لجنزار است. ريخت وپاش مالى، يك وسوسه شيطانى است. وقتى كه شما به بركت هدايت الهى، على رغم سنگ اندازيهاى دشمنان، مثل يك موجودِ فعّال، بانشاط و جوان، سرپا قرار گرفتهايد تا بتوانيد زندگى را نو كنيد و از منابع عظيم ثروتْ در اين كشور استفاده كنيد، آنجا شما بايد ببينيد چه چيزى اندك ضررى مى زند؛ ديگر آن را انجام ندهيد. اسراف، پرداختن به مصارف زيادى و طمعكارى بعضى از قشرها در بهدست آوردن درآمدهاى نادرست و ناسالم، از اين قبيل است. اينها نبايد باشد.

 

پيغمبر اكرم، حضرت محمّدبن عبداللَّه صلّى اللَّه عليه وآله، در اوّلِ اسلام - كه آن هم صحنه ديگرى مثل همين صحنه امروز انقلاب ما بود - با همين قضايا مواجه بود؛ مبارزه مىكرد و مى جنگيد. منتها پيغمبر، فقط يك دوره خاص را ملاحظه نمى كرد؛ بلكه با ملاحظه طول تاريخ، سخنى را مى فرمود و مبارزه مى كرد. در هر حادثه اى از اين قبيل، وحى الهى نازل مىشد؛ نفس ملكوتى پيغمبر هم بود. سپس نبىّ اكرم، مطلب را براى مردم بيان مىكرد. لذا شما در قرآن مى بينيد: «...ولا تسرفوا.» زياده روى نكنيد. در بين علما، اين مطلب تقريباً مسلّم است كه هر گناهى كه در قرآن براى آن وعده عذاب داده شده باشد، جزو گناهان كبيره است. اگر با اين ديد نگاه كنيم، مىبينيم خيلى از اين كارهايى كه به چشم نمىآيد، جزو گناهان كبيره است و ما توجّه نداريم.

 

امروز كشور در حال بازسازى است. شما نمى دانيد دشمنان اين ملت، در طول سلطنت خاندان منحوس پهلوى و قاجار، بخصوص در نيمه دوم سلطنت سلسله قاجاريه، با اين كشور چه كردند. منابع حياتى را تا آنجا كه توانستند بردند؛ بعضى را ضايع كردند و به بعضى هم دستشان نرسيد. راه آهنى كه دولت كريمه جمهورى اسلامى شروع به ساختن آن كرد و چند روز قبل از اين، به فضل پروردگار، افتتاح شد، براى كشور لازم بود. در حالى كه از روز اوّلى كه راه آهن در اين مملكت آمد - بيش از يك قرن پيش - به آن هيچ اعتنايى نشده است. رفتند سراغ راه آهنى كه انگليس و روس لازم داشتند. رضاخان راه آهن سراسرى را براى خاطر اتّصال منطقه نفوذ انگليسيها - عراق و جنوب كشور - به منطقه نفوذ روسها در شمال كشور، درست كرد. چنان راه آهنى براى كشور لازم نبود. راهآهن لازم براى اين كشور، همين راه آهنى است كه جمهورى اسلامى آنرا ساخت و بندرعبّاس - اولين بندر مهمّ ايران در خليج فارس - را به مركز و تمام كشور متّصل مى كند. اين كار در طول صد سال گذشته، انجام نشده بود.

 

از اين قبيل كارهاى انجام نشده، خيلى هست. خوب؛ اين ويرانيها در كشور، بعد از افساد دشمنان و سلاطين دست نشانده و در طول حكومت رضاخان و محمّدرضا و قلدران نادانِ بى سوادِ بدون حمّيتِ تسليم قدرتهاى خارجى و عيّاش، انجام گرفته است. امروز انقلاب مى خواهد اينها را آباد كند. از عمر انقلاب، شانزده سال مى گذرد كه هشت سال از آن، مشغول جنگ بودهايم. حال ببينيد ساختن اين كشور چقدر سخت است! چگونه مىشود اين كشور را ساخت؟ مسؤولين دولتى، دلسوز و كارآمدند. مردم هم به فضل پروردگار در صحنه اند. دشمن مى خواهد در اين كشور تورّم باشد. براى همين، تومان ايرانى را جعل مى كنند تا بتوانند پول اين كشور را با همان روشها و فرمولهاى اقتصادى كه وجود دارد، بى ارزش كنند.

 

تا اينجا اينها عليه اين كشور و ملّت و اقتصادش اقدام مى كنند. همه بايد مواظب باشند. من به شما عرض كنم: شيطانى كه قرآن، در منطق دين، آن را مظهر شرّ و فساد دانسته است، در منطق انقلاب هم وجود دارد. اين شيطان، «استكبار» است كه دشمن انقلاب است. از همه شيطانها رذلتر و خبيثتر، دولت ايالات متّحده امريكاست. زن و مرد ايرانى و آحاد ملت در سرتاسر اين كشور، بدانند كه امروز هيچ دشمنى براى آنها از اين مسؤولين امريكايى كه امروز سردمدار امور كشور امريكا هستند، بدتر، خبيثتر و خطرناكتر نيست. آنها دائم عليه جمهورى اسلامى و اين ملت توطئه مى كنند. البته سرشان هم دائم به سنگ مىخورد؛ امّا ادب نمى شوند. يكى از رئيس جمهورهاى امريكا، به داخل اين كشور هلى كوپتر فرستاد و سر و كارش با توفان طبس، يعنى جنودِ غيبىِ الهى افتاد. اينها چه مى گويند؟! مى فهمند چه مىكنند؟! مى فهمند چرا؟! با كى مواجهند؟! اين ياوه هايى كه مى گويند عليه كيست؟ جوابش با كيست؟ ملت ايران ملت بزرگ و نيرومندى است. ملت ايران ملت متّحد و بافرهنگى است. من تعجّب مىكنم چرا اينها از گذشتگان خودشان و از اين شانزده سال، عبرت نمى گيرند؟! دائم عليه جمهورى اسلامى و ملت و مسؤولين ايران ياوهگويى و دروغپراكنى مى كنند! سران و بزرگان آنها، دائم راجع به جزاير خليج فارس، تسليحات ايران، انرژى اتمى و سلاح شيميايى دروغ پراكنى مى كنند. اگر روزنامه ها بنويسند، آدم مى گويد «خوب؛ روزنامه نگارند. براى نانشان مجبورند دروغ بگويند!» رؤساى مجلس و رئيس جمهورشان مى گويند! انسان تعجّب مى كند كه چرا يك نظام، بايد اين قدر دچار انحطاط و نكبت معنوى شود، كه به درون اين مزبله دروغگويى بيفتد!

 

من به آنها و همه دشمنان ايران و جمهورى اسلامى مى گويم: اين ملتِ با خدا، به خود متّكى است و به اسلام و جمهورى اسلامى متمسّك است. اين ملتِ انقلابى و متّحد، امّتِ امام و پشتيبان مسؤولين دلسوز كشور است. هر كس در سطح دنيا با اين ملت و مسؤولين دربيفتد، با سر به زمين خواهد خورد.

پروردگارا! دشمنان اين ملت را سركوب كن.

پروردگارا! لطف و فضل خود را روزبهروز بيشتر بر اين ملت نازل كن.

پروردگارا! دلهاى اين ملت را روزبهروز بيشتر به نور اميد منوّر فرما.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دشمنان را به خودشان مشغول كن؛ روزهاى خوشتر، شيرينتر و شادتر را براى اين ملت، در آينده نزديك، مقّدر فرما.

پروردگارا! درجات شهداى عزيز ما را كه اين راه را براى اين ملت كوبيدند و محكم كردند، روزبه روز عاليتر گردان.

پروردگارا! ملتها و گروههاى مظلوم در سرتاسر عالم را از نصرت و ظفر خودت برخوردار فرما.

پروردگارا! صهيونيستها را به مزبله دانِ تاريخ بيفكن.

پروردگارا! ملتهاى فلسطين، لبنان، بوسنى، چچن، افغانستان، كشمير، تاجيكستان و بقيه ملتهاى مسلمان را در هر جا كه هستند از لطف و فضل خودت برخوردار گردان.

پروردگارا! قلب مقدّس ولىّعصر را نسبت به ما مهربان و او را از ما راضى و خشنود فرما.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را مشمول دعاى آن بزرگوار قرار بده.

پروردگارا! ما را از ياران و سربازانش قرار بده.

پروردگارا! ما و پدر و مادر و گذشتگان ما را، بيامرز. اين ملت را، روزبه روز، بيش از پيش مشمول فضل و لطف و رحمت خودت قرار بده. روح مطّهر امام و فرزندش، رضوان اللَّه تعالى عليهما را، در درجات عاليه جايگزين گردان.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

 

1) احزاب: 23

2) -

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 1-1-73

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه ربّ العالمين. بارئى الخلائق اجمعين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا و شفيع ذنوبنا و طبيب نفوسنا، ابى القاسم محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين. سيّما بقيةاللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «انّما تنذر من اتّبع الذّكر و خشى الرّحمن بالغيب، فبشّره بمغفرةٍ و اجرٍ كريم.(1)»

 

 اوّلاً عيد سعيد را به همه مردم عزيز مشهد و ديگر شهرهاى خراسان و همچنين به ميهمانان على بن موسى الرضا عليه السّلام و زوّار و واردين اين شهر و به همه ملت ايران تبريك مىگويم. امسال دو عيد فطر و نوروز، تقريباً مقارن شده است. آغاز سال جديد هجرى شمسى، فرصتى براى شروع يك زندگى و منش و اخلاق شخصى و اجتماعى جديد براى آحاد ملت ايران است. اميدوارم تحت توجّهات حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا عليه الصّلاة و السّلام، همه شما عزيزان مشمول افاضات الهى و توجّهات ويژه ولىّ عصر ارواحنا فداه، باشيد.

 

 من امروز صحبت مختصرى درباره يكى از معارف قرآنى در نظر گرفته ام كه عرض كنم و پس از آن هم، چند جمله اى درباره مسائل مورد علاقه ملت ايران در زمينه امور جهانى و داخلى عرض خواهم كرد. مجلس، بسيار متراكم است و جمعيتى عظيم در اين محيط و در صحنهاى ديگر، حضور دارند. مايلم به كمك پروردگار، در اين وقت محدود، از معارف قرآنى استفاده اى شود و همه در اين روز اوّل سال، از كلام الهى كسب نورى كنيم.

 

 يكى از مسائلى كه در قرآن مكرّر آمده و روى آن تكيه شده است، مسأله «ذكر» است. «ذكر»، يعنى به ياد بودن، به هوش بودن و متوجّه بودن. آيه شريفه قرآن مى فرمايد: «لقد انزلنا اليكم كتاباً فيه ذكر كم(2).» يعنى قرآن را وسيله ذكر و به هوش بودن و متوجّه بودنِ آحاد مسلمانان معرفى فرموده است؛ زيرا بسيارى از مردم، در طول زمان دچار غفلت از حقايق عالم و در رأس همه، غفلت از ذات مقدس پروردگار بودهاند. در سوره هاى قرآن، درباره ذكر و غفلت مطالب زيادى بيان شده است كه به گمان من در دو سوره «ياسين» و «انبياء»، بيش از ديگر سوَر، روى اين دو مطلب تكيه شده است. قرآن مى خواهد مردم مسلمان غافل نباشند، بلكه متوجّه باشند. نقطه مقابل اين خواستِ الهى و قرآنى، خواستِ كسانى است كه مست قدرت يا شهوتند، كه در آيه شريفه قرآن در سوره «نساء» نسبت به اراده پروردگار، اين گونه مى فرمايد: «يريد اللَّه ليبيّن لكم و يهديكم سنن الّذين من قبلكم(3).» يعنى خدا مى خواهد كه شما هدايت شويد؛ راه را پيدا كنيد؛ چشمهاى شما ببيند و قلب شما آگاه باشد. اما در آيه بعد، نقطه مقابل اين است «و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً(4).» اما كسانى كه مست قدرت و شهوتند، دچار غفلت هستند و مىخواهند شما هم مثل آنها در غفلت به سر ببريد و متوجّه نباشيد و راهتان را پيدا نكنيد. لذا، صاحبان قدرت و گردن كلفتهاى عالم كه قدرت و شهوت و مقام و همه موجبات غفلت را با همديگر دارند، هر جا به مردم و كسانى كه بيدارند و دلهايشان به هدايت الهى نورانى است برخورد مى كنند، مى خواهند آنها را هم مانند خود دچار غفلت كنند و از راه راست منحرف نمايند. خداى متعال، بر ما به عنوان يك ملت، منّت گذاشته و بيدارمان كرده است. ما هم قبلاً در خواب غفلت بوديم. ما هم در سايه نا مبارك نظامهاى طاغوتى و سلطنتى، راه را نمىشناختيم. ما هم از اخلاق اسلامى بركنار بوديم. خدا بر ما منّت نهاد، بيدارمان كرد و دلهايمان را روشن نمود.

 

روزى در جامعه ما قرآن حضور نداشت. نماز و اقامه صلاة، به معناى واقعى وجود نداشت. نماز جمعه نداشتيم. اجتماعات الهى و معنوى، آن چنان كه شايسته يك ملت مؤمن است نداشتيم و ستمگران بر ما حكومت مى كردند. كسانى در رأس جامعه و به عنوان رئيس ما در اين كشور زندگى مىكردند كه اهل فسق و فجور بودند؛ اهل گناه بودند؛ اهل دورى از خانه خدا بودند؛ هدايت را نمى شناختند؛ راه خدا را نمى شناختند؛ عدالت را نمى شناختند؛ با پيغمبرانْ آشتى نبودند؛ با راه خدا سازگار نبودند. ما هم روزى در برهه اى طولانى از زندگىِ تاريخى خودمان، آن طور زندگى كرديم. ولى خدا، ما را بيدار كرد. اين ملت، بيدار شده و هدايت شده خداست. راه را خدا به اين ملت نشان داد.

 

 كارى را كه اين ملت انجام داد، هيچ ملتى در طول تاريخ، با اين قدرت و با اين عظمت انجام نداده است. براى همين است كه شما امروز به هر كشور اسلامى كه قدم بگذاريد، خواهيد ديد برجستگان آن كشور، روشنفكران آن ملت، جوانان درس خوانده و تحصيلكرده آن ملت و مردان و زنان آگاه آن ملت، دلشان به ياد ملت ايران مى تپد. خودشان بر زبان مى آورند و مى گويند كه «ما ملت ايران را الگوى خود قرار داده ايم.» خيلى كسان از شما تقليد كردند. خيلى كسان راه شما را انتخاب كردند، و البته، همه توفيق شما را نداشتند.

 

ملت ايران ملتى است كه خداى متعال بعد از يك غفلت، او را آگاه و بيدار كرد؛ راه را به او نشان داد و قدمهايش را استوار ساخت. اين ملت هم، از مرگ نترسيد، از زحمتها نترسيد، پيش رفت و بحمداللَّه، پرچم اسلام و قرآن و نام خدا و پيغمبران را در دنيا بلند كرد. ما به خاطر اين وضعيت و به خاطر توفيق بزرگى كه خداى متعال به ما بخشيده است، به اين نكته و به اين مسأله بايد توجّه كافى كنيم و موضوع ذكر و هدايت را به عنوان مسأله اصلى و اساسى خودمان مورد توجّه قرار دهيم. پس ملت ما، امروز از جمله موضوعهايى كه احتياج دارد به درستى به آن توجّه كند، موضوع ذكر و دورى از غفلت است. همه بايد سعى كنند غفلتها را - چه در زمينه مسائل شخصى و چه در زمينه مسائل سياسى،مسائل اجتماعى و مسائل مهم عالم، و بخصوص عالم اسلام (اگر وجود دارد) - بزدايند تا يك فضاى روشن و نورانى به وجود آيد كه آحاد مردم بتوانند حقايق را به روشنى بفهمند. اين، آن چيزى است كه دين مى خواهد و قرآن ما را به سمت آن هدايت مى كند.

 

 يك نكته مربوط به همين مطلب در زندگى ابراهيمِ خليل الرّحمن عليه الصّلاة والسّلام وجود دارد كه آيات مربوط به اين مطلب در سوره انبيا قابل توجّه است. ابراهيم عليه السّلام به عنوان يك جوان داعى توحيد و تنها دعوت كننده به معرفت پروردگار در يك جامعه غفلت زده و شرك آلود، وارد ميدان دعوت شد؛ اما دلها همه خواب و مغزها متحجّر شده بود. ابراهيم عليه السّلام، به تدبير الهى بايد تكانى به دلها، فكرها و ذهنهاى مردم مى داد تا در سايه اين تكانِ شديد، مى توانست حرف خود را به اعماق جان مردم برساند. آن تكانِ شديد، اين گونه به وجود مىآمد كه ابراهيم عليه السّلام، بتخانه و مركز ايمان كوركورانه و جاهلانه آن مردم را به هم بريزد.

 

 او وارد بتخانه شد، بتها را شكست و تنها يك بت را كه بت بزرگ بود، سالم نگاه داشت؛ براى اينكه از همين نقطه بتواند استفاده كند و ذهنها را متوجّه حقيقت سازد.

 

 بعد از آنكه مردم فهميدند اين حركت، كارِ ابراهيم خليل اللَّه است، گفتند: آيا تو اين كار را با خدايانمان كردى؟! «قالوا ءَانت فعلت هذا بالهتنا يا ابراهيم(5).» و ابراهيم عليه السّلام به آنان جواب داد: «قال بل فعله كبير هم هذا فاسئلوهم ان كانو ينطقون(6).» از اينجا مجاهدت فكرى ابراهيم عليه السّلام كه يك نفر بود در برابر يك دنيا، شروع شد. نكته، اينجاست. يك دنياى ظلمانى در برابر ابراهيم عليه السّلام بود؛ كه در آن قدرتهاى پر تلألؤ مادّى بودند، ثروتمندان درجه يك بودند، داعيان و گويندگان تابع قدرت بودند و او تنها بود. اين، درس است. يك ملت وقتى كه در مقابل يك دنياى مخالف قرار مىگيرد چه حالى دارد؟ امروز شما به ملت ايران نگاه كنيد! ملت ايران حرفى مىزند كه هيچ يك از قدرتهاى جهانى آن را دوست نمىدارند. در قضيه فلسطين، همه با هم سازش كردند و جز ملت ايران كسى جرأت نمىكرد «نه» بگويد و حقيقت را ابراز كند. در قضاياى تعدّى و ظلم و جورى كه امروز به مسلمانان عالم مى شود، جز ملت ايران هيچ ملتى يا جرأت نمىكند صدايى برآورد و يا صدايش به جايى نمى رسد. نسبت به نظم نوينى كه مستكبرين عالم و در رأس آنها امريكا براى تسلّط بر ملتها درست كرده اند، جز ملت ايران هيچ كس در دنيا جرأت نمىكند «نه» بگويد. يعنى كسانى كه عقيده ملت ايران را قبول دارند، در دنيا كم نيستند. حتّى از دولتمردان هم كسانى هستند كه حرف شما ملت ايران را قبول دارند. اما آنها هم مىترسند! يكى از رؤساى جمهورِ به اصطلاح انقلابى، هفت، هشت سال قبل از اين در يكى از مجامع جهانى كه بيش از صد دولت در آن شركت كرده بودند و ما هم بوديم، به من گفت: «غير از شما، همه كسانى كه در اين مجمع هستند، مى ترسند!» بعد سرش را پايين آورد و آهسته ادامه داد: «من هم مى ترسم!» حقيقت اين است. حرف حق را قبول دارند؛ اما بر قدرتشان، بر سلطنتشان، بر رياستشان و بر حكومتشان مى ترسند! براى اينكه چند صباحى در رأس قدرت باشند، حقيقت را نمى گويند.ملت و دولت ايران و نظام مقدّس اسلامى در ايران، حرف حقِّ خود را در مقابل يك دنياى پر زرق و برقِ پر مدّعاىِ بلند صدايى كه تبليغاتش همه عالم را گرفته است، مى گويد. اين خصوصيتى است كه همه ناظران در سطح دنيا آن را تحسين مىكنند. آن وقت شما ببينيد كه يك پيغمبر، يك تنِ تنها، در مقابل آن همه افكار مخالف، حرف حق را مىزند و در مقابل نظرات مخالف، با قدرت مىايستد. ابراهيم عليه السلام چنين وضعى داشت. اينها هستند كه تاريخ را شكل و جهت مى دهند. نام ابراهيم و ابراهيمها و پيغمبران بزرگ الهى، به اين جهت است كه در تاريخ ثبت مىشود. هيچ قدرتى نمىتواند بزرگان عالم و مردان شجاع الهى را از صفحه روزگار محو، يا نامشان را كم رنگ كند.

 

گفتند: «تو اين كار را كردى؟!» ابراهيم عليه السّلام به آنها جواب داد: «قال بل فعله كبير هم هذا، فاسئلوهم ان كانوا ينطقون.» متعاقب اين تكانِ شديدى كه آنها داد، خواست ذهنشان را متذكّر كند و به آنها ذكر بدهد. گفت: «اگر بتها حرف مى زنند از خودشان بپرسيد! اگر اين بت بزرگ، قدرت دارد كه بيان كند و حقيقت را به شما بگويد از او سؤال كنيد و ببينيد چه مى گويد!» در واقع آنها را مقابل مطلبى قرار داد كه ناچار بودند آن را بفهمند و تصديق كنند. يعنى راهِ برو و برگرد نداشتند! الگو و نمونه ذكر دادن به مخاطب را ابراهيم عليه السّلام از طريق حركتى بزرگ و كوبنده انجام داد.

 

 اكنون چند آيه را در ارتباط با موضوع تا آخر مى خوانم و شرح و معنى مىكنم. بعد به حركت عظيم ملت ايران و آن رهبر الهى بزرگ كه ابراهيم وار حركت كرد و كرد آن كارى را كه خدا مى خواست بكند و تأثير خود را در دنيا گذاشت، مى پردازيم.

 

 قرآن كريم در ادامه آيات مربوط به اقدام و حركت ابراهيم عليه السّلام مىفرمايد: «فرجعوا الى انفسهم.» وقتى به آنها گفت كه «از بت بزرگ سؤال كنيد» آنها به خودشان برگشتند؛ يعنى ناگهان به خود آمدند. اين همان حالت ذكر است. «فرجعوا الى انفسهم فقالو انّكم انتم الظالمون(7).» به خودشان برگشتند، فكر كردند و به تعبير من با خود گفتند: «حقّا كه ما ستمگريم.» انسان آن قدر غافل باشد كه به جاى رفتن به سراغ خداوندِ قادر حىِّ بصيرِ فعّالِ مايشاء و حاكم ما يُريد، به سراغ موجودى كه از خودش هم نمىتواند دفاع كند برود و چشم بسته تسليم او شود؟! اگر چه آن بت، چوبى بود؛ اما بتهاى گوشت و پوست و استخوان دار نيز همين طورند. هر قدرتمندى كه به خدا متكّى نباشد و قدرتش از قدرت پروردگار عالم سرچشمه نگرفته باشد، مثل همان بت است كه نمىتواند از خود و از منطق خود دفاع كند.

 

آرى؛ همچنان كه مىبينيد، مستكبرين و قلدران عالم در سرتاسر دنيا - چه در سطح بين المللى و چه در كشورهاى خودشان - زورگويى مى كنند، اما زورگويى براى هميشه قابل ماندن نيست. زور كه باقى نمى ماند! آنچه باقى مى ماند، حقيقت است. لذاست، كه «نمرودها» رفتند و «ابراهيم»ها باقى ماندند. «ثمّ نكسوا على رؤوسهم.» بعد از آنكه ابراهيم عليه السّلام به آنها ذكر داد و به آگاهى رسيدند، سرشان را پايين انداختند.

 

انسانِ غافل نمى فهمد چه كار مىكند. شما اگر امروز به ملتهايى كه تحت تأثير فرهنگ تحميلى ابرقدرتها قرار دارند نگاه كنيد، همين غفلت را مشاهده خواهيد كرد. سر به هوا در حال حركتند، و هر كس غير از خودشان را نيز نفى مىكنند. از روى غفلت، ملتها را تحقير مىكنند و مورد بىاعتنايى قرار مى دهند؛ چون حقيقت را نمى دانند.

 

«ثم نكسوا على رؤسهم لقد علمت ما هؤلاء ينطقون. قال افتعبدون من دون اللَّه ما لا ينفعكم شيئاً و لا يضُرّكم(8).» ابراهيم عليه السّلام، از يك لحظه آگاهى آنها حُسن استفاده كرد و در چند جمله، تنها سخن حقيقتى را كه در آن لحظه مىشد بيان كرد به آنها گفت. گفت: «آيا شما به غير خدا، كسى را عبوديّت مى كنيد كه نه مى تواند به شما نفع برساند و نه ضرر؟!» و شما عزيزانِ من! بدانيد كه همه قدرتهاى غيرخدايى اين گونه اند. به قدرت ظاهرى فراگيرشان نگاه نكنيد. به سلاحهاى مدرن و فوق مدرن و به پول و ثروتشان نگاه نكنيد.

 

 آن عاملى كه ملتها را در مقابل قدرتها ضعيف مى كند، بى ارادگى خودِ ملتهاست. اگر ملتى با اراده حركت كند، به خدا متّكى باشد و دستور الهى را اطاعت نمايد، هيچ قدرتى نمى تواند مويى از سرِ او كم كند. «افٍّ لكم و لما تعبدون من دون اللَّه(9).» ابراهيم عليه السلام فرمود: «اُف بر شما و بر آن چيزى كه جاهلانه عبادتش مى كنيد و در مقابل آن سر فرو مى آوريد.» سير حركت ابراهيم عليه السّلام به اين ترتيب بود كه اوّل حركت تندى انجام داد، تا وجدانها و ذهنها را متوجّه كند. آنگاه، با استفاده از آن توجّهى كه دلها پيدا كرد، سخنِ حق را در يك جمله به دلها و ذهنهاى آنها القاء نمود. بعد از آنكه بيدارى در مردم به وجود آمد، نوبت به دشمن رسيد تا عكس العمل نشان دهد. دشمن كيست؟ همان است كه قرآن فرمود: «و يريد الّذين يتّبعون الشهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً(10).» كسانى كه مستِ شهوت و قدرت و پولند. آنها هستند كه مىخواهند همه مردم در حال غفلت باشند. همه مست باشند؛ چون آنها مستند! مسأله اين است. ملت و رهبر الهى ايران - آن مردى كه در راه انبيا حركت مى كرد - همين راه را طى نمودند و امروز شما ملاحظه مى كنيد كه در دنيا، بيدارى به وجود آمده است. اين سخن، سخنى اغراق آميز و مبالغه آلود نيست؛ بلكه يك حقيقت است. مى بينيد كه عكسالعمل دشمن چگونه است؟! مىبينيد كه قدرتهاى استكبارى و در رأس آنها قدرت استكبارى امريكا چگونه به تهديد مى پردازند و براى تبليغات عليه ملت ايران و نظام اسلامى پول خرج مى كنند؟! اين عكس العمل آنهاست. اگر آنها از حركت عظيم ملت ايران ضربه نخورده بودند عكس العمل نشان نمى دادند.

 

 وقتى ابراهيم، عليه السلام، آن حركت را كرد و مردم را بيدار نمود، آن وقت: «قالوا حرّقوه وانصروا الهتكم(11).» گفتند: «ابراهيم را بسوزانيد!» چرا ابراهيم را بسوزانند؟ چون ابراهيم براى آنها ضرر دارد؛ چون ابراهيم مردم را بيدار مى كند؛ چون ابراهيم سخنى را مطرح مىكند كه پايه هاى شوكت ظالمانه مادّىِ مستان قدرت را مى لرزاند. اين همان كارى بود كه نداى به حقِّ امام بزرگوار و شما ملت مؤمن، با قدرتهاى استكبارى دنيا كرد. امروز، در هر جا، وقتى كه مردم راديوهاى دشمنان را باز مى كنند - راديو دولتى انگليس، راديو دولتى امريكا، راديو حكومت غاصب صهيونيستى، راديوهاى عوامل مزدورِ پس مانده آنها؛ كه ملت ايران، مثل خاكروبه اى از محيط زندگى خود بيروشان ريخت - مى بينند به ملت بدگويى مى كنند؛ به دولت بدگويى مى كنند؛ به نظام بدگويى مى كنند؛ به امام و به اسلام بدگويى مى كنند. اگر كسى غافل باشد و قدرت تحليل نداشته باشد، خواهد گفت: «عجب! ما تنها مانديم و ضعيف شديم.» من مى گويم: اى ملت عزيز ايران! اى جوانان مؤمن! اى بازوان نيرومندى كه توانستيد در طول جنگ تحميلىِ هشت ساله، قدرتهاى زبده عالم را كه پشت سرِ عراق مخفى شده بودند به زانو درآوريد! بدانيد كه شما به عنوان يك ملت، در دنيا البته تنهاييد؛ اما همان ملتِ تنهايى هستيد كه قدرتهاى استكبارى بزرگ، تا مغز استخوانشان از شما مى ترسند.

 

 چون مى ترسند، عليه شما تبليغات مى كنند. چون مىترسند، سعى مى كنند به شايعه سازى بپردازند. چون مى ترسند، سعى مى كنند جوسازى كنند. اگر نمى ترسيدند كه اين كارها نبود! خوب؛ دليل ترس آنها چيست و چرا مى ترسند؟ آيا ملت ايران، به حقِّ كسى تجاوز كرده است؟ آيا ما كسى را تهديد كردهايم؟ آيا ما به جايى لشكركشى كردهايم؟ ابداً. ما به هيچ جا لشكركشى نكرده ايم؛ مگر آن وقت كه مرزهايمان را شكستند و خاكمان را تصرّف كردند. آن وقت مانند هر انسان كريمى ملت ما قيام كرد؛ خاك خودش را از آلودگى پاك نمود و دشمن را بيرون ريخت. آن روز كه روزِ دفاع است؛ آن روز كه روزِ زدن به دهان متعدّى است؛ آن روز كه روزِ پشتگردنى زدن به انسانهاى خبيث و رذل است، البته ملت ايران مردانه وارد ميدان مى شود. اما ملت ايران، هيچكس را تهديد نكرد. ما هيچ كشورى را به حمله نظامى و تعدّى و تجاوز ارضى تهديد نكرديم. اين را همه دنيا هم قبول دارند و هيچ نمىتوانند عليه اين سخن، كمترين نمونه اى ارائه كنند. پس، از چه مى ترسند؟ از اين مى ترسند كه ملت ايران شعارى را مطرح كرده است كه اين شعار، مستقيماً به زيان همه قلدران دنياست.

 

 ملت ايران مى گويد: «ملتها بايد استقلال داشته باشند. ملتها بايد بر ثروتهاى طبيعى خودشان حاكم باشند. اختيار ثروتهاى طبيعى ملتها بايد دست خودشان باشد.» ملت ايران، اين را مى گويد. جمهورى اسلامى، يعنى اين. حكومت الهى، يعنى اين. شما ببينيد، قدرتهاى نظامى و سياسى و اقتصادى دنيا، امروز با ملتهاى به قول خودشان «در حال توسعه» چه مى كنند؟! هر چه از دستشان بر آيد نسبت به آنها انجام مى دهند. اگر ملتى در داخل كشور خودش منابع طبيعى دارد، دولتهاى قلدر دنيا مى خواهند از منابع طبيعى او بيشتر از خودِ آن ملت استفاده كنند. البته تا زورشان برسد، بيشتر از خودِ آن ملتها هم استفاده مى كنند.

 

آقايان و خانمها! دو، سه كشور در دنيا - در افريقا و امريكاى لاتين - هستند كه تقريباً همه مس دنيا را آنها تأمين مى كنند. دولتهايى كه منابع مس مال آنهاست، به خاطر اين منابع مورد تعدّىِ سياسىِ دولتهاى بزرگ قرار گرفتند و عاقبت هم به خاطر مس از لحاظ مالى ورشكست شدند! اين در حالى است كه همان مس، از آن كشورها به كشورهاى ثروتمند و قلدر دنيا صادر مى شود و آنها از اين مادّه مهمِّ لازم، تقريباً به صورت مفت و رايگان استفاده مى كنند. همين نفتِ خودمان را نگاه كنيد! من يك وقت خطاب به بعضى از سياسيّونى كه در كشورهاى ديگر توليد كننده فعّال نفت هستند، نكته و سؤالى مطرح كردم و گفتم: «ما امروز نفت داريم. كشورهاى حاشيه خليج فارس،بعضى كشورهاى افريقايى و بعضى كشورهاى آسيايى هم، نفت توليد مى كنند. اين نفتِ گران قيمت را به قيمتهاى ارزان و به بشكه اى چندين برابر كمتر از قيمت حقيقى آن، از اينها مى خرند. اين كشورها هم چون به پولِ فروشِ نفت احتياج دارند، بالاجبار آن را با قيمت پايين مى فروشند. آنگاه مستكبرين مى روند و از اين نفت، حداكثر استفاده را مى كنند.» سؤالى كه مطرح كردم اين بود. گفتم: «حالا فرض كنيد به جاى كشورهاى عربستان، ايران، اندونزى، امارات، كويت و غيره و غيره، نفت در اختيار امريكا و انگليس و ايتاليا و بعضى كشورهاى ديگر اروپايى بود و ما مى خواستيم از آنها نفت بخريم. شما را به خدا، حاضر بودند حتى يك قطره نفت به ما بدهند؟! اگر شما مى خواستيد يك بشكه نفت از آنها بگيريد، صد گونه شرط و شروط مى گذاشتند و بعد هم به هر قيمتى كه دلشان مى خواست، آن را به شما مى دادند! امروز همان نفت، يعنى همان مايع ذى قيمت را، با استفاده از خيانت بعضى از دولتهاى توليد كننده نفت، كه دستشان در دست آنهاست، به كمترين قيمت ممكن مى خرند و در واقع غارت مى كنند و مىبرند و از آن، همه اساس مدنيّت صنعتى كنونى را بر پا مى دارند. روشنايى شان از نفت ماست؛ گرمايشان از نفت ماست؛ حركتشان از نفت ماست؛ كارخانه و مصنوعاتشان هم از نفت ماست!»

 

 قلدرى دولتهاى قلدر دنيا، اين گونه است، عزيزان من! امروز دنياى مستكبر اين است و چنين رفتارى را دارد. اگر دستشان برسد، حاضرند كشورهاى ضعيف را مثل برده به كار گيرند و از آنها استفاده كنند؛ كما اينكه در طول تاريخ - در دوران استعمار مستقيم - اين كار را كردند. امروز هم به شكل ديگرى همان كار را مى كنند. در چنين دنيايى با وضعيتى چنين، ملت ايران قيام كرده است؛ حكومتى را كه دست نشانده و نوكر همان قلدرها در ايران بوده است - يعنى سلسله منحوس پهلوى - را از اريكه قدرت پايين كشيده، آنها را تارانده، و از كشور بيرون كرده است. آنها كسانى بودند كه در طول بيش از پنجاه سال، به اين مملكت خيانت كردند؛ همه چيز اين ملت را عقب نگه داشتند و ثروت اين ملت را نابود كردند.

 

 دولتهايى كه به اراده اين مردمِ مسلمان بر سرِ كار آمدند، تلاش مىكنند آن ويرانيها را اصلاح و بازسازى كنند و خلأها را پر سازند. شعار ملت ايران در اين حركت عظيم چيست؟ استقلال. اين ملت مىگويد: «ما مى خواهيم مستقل باشيم. ما نمىخواهيم امريكا و انگليس و ديگر دولتها، بر سرنوشتمان مسلط باشند.» همين شعارِ استقلال، شعارى است كه قدرتمندان عالم از آن ضرر مىبينند. مثل شعار ابراهيم خليل اللَّه است و هيچ فرقى با آن ندارد. همان طور كه نظام «نمرود»ى آن روز، از ابراهيم عليه السّلام مىترسيد - در حالى كه او يك نفر بود و فقط يك حرف مىزد - امروز نظام استكبار جهانى از ملت و دولت ايران مىترسد؛ از رهبرى ايران مىترسد؛ از اسم امام بزرگوار، مى ترسد.

 

 پس، اين را كه گفته مى شود «استكبار جهانى از ملت ايران مى ترسد»، بعضى برندارند به عنوان يك نقطه ضعف مطرح كنند و بگويند: «ببينيم چه كار كرده ايد كه از شما مى ترسد؟!» اين ترس، ترسِ يك مجرم از انسانى است كه مى خواهد او را سرِ جاى خودش بنشاند. ترسِ يك گناهكار است، از كسى كه گناه را مى شناسد و مى خواهد گناهكار را افشا كند. ترسى كه استكبار دارد، چنين ترسى است.

 

اين نكته را هم عرض كنم: برادران و خواهران عزيز من! اكنون پانزده سال است كه ملت ايران، به فضل پروردگار در مقابل همه فشارها و تهديدهاى دشمنان مقاومت كرده است؛ آن هم مقاومتى بسيار با عظمت و با شكوه. همين مقاومت شماست كه ملتهاى ديگر را اميدوار نگه داشته است. دشمن مى خواهد اين مقاومت را در هم بشكند. اينكه مى بينيد سردمداران استكبار جهانى، پيوسته شعار مى دهند «ما مايليم با ايران روابط داشته باشيم»، اظهاراتى رياكارانه و خلاف حقيقت است. معناى واقعى اين اظهارات و شعارها، محبّت به ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى نيست. به معناى قبول كردن اشتباهات گذشته شان نيست. به معناى تعهّد نسبت به آينده - كه بعد از اين به ملت ايران زورگويى نكنند - نيست. اين يك نوع فريب است. به ظاهر مى گويند «ما آماده ايم روابط برقرار كنيم» و متعاقب آن عنوان مى كنند «مشروط بر اينكه ايران از حرفهاى افراطى خود صرفنظر كند.» حرفهاى افراطى ما چيست؟ يكى از حرفهاى افراطى نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران، همين است كه مى گوييم «نمى خواهيم دولتهاى استكبارى در كار ما دخالت كنند.» اين حرف، افراطى است؟! اين حرف، به نظر سردمداران استكبار، حرفى نگفتنى است! مى گويند چرا عنوان مى كنيد كه «در كار ما دخالت نكنيد»؟! در همين منطقه خاور ميانه و منطقه اسلامى خودمان، دولتهايى را مى شناسيم كه اگر بخواهند با دولتى ديگر رابطه برقرار كنند، از امريكا اجازه مى گيرند! به امريكا مى گويند: شما اجازه مى دهيد ما با فلان دولت، رابطه داشته باشيم؟ اين را خودشان مى گويند. حيا نمى كنند و خجالت هم نمى كشند!

 

 در همين كشور ايران، محمّدرضا پهلوىِ خائن، براى اينكه كدام نخست وزير سرِ كار بيايد؛ كدام رئيس شركت نفت سرِ كار بيايد؛ كدام وزير دفاع و يا كدام وزير خارجه سرِ كار بيايد، دنبال سفراى امريكا و انگليس در تهران مى فرستاد و به آنها مى گفت: مىخواهم فلان كس را بياورم. نظر شما چيست؟ اگر آنها مى گفتند «بياور»، مى آورد و اگر مى گفتند «نياور»، نمى آورد! امريكاييها اين را مى خواهند. استكبار جهانى اين را مى خواهد. هستند دولتهايى كه اينگونه رفتار مى كنند و اين گرگهاى درنده را نسبت به ملتها پر رو كرده اند. افراطيگرى ملت ايران، اين است كه مى گويد: «ملت ايران، يك ملت بزرگ، يك ملت كهن، يك ملت داراى فرهنگ قديمى و يك ملت داراى سابقه درخشان تاريخى است. ملتى است كه مردان و زنان و مادران و همسرانش، در مشكلات دنيا نشان داده اند كه مانند پولاد آبديده اند. اين ملت حاضر نيست قيموميّت امريكا و دولتهاى استكبارى را بر خودش قبول كند.»

 

 موضع ما در مورد مسأله فلسطين هم موضع روشنى است. ما طرفدار ملت فلسطين هستيم. ما طرفدار آزادى فلسطين هستيم. ما طرفدار كوتاه كردن دست متجاوزين به سرزمين فلسطين هستيم. ما مى گوييم كه «مردم فلسطين در خانه خودشان امنيت ندارند.» اسلام، اين وضعيت را رد مى كند. لذا ما هم رد مى كنيم؛ ولو كشورهاى ديگر پاى ميز مذاكره بنشينند و فلسطين را - به خيال خودشان - به دشمن بفروشند. اما بدانند كه ملتهاى مسلمان و ملت فلسطين، هرگز كشور فلسطين را به دشمن نخواهند فروخت.

 

 خدا را شكر مى كنيم كه ملت ما بيدار است. خدا را شكر مى كنيم كه ملت ما در صحنه است. ملت ما به آنچه كه تا امروز انجام داده است افتخار مى كند. دولتمردان از خودِ اين مردمند؛ با همين احساسات، با همين ايمان و با همين جهت گيرى. در رأس دستگاه اجرايى كشور، رئيس جمهورى باايمان، با جهاد، با سوابق روشن و درخشان و از خودِ مردم قرار دارد. مجلس شوراى اسلامى، متشكّل از نمايندگان همين مردم است؛ با همين احساسات و با همين جهت گيرى و خواست. دستگاه قضايى، دستگاهى از آنِ خود اين مردم و متعلّق به خودِ آنهاست. البته اين ملت، در سطح كشور كمبودها و كسريهايى دارد. مسؤولين بايد تلاش كنند كسريها را از بين ببرند و جبران كنند؛ كمبودها را مرتفع سازند و مشكلات را به صفر برسانند. يك حركت ملّىِ اسلامىِ عظيم بر سرتاسر اين ملت حاكم است. دولت و ملت با هم تلاش مى كنند و بايد هم تلاش كنند.

 

 خدا را شكر مى كنيم كه اين راه، راه روشنى است كه در اختيار ملت ايران است. اين، از بركات قرآن و از بركات ايمان به قرآن و اسلام است. اين، از بركات هدايتهاى الهى، از بركات هدايتها و رهنمودهاى امام بزرگوار و از بركات روشن بينى شما ملت ايران است. اين راه را با همين قدرت طى كنيد كه پيروزى با ملت ايران است. دشمنان هر چه هم قلدر و گردن كلفت باشند، در مقابل اراده ملت ايران مجبور به عقب نشينى اند. همچنان كه تا امروز عقب نشينى كرده اند و همچنان كه تا امروز تو دهنى خورده اند. آنها مى خواستند اين نظام نباشد. آنها مىخواستند نام اسلام نباشد. اما به فضل پروردگار، اسلام روزبهروز سربلندتر شد و اين نظام، روزبه روز استوارتر گرديد.

 پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد عليهم السلام، سوگند مىدهيم توجّهات ولىّ عصر ارواحنا فداه را به اين ملت، هميشه مستمر و مستدام بدار.

 پروردگارا! اين عيد سعيد را بر آحاد اين ملت مبارك كن.

 پروردگارا! شادى و نيكروزى را به همه خانههاى اين كشور و اين ملت و به دلهاى همه اين مردم ببر.

 پرودرگارا! اين اتّحاد و يگانگى اى را كه ميان اين ملت و ميان ملت و دولت وجود دارد، روزبه روز مستحكمتر كن.

 پروردگارا! بر قرب و تعالى و درجات ارواح مطهّر شهداى عزيز ما، ساعت به ساعت بيفزا.

 پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليايت محشور كن.

 پروردگارا! مشكلات و گرهها و نابسامانيها را با دست قدرت خود برطرف كن.

 پروردگارا! لذّت پيروزى بر دشمن را به اين ملت بچشان.

 پروردگارا! به محمّد و آل محمّد عليهمالسّلام، هدايت و ذكر و روشن بينى را شامل حال همه ما بگردان.

 پروردگارا! ما را از بركات اين قبرِ مطهّر و فيضهاى حضرت على بن موسى الرّضا عليه الصّلاة والسّلام، برخوردار فرما.

 والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

 

1) يس: 11

2) انبياء: 10

3) نساء 26

4) نساء 26

5) انبياء: 62

6) انبياء: 63

7) انبياء: 64

8) انبياء: 66 - 65

9) انبياء: 67

10) نساء: 27

11) انبياء: 68

 

********

بخاطرمقارن شدن نوروزباآخرماه مبارك رمضان وعيد سعيدفطر بيانات نوروزي درسايت مقام معظم رهبري ديده نشد

بيانات در خطبه‌‌هاى نماز عيد فطر4-1-72

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

 

الحمدللَّه رب العالمين. الحمدللَّه الّذى خلق السموات و الارض و جعل الظّلمات و النّور. ثمّ الّذين كفروا بربّهم يعدلون. و الحمدللَّه الّذى لم يتّخذ ولدا و لم يكن له شريك فى الملك، و لم يكن له ولى من الذّلّ و كبّره تكبيرا. احمده و استعينه و استغفره و اتوب اليه. و اصلّى و اسلّم على حبيبه و نجيبه، سيّدنا و نبيّنا ابي ‌القاسم محمّد، و على آله الأطيبين الأطهرين، المنتجبين المعصومين المكرّمين، سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين. قال اللَّه ‌الحكيم فى كتابه: «يا ايّهاالّذين آمنوا اتقوااللَّه ولتنظر نفس ما قدّمت لغدٍ واتقوا اللَّه انّ‌اللَّه خبير بما تعملون.(1)»

 

روز عيد مبارك فطر، روزِ گرفتن پاداش براى مؤمنان و روزى است كه براى پيغمبر اكرم و اوليايش، روز عيد، روز شرف و روز كرامت است. همه شما برادران و خواهران مسلمان نماز گزار را به رعايت تقوا و پرهيزگارى دعوت و توصيه مى‌كنم؛ كه تقوا و پرهيزگارى، نتيجه و غايتى است كه بايد به فضل پروردگار، بر روزه ماه رمضان مترتّب شده باشد.

 

روز عيد فطر، روزِ مورد توجّه پروردگار و روز نزول مغفرت و رحمت الهى بر مؤمنان است. اين روز را هم بايد مثل ايام ماه مبارك رمضان، قدردانى كرد. امام مجتبى عليه‌السّلام - طبق روايتى - در روز عيد فطر، از راهى عبور مى‌كرد. ديد جمعيتى ايستاده ‌اند و بازى مى‌كنند و بى‌خيال و بى‌ توجّه به اهميت اين روز، با غفلتِ خودشان سرگرمند و مى‌خندند. كنار آن جمعيت ايستاد و فرمود: «ان اللَّه جعل شهر رمضان مضماراً لخلقه.(2)» خداوند، ماه رمضان را ميدان مسابقه‌اى براى بندگانش قرار داده است. «فيستبقون فيه بطاعته الى مرضاته.» كه در اين ميدان مسابقه، به وسيله اطاعت او، به سوى رضايت او با يكديگر مسابقه بگذارند و از يكديگر پيشى گيرند. «فسبق قوم ففازوا.» در اين ماه رمضانى كه گذشت، عده ‌اى توانستند پيشى بگيرند و از ديگران جلو بيفتند؛ و اينها پيروز و موفّق شدند «وقصّر آخرون فخابوا.» اما عده ديگرى، در همين ماه رمضان كوتاهى كردند. آنها نتوانستند خود را به درگاه رحمت الهى برسانند، و مأيوس و نوميد شدند. «فالعجب كل العجب من ضاحك لاعب فى‌اليوم الّذى يثاب فيه المحسنون و يخسر فيه المبطلون.» فرمود: تعجّب است از كسانى كه بى‌خيال مى‌خندند و به لعب مشغول مى‌شوند. در آن روزى كه نيكوكاران خرمنهاى ثواب را مى‌چينند و مى‌برند و محرومان، خسارت خود را تحويل مى‌گيرند؛ خسارتهاى آنان دامنگيرشان مى‌شود. روز بزرگى است. مثل روز قيامت است. در اين روز، كسانى كه در ماه رمضان توانسته‌اند رضاى الهى را به دست آورند، پاداش خود را از خداى متعال خواهند گرفت. امروز روزى نيست كه انسان بتواند در آن، به غفلت سركند. سپس در ادامه فرمود: «لو كشف الغطاء لعلموا انّ المحسن مشغول بأحسانه، والمسى‌ء مشغول باسائته.» اگر چشم بصيرت، نافذ مى‌شد و پرده حجاب مادّى از مقابل چشمهاى ما كنار مى‌رفت، مى‌ديديم كه نيكان مشغول جمع آورى پاداش خودند و به برداشتن ثواب، مشغول و سرگرمند؛ چنان‌كه بَدان سرگرم به نتايج كوتاهيهاى خودشان هستند.

 

ماه رمضان، با همه خيرات و بركاتش، با همه ساعات و لحظات پربارش، با همه وعده‌هايى كه خداى متعال به مؤمنان و نيكوكاران در آن داده بود، سپرى شد. عدّه‌اى از اين ماه، نتيجه‌ها گرفتند؛ پيمانه‌هاى خود را پر كردند و خود را تا آخر اين سال، كه باز به رمضانى ديگر منتهى خواهد شد، بيمه كردند. خوشا به حال آنان. اميدوارم كه شما برادران و خواهران، از زمره اين گروه مردم باشيد.

 

سعى كنيد نتايج تلاش مبارك خود را در ماه رمضان، براى خود حفظ كنيد. دلها را پاكيزه نگه ‌داريد و مشغول مسائلى كه شما را از خدا دور مى‌كند، مپسنديد. دلتان را مشغول ياد خدا بخواهيد؛ آن را قدر بدانيد و از نتايج و ثمرات آنچه كه در ماه رمضان به دست آورده‌ايد، سعادت خود را تا آخر سال تأمين كنيد. به فضل الهى، در جمهورى اسلامى ايران، زمينه براى كسانى كه بخواهند خوب باشند و خوب بمانند و خوب زندگى كنند، آماده است. آنهايى كه بخواهند مسلمان زندگى كنند، در فضاى جمهورى اسلامى مى‌ توانند مسلمان زندگى كنند و مسلمان بمانند. در بسيارى از كشورهاى دنيا، چنين فضايى وجود ندارد كه در آن، جوان بتواند گناه نكند و كسى كه مى‌خواهد به گناه نزديك نشود، بتواند نزديك نشود. اين فضا، از بركات جمهورى اسلامى است. اين را بايد قدر بدانيم.

 

در اين روز مبارك و در اين محشر عظيم مردمى، طبق رويّه ‌اى كه در سالهاى گذشته در مثل چنين روزى داشته‌ايم، با استفاده از اين فضاى روحانى، موردى را از دهها مورد كه در زندگى ما مى‌تواند مطرح شود، مطرح مى‌كنم و آن، اجتناب از اسراف و زياده‌روى است. به برادران و خواهران مسلمانمان در سراسر كشور عرض مى‌كنم كه موضوع قناعت را جدّى بگيريد. منظورم از قناعت اين نيست كه دست به نعمتهاى الهى نزنيد و از آنها بهره‌مند نشويد. مقصود اين است كه حدّ و اندازه نگه داريد؛ زياده‌روى و اسراف نكنيد؛ نعمتهاى الهى را ضايع ننماييد؛ كه متأسفانه بسيارى مى ‌كنند. در جمهورى اسلامى، كسانى هستند كه دستشان به نعمتهاى الهى نمى‌رسد. نه به خاطر اين‌كه كم داريم. به خاطر اين ‌كه بسيارى به خودشان حق مى‌ دهند كه نعمتهاى الهى را بى‌حساب و كتاب مصرف كنند؛ بى‌اندازه مصرف كنند؛ هيچ ملاحظه ‌اى نكنند؛ هيچ حدى نگه ندارند و حتّى نعمتهاى الهى را ضايع كنند. چقدر نان ضايع مى‌شود! چقدر غذاى طبخ شده ضايع مى‌شود! چقدر ميوه مصرف نشده ضايع مى‌شود و از خانه‌ ها بيرون ريخته مى‌شود! چقدر لباس زيادتر از اندازه لازم - چند برابر اندازه لازم - خريدارى مى‌شود و در خانه‌ها و صندوقها مى‌ماند، براى اين‌كه يك بار در مراسمى پوشيده شود! اينها اسراف است.

 

مى‌خواهم اين مطلب را ملت عزيزمان بدانند كه اسراف، فعل حرام است؛ گناه است؛ خلاف شرع است؛ آنجايى كه اسراف باشد و اسراف مال و اسراف نعمتهاى الهى انجام گيرد، تضييع و تلف كردن نعمت است. تصميم بگيريد اين كار را نكنيد. البته خانواده‌هاى كم درآمد، شايد وسعشان هم نرسد كه بخواهند اسراف كنند؛ اما خانواده‌هاى پردرآمد و حتّى بسيارى از خانواده‌هاى متوسّط، متأسفانه اسراف مى‌كنند. من اين جمله را عرض كردم، برآن تأكيد و پافشارى مى‌كنم و خواهشمندم كه ملت عزيزمان، اين سخن را مورد توجّه قرار دهند، به آن اهميت دهند، براى آن حسابى باز كنند و سعى‌شان بر اسراف نكردن باشد.

 

از خداى متعال درخواست مى‌كنيم كه همه شما برادران و خواهران نمازگزار و همه ملت ايران و همه مسلمانان جهان را مشمول فضل و رحمت خود قرار دهد.

 

پروردگارا! مسلمانان را در همه جاى دنيا پيروز كن. پروردگارا! دلهاى ما را از گناه دور، و دست و بال ما را از گناه پاك كن.

 

پروردگارا! ما را با زلالِ رحمت و مغفرت خود، در اين روز مبارك، شستشو ده. ما را با لطف خود پاك و پاكيزه بگردان. ما را در صراط مستقيم، ثابت قدم بدار.

 

پروردگارا! ياد امام بزرگوارمان را روزبه‌روز در ميان ملت و در دلهاى مسلمانان عالم، زنده‌تر و زنده‌تر بدار. پروردگارا! نور و رحمت خود را بر روح مقدّس او و ارواح مقدّسه شهداى ما نازل فرما.

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرحيم.

انّا اعطيناك الكوثر. فصلّ لربّك وانحر. ان شانئك هو الابتر.

بسم‌اللَّه الرّحمن الرّحيم‌

 

الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‌القاسم محمّد، و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين المعصومين المطهّرين، سيّما على اميرالمؤمنين، والصّديقة الطاهرة سيّدة نساء العالمين، والحسن والحسين، سيّدى شباب اهل ‌الجنة، و على بن‌الحسين و محمّدبن‌على و جعفربن ‌محمّد و موسى ‌بن ‌جعفرالكاظم و على ‌بن ‌موسى و محمّدبن‌على و على ‌بن‌ محمّد والحسن ‌بن‌على والخلف ‌القائم المهدى. حججك على عبادك و اُمنائك فى بلادك. و صلّ على ائمّة المسلمين وحماة المستضعفين و هداة المؤمنين. واستغفراللَّه لى و لكم، و اوصيكم‌بتقوى‌اللَّه.

 

همه برادران و خواهران عزيز را به رعايت تقوا در همه مسائل و از جمله آنها، در نگرش و قضاوت نسبت به مسائل جهانى اسلام توصيه مى‌كنم.

 

دو مطلب را در اين خطبه، به اختصار عرض مى‌كنم: يك مطلب اين است كه متأسفانه امسال براى مسلمانان عالم، سال مصيبتهاى بزرگ بود؛ سال دردهاى جانكاه مسلمانان. نگاه كنيد به سراسر عالم و به كشورهاى اسلامى و ملتهاى مسلمان؛ خواهيد ديد كه مسلمانان عالم، روزهاى امتحانِ بسيار دشوارى را مى‌گذرانند. در رأس همه اين مشكلات، چند مسأله دردناك است و از جمله آنها، مسأله فلسطين عزيز و خونين است كه مسلمانان و برادران ما در فلسطين، همچنان زير فشارها و ضربات دشمن غاصب گرفتارند. آن چند صد نفر مسلمان فلسطينى هم، در اين روزهاى دشوار، با استقامتشان حماسه آفريدند و ملتها را به خودشان متوجّه كردند. اما متأسفانه بسيارى از دولتهاى مسلمان، حتّى از اين حادثه هم كه يك حادثه تاريخى است و طىّ آن چند صد نفر پير و جوان از چهره‌ هاى مبارز و معروف و شناخته شده را از خانه و زندگى‌شان تبعيد و روانه بيابانها كردند، عبرت نگرفتند. در چنين روزگار و دورانى، مسائل حقوق بشر براى برخى دولتها و سازمانها در عالم، ناندانى شده است! هر جا موردى به چشم بخورد كه بتواند براى آنها بهانه و مستمسكى جهت فشار روى دولتهايى باشد كه مى‌خواهند فشار بر آنها وارد كنند، فرياد حقوق بشر را سر مى‌دهند. وقتى حكومتى براى تضمين سلامت جامعه، قاچاقچى را محكوم مى‌كند، آنها فرياد حقوق بشر سر مى ‌دهند؛ امّا هنگامى كه چهارصد و چند نفر انسان را از خانه و زندگى و شهر و ديارشان بيرون مى‌كنند و در سرما و شرايط دشوار گرسنگى و بيمارى به بيابانها مى ‌فرستند، كسانى كه داد حقوق بشر سرمى‌دادند، تكان نمى‌خورند! فاجعه ‌اى بزرگ و حادثه ‌اى عظيم است! اين، يكى از حوادثى است كه در رأس مصيبتها قرار دارد.

 

ديگر، حادثه افغانستان است كه اميدواريم آن درگيريهاى خونين، ديگر بين رؤساى احزاب اين كشور تكرار نشود. مردم افغانستان، مردم مسلمان و مظلومى هستند و اين، يك ظلم مضاعف است كه سوء تدبير بعضى از رؤساى احزاب، آنها را در مقابل هم قرار دهد و در خانه و كوچه و خيابان شهرشان - كه حالا به اصطلاح آن را آزاد كرده‌اند - خون مردم بر زمين ريخته شود.

 

و باز در رأس همه اين قضايا، قضاياى خونين و ماجراى مصيبت بار بوسنى هرزگوين است. اين حادثه، حادثه بسيار عجيب و بزرگى است! خودش، حادثه ‌اى بزرگ است و سكوت و بى ‌اعتنايى دنياى به ‌اصطلاح متمدّن در مقابل آن هم به همان اندازه بزرگ و شگفت‌آور است. هر چه بخواهيم ابعاد اين فاجعه و اين مصيبت را با زبان معمولى بيان كنيم، امكان‌پذير نيست. چگونه مى‌توان مصيبت يك ملت را كه فقط به جرم مسلمانى كشته مى‌شود، خانه‌ هايش ويران مى‌گردد، به ناموسش تعرّض مى‌شود، انواع ظلمها نسبت به آن انجام مى‌گيرد و در پايان هم از خانه و زندگى خود آواره مى‌شود، با الفاظ مجسّم نمود و بيان كرد؟! اين، از آن نوع ماجراهايى است كه اگر در تاريخِ گذشته اتّفاق افتاده بود و امروز براى ما نقل مى‌كردند، به آسانى نمى‌توانستيم باور كنيم؛ اما امروز جلوِ چشم دنيا اتّفاق مى‌افتد.

 

نمى‌خواهم مطلب تكرارى در اين باب بگويم. نكته‌اى را كه مى‌خواهم در اين باب بگويم، اين است كه در قضيه بوسنى چه كسى مقصر است؟ كسانى كه دستشان در خون بى ‌گناهان بوسنى، خونين و رنگين است، شانه هايشان را از زير بار تقصير بوسنى خارج نكنند! چه كسى در اين حادثه مقصّر است؟ من عرض مى‌كنم: همه كسانى كه به نحوى نگذاشتند مردم مسلمان بوسنيايى توان دفاع از خود را پيدا كنند، در قربانى شدن آن ملت، سهيم و دخيلند. قدرتهاى غربى مقصّرند كه به بهانه واهىِ جلوگيرى از خشونت، نمى‌گذارند سلاح به دست آن مردم برسد. مى‌گويند «اگر سلاح به دست مردم بوسنى برسد، خشونت ادامه پيدا مى‌كند!» من مى‌گويم: اگر شما راست مى‌گوييد كه با اصل خشونت مخالفيد و اگر نگذاشتيد سلاح به ‌دست مسلمانان برسد تا از خودشان دفاع كنند، بايستى در اولين فرصت و در اسرع وقت، با قدرت نظامى خودتان در آن منطقه حاضر مى‌شديد و نمى‌ گذاشتيد صربها عليه مسلمانان فاجعه آفرينى كنند. اگر راست مى ‌گوييد و مسأله ‌تان اين است كه مى‌خواهيد خشونت ادامه پيدا نكند،راهِ ادامه پيدا نكردن خشونت اين بود كه مى رفتيد آن‌جا، حضور مى ‌يافتيد و نمى ‌گذاشتيد جلّادى كه مسلّح به انواع سلاحهاست و از بيرون هم به او كمك مى‌كنند، به جان يك عدّه انسان بى ‌دفاع و بى‌سلاح بيفتد و هركارى مى‌خواهد با آنها انجام دهد. راه جلوگيرى از خشونت اين بود كه اين كار را نكردند.

 

به هر حال، يا بايد خودشان آن‌ جا حاضر مى‌شدند، يا بايستى به آنها سلاح مى ‌رساندند تا بتوانند از خودشان دفاع كنند. اگر هم نمى‌خواستند سلاح به آنها برسانند، بايستى راه را باز مى‌گذاشتند تا كسانى كه مى‌خواهند به آنها سلاح برسانند، بتوانند اقدام كنند. مسلمانان دنيا داوطلب بودند كه به آنها سلاح برسانند. اين‌كه حقّ طبيعى و قانونى آنها بود.اين را چرا نگذاشتند؟! دولتهاى اروپايى، يكى يكى اعلام كردند كه «ما در قضيه بوسنى وارد نمى‌شويم»! چرا وارد نمى‌شويد؟! چرا وقتى مى‌بينيد ملتى كه بومى آن مناطق است، جلوِ چشم شما در اروپا قتل عام مى‌شود، عكس‌العمل نشان نمى‌دهيد؟! مردم بوسنى كه بيگانه نيستند؛ آنها كه مهاجر نيستند؛ آنها مردم همان منطقه ‌اند؛ از نژادهاى همان منطقه ‌اند؛ آن‌جا خاك و خانه خودشان است. وقتى مى‌بينيد به وسيله گروهى قتل عام مى‌شوند كه از آنها قويتر هم نيستند اما سلاح دارند، چرا سكوت كرديد؟! صربها كه قويتر از مسلمانان نيستند. در دورانى كه سلاحهاى خودكار و آتشين و توپخانه دوربُرد و انواع و اقسام سلاحهاى مدرن همه‌كاره ميدان است، معلوم است كه آن‌جا، كسى كه يكى از اين سلاحها را داشته باشد بر كسى كه نداشته باشد مسلّط است!

 

مسلمانان بوسنيايى حتى تفنگ انفرادى ندارند! نبايستى مى‌گذاشتيد كه صربها اين‌گونه حمله كنند. نمى ‌بايستى مى‌ گذاشتيد حمله آنها يك سال ادامه پيدا كند. حدود يك سال است كه كشتار مردم بوسنى انجام مى‌گيرد. اگر خودتان نمى ‌خواستيد وارد معركه شويد، بايد مى ‌گفتيد «ما وارد نمى شويم، امّا سلاح مى ‌دهيم.» همان مقدارى كه صربها سلاح دارند، به بوسنياييها هم مى‌داديد. اگر هم نمى‌خواستيد سلاح بدهيد، راه را باز مى‌گذاشتيد تا دولتها و كشورهاى مسلمان، به قدر نياز مردم بوسنى، به آنها سلاح مى‌دادند. چرا نگذاشتيد؟ من عرض مى‌ كنم: همه كسانى كه نگذاشتند مردم مسلمان بوسنى، قدرت دفاع از خودشان، زمينشان، ناموسشان و فرزندانشان را پيدا كنند، در اين كشتار دخيل و سهيم و مجرمند. اين را ملتهاى مسلمان دنيا بدانند. اين را مسلمانان در تاريخ آينده بدانند، كه نسل كشى مسلمانان در اروپا به دست قدرتهاى كنونى غربى - اعم از اروپايى و امريكايى - انجام گرفته است! اگر چه در ميدان نيستند، اما - همانگونه كه عرض كرديم - آنها مسبّبند؛ چون آنها نگذاشتند مردم بوسنى از خود دفاع كنند.

 

وقتى دو نفر با هم دعوا مى‌كنند، شما به دست يكى سلاح بدهيد، بعد آن ديگرى را بغل كنيد، دستش را بگيريد، و نگذاريد از خودش دفاع كند! نتيجه چه خواهد شد؟... چه كسى در اين جنايت مقصّر است؟ دولتهاى غربى مقصّرند؛ دولتهاى اروپايى مقصّرند؛ دولت امريكا مقصّر است. خودشان را كنار نكشند. با چهار كلمه حرف زدن در اين سازمان و آن سازمان، اين لكّه ننگ از دامانشان پاك نخواهد شد. با پرتاب كردن چند محموله غذايى از آسمان، كه نمى ‌دانيم به دست چه كسى مى ‌رسد و معلوم هم نيست راست باشد - تازه اگر راست هم باشد - جبران آن فاجعه آفرينى نمى‌شود. ما مى‌خواهيم به برادرانمان در بوسنى كمك كنيم، امّا نمى‌گذارند. ملتهاى مسلمان مى‌ خواهند آنها را مسلّح كنند، امّا نمى ‌گذارند. بسيارى از دولتهاى مسلمان احساس مسؤوليت مى‌كنند و خواهان كمك‌ رسانى هستند، اما نمى‌گذارند. اينها كه مانع از كمك‌رسانى به مردم بوسنى مى‌شوند، همان كسانى هستند كه هر جا منافعشان اقتضا كند، مسلّحانه وارد مى‌شوند. ماجراى خليج فارس يكى از اين ماجراهاست. يك روز در يكى از كشورهاى خاورميانه، تعداد اندكى مسيحى مورد تهديد قرار گرفتند. يكى از دولتهاى اروپايى، كه در جريان بوسنى جزو بى ‌اعتناهاست، اعلام كرد كه وارد خواهد شد و مداخله هم كرد. اما در اين‌جا، چون پاى مسلمانان در ميان است؛ چون نمى‌ خواهند مسلمانان در اروپا پا بگيرند؛ چون نمى‌خواهند يك ملت مسلمان در اروپا بر سر پا بماند، وقتى چنين جنايتى را در مقابل چشمشان مرتكب مى‌شوند، مى ‌بينند و اغماض مى ‌كنند! من همين ‌طور كه به آفاق زندگى مسلمين مى‌نگرم، احساس مى ‌كنم پشت سرِ اين سختيها و محنتها، فضل الهى است. ان‌شاء اللَّه فرج الهى است: «انّ مع العسر يسرا.(3)» خداى متعال به دنبال اين سختيها، آينده ‌اى روشن را براى مسلمانان همان منطقه قرار داده است كه به فضل الهى، اميدواريم اين آينده را هر چه زودتر ببينيم.

 

نكته دوم، در مورد مسائل خود ما، يعنى مسائل جمهورى اسلامى است. باز مدتى است كه بوقهاى تبليغاتى صهيونيستى، در اطراف دنيا به صدا در آمده‌اند و گهگاه يك بار، موج حمله تبليغاتى به راه مى ‌اندازند. مجدّداً اين موج تبليغاتى عليه جمهورى اسلامى به وسيله تبليغات صهيونيستى آغاز شده است. مسأله اين است كه جمهورى اسلامى به خاطر استقلال، به خاطر زير بار زور نرفتن، به خاطر رعايت منافع ملى - و نه منافع مستكبران - به خاطر ايستادگى در مقابل مطامع دشمنانى كه مى‌خواهند بر اين كشور دست بيندازند، به خاطر برچيدن بساط كسانى كه دهها سال نوكرى استعمار و استكبار را در اين كشور كردند، در چشم مستكبران جهان موجود منفورى است. ما اين را مى‌دانيم و از اين بابت ناراحت هم نيستيم. هرچه جمهورى اسلامى در نظر مستكبران و جهانخواران و بدها و شيطانها منفور باشد، ما خوشحالتريم. روزى كه آنها از ما خوششان بيايد و ما را بپسندند و از ما راضى شوند، در صحّتِ راه و كار خود شك خواهيم كرد. اما آنچه كه امروز مى‌گويند، مسأله تروريسم است كه مطلب تازه‌اى هم نيست. اينها جمهورى اسلامى را به حمايت از تروريسم و به صدور انقلاب در سراسر عالم متّهم مى‌كنند. من مى‌گويم مسأله صدور انقلاب كه بارها و بارها تكرار كرده‌اند، يك حرف بى‌معنا و پوچ است. انقلاب چيزى نيست كه كسى آن را صادر كند. انقلاب كالا نيست كه بشود صادرش كرد. انقلاب، محموله نيست كه بتوان آن را به جاى ديگرى برد و يا به كشور ديگرى صادر كرد. انقلاب، اگر درست و منطقى باشد و اگر براى ملتها جاذب باشد، خودش صادر مى‌شود؛ بدون اين ‌كه كسى بخواهد آن را صادر كند. ما انقلاب را صادر نكرديم. انقلاب، با جاذبه‌هاى خودش صادر شده است. اين، نكته دوّم.

 

نكته سوم اين است كه ما انقلاب را امروز نمى‌خواهيم صادر كنيم. انقلاب، يك ‌بار صادر مى‌شود؛ و شد! اين‌كه مى‌ بينيد امروز در سرتاسر دنيا، گرايش و ايمان اسلامى زنده شده است؛ اين‌كه مى ‌بينيد ملتها در شمال آفريقا و در خاورميانه و در شرق و غرب كشورهاى اسلامى بيدار شده‌اند؛ اين ‌كه مى‌بينيد جوانان مسلمان در كشورهاى گوناگون به زيباييهاى دين و قرآن روآورنده‌اند، همه حاكى از اين است كه انقلاب اسلامى در اوّلِ وقوع خود صادر شده است. ما كه نمى‌خواهيم بعد از گذشت چهارده سال، تازه به فكر صدور انقلاب باشيم! يك بار انقلاب صادر مى‌شود و آن هم شد. وقتى كه انقلاب، پيروز شد و خبر و جذّابيت آن، دنيا را پركرد، كارى كه بايد بشود شد. همان كارى كه شما از آن ناراضى هستيد؛ همان كارى كه به خاطر آن زنجير مى‌جويد و همان كارى كه به خاطر آن خشمناك مى‌شويد، شده و كار از كار گذشته است! شما هم هيچ كارى نمى ‌توانيد بكنيد و هيچ كس ديگرى هم نمى‌تواند كارى بكند. كار از كار گذشته است!

 

و اما در قضيه تروريسم! مى‌گويند «جمهورى اسلامى ايران، از تروريستها حمايت مى‌كند» و با اين بهانه ما را تهديد مى‌كنند. من مى‌گويم اوّلاً تهمتِ حمايت از تروريسم به جمهورى اسلامى ايران، يك دروغ و افتراى آشكار است. ما از هيچ تروريستى حمايت نمى‌كنيم. شما نگاه كنيد ببينيد تروريستهاى عالم چه كسانى هستند، آن وقت بگوييد ما از اينها حمايت مى‌كنيم! بزرگترين تروريستهاى دنيا، امروز صهيونيستهايند. مى‌بينيد كه صهيونيستها با ملت فلسطين چه مى‌كنند! صِرف اين‌كه دولت شدند، موجب نمى‌شود تروريست نباشند. چه كسى از تروريستهاى صهيونيست حمايت مى‌كند؟ سازمانهاى جاسوسى غربى، طبق اعترافهاى خودشان، جزو قلمهاىِ درشتِ تروريستى در دنيا به شمار مى‌روند. چقدر اينها با نظامها و دولتهاى مردمى مبارزه كردند! اين تروريسم نيست!؟

 

ما از اينها حمايت نمى‌كنيم. هر كس كه در گوشه ‌اى از دنيا؛ در شهرى، در روستايى، در خيابانى، در هر جايى بمب گذارى كند و مردم بى ‌پناه، مردم بى ‌گناه، زن و مرد و غير نظاميان را از بين ببرد، تروريست است. ما از چنين كسانى هرگز حمايت نكرده‌ايم و نمى‌كنيم. شما هستيد اى قدرتهاى غربى كه از تروريستها حمايت مى‌كنيد. آن كوردلانى كه در ميدان راه آهن تهرانْ بمب گذاشتند و مرد و زن و كودك و بزرگ را تكّه پاره كردند؛ كسانى كه در نماز جمعه تهران بمب گذاشتند و جوانان و مردان ما را قطعه قطعه كردند، بدون اين‌كه آنها گناهى داشته باشند؛ كسانى كه در مركز حزب جمهورى اسلامى بمب گذاشتند و هفتاد و تن از اصيل‌ ترين و شيواترين چهره ‌هاى اين كشور را نابود كردند و داغ آنها را به دل اين ملت گذاشتند، تروريستند. امروز هم اگر مى‌بينيد خبرى از بمب‌ گذارى نيست، به اين سبب است كه نمى ‌توانند كارى بكنند. امروز هم اگر بتوانند، باز در ميدانها، در خيابانها، در نمازها و در مجامع، بمب ‌گذارى مى‌كنند. تروريست اينها هستند. اينها كجايند؟ تروريستهايى كه ميدان راه آهن و ميدان امام خمينى تهران را با بمب گذارى خودشان منهدم و منفجر كردند و بچه و بزرگ و زن و مرد را نابود كردند، امروز كجا زندگى مى‌كنند؟ از چه كسانى كمك و حمايت مى‌گيرند؟ آنها در همين كشورهاى اروپايى هستند؛ آنها در امريكا هستند؛ آنها در اروپا هستند. تروريستها زير سايه همان كسانى زندگى مى‌كنند كه ادّعاى مخالفت با تروريسم را مطرح مى‌كنند!

 

جمهورى اسلامى، طرفدار تروريسم نيست. شما كه جمهورى اسلامى را متّهم مى‌كنيد، طرفدار تروريسم هستيد و از تروريستها حمايت مى‌كنيد! چرا كشور فرانسه، كشور آلمان، كشور امريكا و بقيه كشورها، همين تروريستهايى را كه خودشان اعتراف كردند و بمب‌گذاريها را در ايران پذيرفتند، در كشورهاى خودشان دستگير نمى‌كنند؟! چرا آنها را محاكمه نمى‌كنند؟! چرا آنها را به عنوان تروريست تعقيب نمى‌كنند؟! اگر راست مى‌گويند و مخالف تروريسم هستند، چرا آنها را مجازات نمى‌كنند؟! آن وقت به جمهورى اسلامى تهمت و افترا مى‌زنند كه طرفدار تروريسم است! نه؛ ما با بمب گذارى مخالفيم؛ ما با كشتن زن و بچه مردم مخالفيم؛ ما با روبه‌رو شدن با غيرنظاميان - كه به زندگى روزمرّه خود مشغولند - به شدّت مخالفيم؛ ما تروريستها را محكوم مى‌كنيم. آن‌كه با اين كارها مخالف نيست، شما هستيد؛ دولتهاى غربى هستيد؛ استكبار هستيد؛ همين شماها هستيد كه جمهورى اسلامى را متّهم مى‌كنيد!

 

و اما نكته چهارم. قدرتهاى استكبارى، در پى متّهم كردن جمهورى اسلامى به تروريسم و صدور انقلاب، با سلاح تهديد هم به ميدان آمده‌اند. من به آنها مى‌گويم: شما به شدت در اشتباهيد كه جمهورى اسلامى را تهديد مى‌كنيد. جمهورى اسلامى را به چه چيز تهديد مى‌كنيد؟ درباره جمهورى اسلامى چه خيال كرده ‌ايد؟

 

به شدّت در اشتباهند آنهايى كه خيال مى‌كنند چون انقلابهاى پوشالى - انقلابهاى غير متّكى به مردم، در كشورهاى كمونيستى - شكست خوردند و نابود شدند، معنايش اين است كه اين انقلابِ اصيل مردمى كه با دست يكايك ملت بر پا داشته شده است، ممكن است شكست بخورد. به شدّت در اشتباهند. چه مقايسه غلطى است بين كشور ما و كشورى مثل شوروى سابق كه از اوّل تا وقتى منهدم شد، يك انتخابات مردمى و سراسرى در آن انجام نگرفت! چه كسى در شوروى انتخابات مردمى ديده است؟ در كشورهاى كمونيستى و سوسياليستى، چه وقت انتخابات انجام گرفته است؟ هميشه حزبها بر سرِ كار آمده‌اند؛ حزبها رؤسا را معيّن كرده‌اند؛ آن هم تازه نه همه افراد يك حزب را، بلكه برگزيدگان يك حزب را! شوراهاى مركزى چهارنفر را معيّن مى‌كردند و در رأس قدرت قرار مى‌دادند و كشور به دست آنها سپرده مى‌شد. با آن اختناق، ملت خبرى نداشت كه چه كسى مى‌آيد و چه كسى مى‌رود.

 

فرق است بين چنان كشورها و كشورى مثل جمهورى اسلامى ايران. هنوز دوماه از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه در دهم و يازدهم فروردين، رفراندوم عظيم جمهورى اسلامى در ايران انجام گرفت. هنوز چند ماه نگذشته بود كه قانون اساسى تصويب شد و رفراندوم قانون اساسى انجام گرفت و ملت، قانون اساسى را تصويب كرد. هنوز يك سال از پيروزى انقلاب نگذشته بود كه انتخابات رياست جمهورى انجام گرفت. شما به بعضى از اين كشورهاى به اصطلاح سوسياليستى، بعد از آن‌كه دچار زلزله اخير در كشورهاى كمونيستى و سوسياليستى شدند، نگاه كنيد. اعلام كردند كه مى‌خواهند انتخابات راه بيندازند. بعد از سى، چهل سال، تازه مى‌خواهند انتخابات رياست جمهورى راه بيندازند! همين كشورهاى به اصطلاح سوسياليستىِ عرب را بنگريد؛ چه وقت در اين‌كشورها انتخابات انجام گرفته است؟! چه وقت مردم پاى صندوق رأى رفته و رأى داده‌اند؟! اينها را با جمهورى اسلامى ايران مقايسه مى‌كنيد كه در تمام مراحل، آحاد ملّت، با آراى خود حضور داشته‌اند! جمهورى اسلامى را ملت تصويب كرد. قانون اساسى را ملت تصويب كرد. مجلس شوراى اسلامى، هرچهار سال يك بار، با آراى مستقيم ملت تشكيل مى‌شود. رئيس جمهور، هر چهار سال يك بار، با آراى مستقيم ملت بر سرِكار مى‌آيد. نمايندگان مردم در مجلس شوراى اسلامى، اعضاى هيأت دولت را تصويب مى‌كنند. حتّى خبرگان منتخب مردم، رأى مى‌دهند و رهبر هم با آراى غير مستقيم مردم انتخاب مى‌شود. درهمه جا مردم حضور دارند. نظام ما يك نظامِ مردمىِ كامل است. انقلابى را كه به آرا و اراده‌هاى يكايك مردم متّصل است، با كجا مقايسه مى‌كنيد؟! جمهورى اسلامى را از چه چيز مى‌ترسانيد؟! من به شما ملت عزيزمان عرض كنم - ملتهاى مسلمان هم بدانند - امريكا و كشورهاى غربى، تا امروز براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى هر كار كه توانسته‌اند كرده‌اند. هيچ‌كس بر سرِ ما منّتى ندارد. ضربات خودشان را زده‌اند و جمهورى اسلامى، به فضل پروردگار چنين بالنده بر سرِ پا ايستاده است. امروز هنوز هم در دنيا و در اين منطقه، كشورهايى وجود دارند كه تاكنون روى مجلس قانونگذارى به خود نديده‌اند و يك انتخابات در اين كشورها انجام نگرفته است. در همين منطقه خودمان، مردم در هيچ يك از مسائل كشورى حضور ندارند و اراده آنها محترم شمرده نمى‌شود. قبل از تشكيل جمهورى اسلامى و قبل از پيروزى اين انقلابِ مبارك، پنجاه سال كشور ايران همين وضع را داشت. انتخاباتى نبود، امّا مجلسينى فرمايشى داشت! پادشاه ساخته شده‌اى به‌ وسيله انگليسيها و استخدام شده‌اى به‌وسيله امريكاييها در رأس كار بود. آن روز در اين كشور و امروز در كشورهاى مرتجع منطقه، حرفى از نقض حقوق بشر به ميان نمى‌آمد و نمى‌آيد. در جمهورى اسلامى، همه چيز روى دوش مردم و با اراده مردم انجام مى‌گيرد. امروز به فضل الهى، آزادى‌اى در اين كشور وجود دارد كه در تاريخ گذشته ايران اگر نگوييم بى‌نظير، كم‌ نظير است. دوران گذشته ما دوران سلطنتهاى استبدادى بوده است. هر چه به گذشته نگاه مى‌كنيم دوران سياه و تاريك اختناق است. امروز، بحمداللَّه ملت ايران آزاد است، فكر مى‌كند، مى‌ انديشد، انتخاب مى‌كند و تصميم مى‌گيرد. نظامى كه بر دوش چنين مردمى استوار است، نظام مستحكمى است و كيد دشمنان نمى ‌تواند به اين نظام صدمه‌اى وارد كند. پروردگار عالم هم به اين ملت و به اين كشور و به اين سرزمين و به دلهاى مؤمن شما مردم، تفضّل و لطف كرده است و بعد از اين هم لطف خواهد داشت. اميدواريم كه دشمنان، در نقشه‌هاى خود عليه جمهورى اسلامى، چنان‌كه در گذشته ناكام بودند، امروز هم ناكام شوند و بى‌شك، ناكام خواهند شد.

 

ملت ايران نيرومند است. ملت ايران قوى است؛ به خاطر ايمانش؛ به خاطر وحدتش؛ به خاطر وفادارى‌اش به اسلام و انقلاب، و اميدواريم هميشه مشمول نظر ولىّ عصر ارواحنافداه باشد و خواهد بود.

 

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم.

قل هواللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه.

 

********

بيانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی 15-1-71

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للَّه رب العالمين. والصّلاة والسّلام، على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين، سيّما بقية اللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «يا ايّها النبى، انا ارسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً، و داعيا الى اللَّه باذنه و سراجا منيرا.(1)»

 

خداى بزرگ را سپاسگزارم كه اين توفيق را به بنده عنايت فرمود كه در اين روز عيد و جشن بزرگ اسلامى، در زير سايه آستان بلند پايه مرقد حضرت ثامن الحجج عليه آلاف التّحية والثناء و در جمع شما مردم عزيز و برادران و خواهران زائر و مجاور اين آستان مقدّس باشم.

 

 جمع فشرده شما برادران و خواهران مسلمان عزيز و شريف، انشاءاللَّه مشمول الطاف بى كرانه پروردگار قرار گيرد و اين عيد مبارك و سعيد، بر همه شما فرخنده و خجسته باشد.

 

 براى اينكه جهتِ بحثى كه در نظر دارم، پايه و قاعده اسلامى و قرآنى و متّخذ از معارف الهى چيده شود، مطلبى از معارف اسلامى رابه حضوربرادران وخواهران عرض مى كنم. آن مطلب اين است كه انسان در اين عالم آمده است تابه كمال برسد. آفرينش بشر براى اين است كه در اين عرصه آزمايش - عالم كونْ و فساد - انسان فرصت پيداكندوبه تكامل نائل شود. اين هدف، مخصوص انسان هم نيست. موجودات ديگرهم به وجود آمده اند تا در اينجا به كمال برسند. البته كمال هر موجودى، متناسب با ساختمان و طبيعت وجود اوست. كمال يك درختِ ثمربخش، اين است كه به ميوه بنشيند. كمال يك بوته گل اين است كه گل معطّر خود رادرمعرض استفاده انسان قراردهد. و كمال انسان نيز متناسب با ذات و شخصيت اوست. اين سخن، البته به اين معنا نيست كه هر انسانى دراين عالم قدم مى گذارد، حتماً به كمال خواهد رسيد؛ نه. اى بسا انسانها كه در اين عالَم، سالها عمر مى كنند، امابه كمال نمى رسند. درست مثل اين است كه شماكودك رابه مدرسه مى گذاريد تا عالِم شود؛ اما هر كودكى كه به مدرسه رفت، به طور حتم عالِم نمى شود. بعضى توفيق پيدا مى كنند كه به علم دست پيداكنند و بعضى نه. بايد موانع را شناخت. بايد ديد چه موانعى باعث مى شود موجودى كه براى تكامل به اين عالم آورده شده است، به كمال نرسد؟

 

 درمورد موجودات ديگر، پيدا كردن مانعِ تكامل، مشكل نيست؛ اما در مورد انسان، چون موجودى پيچيده و داراى ابعاد گوناگون است، پيداكردن موانع رشد و تكامل، بسيار دشوار به نظر مىرسد؛ چون موانع تكامل انسان بسيار متنوّع است. انبياى الهى آمدند تا موانع رابرطرف كنند و جاده تكامل را كه خدا پيش پاى انسان گذاشته، بگشايند و راه رابه اونشان دهند. اين، يك مسأله مهم و موضوع يك بحث بسيار طولانى است. آنچه من در اين جلسه عظيم و در اين مكان حسّاس به شما عزيزان عرض مىكنم، تنها بخشهايى كوتاه و كلياتى ازاين بحث است.

 

اجمالاً، بشر دو نوع موانع بر سر راه خود دارد: يكى موانعى است كه درون وجود خود او قرار دارد و ديگر، موانعى كه بيرون از وجود اوست و درداخل شخصيت و روان او نيست. هردو نوعِ اين موانع، خطرناك و باز دارنده حركتند. از موانع درونى انسان، مىتوان به «خُلقيّات فاسد» اشاره كرد. مثلاً در راه تكامل، خودخواهى انسان يك مانع است. خودپرستى و خودبينى - كه انسان فقط شخص خود را به حساب بياورد و ديگران رابه چيزى نشمارد - مانعبزرگى درراه تكامل انسان است كه در او حسد، طمع، حرص و برادركشى ايجاد مى كند. انسانِ مبتلا به اين گرفتاريها، بسيارى از جنگها را به راه مى اندازد و بسيارى از ظلمها و نامردميها را به وجود مى آورد. منشأ همه اينها، خودخواهى است.

 

از جمله موانع ديگرى كه انسان را از راه كمال بازمىدارد، تنبلى، تن پرورى، بىاعتنايى به كار و بى شوقى نسبت به حركت است. شمادر دعاى شب اول ماه رمضان مى خوانيد: «الّلهم اجعلنا ممّن نوى فعمل و لا تجعلنا ممّن شقى فكسل و لا ممّن هو على غير عمل يتكل.(2)» ببينيد چه عبارتهاى پر مغز و چه درسى در پوشش دعاست! دعا كننده از اينكه جزو كسانى باشد كه دچار كسالت و بى عملى هستند، به خدا پناه مى برد. نمى خواهد از جمله كسانى باشد كه مى خواهند، اما عمل نمىكنند و انتظار دارند بدون كاركردن نتيجه بگيرند و بدون كِشتن بدروند. « و لا تجعلنا ممّن شقى فكسل و لا ممّن هو على غير عمل يتكل.» مىگويد: خداوندا! مرا جزو كسانى كه فقط به آرزو تكيه مىكنند و به عمل و تلاش نمى پردازند، قرارمده.

 

شما به جوامع عقب افتاده عالم - از جمله جوامع اسلامى خودِ ما در كشورهاى متعدّد - نگاه كنيد! يكى از رازهاى عقب افتادگى و انحطاط اين كشورها - از لحاظ مادّى و معنوى - اين است كه عمل در زندگى شان، نقش زيادى ندارد. اينها دردها و مرضهاى درونى است اينها موانع درونى انسان است كه او را از كار باز مى دارد. از جمله، شهوترانى يا ميل به شهوات؛ كه هر چه مىخواهد انجام دهد، فكر عاقبت را نكند و دنباله رو هوىو هوس خود باشد. در روايت معروفى نقل شده است كه فرموده اند:«ان اخوف ما اخاف عليكم اثنان، اتباع الهوى و طول الامل(3)»؛ ترسناكترين بلايى كه از ابتلاى شما مسلمانان به آن مىترسم، اين است كه دنباله روِ هواى نفس خودتان باشيد؛ يعنى شهوترانى كردن و شهوات را بر عقل مسلّط ساختن. اينها همه موانع درونى انسان است.

 

 يك نوع موانع هم، خارج از وجود انسان است. مثلاً حكومتهاى ظالم و ديكتاتور، در طول تاريخ مانع تكامل انسانها بوده اند. سرمايه داران بزرگ و زراندوز كه همه تلاش خود را صرف اين مىكرده اند كه خود به نوايى برسند، ديگران را براى رسيدن به مقاصد خود استخدام و استثمار مى كردند. اينها جزو موانع كمال بشرند. فساد آنها، ظلم آنها، قدرت آنها، پول آنها، شلّاق آنها، شمشير آنها، امروز بمب اتم آنها، موشكهاى بالستيك آنها، سياستهاى پيچيده آنها، توطئه هاى تبليغاتى آنها، نيروهاى نظامى آنها، همه و همه، موجب مى شود كه ميلياردها انسان، از راه كمال باز بمانند. در كشورهايى هم كه سلاطينِ مستبد بر انسانها حكومت مىكنند، يا حكّام وابسته به اجانب و قدرتها زمام امور را در دست دارند، انسانها نمىتوانند راه كمال را بپيمايند. وقتى نظام اجتماعى، غلط و ظالمانه است و براساس صحيحى استوار نيست؛ وقتى انسانها از حكومت سالم، قانون درست و رجال مؤمن و دلسوز برخوردار نباشند، در چنين شرايطى انسان نمىتواند به تكامل برسد.

 

اگر اين موانع وجود نداشت، چهره عالم و تاريخ به گونهاى ديگر بود؛ يعنى اين همه ظلم و فقر و فساد و بدبختى و اينهمه پايمال كردن حقوق ضعفا در عالم نبود؛ يعنى اينهمه برادركشى و محروميت و فاصله طبقاتى وجود نداشت. همه بدبختيهايى كه در طول تاريخ بشر بوده است، امروز هم كه قرن پيشرفتهاى عظيم علمى است، عيناً در دنيا ديده مى شود. اين همه باعث مىشود كه انسان، فرصت و توفيق تكامل پيدا نكند. در اين صورت، انسانها ناقص و تربيت نشده باقى مى مانند و دنياى انسان تربيت نشده، دنياى فاسد و سياه و ظلمانى و پر از رنج و دردى است كه در گذشته تاريخ به مانشان داده است و امروزهم به چشم خودمان در سطح عالم مشاهده مى كنيم.

 

 اما تكاملى كه از آن ياد مى كنيم به چه معناست؟ اينكه انسان كامل شود، يعنى چه؟ آيا وقتى كه انسان با اختراعات و دانشها و پيشرفتهاى علمى گوناگون مجهّز شد كامل است؟ آيا يك ملت، وقتى ثروتمند شد كامل است؟ آيا وقتى زندگى يك ملت با رايانه و موشكهاى فضايى و ارتباطات ازراه دور مجهّز شد، مى توان گفت آن ملت كامل شده است؟ نه. كمال در منطق اديان الهى و ديد انسانهاى فرزانه، اينها نيست. امكاناتى كه امروز كشورهاى پيشرفته عالم ازآن برخوردارند، مايه قدرت آنهاست؛ اما لزوماً باعث كمالشان نيست. درست است كه پول و سلاح و اختراعات و دانش و فنآورى و پيشرفت علمى، براى يك ملت قدرت مى آورد؛ اما هر قدرتمندى كامل نيست.

 

 فرض كنيد شما يك انسان فرزانه عاقل و عالمِ با تقواى پرهيزگار را مقابل يك دزد سبيل از بناگوش دررفته گردن كلفتِ قلدر بگذاريد. مرد دانشمندِ پرهيزكار، جسماً از طرف مقابل ضعيفتر است؛ اما قوّت و زور طرف مقابل، به معناى كامل بودن او نيست. غلط است اگركسى خيال كند «ما بايد تلاش كنيم تابه آنجا برسيم كه مثلاً امروز ملتهاى غربى رسيده اند»! البته علم آنها را بايد به دست آوريم. علمِ شكوفا و پيشرفته اگر در اختيار يك ملت سالم وكامل باشد، مايه خير و بركت است. سلاح مدرن اگر در اختيار يك ملت عاقل و كامل باشد، بى خطر است. انرژى اتمى اگر در اختيار فرزانگان عالم و انسانهاى سالم دنيا باشد، مايه رشد انسانهاست؛ اما اتم، در دست ملتى كه از كمال برخوردار نيست، تهديد كننده حيات بشرى است. موشكهاى قارّه پيما، كلاهكهاى اتمى، زرّادخانه هاى پيشرفته، فناورى فضايى و ارتباطات شگفتآور، وقتى در اختيار قدرتهاى امروز مستكبر دنيا باشد، نتيجه اش چه مى شود؟ نتيجه اش ظلمى مى شود كه امروز امريكا يا قدرتهاى ديگر - و ديروز شوروى سابق - در حق ملتها و ميليونها انسان روا مىداشتند و مى دارند. وقتى سلاح و قدرت و پول و سياست و مطبوعات و تبليغات در اختيار قدرتهاى تربيت نشده عالم باشد، نتيجه اين مى شود كه امريكا از آنطرف دنيا به خليج فارس مى آيد و ناوگان خود را در اينجا مستقر مى كند تا كشورى را بمباران و كشورهايى راتهديد كند؛ خليج فارس را از حالت سالم زيستى خارج كند و به تهديد دنيا و آخرت مردم منطقه بپردازد. چرا اين كار را مىكند؟ چون به قول خودش، مىخواهد منافعش را در اين نقطه عالم تأمين كند! يعنى همان حالتى كه يك انسان استثمارگر و ظالم، نسبت به زيردستان خود دارد.

 

البته يك ملت هم ممكن است به ملتى ديگر ظلم كند. در دوران استعمار، ملتهايى از آن سوى عالم و از آن طرف اقيانوسها حركت كردند و به اين سوى دنيا آمدند تا هندوستان، شبه قارّه هند، كشور بزرگ چين، كشورهاى آسيا و كشور عزيز خود ما را زير لگدهايشان بكوبند. آمدند تا انسانها، شرفشان، حيثيّتشان، منافعشان و دين و فرهنگشان را به خاطر منافع خود، لگدمال كنند. امكاناتى كه آنها دارند، علم است، قدرت است، سلاح است؛ اماكمال نيست. نشانه كمال اين نيست كه انسانى، انسان ديگرى را بدرّد! مى بينيد كه قدرتها، با سلاح و پولى كه در اختيار دارند، ملتهاى ضعيف را مىدرّند. در داخل كشورهاى خودشان هم، وضعيت بهتر از اين نيست؛ يعنى در داخل جامعه ثروتمند و پيشرفته و برخوردار از ترقّى و تكامل مادّى امريكا، اختلاف طبقاتى، بسيار زياد است. آنجا به سياهان، فقرا وكارگران ظلم مى شود. انسانهاى بسيارى در آن مركز علم وثروت و فن آورى، شب، كنار سگهاى ولگرد در خيابانها مى خوابند. انسانهايى، انسانهاى ديگر رابه ناحق، مى كشند. آمار قتل و آدمكشى و جنايت در امريكا - به نسبت - از همه جاى دنيابيشتراست؛ با اينكه آنها علم، فن آورى، ثروت و پيشرفتهاى مادّى دارند.

 

با اين حساب، مىبينيم كه پيشرفتهاى مادّى، كمال بشر نيست. كمال بشر، چيز ديگرى است. كمال بشراين است كه دل و فكر او پاكيزه شود. انسان خيرخواه، انسان بامعرفت، انسان خداشناس و خداپرست، انسانى است كه عمل، حركات، گفتار، كردار و حتى خاطرات و خطورات ذهنى او، طبق رضاى خدا انجام مى گيرد. از او ظلمى به كسى نمى رسد؛ نسبت به همنوع، مهربان است و در مقابل انسانهاى ديگر و حقوق آنها، احساس تكليف و مسؤوليت مىكند. انبيا، چنين انسانى را مى خواهند به وجود آورند. جامعه اى الهى، جامعه اى است با دل انسانى؛ جامعه اى است با احساسات و عواطف صحيح و سالم؛ جامعهاى است كه درآن، كسى به كسى و آن جامعه به جوامع ديگر ظلم نكند؛ جامعه اى است كه در آن، هركارى با اين احساس كه «خدا مى بيند و مؤاخذه مى كند» انجام مى گيرد؛ جامعهاى است كه آحادش دچار غفلت نيستند؛ غرق در ماديّت نيستند؛ غرق در خودخواهى و خودپرستى نيستند و كار براى خدا و براى رسيدن به آستان لقاى او انجام مى گيرد. چنين جامعه اى كامل است و انسانى كه در اين جامعه زندگى كند، در نيل به كمال، موفّق است.

 

 انبيا آمدند تا چنين جامعه اى را به وجود آورند. اگر جامعه اى كه انسانها و مردمش درست مى انديشند و عمل مى كنند، داراى رحم و مروّتند، داراى احساس مسؤوليت در پيش خداى بزرگند، داراى احساس معنويّتند، غرق در مادّه نيستند و همه چيز رابراى خود نمىخواهند؛ قدرت و رفاه مادّى بيابند، آن پول و قدرت و آن پيشرفت ورفاه مادّى، براى همه انسانهاى دنيا، خير به وجود مى آورد. همانطور كه در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم و معنويّت را در دنيا روشن كرد. اسلام آمد و به همان اندازه كه جوامع فاتح صدراسلام از معنويّات برخوردار بودند، عدالت اجتماعى را در سطح عظيمى ازدنيامستقركرد و در سطح دنيا به تربيت انسانها پرداخت.

 

اكنون اين سؤال پيش مى آيد: «پيغمبران براى اينكه انسانها به اين مرحله برسند و موانع راه رابرطرف كنند، چه ارمغان و برنامه و دستورى دارند؟آيات قرآن جواب مى دهد. آيهاى كه در آغاز سخن تلاوت كردم، اصلِ هدف را بيان مى كند: «انا ارسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً و داعياً الى اللَّه باذنه و سراجا منيرا»؛ اى پيامبر! تو را چراغى روشن قرار داديم دعوت كننده به خدا؛ بشارت دهنده مردم به ثواب الهى و ترساننده آنها از عقاب و غضب الهى و از بدبختيهايى كه درسرِ راه بشركمين كرده است.

 

 اما در راه اين هدف، مرحله ديگرى هم وجود دارد و آن، تشكيل نظام و جامعه اسلامى است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط(4)»، يعنى جامعه عادلانه. انبيا آمدند تا جامعه عادلانه درست كنند. جامعه عادلانه نشانه هاى متعدّدى دارد. نشانه اوّلشاين است كه حكومت درآن جامعه، تحميلى، فاسد و ضدّمردمى نباشد. حكومت پيغمبران، حكومتى مردمى بود؛ براى مردم و در خدمت منافع آنان بود و مردم به پيامبران عشق مىورزيدند. وقتى پيغمبر ما حكومت تشكيل داد، مردم به اوعشق مى ورزيدند. وقتى ابوسفيان در شب قبل از فتح مكه، به وسيله عبّاس - عموى پيغمبر - آهسته و مخفيانه، در اردوگاه مسلمين گردش كرد و هنگام صبح ديد كه مردم آب وضوى پيغمبر را از يكديگر مىربايند و به سر و صورتشان مى ريزند، به عبّاس گفت: «عجبا! من كسرىو قيصر، پادشاه ايران و امپراطور روم را ديدم؛ اما شوكتى را كه برادرزاده تو دارد، در هيچكدام از آنها نديدم. آنهابه زور و با سرنيزه برمردم حكومت مى كردند؛ اما اين، بر دلهاى مردم حكومت مى كند؛ عواطف مردم را دارد؛ ايمان مردم را دارد و عشقِ مردم متوجّه به اوست.»

 

چنين حكومتى، با چنان پايه و قاعده مردمى است كه مى تواند اصلاحات كند. اگرآن روالى كه نبىّ مكرّم اسلام صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم، شروع و پايه گذارى كرد، به وسيله سلطنت بنى اميّه و بنى عبّاس درهم شكسته نمىشد، چهره دنيا به گونه ديگرى مى شد.

 

 از همين جا، وارد بحثى مى شوم كه مقصود و غرض اصلى من مطرح كردن آن بود: شما برادران و خواهران عزيز اهل بينشيد. بحمداللَّه امروز ملت ايران از بينش ودرك سياسى بالايى برخوردار است. اين را به معناى واقعى كلمه مى گويم، نه براى خوشايند شما. امروز زنها و مردهاى ما در روستاها و شهرهاى دورافتاده هم، مفاهيم سياسى را درك مى كنند. يك روز درهمين كشور، مفاهيم سياسى مخصوص روشنفكران بود؛ اما امروز شماازهر زن ومرد ما درباره مسأله فلسطين سؤال كنيد، مى بينيد مسأله را مى شناسد؛ يعنى مى داند كه فلسطين يك كشوراسلامى بوده است كه صهيونيستهاى غاصب، به كمك قدرتهاى جهانى، سالهاى متمادى است آنجا را گرفته اند و مردم فلسطين - مسلمانان - مشغول مبارزه اند تا آنجا را باز پس بگيرند. امروز در داخل جامعه ما، چه كسى اين قضايا را نمىداند؟ اينها جزو حرفهاى معمولى و عادّى است. قبل از انقلاب اسلامى، كسانى كه اين مسأله را در جامعه ما مىدانستند، اقليّت بسيار محدودى از روشنفكران و كتابخوانان - آن هم نه همه شان بودند!

 

امروز ملت ايران، اعم از مرد و زن و پير و جوان، در هر جاى كشور كه زندگى كنند، مى دانند ابرقدرتى خودكامه در عالم وجود دارد كه باسلاح، سياست، تبليغات و زور، به ملتهاى ديگر ظلم مىكند. جايى با زور وارد مى شود، جايى با سياست وارد مى شود - مثل نيكاراگوئه - جايى با ايجاد كودتاى نظامى وارد مى شود، جايى خانه رؤساى كشوررا بمباران مى كند، جايى باتبليغات وارد مىشود و جايى باپول وارد مى شود. اين را همه مى دانند. مسأله استكبار و ترجيح قدرت يك ابرقدرت مستكبر بر منافع ملتها را، چه كسى در كشور ما نمىداند؟ همه مى دانند، شعارش رامى دهند و حرفش را مىزنند. بسيجيهاى روستايى ما كه به جبهه مى رفتند، در وصيتنامه هايشان اين را مى نوشتند. اينها جزو بيّنات جامعه ماست. شما خيال مى كنيد قبل از انقلاب دراين كشور، چند در صد مردم مسأله استكبار و استثمار و غلبه منافع ابرقدرتها بر منافع ملتها رادرك مى كردند؟ فقط تعدادى از روشنفكران. هماكنون در كشورهاى اروپايى و درخودامريكا هم، كسانى كه اين مسائل را درك مى كنند، به نسبت، از مردم ما كمترند. آنها نمى دانند در دنياچه خبر است، ولى شما مى دانيد. اين، رشد و درك سياسى ست.

 

ملت ما، با اين رشد و درك سياسى، يك مطلب راخوب مى فهمد و آن اين است كه امروز در سراسر جهان، دو پديده واضح وجود دارد كه يكى از ديگرى فجيعتر، خشنتر و سختتر است. اين دو پديده، يكى اين است كه قدرتهاى مسلّط عالم - و به طور مشخّص ابرقدرتِ امريكا - نسبت به كشورها و ملتهاى ديگر، آنچه را خودشان مى خواهند و اراده مى كنند، عمل مى نمايند. يعنى درياهاى آزاد عالم را از آن خود مى دانند؛ فضاى عالم را مال خود مى پندارند و براى فرستادن ماهواره و جاسوسى كردن در شهرها و خيابانها و حتى داخل خانه ها در كشورها، از كسى اجازه نمى گيرند! امروز امريكا با ماهواره هاى مجهّزى كه دارد، مىتواند از آنجا كه هست، همين جمعيت ما را به طور مشخّص فيلمبردارى و عكسبردارى كند! مثلاً انسان در خانه و گوشه حياط خانه خودش نشسته كه يك استكان چاى بخورد؛ آنها در آنجا مى توانند اين را ببينند و جاسوسى كنند! با استفاده از همين وسيله بود كه تمام نقل و انتقالات نيروهاى ما را در سالهاى آخرِ دفاع مقدّس، فيلمبردارى مى كردند و خبرش را به عراق مى دادند. اين، كارى است كه دائم به آن مشغول بودهاند. هم اكنون هم، در همه جاى دنيا - هر جا كه منافعشان ايجاب كند - اين كار را انجام مى دهند، و از كسى هم اجازه نمى گيرند. يكى را محكوم مى كنند؛ يكى را تروريست مى نامند؛ يكى را مخالف حقوق بشر معرفى مى كنند؛ در انتخابات فلان كشور، آدم مى فرستند و دخالت مى كنند؛ تبليغات مى كنند؛ توطئه مى كنند؛ كودتاراه مى اندازند؛ هركارى مى توانند، مى كنند و خودشان راصاحب اختيار دنيا مى دانند. تا ديروز امريكا و شوروى بودند؛ امّا امروز كه آن يكى نيست، اين ميدان را براى خود بازتر ديده است و شلتاق مى كند. اين، يك پديده است كه همه آن را مى دانند؛ شما هم مى دانيد.

 

 پديده دوم كه ازاين سختتر است، آن است كه در هر جا نشانى ازاسلام هست، نسبت به آنجا سختگيرى بيشترى مى كنند. فرق نمى كند كه آنجا آفريقاباشد، يك كشور اسلامى مستقل باشد، گروهى مسلمان دريك كشور به صورت اقليت باشد، آسياباشد، كشورعربى باشد، غيرعربى باشد و مردم آنجابه فكرتشكيل يك نظام سياسى اسلامى باشند يا نباشند. هرجا كه ازاسلام نشانى هست، نسبت به آنجا جبهه گيرى و صف بندى مى كنند و به توطئه مى پردازند. اگر توانستند توطئه راعملى كنند، مىكنند و اگر نتوانستند، كمين مى كنند تا در فرصتى مناسب، به عملى كردن توطئه خود بپردازند. اين راملت مامى بيند و مى فهمد.

 

و امّا، علت چيست كه بااسلام مخالفند؟ اين قضيه، يك بار ديگر هم در يك برهه تاريخى ديگر اتّفاق افتاده است و آن، هنگامى بود كه امپراتورى قبلى انگليس يك قرن قبل يا كمى بيشتر سرپرستى دنيا را از آن خود مى دانست! انگليسيها، آن زمان، در همه دنيا دست وپاى خودشان را بازكرده بودند و هر جا كه ازاسلام خبرى بود، نسبت به آن حسّاستر بودند.

 

من بيست، سى سال پيش از اينكه درباب مسائل شبه قارّه هند مطالعه مى كردم و مى نوشتم، متوجّه شدم در ميان گروههاى استقلال طلب هندوستان كه عليه انگليسيهامبارزه مى كردند - و ميان آنها، هم مسلمان بود هم هندو و هم سيك - انگليسيها نسبت به مسلمانان حسّاسيت خاصى داشتند! آنها با هندوها و سيكها كنار مى آمدند، ولى با مسلمانان آبشان به يك جوى نمىرفت! لذا در وهله اوّل به سراغ مسلمانان مى رفتند تا آنها را سركوب كنند. يك لُرد انگليسى در همان روزگار گفته بود: «ما وقتى به تجربه هاى زمان خود مى نگريم، احساس مى كنيم اسلام با ما ذاتاً دشمن است!» انگليسيها آن روز به اين نتيجه رسيده بودند وبراين اساس عمل مى كردند. در افغانستان همين كار راكردند، درهندهمين كارراكردند و درايران نيز همين كار را كردند. امروز هم استكبار امريكا و ايادى آن، عين همان تجربه را عمل مى كنند وپيش مىروند. عامل همه اينها هم اين است كه ازاسلام، بيش ازپيش ترسيده اند! ترس مضاعف اينها چه وقت آشكار شد؟ آن هنگام كه نظام جمهورى اسلامى در ايران به رهبرى قائد امّت و انسان بزرگ دوران معاصر و چهره كم نظيرتاريخ ما، امام خمينى بزرگ رضوان اللَّه تعالى عليه شكل گرفت و او پرچم اسلام رادراين كشور برافراشت و چنين حكومت مقدّسى را به وجود آورد. باورشان نمى شد كه اسلام زنده شود و حكومت ايجاد كند. وقتى حكومت ايجاد شد و قدرتش را ديدند؛ نيروى نفوذ و تأثير گذارى اش را روى انسانها ديدند؛ قدرتش را بر روى ملتهاى ديگر ديدند؛ بى باكى اش را در مقابل تهديدها ديدند؛ بى طمعى و فريب نخوردنش را در برابر تطميعها ديدند، فهميدند حكومتى كه بايد با آن مبارزه كنند، اين است.

 

ابتدا مى گفتند ما با «بنيادگرايى» مخالفيم. بنيادگرايى اصطلاحى است كه آنها در خصوص پايبندىِ ايمانى ملت مسلمان به قرآن و اسلام به كار مىبرند. به همين كه شمااسلام و قرآن را دوست مى داريد بنيادگرايى مى گويند و در دنيا آن را يك دشنام مى دانند! بعضى بى عقلها هم درگوشه وكنار دنيا باورشان شده است و تا مى گويند «شما بنيادگراييد»، فرياد برمى آورند: «مابنيادگرا نيستيم!» انگاربنيادگرايى خصوصيّت بدى است! بنيادگرايى يعنى پايبندى به اصول درست و متقن. اين، بنيادگرايى است. بارى؛ ابتدا مى گفتند: «با بنيادگرايى مخالفيم.» بعد ديدند نه؛ اسلام درهرجا كه هست؛ آنجاكه ايمان با او همراه است و آنجا كه مردم دلشان به ياداسلام مى تپد، همين خطر، عيناً وجوددارد. لذا شما ملاحظه كرديد كه در جمهوريهاى شوروى سابق، امريكاييها با دست پاچگى خودشان را رساندند و تلاش كردندتا شايدبتوانند مردم را از اسلام، از رابطه با اسلام و ايران اسلامى بازدارند. البته ممكن است بعضى آدمهاى غافل در اين سرزمينها تحت تأثير قرار گرفته باشند؛ اما ملت آذربايجان، ملت تركمنستان، ملت ازبكستان، ملت تاجيكستان و ساير ملتهاى بزرگى كه درآن نقطه از جهانند و مسلمانند، دلشان به عشق اسلام مى تپد. دليلش هم اين است كه بعد از هفتاد سال كه نامى ازاسلام نبوده و هرچه بوده ضدّاسلام بوده، بدون اينكه كسى تبليغى كرده باشد، شعار اسلام مى دهند. اين، نفوذاسلام رانشان مى دهد.

 

امريكاييها به آنجا رفتند تا شايد مانع شوند. اصل قضيه، مبارزه آنها بااسلام است؛ امّا اين مبارزه، در محور و مركز اصلى اش، متوجّه جمهورى اسلامى است. چرا؟ براى اينكه مىدانند اگر بتوانند جمهورى اسلامى را از صحنه خارج كنند، ديگر ملل مسلمان، حساب كار خودشانرا مىكنند و مأيوس مى شوند. مىخواهند آنها رامأيوس كنند. اما چگونه مىخواهند جمهورى اسلامى را از صحنه خارج كنند؟ راههايى دارد كه هر كدام رابتوانند، عمل مىكنند. يكى از راههايش اين بود كه جنگ را تحميل كنند؛ و كردند. يكى از راههايش اين بود كه محاصره اقتصادى كنند؛ كه سالهاى متمادى كردند. چنان كه امروز هم محاصره اقتصادى بسيار ظريف و و در عين حال محكمى، عليه جمهورى اسلامى وجود دارد. يكى ازراههايش اين است كه محاصره تبليغاتى كنند. شما، هر راديويى از راديوهاى وابسته به شبكه تبليغاتى «صهيونيستى - امريكايى - استكبارى» را كه باز كنيد، به طريقى باانقلاب اسلامى وجمهورى اسلامى مبارزه مىكند. بعضى صريح و بعضى غير صريح و ظريف. اينكه شما ملاحظه مىكنيد در همين روزهايى كه تب و تاب انتخابات در كشور ماست، از اطراف دنيا، راديوها روى انتخابات تفسير مىگذارند، به چه قصدى است؟ حرفهايى كه مى زنند دقيقاً به قصدضربه زدن است. مى دانند كه انتخابات با حضور مردم، تثبيت و محكم كننده نظام جمهورى اسلامى است. مىدانند كه يك مجلس قوى، يك مجلس مردمى با دويست وهفتاد نماينده سالم و صالح، براى اين نظام پشتوانه است. مىدانند كه قوانين مردمى و به نفع مردم، از چنين مجلسى صادر مىشود. مىخواهند اين مجلس را ضعيف كنند. اگر امريكا و استكبار بدانند مىتوانند كارى كنندكه پنج ميليون رأى دهنده كم كنند، سه ميليون رأى دهنده كم كنند، يك ميليون رأى دهنده كم كنند؛ هرچه داشته باشند خرج مى كنند كه اين كار انجام شود؛ چون برايشان مهم است. اينكه ميليونها انسان از تمام اكناف كشور، پاى صندوقهاى رأى بروندونمايندگان خودشان را معيّن كنند، چه دموكراسىِ روشن و سالمى رانشان مى دهد! مىدانند كه اگراين كارانجام گيرد، تبليغاتشان باطل مى شود.

 

استكبار در تبليغات خود، شرم وحيا نمى شناسد. واضحترين دروغها را با بلندترين صداها مى گويد؛ درحالى كه درتمام منطقه خاورميانه، هيچ نظامى وجودنداردكه پيوند ميان مردم و مسؤولينش به استحكام پيوند ملت و مسؤولين كشور ما باشد. اين را آنها مى دانند. در زمان حيات امام رضوان اللَّه عليه، عشق مردم به امام را مىدانستند. با اين همه، مرتب مى گفتندكه مردم، اين رژيم را - به اسم رژيم فلان؛ اسم امام رامى آوردند - قبول ندارند! ولى در رحلت امام، آن تشييع جنازه، آن اشك و آه، آن عزاى تمام نشدنى را به چشم خودشان ديدند و همه حرفهايشان باطل شد. باز هم مى گويند! مى بينند كه وقتى «روز قدس» اعلام مىشود، ميليونها نفر - از همه قشرها - به خيابانها مى آيند و عليه استكبارو درجهت اهداف نظام جمهورى اسلامى شعار مى دهند. اين را مى بينند و مى دانند. درعين حال، مى گويند «در ايران نظام مردمى حاكم نيست»! «دموكراسى نيست»! «مردم ازجمهورى اسلامى روگردان شده اند»!

 

اگربتوانند كارى كنندكه انتخابات، كه مظهر حضورمردم است، انتخابات بىرونقى باشد؛ خلوت باشد و بى شوروشوق باشد، مىكنند. حاضرند هزينهذ هاى بسيار صرف كنند كه انتخابات، انتخابات نشود! لذامى بينيد همه مزدورهايشان، منافقين خائن - مزدورانى كه درخانه دشمن نشستند وعليه جمهورى اسلامى وملت ايران شمشيركشيدند و به سينه هاى مردم تيراندازى كردند و در خانه هاى مردم بمب گذاشتند و جوان وپير را كشتند و كارگر و كاسب رانابودكردند و بر زن و مرد رحم نكردند - از يك طرف؛ آنهايى كه در امريكا نشسته اند از طرف ديگر - هر كس كه پولى از دستگاههاى استكبارى مى گيرد - روزنامه و راديويى راه انداخته، همه و همه تلاش مى كنندكه اين انتخابات رابى قدر و بى ارزش كنند تا شايد بتوانند از اعتبار آن بكاهند. چرا؟ براى اينكه باضعيف شدن حضورمردم، چهره مردمى نظام در دنيا ضعيف مى شود. آنها اين را مىخواهند. اين هم يكى از راههاى تضعيف كردن است: تضعيف تبليغاتى، تضعيف سياسى، تضعيف اقتصادى و تضعيف نظامى.

 

 اين حقيقت را دشمنان ما خيلى خوب فهميده اند كه اسلام، همچنان كه توانست نظام جمهورى اسلامى راپايه ريزى كند وبرخلاف توقّع و خواست ابرقدرتها اين معجزه بزرگ را به وجود آورد، همين اسلام هم به اين ملت قدرت و شجاعت بخشيده و آنها را در مقابل دشمنانش نيرومند كرده است و نمىگذارد جمهورى اسلامى و ملت شجاع و بزرگ ايران شكست بخورند. اين را خوب فهميده اند.

 

 من درپايان عرايضم، براى نتيجه گيرى از اين سخن، به همه ملت ايران توصيه مى كنم كه موانع راه را شما بايد برداريد. راه براى ماروشن است؛ موانع راه هم براى ملت ايران روشن است. بايداين موانع رابرداريد؛ هم موانع درونى و هم موانع بيرونى را. موانع درونى را بايد با تضرّع به درگاه پروردگار، بادعا، با توجّه، با تربيت و تهذيب نفس، با تقويت اخلاق، با عبادت و با توسّل، از پيش پا برداريد. اگردل ما سالم نباشد، نمى توانيم دنياى سالمى درست كنيم. اگر در درون خودمان معيوب باشيم، نمى توانيم عيب جامعه و جهان رابرطرف كنيم. ملت ايران بارسنگينى بردوش دارد و بايد آن را به منزل برساند. بايد دنيايى بسازد كه هم براى خودش شيرين باشد و هم براى جوامع ديگر. شما مىتوانيد چنينكارى بكنيد؛ اما شرطش اين است كه هر يك از ما، درصدد تهذيب نفس خودمانباشيم. نماز باتوجّه، انس باقرآن، دعاوتوسّل، تضرّع، روزه ماه رمضان و عبادات نيمه شب ،مخصوصاً براى جوانان، كه تأثيرپذيريشان زياد است، مىتواند مهذّبِ نفس باشد.

 

 من دراين ماه رمضان - بخصوص در شبهاى احيا - كمتر شبى شد كه جوانان را از صميم قلب دعا نكنم. جوانان تعيين كننده و آماده اند. دشمن مى خواهد جوانان ملت ايران را از او بگيرد. چگونه؟ بافاسدكردن؛ باگرفتن احساس مسؤوليت ازآنها؛ با گرفتن شور و شوق ايمانى از آنها؛ باسرگرم كردن آنها به لهو ولعب و انداختن آنها در دام شهوات. اگر جوانان يك ملت، سالم و مؤمن باشند، همان اتّفاق مى افتدكه شمادرجبهه هاى نبرد هشت ساله ديديد. جوانان مؤمن، جوانان پرحماسه و جوانان پرشور ما، چنان ايمان و صفايى از خود نشان دادند كه درعرفاى كهن سال، نظير آن راكمتر مى توان پيدا كرد. اين جوانان در ميدان جنگ، به پشتوانه همان ايمان، توانستند سدهاى مستحكم رابشكنند، پاى دشمنرا قطع نمايند و از تجاوز جلوگيرى كنند. اگر اين جوانان نبودند؛ اگر اين ايمان نبود؛ اگر اين شوروشوقنبود، مىدانيد بر سراين ملت وبر سر اين كشور چه مى آمد!؟

 

 و اما جوان ناسالم و جوان سرگرم شهوات و غرق در مادّيات ولهو و لعب و فساد اخلاقى و جنسى وانواع واقسام فساد چه مى شود؟ همان مى شود كه در بعضى از كشورهاى دنيا مشاهده مى كنيم؛ كه قدرت استكبارى بر گرده هايشان سوار است و از آنها نفس در نمى آيد! چرا؟ چونجوان، وقت ندارد! جوانى كه مشغول لهو و لعب و مى و مطرب و سرگرم فسادوفحشا و شهوت است، مگرفرصت اين راداردكه به مبارزه بپردازد يا حرف جدّى بزند!؟ مىخواهند جوانان ما را به اين طريق بكشانند. خود جوانان بايد مواظب باشند. ما به دولت، به پدران و مادران، به وزارت ارشاد، به صداوسيما و به دستگاههاى مختلف هم سفارش مى كنيم؛ امّا، سفارش اصلى من به خود شما جوانان، اين است كه مراقب باشيد؛ مواظب باشيد و خاكريزهايتان رامحكم كنيد تا دشمن نتوانددر سنگرهاى شما نفوذكند. بااين روحيه ايمانى و استوار است كه مىتوانيد شاخ استعمار را بشكنيد و اسلحه را از دستش بگيريد تا ملتتان بتواند نفسى بكشد؛تا بتوانيدكشوررا بسازيد؛ تا بتوانيد سطح زندگى رابالا ببريد؛ تا بتوانيد مشكلات و گرههايى را كه ميراث سالها دوران استعماروسلطه اجانب است، ازبينببريد. اين، موانع درونى است. زن و مرد و دختر و پسر فرق نمىكنند؛ همه بايد موانع درونى را از سر راه بردارند. ما نيز همين طور. اى مسنها و پيرها؛ كار ما سختتر از كار جوانان است.

 

 و اما، موانع بيرونى. امروز سنگر اصلى در سطح عالم، جمهورى اسلامى است. اين سنگر را بايد محكم نگه داريد. با چه چيز؟ با اتحاد واتّفاق؛ باهمدلى ميان آحادمردم وميانمردم ومسؤولين كشور؛ با همدلى ميان مردم و دولت، ميان مردم و مجلس، ميان دولت و مجلس، ميان كارگزاران كشور و ميان آحاد مردم. گروههاى مختلف، جناحهاى مختلف، سياستها و جهت گيريهاى مختلف، در مقابله با دشمن، بايد با هم باشند و كارى نكنندكه دشمن سوء استفاده كند. اختلاف سياسى مانعى ندارد؛ اختلاف نظر مانعى ندارد؛ مبارزات انتخاباتى به شكل سالم، مانعى ندارد؛ اما خراب كردن يكديگر، خراب كردن چهره كشور، خراب كردن ذهن مردم و چهره مسؤولين دلسوز، اشكال دارد. ايجاد سؤال و ابهام در ذهن مردم، اشكال دارد. با وحدت و يكپارچگى، «كأنّهم بنيان مرصوص(5)»، مثل يك دژ پولادين، درمقابل دشمن بايستيد؛ مثل چند برادر دريك خانه. ممكن است دو برادر از يكديگر كدورت و گله هم داشته باشند، اما در مقابل كسى كه به خانه آنهاحمله مىكند، دوش به دوش، بايد دركنارهم بايستند. آحاد ملت بايد اين گونه باشند. اين، يكى از ويژگيهايى است كه دراين سنگر مى توانيدحفظ كنيد. دوم، حضور در صحنههاى سياسى است. راهپيمايى روز قدس، بسيارخوب بود. راهپيمايى بيست و دوم بهمن، بسيار خوب بود. ملت عزيز ما، درمقابل دشمن، آزمايش بسيار خوبى داد و دشمن را مأيوس كرد.

 

انتخابات هم درپيش است. همه بايد شركت كنند. البته عدّه اى كه دلشان از اسلام چركين است، شركت نمى كنند. نكنند! عدّه اى دلشان از حكومت اسلامى چركين است. اگر بپرسيد «چه مى خواهيد؟» مى گويند «ما همان رژيم وابسته به امريكا را مى خواهيم.» آنها از حساب خارجند. ما با آنها كارى نداريم. داد مى كشند كه «انتخابات آزاد نيست!» آزادى انتخابات به چيست؟ آزادى انتخابات اين است كه اجازه بدهند كسانى كه مىخواهند مملكت را دو دستى به دشمن تسليم كنند، وارد مجلس شوراى اسلامى شوند؟! آزادى اين است؟! انتخابات آزاد، انتخاباتى است كه مردم با خيال راحت، همان كسى راكه مى شناسند و مى دانند و اطمينان پيدا مى كنند كه در خدمت آنهاست، به مجلس بفرستند. دستگاههاى امين اين كشور، رأى مردم را مى خوانند و نمايندگان به مجلس مى روند. دستگاهها امينند. من در نماز جمعه هم گفتم؛ الان هم مى گويم: من به دستگاههاى مباشرِ كارِ انتخابات اطمينان دارم. بعضى بيهوده اعتراض نكنند. شوراى محترم نگهبان مورد اعتماد كامل ماست. وزارت كشورمورداعتمادكامل ماست. همه تلاش مى كنند و زحمت مى كشند. البته يك نكته را بايد اينجا عرض كنم: كسانى كه صلاحيتشان رد شده است، شوراى نگهبان برطبق ضوابط وقانون با آنها رفتاركرده و معنايش اين نيست كه همه، آدمهاى نابابى هستند؛ نه، معنايش اين نيست. كسى حق ندارد فردى راكه صلاحيتش رد شده - درهرجاى كشور - متّهم كند، كه «لابد شما پرونده سنگينى داريد! لابد شما جنايتى كرده ايد! لابدشماكار خلافى كرده ايد! لابددزدى كرده ايد!» نه، اينها نيست! قانون ضوابطى را معيّن كرده و شوراى نگهبان، با امانت كامل، برطبقآن ضوابط قانونى، كسانى را در فهرست قبول شدگان مى گذارد و كسانى را خارج مى كند. آنهايى كه خارج مى مانند، يعنى بااين ضوابط منطبق نبوده اند. چه بسا آدمهاى صالحى هم باشند. البته آدم ناباب هم ميانشان هست؛ نه اينكه نيست؛ امااينطور نيست كه هر كس صلاحيتش رد شده، بگوييد «لابد ايشان آدم خائن و نابابى ست!»؛ ابداً!

 

 اگر اين مسائل را رعايت كرديد، جمهورى اسلامى مستحكم مى ماند و روح امام شاد مىشود. من به شماعرض مىكنم: خداى متعال، وعده كرده است كه «اگردر راه من حركت كنيد، شماراهدايت و كمك مى كنم.»

 

 پروردگارا! تو شاهدى كه اين ملت، در راه تو حركت كرده است. به محمّد و آل محمّد، او را هدايت كن.

 پروردگارا! توشاهدى كه مسؤولين اين كشور، براى تو كار و حركت مى كنند. آنهاراباهدايت شامله خود، هدايت فرما!

 دراين نزديك غروب روز عيد فطر، بهتراز همه اين است كه چند تا دعا كنم:

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند مىدهيم، ما را از منتظران واقعى امام زمان قراربده. قلب مقدّس امام زمان را از ما راضى و خشنود كن. ما را در جهت هدفهاى والاى اسلام به حركت در آور. ما را در جهت هدفهاى والاى قرآن هدايت كن.

 پروردگارا! دلهاى ما را در مقابل توطئه هاى دشمنان، محكم كن.

پروردگارا! مشتهاى مارا، درمقابل طمع ورزان نسبت به اسلام و مسلمين، مستحكم كن.

 پروردگارا! پيروزى بر شيطانها رابه بندگان صالح خودت نشان بده.

 پروردگارا! ما را امّت حقيقى اسلام و رهروان حقيقى راه قرآن قراربده.

پروردگارا! مارا در راه خودزنده بدار و درراه خود بميران؛ مرگ مارادرحين جهاددرراه خودت قراربده؛ مرگ ما را به شهادت در راه خودت قرار بده.

 پروردگارا! دلهاى ماراازآلودگيها پاك كن.

 پروردگارا! جانهاى ما را به خودت نزديك كن.

 پروردگارا! نور معرفت و محبّت خودت را بردلهاى تيره ما بتابان.

 پروردگارا! روح مقدّس امام عزيزمان را مشمول الطاف و فيضهاى كامل خود قراربده؛ او را از اين امت، جزاى خيرعنايت فرما؛ ما را پيروان واقعى اوقراربده.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، در ظهور و فرج ولىّ عصر ارواحنافداه، تعجيل فرما و ما را از ياران آن بزرگوار قرار بده.

 والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

 

1) 1- احزاب؛ 45-46.

2) مفاتيح الجنان: دعاى وارده از امام محمّدتقى عليه السّلام.

3) بحارالانوار: ج 77، ص 419

4) 1- حديد: 25

5) صف؛ 4

 

********

بیانات در دیدار زائرین و مجاوین حرم مطهر رضوی 29-1-70

 

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: يا ايّها الّذين امنوا استجيبوا للَّه و للرّسول اذا دعاكم لما يحييكم(1)

 

خداى بزرگ را بسيار سپاسگزارم كه يكبار ديگر اين توفيق را ارزانى داشت، تا در كنار مرقد پُرنور على بن موسى الرّضا(عليه الاف التّحيّة والثّناء)، شما مرد و زن مؤمن و فداكار و مخلص شهر شهادت را از نزديك زيارت كنم و ياد فداكاريها و مبارزات مخلصانه ى شما مردم را كه در طول سالها از نزديك شاهد آن بوده ام، براى ذهن و دل قدردان خودم تجديد كنم.

 

 مرقد منور على بن موسى الرّضا(عليه الصّلاة والسّلام) منبع بركات بى شمارى است و بخصوص براى من يكى از بركات بزرگ الهى محسوب مىشود. مختصر كسالتى هم كه بود، بحمداللَّه با استشفا از اين مرقد مطهر و منور برطرف شد.

 

 قبل از شروع عرايض خودم، بايد از دو پديدهى ستايشبرانگيز ملت ايران سپاسگزارى و قدردانى كنم:

 

 اول، حضور عظيم مردم به مناسبت روز قدس در جمعه ى آخر ماه مبارك رمضان است. اين صحنه، براى دوستان در سرتاسر عالم فرح انگيز و اميدواركننده بود و مبارزان فلسطينى را شاد كرد و دلهايشان را قرص نمود. براى دشمنان هم كوبنده بود؛ چه آن دشمنانى كه مايلند مسأله ى فلسطين از ذهن ملتها بكلى محو بشود و مسلمانان يادشان برود كه اساساً چنين مسأله ى مهمى وجود داشته و دارد، و چه آن دشمنانى كه مايلند ملت ايران به جاى پرداختن به مسايل اساسى اسلامى و انقلابى، به مسايل حقير سرگرم باشد، درگير اختلافات و مسايل شخصى باشد. اين ملت زنده و درصحنه و هوشيارِ در وقت لازم، در هر شرايطى حركت لازم را انجام مى دهد.

 

 تشكر دوم، به خاطر پاسخى است كه ملت ما به استمداد آوارگان عراقى دادند. در همه جاى كشور، قشرهاى مختلف، با نهايت بلندنظرى و ازخودگذشتگى، به صرف برادرى اسلامى و براى انجام تكليف شرعى، هركس هرچه توانست، به اين آوارگان و مظلومان عراقى كمك كرد. خداوند شما مردم عزيز را روزبه روز در راه خود ثابت قدمتر بدارد و به سمت هدفهاى عالى انقلاب اسلامى، سريع السيرتر و موفقتر بفرمايد. همچنين از خداى متعال متضرعانه درخواست مىكنم كه ماه رمضانِ پُربركت شما را برايتان ماندگار كند. اين ماه رمضان بحمداللَّه در سرتاسر كشور، ماه توجه و دعا و قرآن و تحرك عمومى مردم بود. اميدواريم كه آثار اين عبادتها و روزه ها و توجهات و اذكار و فداكاريهاى شما مردم، برايتان زادراه اين حركت عظيم باشد.

 

 مطلبى كه امروز عرض خواهم كرد، يك مسأله ى اساسى اسلامى است كه در آيات كريمه ى قرآن از آن ياد شده است و ما ملت ايران بايد به آن توجه دايمى داشته باشيم، و آن عبارت از حركت به سمت حيات طيبه ى الهى و اسلامى است؛ «يا ايّها الّذين امنوا استجيبوا للَّه و للرّسول اذا دعاكم لما يحييكم»(2). خدا و پيامبر، شما را به زندگى و مايه ى حيات طيب و پاكيزه دعوت مى كنند. حيات پاكيزه، فقط خوردن و لذت بردن و شهوترانى نيست؛ اينكه دعوت خدا و رسول را نمى خواست. نفس هر انسانى، او را به زندگى حيوانى دعوت مى كند. همه ى حيوانات دنبال غذا و اطفاى شهوت حركت مىكنند و براى شكم و ساعتى بيشتر زنده ماندن، مبارزه مى كنند. حيات طيبه، عبارت از اين است كه اين زندگى در راه خدا و براى رسيدن به هدفهاى عالى باشد. هدف عالى انسان فقط اين نيست كه شكمى را به هر شكلى پُر كند؛ اين كمترين چيزى است كه يك حيوان مى تواند به عنوان هدف خود انتخاب كند. براى انسان، هدف اعلى عبارت از وصول به حق، رسيدن به قرب بارى تعالى و تخلق به اخلاق الهى است. انسان براى رسيدن به آنچنان هدفى، ابزارهاى مادّى و معنوى را لازم دارد. غذا لازم است، اما براى اينكه انسان به سمت هدف حركت كند.

 

 زندگى راحت براى بشر لازم و ضرورى است و اسلام با قوانين و مقررات خود، انسانها را به سمت رفاه و آسايش زندگى مىبرد؛ اما اين آسايش زندگى، به خودى خود هدف نيست. اى بسا انسانهايى كه زندگى راحت دارند، دغدغه ى معاش و شكم و آسايش ندارند، اما از انسانيت هم بويى نبردهاند. تمدنهاى مادّى، بشر را به آن زندگى دعوت مى كنند؛ البته دروغ هم مى گويند.

 

در نظامها و كشورهايى كه زندگى را با ابزارهاى پيشرفته و با علم مادّى مى گذرانند، آسايش زندگى متعلق به همه ى مردم نيست؛ به يك عده از مردم اختصاص دارد. امروز در كشور امريكا، در كشورهاى پيشرفته ى اروپا، گرسنگى، فقر، مردن از كمبود مواد غذايى، نداشتن سرپناه و مسكن، ناامنى حتّى براى يك زندگى حيوانى، فراوان است. آن كسانى كه از تكنولوژى و دانش جديد در اين كشورها استفاده مى كنند، طبقه ى خاصى از مردمند. آنهايى كه براى يك شكم غذا مجبورند شرف و ناموس و شخصيت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمل كنند، توده ى عظيمى از مردمند. اين، واقعيت قضيه است. ظواهر، پُرزرقوبرق و پُرجلوه است. دوربين تلويزيونها و خبر خبرگزاريها چيزهايى را به عنوان تبليغات به مردم دنيا ارايه مى دهد كه پُرزرق وبرق و چشم گير است.

 

 اگر تمدن غربى، با اين همه پيشرفت علمى، با پيمودن فضا، با ثروتهاى عظيم مادّى يى كه دراختيار دارد و از كشورهاى جهان سوم و فقير دزدى و غارت كرده است، ادعا بكند كه فقر را در كشورهاى پيشرفته برانداخته، دروغ گفته است. پس، تمدن غربى، همان زندگى مادّى راحت و برخوردار از رفاه را هم نمى تواند به همه ى انسانها بدهد.

 

 نظام اسلامى، علاوه بر اينكه هدفهايى بالاتر از هدفهاى مادّى دارد - يعنى در نظام اسلامى، يك انسان فقط با پُر شدن شكم خوشبخت نيست؛ بايد زندگى مادّى و رفاه و امنيت او تأمين باشد - همچنين اصرار دارد كه روح و دل انسان مىبايد از يك صفا و تلألؤ و نورانيت و برادرى و فداكارى نسبت به انسانهاى ديگر و عبوديت و بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و ساير اديان الهى، اين را براى مردم مىخواهند.

 

 پس، هدف بالاتر از مادّيات است؛ اما مادّيات را هم كه اسلام تأمين مى كند، براى عموم مردم تأمين مى كند. يعنى در جامعه ى اسلامى، همه ى انسانها بايد از رفاه، آسايش، امنيت و زندگى كافى براى آسايش خيال برخوردار باشند؛ كه نه در تمدن مادّى غرب چنين چيزى وجود دارد و هرگز وجود نخواهد داشت، و نه در تمدن و نظام سوسياليستى و كمونيستى، كه ديديد به چه سرنوشتى دچار شد. نمونه هم صدر اسلام است و براى رسيدن به آن، احكام الهى و اسلامى كافى است.

 

 اگر ما به احكام اسلامى عمل بكنيم، اگر جامعه ى اسلامى، ايمان اسلامى را همراه با عمل به مقررات و قوانين الهى تعقيب بكند، همان چيزى اتفاق خواهد افتاد كه بشريت در طول تاريخ به دنبال آن بوده است. يعنى چه؟ يعنى آسايش و رفاه مادّى همراه با تكامل و پيشرفت و عروج معنوى. بشر حيوان نيست كه علف جلوى او بريزند و برايش كافى باشد. انسان مىخواهد باصفا و نورانى باشد. انسان از نورانيت و صفا و بندگى خدا احساس لذت روحى مى كند.

 

 شما وقتى عبادت مى كنيد، دعايى را با حال مى خوانيد، نمازى را با توجه اقامه مى كنيد، انفاقى به يك مستحق مىكنيد، مىبينيد چه لذتى مى بريد و چه حالت احتظاظى به شما دست مى دهد. اين لذت را با خوردن نمى شود به دست آورد. انسانهايى كه طعم بندگى خدا را چشيده اند - كه هر انسان مؤمنى در طول زندگى، كم و بيش حالات اينطورى برايش پيش مى آيد؛ بعضى كم، بعضى زياد - در آن لحظه ى توجه به خدا، عبادت خدا، ومناجات، گريه براى خدا و در مقابل خدا، لذتى احساس مى كنند كه حاضرند دنيا و مافيها را بدهند، براى آنكه اين لذت براى آنها بماند.

 

البته مادّيات انسان را از آن حالت بيرون مى آورد؛ آن حالت گاهگاهى دست مى دهد. لذت معنوى، يعنى آن حالات. آدمهايى كه با خدا و هدفهاى معنوى آشنا نيستند، طعم اين لذت را نمىچشند. اى بسا انسانهايى كه در سايه ى نامبارك نظامهاى مادّى عمرى را گذراندهاند، اما يك لحظه آن حالت توجه به خدا و آن لذت معنوى برايشان پيش نيامده است. آنها نمى فهمند من و شما چه مى گوييم.

 

 اسلام مى خواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى كند، بديها را آنچنان از سينه ى من و شما بيرون بكَنَد و دور بيندازد، كه ما آن حالت لذت معنوى را در همه ى آنات زندگيمان، نه فقط در محراب عبادت، بلكه حتّى در محيط كار، در حال درس، در ميدان جنگ، در هنگام تعليم و تعلم و در زمان سازندگى احساس كنيم. «خوشا آنان كه دايم در نمازند»، يعنى اين. در حال كسب و كار هم با خدا، در حال خوردن و آشاميدن هم باز به ياد خدا. اينگونه انسانى است كه در محيط زندگى و در محيط عالم، از او نور پراكنده مى شود. اگر دنيا بتواند اينطور انسانهايى را تربيت كند، ريشه ى اين جنگها و ظلمها و نابرابريها و پليديها و رجسها كنده خواهد شد. اين، حيات طيبه است.

 

 پس، حيات طيبه معنايش اين نيست كه كسانى فقط نماز بخوانند، عبادت كنند و اصلاً به فكر زندگى و مادّيات نباشند؛ نه، حيات طيبه، يعنى دنيا و آخرت را با هم داشتن. حيات طيبه، يعنى مادّه و معنا را با هم داشتن. حيات طيبه، يعنى آن ملتى كه تلاش مىكند، سازندگى مىكند، صنعت و بازرگانى و كشاورزى را به اوج مى رساند، قدرت علمى و تكنيكى پيدا مىكند، پيشرفتهاى گوناگون در همه جهت به دست مى آورد؛ اما در همه ى اين حالات، دل او هم با خداست و روزبهروز هم با خدا آشناتر مى شود. اين، هدف نظام اسلامى است. اين، آن هدفى است كه پيامبران اعلام كردند، مصلحان عالم گفتند و در اين صدوپنجاه تا دويست سال گذشته، شخصيتهاى برجسته ى اسلامى آن را اعلام كردند.

 

 دشمنان اسلام فهميده اند كه آنچه در آستين و چنتهى اسلام است، چيست و از آن ترسيده اند. اگر مى بينيد با اسلام مبارزه مى كنند، براى اين است كه مى دانند اگر اسلام با دست باز مشغول سازندگى انسانها بشود و افراد و جوامع انسانى را بسازد، ديگر براى حناى تمدنها و قدرتهاى مادّى، رنگى باقى نخواهد ماند. با جمهورى اسلامى هم به همين دليل مبارزه مى كنند.

 

 جمهورى اسلامى، پرچم قرآن و اسلام را بلند كرد. انقلاب و امام و ملت ما از اول اعلام كردند و گفتند كه ما آن مردمى نيستيم كه دنيا و آخرت را از هم جدا كنيم؛ آنچنانى كه دشمنان دين هميشه گفته اند و ترويج كرده اند كه دنيا و آخرت از هم جداست. خير، دنيا با آخرت يكى است و از آن غيرقابل تفكيك است. چنين دنيايى، وظيفه ى دينى است. اين را از اول، اسلام و انقلاب و امام و ملت گفتند.

 

 قدرتها و در رأس قدرتها، آن دو امپراتورى مسلط زمان ما - كه يكيشان اول انقلاب ما بود و امروز ديگر نيست؛ يعنى امپراتورى شرق، و يكى ديگر هنوز سر پاست؛ تا كى او هم از پاى در بيايد - از اول فهميدند كه اگر اين فكر و اين نظام و اين تمدن جديد به صحنه بيايد، آنها بايد بساطشان را جمع كنند؛ آنوقت ديگر از قلدريها و غارتگريها و تاختوتازها و زورگوييهايشان - كه هنوز دنيا دارد اين زورگوييها را از رأس استكبار، يعنى امريكا مىبيند - اثرى باقى نمىماند؛ لذا با اسلام و با جمهورى اسلامى مبارزه كردند. از روز اول كه احساس شد جمهورى اسلامى سر سازش با قلدرهاى عالم را ندارد، مورد دشمنى قرار گرفته، تا امروز كه دشمنان هرچه توانسته اند، كارشكنى كرده اند. بله، به زبان مىگويند كه ما مى خواهيم روابط خود با جمهورى اسلامى را حسنه كنيم؛ اما آنها در اين حرف صادق نيستند. مرتب از رئيس جمهور امريكا سؤال مى كنند كه نظر شما راجع به روابط با جمهورى اسلامى چيست؛ او هم مى گويد ما جداً اصرار داريم كه روابطمان را با ايران حسنه كنيم! اين حرف، يك حرف غيرصادقانه است. بله، با جمهورى اسلامىِ اسمى، با جمهورى اسلامىيى كه از ارزشها و هدفهاى اسلامى صرفنظر كند، با جمهورى اسلامى يى كه ديگر اسمش يك دروغ خواهد بود، امريكاييها حاضرند آشتى كنند و همكارى نمايند؛ اما با جمهورى اسلامى يى كه ارزشهاى اسلامى را به صورت حياتى ترين خواسته هاى خود در دست بفشرد و از آن صرفنظر نكند، دلشان صاف نيست و نخواهد شد.

 

اين دوازده سال را با جمهورى اسلامى مبارزه كردند؛ اما درعين حال با وجود اين مبارزات و ضربات و دشمنيها و خباثتها، جوهر تابناك اسلام آنقدر كارايى از خود نشان داده است كه اولاً آنها مجبورند به اين كارايى ها اعتراف كنند، ثانياً وحشت آنها روزبه روز از جمهورى اسلامى بيشتر شده است. اگر ما نتوانسته بوديم در جهت هدفهاى اسلامى پيش برويم، موجبى نداشت كه غرب و شياطين و در رأس آنها شيطان بزرگ، اينقدر از جمهورى اسلامى وحشت داشته باشند، با آن ستيزه كنند و از آن بدشان بيايد. دشمنى كه شما مى بينيد كارى از او برنمى آيد، با او كارى نداريد؛ اما با آن دشمنى برخورد مىكنيد كه ببينيد از او كارى برمى آيد، ببينيد دارد پيش مى آيد.

 

 جمهورى اسلامى به فضل الهى، به كورى چشم دشمنان و علىرغم وسوسه ى خناسان و اشكالتراشى اشكالتراشانِ بدپيله ى بى انصاف، تا امروز مراحل زيادى را پيش رفته و با قدرت نيز پيش خواهد رفت. اين، وعده ى الهى است؛ «من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيّبة»(3): هر جامعه يى، هر فردى، هر مرد و زنى كه عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد، ما حيات طيبه به او خواهيم داد. اين حيات طيبه، امروز در جامعه ى ما محسوس است.

 

البته اگر مانعها نبود، از اين وضعيت خيلى بهتر بود؛ اگر كارشكنيها نبود، از اين حالت خيلى بهتر بود؛ اگر اعمال غرضهاى دشمنان شناخته شده و شناخته نشده نبود، از اين حالت خيلى بهتر بود. وحدت مردم، محبت ميان مردم و مسؤولان، عشق به راه خدا و راه اسلام و راه آن رهبر عظيم الشأن و عالى قدر، آن امام راحل، آن استاد و پيرمراد، مردم را پيش برده و حركت داده است. اين تلاشها باارزش است.

 

 از سال 1360 تا سال 1370، اين ده سالى كه انقلاب توانست نفوذيهاى داخل انقلاب را پس بزند، شما مردم وابستگان به غرب و شرق را پس زديد. اوايل انقلاب - سالهاى 58 و 59 - در همين مشهد و در بسيارى از شهرهاى ديگر و نيز در تهران، كسانى بودند كه با نام انقلاب حرف مى زدند؛ اما وابسته ى به غرب بودند، وابسته ى به اردوگاه شرق بودند و دلشان با مردم و اسلام نبود. از سال 60، آن حركت عظيم امام و مردم، انقلاب را از اين عناصر نفوذى كه بر كارها مسلط بودند، بحمداللَّه پيراسته كرد و پيش برد.

 

 در اين ده سال، شما ملت موفقيتهاى بزرگى به دست آورديد. در دنيا چه كسى ايران را به عظمت مى شناخت؟ چهار نفر نويسنده ى مزدور را پيدا مى كردند، پولهاى گزافى به آنها مى دادند، تا در كتاب و يا مجله يى، از قالى ايران، از تخت جمشيد ايران، از فلان محصول ايران تعريف كنند! ايران معنايش خاويار و قالى بود!

 

 واللَّه امروز در دنيا دشمنانتان هم در مقابل عظمت شما مردم، انگشت حيرت به دندان گزيده اند. اين جوانان ما، از انقلاب و كشورشان هشت سال دفاع جانانه كردند. ملت ايران دنيا را به حيرت فرو برد و براى كشورهاى ديگر سرمشق شد. يكى از علل عمدهيى كه رأس استكبار و دستگاههاى استكبارى با ايران دشمنند، همين است كه مى دانند شما الگو شدهايد. امروز ملت عراق، قبل از آنها ملتهاى ديگر در كشورهاى ديگر، در مقابل زورگوييها ايستاده اند. اين حركت پيش خواهد رفت.

 

 آنچه كه پيروز است، پرچم اسلام و نام خداست. امريكا، قدرتمندان، قلدران دنياى سياست و اقتصاد، اگر با همديگر كه روبه رو مى شوند، بتوانند كارى بكنند، در مقابله ى با اسلام، تمام سلاحهايشان كُند و ازكارافتاده است. با اسلام نمىتوانند مبارزه كنند؛ اسلام بر آنها پيروز خواهد شد.

 

 امروز مسايل مهمى در دنيا مى گذرد. مسأله ى عراق، مسأله يى بسيار مهم است. ملت ايران موضع خودش را آشكار كرد. آن شخص معلوم الحال مى گويد كه مسؤولان ايران در امور داخلى عراق دخالت كردند!(4) آن دخالتى كه آنها مى گويند و ادعا مى كنند، ما نكرده ايم؛ دروغ مى گويند. ما به مقتضاى برادرى اسلامى، در آن حدى كه با توجه به همه ى جوانب قضيه تكليف ما بود - آن افشاگرى، آن فرياد، آن همدردى - تكليفمان را انجام داديم. وقتى هم كه به وضع آوارگى افتادند، اين كمكهاى عظيم را به برادران مسلمانمان كرديم؛ اين تكليف ماست.

 

 ما نصيحت مى كنيم. نصيحت فقط مخصوص دوستان نيست؛ ما به قلدران و دشمنانمان هم نصيحت مى كنيم. ما به قلدران هميشه نصيحت كرده ايم و گفته ايم كه راه قلدرى، راه موفقى نيست؛ سرتان به سنگ مى خورد؛ حالا يكى زودتر، يكى ديرتر. اين، صحنه ى آزمايشگاه تاريخ است. نگاه كنيد ببينيد، آقاى صدام حسين يكى از همين قلدرهاست؛ سرش به سنگ خورد و دارد بيشتر هم مى خورد. آيا اين آزمايشگاه كافى نيست؟ آيا او مى گذاشت در برهه يى از زمان ملت عراق نفس بكشند؟ آيا دنيا هميشه همانطور كه قلدر و زورگو دلش مى خواهد، مى ماند؟

 

 ببينيد وضع چگونه است. در شمال و جنوب عراق، عليه زورگوييها سر بلند كرده اند. البته مردم را مى زنند و قيامشان را سركوب مى كنند؛ اما نمى توانند از بين ببرند. اين حركتهاى اسلامى، اگر دو شرط را داشته باشد، يعنى متكى به اسلام و توأم با فداكارى باشند، تمام شدنى نيستند.

 

 ويران كردن اعتاب مقدس، آنجايى كه قبله ى دل ميليونها انسان است، اشتباه بزرگترى است كه مى كنيد. آنهايى كه اين بارگاهها را خراب كردند، امروز قبر خودشان مزبله است. آنهايى كه مى خواستند جلوى دين مردم را بگيرند، امروز جز در زباله دان پسمانده هاى يادهاى تاريخى جايى ندارند. رضاخان چه شد؟ محمّدرضا چه شد؟ متوكلها چه شدند؟ تو هم به همان سرنوشت دچار مى شوى. اى كسى كه با اعتاب مقدس، با خانه هاى اولياى خدا، با كعبه ى دلهاى مردم روبهرو مى شوى، ما اينها را مى گوييم. آيا اينها حرفهاى خلافى است؟ آيا اينها دخالت است؟

 

 ما به ملت عراق مى گوييم، برادران و خواهران شما در ايران، با تانك و توپ و مسلسل مواجه شدند. شما يادتان است كه در همين خيابانهاى مشهد، كاميون ارتشى راه افتاد و صف مردمى را كه در انتظار خريد نفت يا نان بودند، با مسلسل زد. اينها كه افسانه نيست؛ اينها همين قضاياى ديروز خود ماست. من به چشم خودم ديدم، شايد هزاران نفر از شماها هم به چشم خودتان ديديد كه در همين خيابان خسروىنو و خيلى از جاهاى ديگر، اين برادران و خواهران شما با تانك روبه رو شدند. در همين استاندارى شهر مشهد، تانك وارد شد. مردم مشهد! مگر نبود؟ جوانان و زنان و مردان! شماها ديديد، ما هم بوديم و ديديم. تانك داخل استاندارى شد، ولى مردم تانك را مثل حلقه ى دور نگين انگشتر محاصره كردند. كار به جايى رسيد كه آن كسى كه در تانك بود، بنا كرد به استغاثه كردن! من خودم رفتم و آن افسرى را كه در تانك بود، از لابلاى مردم نجاتش دادم. مردم مى خواستند او را تكه پاره اش كنند؛ ولى ما كارى كرديم كه توانست فرار كند و برود. مردم با طاغوت روبه رو شدند، ايستادند و فداكارى كردند. ما به مردم عراق اين را مى گوييم كه اگر انسان در راه خدا ايستادگى كرد، به نتيجه خواهد رسيد.

 

 مطلب آخر را به شما ملت عزيز عرض مى كنم. برادران و خواهران! اى ملت بزرگ! - كه اين مبالغه نيست؛ شما حقيقتاً ملت بزرگ و عظيم الشأن و بى نظير و يا كم نظيرى هستيد - راه شما براى رسيدن به حيات طيبه - يعنى آنجايى كه هم زندگى مادّى تأمين است؛ آسايش تن، و هم زندگى معنوى؛ آسايش روح و شادى دل و صفاى معنا - راه روشنى است؛ اما تلاش و وحدت و ايمان و فعاليت و عمل لازم دارد، كه بحمداللَّه داريد و بايد افزايش بدهيد.

 

 كار كنيد، وحدتتان را حفظ كنيد، ياد خدا را در دلها نگهداريد، به هم برسيد، دلهايتان را با هم صاف كنيد، با هم مهربان باشيد، از يكديگر كينه به دل نگيريد، انگيزه هاى كوچك شما را از هم جدا نكند، كه بحمداللَّه نكرده است و نخواهد كرد؛ اگرچه دشمن اين را مى خواهد. اگر با اين روحيه، با اين ايمان، با اين قدم صادق حركت كنيد، جمهورى اسلامى به اوج قله ى حيات طيبه كه خدا وعده داده است، خواهد رسيد.

 

 من امروز كه مى خواستم براى ديدار با شما مردم عزيز بيايم، چون مختصرى كسالت و ضعف داشتم، دوستان به من توصيه كردند كه كم صحبت كنم؛ من هم گفتم كه بيست دقيقه، يا حداكثر نيم ساعت صحبت خواهم كرد؛ اما چهره ى شاداب و زندهى شما و اجتماع پُرشورتان و جاذبه هاى معنوى يى كه در شما مردم عزيز هست، صحبت را به درازا كشاند.

 

 پروردگارا ! به حرمت اسلام، ما را در زندگى و مرگ، در راه اسلام قرار بده. پروردگارا ! روح آن بزرگى كه ما را با اين راه آشنا كرد، روزبهروز به خود مقربتر كن. پروردگارا ! روح آن عزيز را از ما راضى كن. پروردگارا ! دلهاى ما را بيش ازپيش با هم مهربان كن. پروردگارا ! فضل و رحمت و بركتت را بر اين ملت نازل كن. پروردگارا ! اين ملت شجاع را در همه ى صحنه ها بر دشمنانش پيروز كن. پروردگارا ! ملت عراق را از ظلم و ستم فرعونى نجات بده. پروردگارا ! همه ى ملتهاى مسلمان و ملتهاى مظلوم را به حيات طيبه برسان. پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد ما را بيامرز، از ما راضى شو و گفتار و كردار ما را براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا ! قلب مقدس ولىّ عصر را از ما راضى و خشنود كن. پروردگارا ! در ظهور و فرج آن بزرگوار تعجيل فرما و ما را از ياران آن بزرگوار قرار ده.

 والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

 

1) انفال: 24

 

2) انفال: 24

 

3) نحل: 97

 

4) ادامهى كشمكشهاى داخلى در عراق و ناآراميهاى وسيع و خودجوش در شمال و جنوب اين كشور و توانايى مردم عراق براى مقابله با عمليات سركوب رژيم، موجب شد تا «جورج بوش» رئيس جمهور سابق امريكا، ايران را به دخالت در مسايل داخلى عراق متهم كند. «صدام حسين» نيز به نوبهى خود ايران را به طرفدارى از شيعيان جنوب عراق متهم ساخت؛ ولى هر دو ادعا بهخاطر خودجوش بودن قيام مردمى، بويژه در شهرهاى مركزى عراق، فاقد استناد و صحت بود.

 

********

بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال 69 =2-1-69

 

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الارضين

 

خدا را شكرگزارم كه اين توفيق را نصيب فرمود، تا در اين ايام شروع سال جديد هجرى شمسى، در سايه ى مرقد منوّر حضرت ثامن الحجج(عليه الاف التّحيّة والثّناء) و در كنار شما مردم مؤمن و مبارز و پيشگام و انقلابى شهر مشهد باشم و در زمرهى زوار مشتاق اين بزرگوار قرار گيرم. از خداوند متعال خواستارم كه ما را همواره در سايه ى ولايت و رهبرى و محبت اين بزرگوار قرار بدهد و كشور ايران عزيز را - كه كشور حضرت صاحب الزّمان(عجّل اللَّه تعالى فرجه) و متعلق به اين خاندان عزيز خدا و محبوب نبىّ اكرم مى باشد - همواره از بركات اين بزرگواران مستفيض بفرمايد.

 

من مناسب مى دانم كه در جمع شما مردم مشهد و زوار مشتاق و بااخلاص اين بارگاه مقدس عرض بكنم كه امام فقيد عظيممان، مانند همه ى آحاد محب اهلبيت در دنياى اسلام، اين اشتياق را داشتند كه در زمرهى زوار امام هشتم(عليه الصّلاة والسّلام) قرار بگيرند. اميدوارم كه خداوند، آن امام عظيم و مجاهد بزرگ دنياى اسلام و رهبر بىنظير را با ائمه ى هدىو انوار مقدسه ى اهلبيت(عليهم السّلام) محشور بفرمايد و روزبهروز بر درجات آن بزرگوار بيفزايد.

 

من امروز يك نكته را عرض مىكنم و آن، اين است كه خداوند متعال درباره ى انقلاب اسلامى شما ملت ايران، حجت را بر همه ى مردم دنيا و كسانى كه مشتاق حقيقتند، تمام كرده است. شايد بسيارى از انسانهاى پاك و مخلص در عالم باشند كه در مقابل يك حادثه، دچار ترديد باشند و نتوانند آن حادثه را تحليل كنند و يا دربارهى آن قضاوت نمايند. براى خود ما هم گاهى اتفاق مى افتد كه حادثهيى در دنيا پيش مىآيد، ولى نمى توانيم به طور قاطع دربارهى آن حادثه اظهار نظر كنيم. فرضاً حكومتى در يك كشور بر سر كار مى آيد، يا در جايى از دنيا، نزاعى بين دو جناح درگير مىشود كه گاهى دلايل كافى و شواهد روشنگر در دسترس قرار نمى گيرد؛ لذا انسان نمى تواند دربارهى آن قضيه قضاوت كند.

 

من عرض مى كنم كه هيچكس در دنيا نيست كه نتواند درباره ى انقلاب اسلامى ملت ايران درست قضاوت كند و دچار ترديد بماند. خدا درباره ى اين انقلاب، حجت را بر همه تمام كرد. آنقدر دلايل روشن براى شناسايى اين انقلاب وجود دارد كه اگر كسى در دنيا واقعاً بخواهد حق را پيدا كند و بشناسد، يقيناً دچار ترديد نخواهد ماند. به آنهايى كه از روى غرض حرف مىزنند، كارى نداريم. به آنهايى كه منافعشان بر اثر اين انقلاب تهديد شده، يا از بين رفته است، كارى نداريم. به آن حكمرانان مستبد و ظالم كه از بيدارى مردم و ملت خودشان مى ترسند و به اين جهت با اين انقلاب دشمنند و درباره ى آن بد قضاوت مى كنند، كارى نداريم. صحبت بر سر انسانهاى بى غرض و بى مرض و حق جو و كسانى است كه واقعاً دنبال حقيقت مىگردند، تا حقيقت را بشناسند. اينگونه آدمها در هرجاى دنيا كه باشند، اگر نامى از اين انقلاب و خبرى از آن شنيده باشند، دربارهاش دچار ترديد نيستند و قضاوتشان نسبت به آن، قضاوت واضح و روشنى است.

 

من دو دليل از دلايلى را كه خدا براى راهنمايى انسانهاى جوياى حق در دنيا مجسم كرده و در معرض ديد همه گذاشته است، مىگويم؛ دلايل بيش از اينهاست.

 

يك دليل، عبارت از دشمنى اشرار عالم با اين انقلاب است. اين، يك شاخص است. شما هرجا در دنيا، كسى يا دستگاهى را پيداكنيد كه شرير و شرآفرين باشد، مجسمه ى شيطان و منشأ بدى و فساد باشد - چه شرق، چه غرب، چه در ميان كشورهاى پيشرفته، چه در ميان كشورهاى عقب افتاده، چه در ميان سياستمداران، چه در ميان فرهنگيان و قلم به دستان و از اين قبيل افراد - نسبت به اين انقلاب، دشمنىِ آشتى ناپذير دارند. من هيچ انقلاب ديگرى را در دنيا و در طول تاريخ انقلابها - يعنى از حدود هفتاد سال پيش به اين طرف - از اين قبيل و به اين شكل سراغ ندارم.

 

ابرقدرتها با انقلاب ما مخالفند. آنها مجسمه ى شر و فسادند. شرير واقعى و درجه ى اول، ابرقدرتها هستند؛ يعنى حكومتها و سردمدارانى كه بخشى از دنيا در قبضه ى قدرت آنهاست و در امور ملتها هم - غير از ملت خودشان - دخالت مى كنند. البته يك روز در دنيا دو ابرقدرت وجود داشت؛ ابرقدرت غرب كه امريكا بود، و ابرقدرت شرق كه شوروى بود. امروز اين تقسيم بندى وجود ندارد و تركيب و تشكيل سياسى عالم، به شكل ديگرى است. اما امروز هم مثل هميشه، سران قدرتهاى بزرگ شيطانى، كه وجود آنها مجسمهى شر و فساد است، از بن دندان با اين انقلاب مخالفند.

 

چه كسى در اين شك مى كند كه دولتى مثل دولت امريكا، مظهر شر و فساد است؟ چه عمل شرارتبارى را در دنيا سراغ داريد كه اينها انجام نداده باشند؟ ديديد كه در طول اين سالهاى متمادى، در آفريقا، در آسيا، در امريكاى لاتين، در خاور ميانه، در دريا و صحرا، هرجا كه امريكاييها احساس كردند منافعى در آنجا دارند و آن منافع، متوقف بر اين است كه عده يى انسان كشته بشوند، دريغ نكردند! با اين حال، شعار طرفدارى از حقوق بشر را هم مى دهند! شيطانهاى عالم، هميشه همينطور بوده اند.

 

اينكه كسى ادعا كند ما طرفدار حقوق بشريم، قضيه را تمام نمىكند. طرح قضيه ى حقوق بشر از طرف سردمداران امريكا، چه حالا و چه در روزهاى قبل، يك دكان و يك وسيله براى استفاده ى بيشتر است. اينها به حقوق بشر اعتقاد ندارند. اينها كسانى هستند كه در مقابل چشمشان، حكومت صهيونيستى در كشور فلسطين، مردم فلسطين را به بدترين وجهى زير فشار و كشتار و اختناق و شكنجه قرار مى دهد و آنها حاضر نيستند حتّى به زبان، عمل او را محكوم كنند. فلسطينى ها انسان نيستند؟! حقوق بشر شامل فلسطينى ها نمى شود؟!

 

اينها كسانى هستند كه مرتجعترين و مستبدترين حكومتهاى دنيا متكى به آنهايند، از آنها مدد و كمك مى گيرند و انسانها را نابود مى كنند. شما در دنيا نگاه كنيد، ببينيد كشورهايى كه حتّى يك مجلس شورا - ولو به صورت شكلى و اسمى - ندارند، كدامند؟ الان كشورهايى هستند - احتياجى به اسم آوردن نيست؛ همه ى شما اين كشورها را مى شناسيد - كه ادارهى امور آنها، بدون كوچكترين دخالت و آراى مردم انجام مى گيرد. حكومتهاى آنها، فردىِ مطلق است. پارلمان و انتخابات ندارند و در نتيجه مردم نماينده ى قانونگذار و رئيس جمهورى هم كه انتخابش بكنند، ندارند. يك نفر يا يك خانواده، بر مردم و ثروت و نفت اين كشورها حكومت مطلق مى كند و هر كارى دلشان بخواهد، از كشتار و اختناق و حبس و زجر و بقيه ى توهينها و اهانتها، با مردم اين كشورها انجام مىدهند. اين دولتهاى اينقدر مختنق و مرتجع، اينقدر دور از پيشرفتهاى سياسى عالم و بى اعتنا به حقوق انسان، نورچشميهاى امريكايند و امريكا بزرگترين مدافع اين كشورهاست! امريكا طرفدار حقوق بشر است؟ اگر اينطور است، چرا به اين دولتهاى زورىِ اختناقىِ فاسدِ بىاعتناى به دمكراسى و حقوق بشر، يك يادداشت كوچك اعتراض نمى فرستد كه حقوق بشر در كشور شما مورد بى اعتنايى قرار گرفته است؟!

 

يكى از حساسترين مناطق عالم، همين منطقه ى استراتژيك كشور آفريقاى جنوبى است كه سر دماغه ى «اميدنيك» در منتهى اليه جنوب آفريقا واقع شده است؛ محلى كه امروز از لحاظ سوق الجيشى و در دوره هاى گذشته از لحاظ سياسى و اقتصادى، اهميت بسيار زيادى داشته است. مدتها قبل يك عده سفيدپوست به آنجا رفتند و حاكم شدند؛ از جهالت مردم بومى سوء استفاده كردند و حكومت و ادارهى آن كشور را به دست گرفتند؛ معادن قيمتى الماس و طلا و بقيه ى چيزها را مالك شدند و سياهپوستان را در شرايط حيوانى نگهداشتند. درعين حال، امريكا و انگليس و بسيارى از كشورهاى غربى مدعى حقوق بشر، هيچ حركت جدى عليه آفريقاى جنوبى نكردند! من نمونه يى از كيفيت حكومت آفريقاى جنوبى را در كشور ديگرى كه در همسايگى اين كشور است، از نزديك ديده ام. البته آن كشور توانسته به استقلال دست پيدا كند و سفيدپوستان طرفدار تبعيض نژادى را بيرون كند. من ديدم كه سفيدپوستان در دوران حاكميت، با مردم بومى و مالك آن سرزمين، به جرم سياهپوست بودن، چگونه رفتار مى كردند؛ به آنها چه قدر اهانت و تحقير و فشار و شكنجه تحميل مى شد.

 

شما گاهى در تلويزيون مناظرى را مى بينيد كه مردم سياهپوست آفريقاى جنوبى، به وسيله ى پليس سفيدپوست حاكم بر آنجا، كتك مى خورند. اين، چهطور حقوق بشرى است؟! حقوق بشر، يك حقه است. امريكا و بسيارى از قدرتهاى بزرگ، اصلاً به حقوق بشر اعتقاد ندارند؛ دروغ مى گويند. طرح مسأله ى حقوق بشر، براى فريب و وسيله ى فشار است؛ براى اين است كه اگر خواستند دولتى را زير فشار افكار عمومى قرار بدهند، با تهمت نقض حقوق بشر زير فشار قرار بدهند وخودشان را متولى حقوق بشر در دنيا معرفى كنند؛ آنجايى هم كه لازم مىدانند، بهعنوان طرفدارى از حقوق بشر، حتّى قواى نظامى وارد يك كشور بكنند و حكومت آن كشور را تغيير بدهند!

 

كداميك از جنايتهاى عمده است كه حكام امريكا انجام نداده باشند؟ آنها چه قدر حكومت ملى را سرنگون كردند؟ دستگاه جاسوسى امريكا - سيا - چه قدر در آفريقا، در امريكاى لاتين، در قاره ى امريكا، در خاورميانه و در آسيا، آنجايى كه لازم دانسته است، وارد شده و حكومتى را كه با آن موافق نبوده، توطئه و دسيسه چينى كرده، تا آن را سرنگون كند؟ از اين قبيل فراوان است. همين رئيس جمهورى فعلى امريكا - آقاى بوش - كه يك وقت در رأس دستگاه امنيتى و جاسوسى امريكا بوده است، خود او مى داند كه در اين دستگاه چه كارها كرده اند. شايد خود ايشان، بسيارى از اين كارها را انجام داده است؛ غارت ملتها، حمله ى به ملتها، دروغ پراكنى، توسعه ى فساد در عالم، تحميق بسيارى از قشرهاى مردم، حتّى در كشور امريكا. اينها كارهايى است كه سردمداران امريكا و بقيه ى قدرتمندان ظالم و ستمگر عالم انجام داده اند.

 

اينگونه دستگاههاى شيطانى، دشمنان جمهورى اسلامى هستند. اين خودش، حجتى در دنياست. هركسى كه در دنيا با نگاه بصيرت و دقيق نگاه بكند، از مخالفت همين عناصر شرير و فاسد، مى تواند حقانيت جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى را تشخيص بدهد. خيلى خوب مى شود فهميد كه آن حكومت و انقلاب و نظامى كه دستگاههاى شيطان صفت عالم اين قدر با آن دشمنند، لابد نظام حق است. لابد اين كشور و اين انقلاب، دشمن خلافكاريهاى آنهاست كه اينقدر با آن بدند. اين، امر واضحى است.

 

البته ملت شريفِ هوشمندِ فداكارِ ما بدانند، كسانى هستند كه متأسفانه اسمشان هم ايرانى است، متعلقبه همين آب و خاكند، ادعاى فهم سياسى و روشنفكرى هم مى كنند، اما نمى توانند اين حجت واضح و روشن را ببينند. با جمهورى اسلامى مخالفت مى كنند؛ درحالى كه مى ببينيد شياطين و شريرها و قلدرها و دستگاههاى منفور عالم، با جمهورى اسلامى بدند. بايد مى فهميدند كه وقتى نظامى مثل جمهورى اسلامى هست و شيطانها در مقابل آن صف كشيدهاند، هر انسانى كه ضد شيطانها و شيطان صفتهاست، بايستى پشت سر اين نظام قرار بگيرد و از آن دفاع كند.

 

من تعجب مى كنم از كسانى كه ادعا مى كنند شم سياسى دارند، يا ادعاى روشنفكرى مى كنند و دشمنىِ دشمنان بشريت را با جمهورى اسلامى مى بينند، درعينحال از اينكه با جمهورى اسلامى اظهار مخالفت كنند، خجالت نمى كشند. اينها وجدانشان مرده و چشم دلشان كور شده است؛ اگرچه ممكن است داراى فهم سياسى و به اصطلاح جزو قشرهاى روشنفكر هم باشند.

 

من معتقدم، اين حجت خداست كه به نفع جمهورى اسلامى تمام كرده است. هرجا جناح خبيث و پليد و منفورى هست، با جمهورى اسلامى بد و مخالف و دشمن است؛ درست مثل زمان رسول اكرم(صلّى اللَّه عليه واله وسلّم) كه اشراف فاسد و زورگوها و دشمنان طبقات مظلوم و محروم و كسانى كه خودشان به اين طبقات ظلم مى كردند و منافقان كه در دلشان مرض بود، با دعوت پيامبر مخالفت كردند. امروز عيناً همان جناحها در برابر جمهورى اسلامى ايستاده اند؛ چون جمهورى اسلامى راه پيامبران را طى مى كند.

 

مطلب دوم كه آن هم بسيار حايز اهميت است، اين است كه با وجود اينهمه مخالفتها از اول پيروزى انقلاب و قبل از آن تا امروز، انقلاب و جمهورى اسلامى و ملت ايران، بر تمام دشمنان گوناگون و رنگارنگ خود فايق آمده اند و آنها را شكست داده اند. خود اين، يك حجت الهى است. حكومت و نظام و ملتى كه همه ى قدرتمندان رذل و پليد و خبيث دنيا با آن مخالفند، زور و پول و سلاح هم دارند، تبليغات و راديو و روزنامه هم دارند، نوكر و مزدور و دستگاه جاسوسى و اطلاعاتى هم دارند، توطئه هم مى كنند، مقدمات كودتا هم راه مى اندازند، دشمنان را هم تقويت مى كنند، درعين حال نمى توانند اين ملت و اين انقلاب و اين جمهورى را متزلزل كنند. اين خود، از آيات الهى و نشانه ى حقانيت شما ملت انقلابى و مسلمان است.

 

آنها روز اول فكر نمى كردند كه نتوانند ما را شكست بدهند؛ اما نتوانستند. مرتب وعده دادند و گفتند شش ماه ديگر جمهورى اسلامى سقوط خواهد كرد؛ اما بعد كه ديدند نمى شود، زمان را زياد كردند و گفتند يك سال ديگر؛ اما باز وقتى كه ديدند امكان ندارد، تمديد كردند و گفتند دو سال ديگر، پنج سال ديگر!

 

قدرت ملت ايران، دشمنان را وادار كرد كه از حرفهايشان عدول كنند. آن را به امرى كه زمانش معلوم نيست، موكول نمايند. گفتند بعد از رحلت امام، جمهورى اسلامى شكست خواهد خورد. امام بزرگوار ما رحلت كردند و به جوار رحمت الهى رفتند؛ اما همچنانكه هر ثانيه و هر آنى از آنات عمر آن وجود مقدس در دوران انقلاب، مايه ى تقويت انقلاب بود، بر اثر آن معنويت عظيم و آن محبوبيت بزرگ، ارتحال آن بزرگوار هم اسلام و انقلاب را بيشتر تقويت كرد. آن اخلاص و محبتى كه مردم به امام راحلشان نشان دادند، آن تشييع جنازه، آن پيروى از وصيت، آن احترام به رهنمود و خط امام، آبروى انقلاب و ملت ايران را در دنيا چند برابر كرد؛ همچنانكه آبروى امام بزرگ را هم در دنيا مضاعف نمود. بحمداللَّه روزبهروز انقلاب راسختر، جمهورى اسلامى مستحكمتر، و ملت ايران مقاومتر شدهاند و باز هم خواهند شد.

 

من مى خواهم به شما ملت بزرگ و شجاع عرض كنم كه بدانيد، دشمن قادر بر شكست دادن اين انقلاب و اين ملت نيست؛ كه البته شما مى دانيد و رفتارتان نشان داده است كه به اين حقيقت واقفيد. مادامىكه ملت در صحنه است و احساس مسؤوليت مى كند - همچنانكه امروز همه ى قشرهاى ملت ما در صحنه اند و احساس مسؤوليت مىكنند - مادامى كه ملت متمسك به اسلام و قرآن است - كه تمسك به اسلام و قرآن، در ميان ملت ما روزافزون است - مادامى كه وحدت كلمه در ميان ملت ما حكمفرماست - كه بحمداللَّه وحدت كلمه در ميان ملت ما چشمگير است - دشمن هيچ چاره و سرانجامى جز ناكامى و يأس ندارد. شما دشمن را مأيوس كرده ايد.

 

امروز در دنيا، دولت و نظام جمهورى اسلامى، مردمي ترين دولت و نظام است. آراى حقيقى مردم، محبت و عواطف، احساسات و قلبهاى مردم، پشت سر اين نظام و مسؤولان آن است. دشمنان مىخواهند وانمود و منعكس كنند كه مردم از اسلام فاصله گرفته اند. مردم از اسلام فاصله نمى گيرند؛ بلكه روزبه روز به اسلام نزديكتر مى شوند. مردم دنيا، آنهايى كه هفتاد سال از اسلام دور بودند و فاصله داشتند، به بركت قيام و حركت اسلامى شما مردم، به اسلام نزديك مى شوند. امروز مسلمانان دنيا، از اسلام خودشان احساس عزت مى كنند؛ درحالى كه در گذشته احساس حقارت و سرشكستگى مى كردند.

 

بحمداللَّه امروز مسؤولان كشور، به فكر رفع نيازهاى مردم و كمبودها هستند و امكان هم در اختيار مسؤولان است و نشانه هايش را شما مى بينيد. به فضل الهى، من با اطمينان كامل مى گويم كه پيشرفت جمهورى اسلامى در مسايل مادّى و معنوى، روزبهروز دشمنان را عصباني تر و مأيوس تر خواهد كرد.

 

البته مردم نبايد فراموش بكنند كه ما هرچه داريم، به بركت اسلام ناب و اسلام انقلابى است؛ اسلامى كه به فكر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامى كه در خدمت قدرتمندان و اغنياست. بله، در دنيا كسان ديگرى هستند كه ادعاى اسلام مى كنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمّد نيست؛ اسلام ابوجهل و ابولهب است؛ اسلام امريكاست. كسانى هستند كه ادعاى اسلام و اسم اسلام را وسيله يى براى چاپيدن و سوء استفاده و تحميق بيشتر قرار داده اند. آن اسلام، اسلامى است كه به نفع سرمايه داران و زراندوزان و صاحبان ميلياردها دلار در بانكهاى خارجى است. ما آن اسلام را قبول نداريم.

 

اسلامى كه رسول اكرم و اولياى الهى براى آن جان دادند و حسين بنعلى(ع) خون خود و عزيزانش را در راه آن نثار كرد، اسلامى كه امام بزرگوار ما عمرش را در دعوت به آن گذراند، اسلام ضعفا و طبقات پابرهنه، اسلامى كه به پايين دستهاى جامعه، قدرت و عزت و آقايى مى دهد و آنها را از ذلت و مسكنت خارج مى كند، اسلامى كه زورگويان و قلدران و قدرتمندان ظالم را از سرير قدرت به زير مى كشد - كه در دنيا مى بينيد و ديديد كه محمّدرضا و خاندان منحوس پهلوى را به زير كشيد - آن اسلام مورد نظر ماست.

 

هرچه داريد، از اسلام است. هرچه داريد، از توجه و اتكال به خدا و ارتباط با اوست. ارتباط و اتصال با خدا را فراموش نكنيد. ماه رمضان، بهار خودسازى و عبادت، بهار قرآن، بهار توجه و ذكر و استغفار و استغاثه ى به خدا، در پيش است؛ آن را قدر بدانيد. همه ى قشرهاى مردم - مخصوصاً جوانان - ماه رمضان را مغتنم بشمارند، به خدا پناه ببرند، هدايت و عنايت او را طلب كنند، به او اتكال نمايند و از دشمنانش ذره يى واهمه نكنند. انشاءاللَّه فضل و رحمت الهى و هدايت و كمك پروردگار، شامل حال شما ملت عزيز و بزرگ خواهد بود.

والسّلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته